صحبتهای قاتل 19 سالهای که همسر آیندهاش را کشتحدود یکسال بود که با دختری آشنا بودم بعد از مدتی به او علاقمند شدم و میخواستم به خواستگاری او بروم... |
مسلم جوان ۱۹ سالهای که چند روز گذشته به اتهام قتل همسر آیندهاش توسط پلیس خرمشهر دستگیر شده است داستان زندگی خود را این گونه تعریف کرد: در خانوادهای متوسط از نظر مالی زندگی میکردم پدرم از کودکی در خانواده من حضور نداشت، آرزوی خانواده گرم و صمیمی و منسجم را داشتم، ای کاش نصیحتهای بزرگترها و معلمهایم را آویزهٔ گوش قرار داده و آنها را جدی میگرفتم.
مسلم با چشمانی اشک آلود ادامه داد: پدرم سرایدار و مادرم خانه دار بود، به خاطر ارتباط با دوستانی ناباب که قلیان و سیگار مصرف میکردند اعتیاد به حشیش پیدا کردم، به علت کمبود محبت در خانواده با دختری به نام معصومه آشنا شدم، او اهل و ساکن خرمشهر بود، پدر مادر او از هم طلاق گرفته بودند.
پسر نوجوان در ادامه گفت: پس از مدتی به او علاقهمند شدم و قصد داشتم با او ازدواج کنم و زندگی جدیدی را تشکیل بدهم اما چند روز بعد متوجه شدم او با چند نفر دیگر رابطه دارد.
وی در ادامه صحبتهایش اظهار داشت: تصمیم گرفتم که با او صحبت کنم اما جر و بحثمان بالا گرفت و دعوایمان شد من که از شدت عصبانیت کنترل خودم را از دست داده بودم با چاقویی که در جیبم بود چند ضربه به او زدم، وقتی که به خودم آمدم معصومه را غرق در خون دیدم، خواستم او را به بیمارستان برسانم اما او دیگر جان نداشت خیلی ترسیده بودم و میخواستم هرچه زودتر از این شهر فرار کنم عصر همان روز به اهواز رفتم و میخواستم به شهرستان حمیدیه بروم که توسط ماٌموران آگاهی دستگیر شدم.
قاتل نوجوان در حالیکه اشک هایش را پاک می کرد گفت: حالا پشیمانم ولی چه سود که او دیگر زنده نمیشود و من به جرم قتل بزودی محاکمه میشوم.
مسلم با چشمانی اشک آلود ادامه داد: پدرم سرایدار و مادرم خانه دار بود، به خاطر ارتباط با دوستانی ناباب که قلیان و سیگار مصرف میکردند اعتیاد به حشیش پیدا کردم، به علت کمبود محبت در خانواده با دختری به نام معصومه آشنا شدم، او اهل و ساکن خرمشهر بود، پدر مادر او از هم طلاق گرفته بودند.
پسر نوجوان در ادامه گفت: پس از مدتی به او علاقهمند شدم و قصد داشتم با او ازدواج کنم و زندگی جدیدی را تشکیل بدهم اما چند روز بعد متوجه شدم او با چند نفر دیگر رابطه دارد.
وی در ادامه صحبتهایش اظهار داشت: تصمیم گرفتم که با او صحبت کنم اما جر و بحثمان بالا گرفت و دعوایمان شد من که از شدت عصبانیت کنترل خودم را از دست داده بودم با چاقویی که در جیبم بود چند ضربه به او زدم، وقتی که به خودم آمدم معصومه را غرق در خون دیدم، خواستم او را به بیمارستان برسانم اما او دیگر جان نداشت خیلی ترسیده بودم و میخواستم هرچه زودتر از این شهر فرار کنم عصر همان روز به اهواز رفتم و میخواستم به شهرستان حمیدیه بروم که توسط ماٌموران آگاهی دستگیر شدم.
قاتل نوجوان در حالیکه اشک هایش را پاک می کرد گفت: حالا پشیمانم ولی چه سود که او دیگر زنده نمیشود و من به جرم قتل بزودی محاکمه میشوم.
کلید واژه
نظرات بینندگان
نظر شما