تعداد نتایج یافت شده : 1 (صفحه 1 از 1)
متهم: آن روز هم به مغازهام آمد و دوستم به نام فرید آنجا بود. پیشنهاد داد هرسه به خانه او برویم تا با هم فیلم ببینیم، بیتا هم قبول کرد. با هم به خانه فرید رفتیم، در آنجا ناگهان بیتا با فرید درگیر شد و شروع کرد به دادوفریاد. از آنجا که مادر دوستم در خانه بود، سعی کردیم بیتا را ساکت کنیم، اما او ساکت نمیشد، تا اینکه فرید دستش را روی گلوی بیتا گذاشت تا دیگر صدایش درنیاید، اما ناگهان متوجهشدیم بیتا نفس نمیکشد
|