از طلوع تا غروبدر طول تاریخ مردان و زنان بزرگی ، پای به عرصه گیتی نهاده اند که دارای زندگی تاثیر گذاری بر مسایل و معادلات جهان بوده اند. بروز و ظهور این افراد که بعضا با شرایط خاص توأم بوده است، در عصر حاضر به خاطر وجود شرایط ویژه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و فناوریهای پیشرفته، گونه ای ماندگاری را تبیین نموده است که در نوع خود بی نظیر و اعجاب انگیز بوده است. |
امام خمینی(رحمت الله علیه) یکی از این مردان بود که با پایه گذاری انقلابی مردمی و ایدئولوژی الهی در کنار خصوصیات خاص خودش، نوعی اصالت اندیشه را با مبانی اخلاقی، عرفانی و فلسفی در هم آمیخت و با توان مدیریتی خارق العاده ای که از ایمان پایدارش سرچشمه می گرفت پرچمدار جنبشی شد که جهان نظیرش را کمتر به خود دیده است.
شروع یک شکوه
هنوز بیش از 5 ماه از ولادت روح الله نمی گذشت که طاغوتیان زمان ندای حق طلبی پدر روح الله را تحمل نکردند و هادی مردمان آن دوران سیاه را در مسیر خمین به اراک، با گلوله به شهادت رساندند.
روح الله دوران کودکی و نوجوانی را تحت حمایت بانو هاجر(مادرمحترمه اش) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیة الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد صاحبه خانم (عمه مومنه اش) که بانویی شجاع و حق جو بود سپری کرد، امام از نوجوانی روحیه ای انتقادی و انقلابی را در خود پرورش می داد و بدون ترس و واهمه در مقابل مسایل مختلف اجتماعی و سیاسی موضعگیری می کرد، به گونه ای که حتی در حالی که سنشان کم بود، در رابطه با حرکتهای ضد طاغوت زمان فعالیتهای خودجوشی را به نمایش می گذاشتند. ایشان در رابطه با این گونه اقدامهای صورت گرفته می فرماید: «.... من از بچگی در جنگ بودم ... مورد هجوم رجبعلیها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حالی که تقریبا شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بود ند در محل ما و اینها می خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا می رفتیم سنگرها را سرکشی می کردیم.»
اما در 15 سالگی از نعمت وجود آن دو بزرگوار نیز محروم گردید و برای تعالی روحی و تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی به قم هجرت نمود.
شکوه یک تکامل
پس از رحلت آیة الله العظمی حایری در دهم بهمن 1315 (ه ش) حوزه علمیه قم با خطر انحلال تهدید می شد، اما علمای متعهد به چاره جویی برخاستند و مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام سید محمد حجت، سید صدر الدین صدر و سید محمد تقی خوانساری(رحمت الله علیه) بر عهده گرفتند. در این فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید و با تلاش امام خمینی(رحمت الله علیه) به همراه جمعی دیگر از مجتهدان حوزه علمیه قم، آیة الله العظمی بروجردی به عنوان شخصیت علمی برجسته ای که می توانست جانشین مناسبی برای مرحوم آیة الله حایری و حفظ کیان حوزه باشد، مسؤولیت خطیر زعامت حوزه علمیه قم را پذیرفت. در این زمان امام خمینی(رحمت الله علیه) به عنوان یکی از مدرسان و مجتهدان صاحب رأی در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می شد.
جهادی برای تعالی
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که به موجب آن شرط مسلمان بودن سوگند به قرآن کریم حذف می شد و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها تغییر می یافت، در کنارحذف و تغییر دو شرط نخست که دقیقاً به منظور قانونی کردن حضور عناصر بهایی در مصادر کشور انتخاب شده بود و پشتیبانی شاه از رژیم صهیونیستی در توسعه مناسبات ایران و اسرائیل، نفوذ پیروان مسلک استعماری بهائیت در قوای سه گانه ایران باعث گردید بزرگ مرد دوران، خمینی کبیرجهادی را برای تعالی ملت آزاده و خدا جوی ایران رقم بزند. امام خمینی(ره) که با دقت نظر ویژه ای شرایط سیاسی جامعه را زیر نظر داشت، دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و بخصوص پس از روی کار آوردن رضا خان پدید آمده است، بیداری حوزه های علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزه ها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت می باشد و در این رابطه در جهت دفاع از حقوق اسلامی مردم، گوشزد کردن رسالت خطیر علما و حوزه های علمیه به آنها و دادن تلگرافها و ارسال نامه های سرگشاده اعتراض آمیز به شاه و اسد ا... علم را در دستور کار قرار داد و بدین صورت موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. ایشان در یکی از این تلگرافها فرمود: این جانب مجددا به شما نصیحت می کنم به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون اساسی بترسید وعمداً و بدون موجب، مملکت را به خطر نیندازید و الا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد .
تعالی برای جنبش
سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغازی متفاوت داشت و خون مظلومان فیضیه، انقلاب را رنگ پیروزی بخشید. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار می ورزید و امام خمینی(ره) بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالتهای آمریکا و خیانتهای شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیة ا... العظمی حکیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که برای حفظ جان علما و کیان حوزه ها، همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند. حضرت امام بدون اعتنا به این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیة ا... العظمی حکیم را ارسال و در آن تأکید کرده بود که هجرت دسته جمعی علما و خالی کردن حوزه علمیه قم، مصلحت نیست .
در 12 اردیبهشت 42 امام خمینی در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه، بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تأکید ورزید و پیمانهای شاه و اسرائیل را محکوم کرد.
امام خمینی در 13 خرداد 1342شمسی (عصر عاشورای سال 1383 هجری قمری) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود، ایراد کرد .در همین سخنرانی، با صدای بلند خطاب به شاه فرمود: «آقا، من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم دست بردار از این کارها، آقا اغفال می کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند ... اگر دیکته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فکر کن .... نصیحت مرا بشنو ... ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست؟ که سازمان امنیت می گوید از اسرائیل حرف نزنید ... مگر شاه ایران، اسرائیلی است ؟»
جمع زیادی از یاران امام در شامگاه 14 خرداد دستگیرشدند ودر پی آن و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از تهران منزل ایشان را محاصره کردند و در حالی که مشغول نماز شب بود، دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند . صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز، خرم آباد ودیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد .
ده ماه بعد، در شامگاه 18 فروردین سال 1343، بدون اطلاع قبلی امام آزاد و به قم منتقل می شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا می گیرد وجشنهای باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز بر پا می شود . اولین سالگرد قیام 15خرداد در سال 1343 با صدور بیانیه مشترک امام خمینی (ره) و دیگر مراجع تقلید و بیانیه های جداگانه حوزه های علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی گردید.
جنبش و هجرت
روز 13 مهرماه 44 حضرت امام به همراه فرزندشان آیة الله حاج آقا مصطفی از ترکیه به کشور عراق منتقل شدند . دوران اقامت طولانی و 13 ساله امام در نجف در شرایطی آغاز شد مخالفتها، کارشکنی ها و زخم زبان ها نه از جبهه دشمن رویارو بلکه از ناحیه روحانی نماها و دنیا خواهان مخفی شده در لباس دین آنچنان گسترده و آزاردهنده شود که امام با همه صبر و بردباری معروفش بارها از سختی شرایط مبارزه در این سالها به تلخی تمام یاد کند.
اوایل سال 1348 تا نیمه دوم سال 1350اختلافات بین رژیم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبی دو کشورچنان شدت گرفت. که رژیم عراق جمع زیادی از ایرانیان مقیم این کشور را در بدترین شرایط اخراج کرد. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیش آمده تصمیم به خروج از عراق گرفت اما حکام بغداد با آگاهی از پیامدهای هجرت امام در آن شرایط اجازه خروج ندادند . سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای درود بر خمینی و مرگ بر سلسله پهلوی به مدت دو روز ادامه داشت .
شاه در ادامه سیاستهای مذهب ستیز خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمی کشور را به شاهنشاهی تغییر داد. درپی این اقدام، امام در واکنشی سخت، فتوا به تحریم استفاده از تاریخ بی پایه شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از این مبدا موهوم تاریخی همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحی برای رژیم شاه شد تا در سال 1357 ناگزیر از عقب نشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی باشد .
امام در مرداد 1356 طی پیامی اعلام کرد: اکنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جایی بی درنگ از آن استفاده کنند و بی پرده بپا خیزند .
شهادت آیة الله حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان 1356 نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی(رحمت الله علیه) در همان زمان به گونه ای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله ای توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دی ماه قم در سال 56 منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند .
در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیم به اخراج امام از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بوسیله قوای بعثی محاصره گردید، انعکاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد .روز 12 مهر، امام خمینی (رحمت الله علیه) نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجه الاسلام حاج سید احمد خمینی) در روز 14 مهر تصمیم به هجرت به پاریس گرفت و دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو مستقر شد. مامورین کاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که اینگونه محدودیتها خلاف ادعای دمکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود باز دست از هدفهایش نخواهد کشید .
هجرت بسوی پیروزی
پیروزی ماندگار
صاحبنظران شکل گیری انقلاب اسلامی ایران که مبتنی بر اراده ملت و با پرچمداری روحانیت بوجود آمده بود را بعنوان یک انقلاب دینی تمام عیار که قابلیت تاثیرگذاری مستقیم بر تمام معادلات جهانی را دارد تعریف کرده بودند و همین نکته باعث شد تا نفس کشیدن برای کمونیسم از یک طرف و کاپیتالیسم از طرف دیگر سخت و سخت تر شود . بدین سان اندیشه حذف جمهوری اسلامی به هر قیمت ممکن در دستور کار بلوک شرق و غرب قرار گرفت و نهال تازه روییده شده جمهوری اسلامی با رهبری خمینی کبیر با جنگ 8 ساله ای روبرو شد که در آن 58 کشور جهان با حمایت مستقیم از رژیم تا دندان مسلح عراق تلاش کردند تا حیات این ایدئولوژی نوپا را سلب کنند.
ماندگار و ماندگاری
امام خمینی هدفها، آرمانها و هر آنچه را که می بایست ابلاغ کند، گفته بود و در عمل نیز تمامهستی اش را برای تحقق همان هدفها بکار گرفته بود . اینک در آستانه نیمه خرداد سال 1368 خود را آماده ملاقات مقامی می کرد که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده و قامتش جز در برابر او خم نشده بود. سروده های عارفانه اش همه حاکی از درد و عطش فراق است و در حسر ت پیوستن به وصال محبوب. لحظه شکوهمند برای او، و جانکاه و تحمل ناپذیر برای پیروانش، فرا می رسید: (... با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمن و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد ...)
ساعت 22 و 20دقیقه بعداز ظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368 لحظه وصال بود . قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیاء کرده بود.
در آخرین شب زندگی و در حالی که چند عمل جراحی سخت و طولانی در 87 سالگی تحمل کرده بود و در حالیکه چندین سرم به دستهای مبارکش وصل بود«نافله شب»می خواند و قرآن تلاوت می کرد . در ساعات آخر طمانینه و آرامشی ملکوتی داشت و مرتبا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را زمزمه می کرد و با چنین حالتی بود که روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد .