آزادی نوجوانی که در ۱۶سالگی مرتکب قتل شدقضات دادگاه کیفری استان اردبیل اقدام پسر نوجوانی را که مدعی است در دفاع از خود صاحبکارش را با ضربات چاقو به قتل رسانده است، از مصادیق دفاع مشروع دانستند و رأی به آزادی او دادند. |
این پسر که بابک نام دارد سال گذشته درحالیکه فقط 16سال سن داشت صاحبکارش که جوانی به نام هاشم بود را با ضربات متعدد چاقو در یک ساختمان نیمهکاره در اردبیل به قتل رساند و گریخت. با قتل هاشم تحقیقات برای دستگیری بابک آغاز شد اما 3روز بعد پسر نوجوان به پلیس آگاهی رفت و خودش را تسلیم کرد. او جزئیات قتلی را که مرتکب شده بود توضیح داد و وقتی کارآگاهان درباره انگیزهاش از او سؤال کردند از یک راز صحبت کرد. بابک گفت صاحبکارش از مدتی قبل او را مورد آزار و اذیت قرار میداد.
به همین دلیل وقتی او قصد داشت بار دیگر آزارش دهد در دفاع از خود مرتکب قتل شد. در چنین شرایطی پرونده اتهامی بابک با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به شعبه اول دادگاه کیفری استان اردبیل فرستاده شد. در نخستین جلسه محاکمه که اردیبهشتماه امسال برگزار شد متهم اظهارات اولیهاش را تکرار کرد و گفت اگر باز هم در چنین موقعیتی قرار میگرفت صاحبکارش را به قتل میرساند. او گفت: هاشم بارها من را مورد آزار و اذیت قرار داد و دیگر نمیتوانستم این شرایط را تحمل کنم و مجبور شدم از خودم دفاع کنم.
با پایان دفاعیات بابک ادامه محاکمه به جلسه دیگری موکول شد. در دومین جلسه بابک جزئیات بیشتری از این ماجرا را بازگو کرد و گفت: من از مدتها قبل در مغازه پارچهفروشی هاشم کار میکردم. یک روز او به من نوشابه مسموم خوراند و وقتی بیهوش شدم من را مورد آزار و اذیت قرار داد و از این صحنه فیلمبرداری کرد. در ادامه او تهدید کرد اگر به خواسته هایش تن ندهم فیلم را به همه نشان میدهد و آبروریزی میکند. من هم از ترسم سکوت کردم.
روز حادثه هاشم گفت قرار است بار زیادی برایش بیاید. به همین دلیل 2نفری به انباری که در حاشیه شهر بود رفتیم. وقتی رسیدیم دیدم آنجا ساختمانی متروکه است. او فورا در را قفل کرد و برایم چاقو کشید فهمیدم که نقشهای دارد. وقتی یک ضربه به دستم زد من هم با یک چاقو چند ضربه به او زدم و فرار کردم. در ادامه عبدالصمد خرمشاهی و سودابه رضوانی، وکلای مدافع بابک از او دفاع کردند و عمل موکلشان را مصداق دفاع مشروع دانستند.
از طرفی مدارکی ازجمله پیامکهای تهدیدآمیز مقتول به پسر نوجوان و فیلم کشف شده در گوشی مقتول نیز در پرونده موجود بود. به این ترتیب با ختم جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند. 5قاضی عالیرتبه شعبه اول دادگاه کیفری استان اردبیل بعد از بررسی محتویات پرونده اقدام بابک را مصداق روشن دفاع مشروع دانستند و براساس قانون حکم به آزادی او دادند. به این ترتیب بابک هفته گذشته بعد از تحمل 9ماه حبس از زندان آزاد شد.
- باید راه دیگری انتخاب میکردم
پسر جوان پس از آزادی از زندان در گفتوگو با همشهری از جزئیات حادثه میگوید:
- چطور شد که مرتکب قتل شدی؟
من قصد کشتن کسی را نداشتم و فقط از خودم دفاع کردم. هاشم مرا را اذیت میکرد و وقتی وارد ساختمان متروکه شدیم هم میخواست آزارم بدهد. او برایم چاقو کشید و یک ضربه به دستم زد. من هم برای دفاع از خودم به او چند ضربه زدم و فرار کردم. اما چون میدانستم حق با من است 3روز بعد به کلانتری رفتم و خودم را تسلیم کردم.
- آیا قبلا هم دستگیر شده بودی؟
من قبلا با هیچکس درگیر نشده بودم. اصلا دنبال دردسر نبودم. میتوانید از همه بپرسید. سرم در زندگی خودم بود. آن موقع سال آخر دبیرستان بودم و ریاضی میخواندم.
- از جلسه محاکمهات صحبت کن. در دادگاه چه حرفهایی زدی ؟
در دادگاه وکیلم آقای خرمشاهی از من دفاع کرد. او به من گفته بود توکلت به خدا باشد. من گناهکار نبودم و میدانستم بالاخره آزاد میشوم. همه واقعیتها را توضیح دادم و گفتم برای دفاع از خودم این کار را کردم.
- در مدتی که به اتهام قتل در کانون اصلاح و تربیت بودی خانوادهات چه وضعیتی داشتند؟
خانوادهام وضعیت خوبی نداشتند. پدر و مادرم خیلی اذیت شدند. مادرم مریض شده بود. خودم هم در کانون اصلاح و تربیت اوضاع خوبی نداشتم. 2ماه اول ممنوعالملاقات بودم تا اینکه بالاخره اجازه ملاقات دادند و پدر و مادرم به دیدنم میآمدند.
- از محیط کانون بگو. زندگی در آنجا چطور بود؟
در کانون ساعت 7:30بیدار میشدیم و آمار میگرفتند. بعد کلاس احکام و قرآن میرفتیم تا ظهر. بعد هم اگر میشد ورزش میکردیم. در این مدت در مسابقات قرآن 2مرتبه اول شدم و قرار بود در مسابقات کشوری شرکت کنم که آزاد شدم. در آنجا سعی میکردم زیاد با کسی صمیمی نباشم. اما در همین مدت با یکی از بچهها دوست شدم که او هم در دعوا با دوستش باعث مرگ او شده بود.
- آیا در این مدت از کاری که کردی پشیمان هم شدی ؟
وقتی در زندان بودم بارها با خودم این ماجرا را مرور کردم. پشیمان بودم. با اینکه هاشم من را اذیت میکرد و من در دفاع از خودم مرتکب قتل او شدم اما باید راه دیگری را انتخاب میکردم. اول باید همهچیز را به پدر و مادرم میگفتم و بعد از او شکایت میکردم. ای کاش زمان به عقب بر میگشت تا من راه درست را انتخاب میکردم. وقتی به گذشته بر میگردم افسوس میخورم. آن زمان 16ساله بودم و درک درستی از زندگی نداشتم. فکر خانوادهام نبودم. اما حالا 17سالهام و بزرگتر شدهام و چیزهای زیادی را تجربه کردم.
- حالا که آزاد شدهای برای ادامه زندگیات چه برنامهای داری ؟
حالا میخواهم پیش خانوادهام باشم. درس بخوانم. دوست بازی نکنم. میخواهم امسال بروم مدرسه و دیپلمم را بگیرم. بعد هم به دانشگاه بروم و مهندس عمران شوم.
- برای هم سن و سالان خودت چه حرفی داری؟
به آنها توصیه میکنم رفیق بازی نکنند. فقط پدر و مادرشان به دردشان میخورد. بچهها نباید از مکافات عملشان غافل شوند. باید فقط به حرف پدر و مادرشان گوش کنند. من 9ماه زندان بودم اما به اندازه 9سال تجربه بهدست آوردم. در آنجا بیشتر با خدا خلوت میکردم. در آنجا برای آزادی همه زندانیان، سلامتی مریضها و سلامتی پدر و مادرها دعا کردم. حالا هم برای همه جوانها دعا میکنم که هیچ کدام مثل من مرتکب اشتباه نشوند.