خوابهای آشفته نویسنده قاتل ۱۹ سال پس از قتل همسرمرد نویسنده که ۱۹ سال قبل همسرش را در تهران به قتل رسانده و به دانمارک فرار کرده بود، پس از بازگشت به ایران خود را تسلیم کرد تا شاید خوابهای آشفتهاش پایان یابد. |
به گزارش ایران سپید به نقل از همشهری آنلاین او مدتی بود که در خواب همسرش را با لباس سفید میدید که سعی داشت پیغامی را به او برساند.اوایل سال76 ماموران پلیس پایتخت در جریان قتل زنی در خانهاش قرار گرفتند و راهی قتلگاه شدند. قربانی زنی جوان بودکه با ضربات چاقو به قتل رسیده بود. همسایهها از صدای گریههای بیوقفه پسر کوچک این زن، احتمال داده بودند برای آنها اتفاقی افتاده، وارد خانه شده و پس از دیدن جسد غرق در خون زن جوان موضوع را به پلیس اطلاع داده بودند. در آن زمان جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و از آنجا که همسر مقتول ناپدید شده بود فرضیه جنایت از سوی او قوت یافت.کارآگاهان در ادامه تحقیقات خود پی بردند که این زن و شوهر با وجود داشتن 2پسر 7 و 2ساله مدام با هم درگیری داشتند بهطوریکه همسایهها بارها صدای دعوا و زد و خورد آنها را شنیده بودند. شکی برای تیم جنایی وجود نداشت که مهدی، شوهر این زن عامل جنایت است اما او پس از قتل همسرش، به طرز مرموزی ناپدید شده بود و هیچکس از سرنوشت او اطلاعی نداشت.
- 19سال بعد
کارآگاهان در این پرونده جنایی، نتوانستند ردی از متهم بهدست آورند و به یقین رسیدند که او از کشور خارج شده است. به این ترتیب مشخصات این مرد فراری در اختیار اینترپل قرار گرفت اما بازهم سرنخی از او بهدست نیامد. درحالیکه هیچ ردی از مهدی در دست نبود چند روز پیش این مرد تحت تعقیب که حالا 50سالگی را رد کرده است به اداره پلیس پایتخت رفت و پس از گذشت 19سال از جنایت، خود را تسلیم کرد. وی گفت که در سال76 بهعلت اختلافات خانوادگی همسرش را به قتل رسانده و به اروپا گریخته بود.
- دلتنگی و عذاب وجدان
پرونده این مرد برای انجام تحقیقات در اختیار قاضی ایلخانی بازپرس شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت. مرد میانسال روز گذشته درخصوص جزئیات جنایتی که 19سال قبل رقم زده بود، گفت: من و همسرم 2 پسر داشتیم اما مدام با هم درگیر بودیم. اصلا با هم تفاهم نداشتیم و از تربیت بچهها گرفته تا یک خرید جزئی با هم اختلاف داشتیم. روز حادثه باز هم بهخاطر اختلافاتی که داشتیم جر و بحثمان شد.درگیری که بالا گرفت بهشدت عصبانی شدم. در اوج عصبانیت بودم که چاقویی برداشتم و به او ضربه زدم. قصد کشتن او را نداشتم، همهچیز در یک لحظه اتفاق افتاد. بهخود که آمدم دیدم همسرم خون آلود روی زمین افتاده است. وحشت کرده بودم، از خود بیخود شده بودم و در چنین شرایطی از خانه فرار کردم.وی ادامه داد: دیگر ترسیدم به خانه برگردم. همان روز راهی مرز عراق شدم. با پرداخت پول به قاچاقچیان به سختی خود را به ترکیه رساندم. مدتی در ترکیه بودم و پس از آن به کشور دانمارک رفتم. پس از آنکه در آنجا دادگاهی شدم اقامت دانمارک را گرفتم. در آنجا با اجاره آپارتمانی به تنهایی زندگی میکردم و شغلم این بود که در آموزشگاهها زبان فارسی درس میدادم.این در حالی بود که من سالها قبل زمانی که ایران بودم در روزنامههای مختلف مطلب مینوشتم و نویسنده بودم. هیچکس از اعضای خانوادهام نمیدانست که من دانمارک هستم و در این مدت جرأت نمیکردم که به کسی حتی به پسرانم زنگ بزنم و احوالشان را بپرسم.مرد میانسال ادامه داد: یک سال گذشته دلتنگی پسرانم بدجور زندگی مرا مختل کرده بود. از سویی مدام همسرم به خوابم میآمد. لباس سفید پوشیده بود و انگار میخواست پیغامی به من برساند. بعد از دیدن این خوابهای آشفته عذاب وجدانی که از قتل همسرم داشتم بیشترشد. تعبیر خوابهایم این بود که همسرم میخواست به من بگوید که خودم را معرفی کنم و پیش پسرانم برگردم. همین خوابهای آشفته، عذاب وجدان و دلتنگی پسرانم باعث شد که بلیت هواپیما بگیرم و به تهران برگردم. متهم پس از اقرار به قتل همسرش با قرار قانونی در اختیار پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت.