آن قدر کتکم زد و شکنجه ام داد که بالاخره مجبور شدم نوزادم را بردارم و خانه و زندگی ام را ترک کنم، زیرا قصد دارم پسرم را به دور از هیاهو و آشفتگی های زندگی بزرگ کنم.

خانم معلم و نامزدش که متهم هستند همسر صیغه ای سابقش را ربوده و وی را تا سر حد مرگ شکنجه کرده دیروز پای میز محاکمه ایستادند.

مادرم زخم ها و سوختگی های روی بدنم را می دید اما چیزی نمی گفت. من هم از ترس «مهرداد» (ناپدری ام) جرأت نمی‌کردم به کسی چیزی بگویم، چون اگر مهرداد می فهمید که در این باره با کسی صحبت کرده ام باز هم مرا می سوزاند، به همین خاطر فقط یواشکی گریه می کردم تا...

سحرگاه شنبه چهارم اردیبهشت ماه فلوریا که با کتک‌های پدر افیونی‌اش به حیاط خانه‌شان پناه برده بود با گریه‌های سوزان، همسایه‌ها را به کوچه‌ای در کرج کشاند.

مرد شکنجه‌گر که همسر و دو کودکش را 21 روز زندانی کرده بود می‌گوید بی‌گناه بود و اگر کاری کرده تحت تأثیر شیشه بوده است.

این زندانی نابینا، حتی در داخل زندان با کمک هم بندی هایش رفت و آمد می کند و مدت طولانی برای بازجویی در زندان بوده و از وی تحت شکنجه اعتراف گرفته شده است.