در بیست و ششمین جلسه گفتگوی گروهی مطرح شد
موضوعات مالی موضوعاتی مهم و تاثیرگذار در زندگی مشترک هستنددر پایان این جلسه مباحث مربوط به ازدواج موفق در فرهنگ ما به پایان میرسد و در جلسه آینده به جنبه های انطباقی صحبت هایی که در دو سال گذشته زده شد با زندگی نابینایان می پردازیم همچنین به پاسخ های دوستان به سه سؤالی که پیشتر مطرح کرده بودند می پردازیم. از خوانندگان هم می خواهیم تا دو هفته آینده نظر خود را در باره این جنبه های انطباقی و سؤالات زیر با ما مطرح کنند. چه کنیم تا برای ازدواج انتخاب شویم چه از طرف افراد بینا و چه نابینا. چه عواملی در تحکیم و قوام این زندگی مؤثر است و چه عواملی این زندگی را از هم می پاشد؟ در جلسات گذشته ، به حوزه های قابل طرح در دوره آشنایی و سؤالات مربوط به هر حوزه پرداختیم. در بخش دوم این سؤالات به سؤالات مربوط به موضوعات مالی و هزینه های زندگی می رسیم. |
آقای صادقی نژاد کارشناس این گفتگوها، می گوید: موضوعات مالی در زندگی مشترک بسیار تأثیرگذار هستند و افراد مایلند قبل از ازدواج تکلیف آن را مشخص کنند. این موضوعات به خصوص در بزنگاه هایی مانند وقتی که هزینه های بهداشتی، درمانی یا خریدهای کلان پیش می آیند نقش مهمتری دارند. یکی از موضوعاتی که در طول زندگی باعث اختلاف می شود مباحث مالی است پس این موضوع می تواند به عنوان یکی از مهمترین محورهای بحث طرفین در دوره آشنایی به شمار آید. برخی از سؤالات این حوزه که خوب است قبل از ازدواج بین دختر و پسر طرح شوند تا به نتیجه ای برسند، در زیر می آید. در فرهنگ ما اغلب مرد مسئول مسائل مالی خانواده و به اصطلاح نان آور است شاید مخاطب این سؤالات بیشتر مردان باشند.می توان پرسید: بیشتر به خرج کردن اعتقاد دارید یا به پس انداز کردن؟ آیا در حال حاضر مقروض هستید؟ ممکن است فرد بگوید من بابت وام مسکن یا ماشین مقروض هستم یا بابت تعهداتی که دارم. منابع درآمدی شما چیست؟ آیا پس انداز دارید؟ آیا پس از ازدواج مایلید سرمایه گذاری های اقتصادی داشته باشید؟ در چه زمینه هایی سرمایه گذاری می کنید؟ امروزه مردم پولشان را در خانه نگه نمی دارند و آن را در بانک و سازمان بورس می گذارند یا به دیگران قرض می دهند یا در پروژه های تولیدی، خدماتی یا مسکن سرمایه گذاری می کنند یا اوراق قرضه و طلا می خرند. دیگر اینکه چقدر در ماه خرج می کنید،چگونه و چرا؟ ممکن است فرد ورزشکار باشد و ترجیح دهد بخش عمده درآمد خود را صرف خرید وسایل ورزشی کند، به تورهای کوهنوردی و گردشگری برود، به هنر بپردازد یا کسی است که دوست دارد به دیگران کمک کند. ممکن است سرپرست خانواده هایی باشد. می توان پرسید: برای خرید هدیه برای دوستان و بستگان چگونه و چقدر هزینه می کنید؟ این رفتار به سبک زندگی فرد، رفتارهای جامعه پسند او و وضعیت اقتصادیش برمی گردد. می توان پرسید: در این رابطه از چه روش و الگویی استفاده میکنید؟ بعضی پول هدیه میدهند بعضی چیزی میخرند گاه میگویند هدیه باید متناسب با نیاز فرد باشد بعضی میگویند دندان اسب پیشکشی را نمیشمرند. آیا تا به حال متهم به ولخرجی شده اید؟ نظرتان در مورد وام گرفتن چیست؟ برخی از وام گرفتن و قسط دادن بیزارند. اما بعضی می گویند با وام گرفتن و قسط دادن در آخر چیزی برای آدم میماند یا این سؤال که: نقش زن و شوهر در مورد نحوه هزینه کردن و مدیریت مالی خانه باید چگونه باشد؟ . در خانواده های مختلف این بخش به صورتهای گوناگونی مدیریت می شود گاه تنها مرد درآمد دارد گاه خانم هم شاغل است و به اتفاق امور خانه را اداره می کنند.بعد شکل هزینه کردن این درآمدها پیش میآید. من مورد مشاوره ای داشتم که خانم تحصیل کرده و خانه دار بود و مرد وضع مالی بسیار خوبی داشت. آنها قرار گذاشته بودند که خانم هر ماه مبلغی را به عنوان پس انداز خود از شوهر دریافت کند. مرد میگفت من اگر به پول نیاز داشته باشم از همسرم قرض می گیرم و سر موعد به او برمی گردانم. برخی از مردها هم درآمدشان را به خانم میسپارند و خانم مدیریت مالی را به عهده می گیرد. در مورد افرادی که بخشی از درآمد خود را پنهان میکنند چه نظری دارید؟ برخی به دلایلی دوست ندارند مجموع درآمد خود را مطرح کنند. منیره ادامه میدهد : در شرایط نابینایی، زن و شوهر ترجیح میدهند به چه هایی هایی در زندگی اولویت دهند. مثلا هزینه های مربوط به رفت و آمد. یعنی با توجه به نابینایی ترجیح میدهند بیشتر از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند یا از تاکسی تلفنی؟ هرچند استقلال در رفت و آمد مهم است اما امروزه هزینه های مربوط به رفت و آمد به یکی از ضرورتهای زندگی نابینایان تبدیل شده است. دیگر استفاده از وسایل ویژه توانبخشی نابینایان و کمبینایان و صحبت در مورد اینکه طرفین چقدر اعتقاد دارند که اینگونه وسایل را تهیه کنند وسایلی مانند عصای مناسب عینک، وسایل درشت نمایی و .. آیا قائل به صرفه جویی در این موارد هم هستند. مثلا اگر یک فرد کم بینا از وسیله ای هرچند گران قیمت برای مطالعه استفاده کند این کیفیت زندگی او را بهبود می بخشد. دیگر اینکه در هزینه کردهای زندگی وقتی پای خرید ملک و ماشین و از این دست پیش میآید اگر قرار باشد سند به نام یکی از طرفین زده شود یا فرد بگوید این را از درآمد خود خریده ام و باید به نام من باشد این رفتار به مرور سوء تفاهم هایی به وجود میآورد و رابطه آنها را کم کم کدر میکند. بهتر است در دوره آشنایی در مورد مباحثی این چنینی هم صحبت شود و مسائلی مانند نحوه هزینه کرد درآمد زن و اینکه درآمد زن هم میتواند به مخارج خانواده اختصاص یابد یا نه؟ و نگرش دو نفر در این مورد چیست؟ تا به توافقی در مورد درآمدها و مخارج برسند. مثل اینکه همه درآمد دو نفر روی هم ریخته شود و از همانجا مخارج تأمین شود و هیچیک نگویند این مال من است یا آن مال توست. به ویژه در کشور ما که قوانین روشنی در امور مالی خانواده نداریم و اغلب قوانین نیز به نفع مردان به کار میروند. زن به مرور و در طول زندگی به این نتیجه میرسد که چیزی ندارد و احساس امنیت نمیکند و به آینده ای می اندیشد که به هر دلیل از همسرش جدا میشود و چیزی ندارد. این وضعیت میتواند برای مرد هم پیش آید مثل اینکه به هر دلیل مثلا خانه باید به نام زن ثبت شود تا بتوانند وام بگیرند و این در مرد ناخرسندی به وجود میآورد. بهتر است از قبل صحبت شود که اگر قرار است چیزی بخریم مثلا چگونه هر دو مالک آن باشند و در مالکیت آن سهم داشته باشند تا یکی احساس زیان نکند و جلوی اختلافات بعدی گرفته شود. بزرگمهر می گوید : وضعیت مالی دو طرف و خانواده هایشان به هنگام ازدواج چقدر بر زندگی دختر و پسر تأثیرگذار است؟ آیا وضعیت مالی مرد و خانواده اش باید در سطح بالاتری از زن قرار داشته باشد یا برعکس؟ یا سطح وضعیت مالی در ازدواج، متغیر با اهمیتی به شمار نمی رود؟ صادقی نژاد ادامه می دهد: در حقیقت شما اشاره کردید وضعیت مالی طرفین به هنگام ازدواج اهمیت دارد. فرناز: به هنگام ازدواج باید اولویتها در خرج کردن مشخص شوند و طرفین به توافق برسند.مثلا اولویت خانم خرید وسایل خانه است ولی اولویت مرد خرید وسایل ورزشی . باید در باره اولویتها به توافق کامل برسند یا حتی مسائل مربوط به شیوه پس انداز مهم هستند ممکن است خانم اهل پس انداز باشد و مرد نباشد نیلوفر میگوید: من و همسرم به صورت مشترک حقوقمان را خرج می کنیم و مدیریت این کار معمولا با من است این تصمیم را با هم گرفته ایم و در صورتی که به خریدن چیزی نیاز داشته باشیم با هم به توافق می رسیم. محسن بحث را ادامه می دهد: در زمینه روابط مالی بیشترین توفیق در کسانی دیده می شود که در خرج کردن تقسیم کاری داشته باشند اینگونه خریدها هم تخصصی تر انجام می شوند. معمولا با توجه به اعتماد به نفس بالاتر و ارتباطات اجتماعی گسترده تری که آقایان دارند خریدهای کلان و عمومی را آنها انجام می دهند. خانم ها هم به دلیل سلیقه به خرج دادن خریدهای تخصصی تر را بر عهده میگیرند. در این حالت، اختلافات کمتر می شود. صادقی نژاد ادامه می دهد: می گویند همیشه آب در سرازیری جمع میشود بعبارتی به تدریج قابلیت ها و توانائی های زن و شوهر در قسمت های گوناگون سبب می شود نسبت به این قابلیت ها اعتمادی به وجود آید و خود به خود آن بخش کار بر عهده او قرار گیرد. پس در خانواده هایی که همدلی وجود دارد به خاطر حفظ منافع خانواده خود به خود تصمیم گیری بر سر مسائل مالی و هزینه ها و اینکه در چه بخش هایی خرج شوند را فرد تواناتر بر عهده می گیرد یا نقش او در تصمیم گیری مهم تر می شود. هرچند بررسی تفاهم و به طور کلی مباحث مالی سؤالات بسیار مهمی هستند اما تنها این سؤالات موجب شناخت طرفین از هم نمیشوند بلکه مشاهده برخی رفتارها هم اهمیت زیادی دارند. صاحب نظران اعتقاد دارند برای برخی از زوج ها پول معنایی بیش از اسکناس دارد معنای این حرف چیست؟ بزرگمهر پاسخ میدهد: می تواند معنایش این باشد که برخی جمع کردن پول را دوست دارند نه اینکه پول وسبب رفاه آنها شود یا اینکه همه اموال برای آنها معنای پول و دارایی دارند. محسن پاسخ میدهد: یعنی برای پول شخصیت و هویتی بیشتر از جنبه مادی آن قائل هستند یا به پول بعنوان پشتوانه زندگی یا حفظ ماحصل زندگی و تلاش نگاه میکنند . صادقینژاد می افزاید: بعبارتی آنها ارزش مالی و مادی و رقم روی اسکناس را برای آن کم میدانند و ارزش پول را به نقش و تأثیری که پول بر ارتقای زندگی، تحکیم مبانی خانواده ، استقلال، کیفیت زندگی ، هویت و تشخص خانواده ایفا میکند میدانند. در هر فرد کسب درآمد، پس انداز و خرج کردن سرمایه احساسات عمیقی را بیدار میکند. متخصصین توصیه میکنند بهتر است زوجین در مورد مسائل مالی، و چگونگی هماهنگی آنها بر سر مسائل مالی بیشتر بررسی کنند زیرا مسائل مالی بخش مهمی از اختلافات زناشویی را شامل میشوند. این به دلیل نقشی است که پول بر بهبود زندگی و تشخص و هویت خانواده دارد. گاه یکی ولخرج است و دیگری خسیس و اهل پس انداز. البته باید دقت داشت معنای خساست با مقتصد بودن یا اهل پس انداز بودن متفاوت است. گاه طرفین درباره نحوه هزینه کردنهایشان توافق ندارند و گاه برخی باورهای نادرست در مورد مسائل مالی، مشکلات زناشویی متعددی را به وجود میآورد. مثل اینکه زنی اعتقاد داشته باشد حقوق زن متعلق به خودش است و در صورتی که خانواده نیاز داشته باشد زن از درآمد خودش استفاده کند و در غیر این صورت زن به پول خودش دست نزند. در این مثال زن خود را واجد مسئولیت مالی نمیداند و معتقد است امور مالی خانواده و چرخاندن زندگی بر عهده او نیست. به همین دلیل میگوید من ازدواج کرده ام و شوهرم مسئول امور مالی خانه است چه من کار کنم و چه نکنم. مریم ادامه میدهد : وقتی زن اینگونه فکر کند در دراز مدت زندگی را برای خود نمیداند و دوست دارد زندگی دیگری داشته باشد و میگوید میخواهم برای خودم زندگی کنم صادقینژاد می افزاید : به دلیل نوع روابطی که افراد با هم دارند مانند آنکه خیلی از آقایان وقتشان را با دوستانشان میگذرانند و هزینه های خاصی برای این موضوع دارند خانم هم ممکن است بگوید من هزینه هایی دارم که جز هزینه های زندگی نیست مثلا با دوستانم به مسافرت میروم یا به گردش یا به نوع رخت و لباس و ظاهر زندگی اهمیت دهد یا به علاقه هایی که دارد بپردازد مثلا هنرمند است یا اهل کتاب خواندن است و معتقد است چون میخواهم با مخالفتی روبرو نشوم و خودم تصمیم بگیرم چگونه خرج کنم پس پولم را برای خودم نگه میدارم مریم می افزاید : این منطقی است اما گاه خانم دوراندیشی میکند و به فکر فردایی است که ممکن است تنها زندگی کند. در واقع تکروی میکند و زمانی که با خانواده زندگی میکند احساس مسئولیت ندارد و رفته رفته در طرف مقابل هم چنینی حسی به وجود میآید فکر میکنم هر فردی با هر امکان مالی، بهتر است درآمدش را بین گزینه هایی که میخواهد خرج کند تقسیم کند خیلی موفق تر عمل خواهد کرد. من بخشی از درآمدم را برای رفت و آمد کنار میگذارم و دیگر برای کارهای درمانی و ... و بخشی را هم پس انداز میکنم برای مواردی که پیشبینی نکرده ام. صادقینژاد به بحث ادامه میدهد : یعنی منابع مالی خود را تقسیمبندی میکنید تا آن را به مخارجتان برسانید. محسن میگوید : در زمینه مسائل مالی، بخش عمده ای از اطلاعاتی که طرفین میخواهند از هم به دست آورند بیش از آنکه با سؤال و جواب قابل دسترسی باشد با رفتارهای طرفین بیشتر شناخته میشود. ممکن است پاسخها واقعی و صادقانه نباشند و چون آینده با ثباتی را متصور نیستند و شناخت دقیقی نسبت به هم ندارند ممکن است خیلی از واقعیتها را کتمان کنند. مانند خساست. از ترس اینکه طرف مقابل رنجیده شود یا بر تصمیمش اثر بگذارد. رفتارهای مالی شناخت بهتری از فرد ایجاد میکنند و هم خیلی قابل کتمان نیستند. مثلا اگر در هفته دختر و پسر یکی دو بار با هم بیرون بروند متوجه بسیاری از رفتارهای مالی هم خواهند شد. صادقینژاد ادامه میدهد در مراجعان هم این بحثها زیاد شنیده میشود؛ با وسیله نقلیه عمومی برویم یا با آژانس. این را بخریم یا نه. . ناهار و شام را یکی کنیم . عصر چیز سنگین خورده ایم دیگر شام لازم نیست و خریدهای خاصی که مثلا فرد دنبال یک برند خاص میگردد. درست است که رفتار افراد در دوره آشنایی خیلی موارد را نشان میدهد متخصصان خانواده اعتقاد دارند زندگی بمثابه یک حساب مالی مشترک است و هر یک از طرفین باید وظایفی را بر عهده بگیرد. نتایج مطالعات نشان میدهد زنان خانه داری که درآمد مستقلی ندارند در صورت داشتن برنامه مالی هدفمند، میتوانند اقتصاد خانواده را سامان بخشند. گاه برخی از زنان خانه دار از اینکه دارای درآمد مستقلی نیستند ابراز ناراحتی میکنند.به قول خودشان از اینکه دستشان جلوی شوهرشان دراز باشد احساس خوبی ندارند .این حالت در مواردی که برنامه ریزی هدفمند مالی در خانواده مطرح نباشد بیشتر جلوه میکند لذا شایسته است قبل از ازدواج هماهنگیهای لازم در این زمینه صورت گیرد تا زنان فاقد درآمد احساس بی کفایتی نکنند. میگویند دست نیاز که پیش کسان میکنی دراز، پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش. این موضوع روی خودپنداره فرد هم تأثیر میگذارد. هستند مردانی که چون شناخت خوبی از همسرشان دارند پول را به گونه ای در اختیار همسرشان قرار میدهند که عزت نفس او مخدوش نشود و احساس مدیون بودن، محتاج بودن و نیازمند بودن نکند و شخصیت، هویت و غرورش محفوظ بماند. گاه میبینیم خانم با خانواده یا دوستانش از خانه بیرون می رود اما پولی خرج نمیکند و میگوید؛ شوهرم به من پول نمیدهد و تا از او نخواهم، به من چیزی نمیدهد. یا در خانه به شوهرش میگوید دیگران فلان چیز را خریدند اما من پول نداشتم. تو باید بدانی که من باید همیشه پول داشته باشم و نباید این موضوع را طرح کنم.بعضی از مردها میگویند تا خانم پول نخواهد به او چیزی نمیدهیم. طرفین اگر از همدیگر شناخت داشته باشند نمیگذارند چنین تصوری پیش آید و موجب ناراحتی شود. به خاطر داشته باشید استقلال مالی زوجین دارای اهمیت فوق العاده ای است و چنانچه آنها به منابع مالی اطرافیانشان وابسته باشند مثل آنکه پدر دختر یا پسر از خانواده آنها حمایت مالی کند البته با این استدلال که میخواهم خوشبختتر و در رفاه باشند؛ این به صلاح زندگی مستقل آنها نیست و باعث میشود طرفین از عهده تعهداتشان به خانواده و یکدیگر بر نیایند. چون بعنوان مثال کمکی که قرار بوده برسد نرسیده یا دیرتر رسیده است. در دوره آشنایی طرفین میتوانند نگاه و رفتار فرد مقابل خود را نسبت به امور مالی زندگی در موقعیتهای طبیعی بسنجند. موقعیتهایی مانند خریدهای مشترک سفارش غذا هدیه دادن یا هزینه های مکالمات تلفنی . من معتقدم در فرهنگ ما به صلاح است دختران قبل از ازدواج به خصوص در سالیان اخیر، به کفایت نسبی مالی و اقتصادی بالقوه یا بالفعل رسیده باشند بعبارتی اگر پدری بخواهد در حق دخترش خدمت کند خوب است زمانی که دختر را به خانه شوهر میفرستد یک استقلال مالی نسبی بالفعل یا بالقوه داشته باشد. بالفعل مثل اینکه هر ماه درآمدی داشته باشد و بالقوه مثل مورد مشاوره ای که من داشتم و خانم متخصص زنان بود اما با همسرش به توافق رسیده بود که کار نکند هرچند آن مطب به صورت بالقوه وجود دارد و هر وقت آن خانم پزشک اراده کند میتواند آن را راه بیندازد. این استقلال مالی برای زنان خوب است حتی خوب است زنانی که درآمد مستقلی ندارند مرد در درآمدهای خانواده، به جز هزینه های زندگی، مبلقی را تعیین کند و به او بدهد. در فرهنگ ما میگویند آدم باید همیشه پس اندازی داشته باشد عموما زنان خانه دار پس انداز خود را از محل صرفه جویی در هزینه های زندگی تأمین میکنند. آقا درآمد ماهیانه ای دارد به دست خانم میدهد خانم مخارج خانواده را میپردازد و در آخر مبلغی را پس انداز میکند و آن را برای خودش نگه میدارد . البته ممکن است این پول روزی در همان زندگی خرج شود یا نه خانم آن را همواره بعنوان یک منبع مالی قابل اتکا برای خود نگه دارد و از این موضوع خرسند باشد که من هم یک تکیه گاه مالی دارم. من به باورهای غلط برخی از آقایان ناشاره نمیکنم که می گویند باید زن را محتاج نگه داشت وگرنه گردنکشی میکند زن و شوهر با یک بضاعت و سرمایه مالی، روانی، عاطفی، اخلاق وارد زندگی می شوند و سرمایه شان را روی هم میگذارند تا شرکتی را که تأسیس کرده اند توسعه دهند . زن و مرد میتوانند به ارتقای یکدیگر کمک کنند به نحوی که بعد از چند سال بضاعتشان در بخشها مختلف زندگی ارتقا یابد. در این صورت است که امروزشان بهتر از دیروز خواهد بود. و از زمان عقب نمیمانند. و احساس خوشبختی بیشتری میکنند و وقتی به روزهای پسین نگاه میکنند میبینند روند صعودی و ارتقایی داشته اند. وگرنه می گویند ما در جا زده ایم یا از چند سال پیش عقب تریم. زن و شوهر باید به ارتقای یکدیگر کمک کنند ببینند همسرشان در کدام بخش کم دارد او را کمک کنند تا به سطح مطلوبی برسد. میتوانم این مثال را بزنم زندگی مشترک مثل درشکه دو اسبه ای است میگویند درشکه به سربالایی که میرسد اسبها همدیگر را گاز میگیرند چون فکر میکنند دیگری نمیدود در حالیکه مسیر سربالاست و درشکه سنگین. یکی از کارهایی که زن و شوهر به مثابه اسبان یک درشکه یا سرنشینان یک قایق باید انجام دهند این است که یکدیگر را قوی نگه دارند و ارتقا دهند تا یکی از زوجین مجبور نباشد هم درشکه را بکشد و هم اسب لنگ را. فرناز میگوید: به نظر من بهتر است خانمهای خانه دار حرفه ای هم بدانند مثل خیاطی، آرایشگری و. و به صورتی که لطمه ای به زندگیشان نخورد کاری هم انجام دهند و درآمدی هم داشته باشند یا اینکه مرد حقوقش را به خانم میدهد تا او امور مالی خانواده را مدیریت کند اینها تأثیر خوبی بر روحیه زنان خواهد داشت. من زیاد دیده ام خانمهای خانه دار احساس ناراحتی میکنند و میگویند ما پس اندازی نداریم. بزرگمهر میگوید: میگویند قدرت فساد میآورد چه قدرتی که به لحاض توانمندیهای فردی به دست آمده باشد و چه قدرتی که دیگران به فرد داده اند. مردسالار بودن جامعه هم میتواند به تفاوت قدرت بدنی مردان و زنان برگردد. پس اینکه بگوییم باید به زن یا مرد میدان داد یا نداد، برای همه زندگیها نسخه واحد و کاملی نیست. صادقینژاد ادامه میدهد: این به موقعیت خانواده و ظرفیت طرفین بستگی دارد. بزرگمهر می افزاید: تا جایی که فرد جنبه داشته باشد و سء استفاده نکند میتواند مسائل را تنفیذ کرد و خیلی هم خوب است. یعنی تا جایی که کار را پیش میبرد. صادقینژاد می افزاید : در فرهنگ ما نیز در خانواده های سنتی تر و در شهرهای کوچکتر و روستاها، اغلب زنان دوش به دوش مردان غیر از امور خانواده شغل یا حرفه ای میدانسته اند و جالب است در بسیاری از خانواده ها برای درآمدی که خانم به دست میآورد، حرمت و احترامی قائل هستند . گاه این درآمد برای آنها جنبه تفاخر هم دارد. و خانم مفتخر است که مثلا فرشی بافته در مناطق ایلی عشایری گاه زنان برای خود از مرغ و خروس گرفته تا چند گاو و گوسفند دارند مواد لبنی و محصولات کشاورزی تولید میکنند یا در کار تولید صنایع دستی هستند. مریم میگوید: اینکه گفتید خانم قبل از ازدواج چیزی داشته باشد برای معلولان به لحاظ اینکه محدودیتهایی دارند، هزینه هایشان بیشتر است و هم به رفاه بیشتری نیاز دارند ضروریتر به نظر میرسد. صادقینژاد می افزاید : در کشورهایی مانند کشور ما که اعتقادات دینی و مذهبی رایج هستند "برخی بسیار به آن معتقدند برخی کمتر و برخی اصلا اعتقاد ندارند "ما در جامعه ای ایدئولوژیک زندگی میکنیم پس مسائل اعتقادی و مذهبی فاکتوری است که بهتر است قبل از ازدواج تکلیفش روشن شود. این موضوع در کنار تفاوتهای فرهنگی و سبک زندگی بسیار قوی و پر رنگ مطرح میشود. پس حوزه سوم سؤالات مربوط به مسائل مذهبی اعتقادی است. در جوامعی مانند ما، مؤلفه های مذهبی و اعتقادی بسیار مهم تلقی میشوند.در برخی از جوامع به طور کلی این ملاک در مورد ازدواج در نظر گرفته نمیشود. انجام بررسیهای لازم و تفاهم در این مورد ضروری به حساب میآید. در جوامعی مثل ما، گاه به این بخش، چاشنی سیاست هم اضافه میشود. بعضی از سؤالات قابل طرح در این حوزه عبارتند از: دوست دارم در مورد باورها و اعتقادات معنوی شما بیشتر بدانم؟ آیا بین شما و خانواده تان تفاوت مذهبی وجود دارد؟ آیا مقید به انجام فرایض دینی مانند نماز خواندن و روزه گرفتن هستید؟ چه نظری در مورد مناسبتهای مذهبی"اعیاد و سوگواریها" دارید؟ اگر با اعتقادات مذهبی من موافق نباشید چه میکنید؟ فرناز ادامه میدهد: بد نیست بپرسیم آیا در اوقات فراغت دوست دارید به شهرهای مذهبی سفر کنید؟ چند وقت یکبار دوست دارید چنین سفری داشته باشید؟ منیره میگوید: میتوان در مورد تربیت دینی فرزندان هم صحبت کرد. برخی در این موارد سختگیری میکنند برخی بچه ها را آزاد میگذارند و تنها به آنها دید معرفتی شناختی میدهند. صادقینژاد بحث را ادامه میدهد: شایسته است پاسخهای طرف مقابل در این زمینه به دقت مورد بررسی قرار گیرد. در این مرحله بهتر است اعتقادات فرد مقابل به چالش کشیده نشود. زیرا فرد در آن سن و سال به اعتقاداتی رسیده است که جزء باورهایش است. بحث و مناظره در این موضوع در غیر از مقوله ازدواج مشکل ندارد ولی در مورد ازدواج، ممکن است فرد در پشت نقاب، از سر انکار یا اعتراف با آن مواجه شود، تا مورد قبول واقع شود. ولی بعدها این تأثیر سوء را در باورهای طرف مقابل میگذارد که متوجه شدم که او از روز اول این موضوعات را قبول ندارد و تلاش من هم نتیجه ای در برنداشت. ما فرد را با همان ویژگیها و شخصیت یا میپذیریم یا نمیپذیریم و نباید برای تغییر او تلاش کنیم. بعبارتی قرار است ازدواج کنیم و به درکی متقابل برسیم تغییر دادن رفتار آن هم در مدتی کوتاه عمیق و پایدار نخواهد بود.طرفین میتوانند در یک دوره چند ماهه، رفتارهای همدیگر را زیر نظر داشته باشند و وضعیت مذهبی طرف مقابل را مورد بررسی قرار دهند. بخش دیگر سؤالات مربوط به اوقات فراغت و تفریحات است. بهتر است در دوره آشنایی طرفین نگرش یکدیگر را در این مورد هم جویا شوند. عدم توافق بین طرفین گاه باعث بروز نارضایتی میشود. ممکن است مردی به دیدن مسابقات فوتبال علاقه داشته باشد یا مایل باشد با دوستانش به گردش برود ولی زن دوست داشته باشد صرفا با مرد به سینما یا به منزل خانواده و بستگان برود یا نگرشهای علمی، آموزشی داشته باشد میتوان پرسید: اغلب تعطیلاتت را چگونه میگذرانی؟ پس از بازگشت از محل کار، ادامه روزت را چگونه میگذرانی؟ بعد از ازدواج برنامه شما برای روزهای تعطیل چیست؟ در سال چند بار به مسافرت میروید؟ مسافرت به چه جاهایی بیشتر برای شما لذتبخش است؟ بعد از ازدواج ترجیح میدهید مسافرتها را دو نفری برویم یا با خانواده ها؟ گاه دیده میشود در سالهای اول ازدواج یکی از طرفین علاقه مند است با خانواده به سفر برود. اگر در مورد برنامه روز تعطیل اختلاف داشته باشیم چه کار میکنید؟ اغلب افراد جامعه بیشتر به کار مشغولند و اوقات فراغت زیادی برای گذراندن با خانواده ندارند. من موردهای مشاوره زیادی داشته ام که تنها عامل رفتن پای میز طلاق آنها این بوده که مرد اصلا فرصت نداشته است که خانواده اش را ببیند. من به پزشکی که برای مشاوره آمده بود گفتم اگر میخواهی خوشبخت باشی، برای خودت سقف درآمدی تعریف کن و اینکه با چقدر کار میتوانی به آن برسی و به آن قانع باش و به بیشتر از آن وسوسه نشو. یک روز در هفته را به خانواده اختصاص بده. و دیگر اینکه هر شب راس ساعتی خاص کار را تعطیل کن و برای شام به خانه برو تا قبل از خواب فرزندان و همسرت را ببینی. قبل از اینکه همسرت خسته شود و قبل از آنکه برای پر کردن اوقات فراغتش به گفتگوهای طولانی تلفنی پناه ببرد. بسیاری از مشکلاتی که در خانواده بارز میشود به این علت است که اعضای خانواده همدیگر را کم میبینند. مثلا سر سفره شام همدیگر را میبینند و آن وقت هم به گفتگو در مورد مشکلات میگذرد. با این وجود عدم هماهنگی نیازها و نبود علایق مشترک ، زمانهای نسبتا اندک را هم بیکیفیت میکند. و خانواده مانند کسانی میشوند که در خوابگاهی دانشجویی زندگی میکنند. طرفین باید به خاطر داشته باشند قبل از ازدواج میتوانند اوقات فراغت خود را به تنهایی سپری کنند. اما پس از ازدواج باید اغلب، اوقات فراغت خود را در کنار شریک زندگی خود بگذرانند. مردی به همسرش میگفت، من تمام هفته را کار میکنم حداقل در روز تعطیل اجازه بده وقتم را برای خودم بگذارم. نیلوفر میگوید : تنها شغل دوم نیست که اوقات فراغت مشترک را کم میکند.استفاده افراطی از کامپیوتر، اینترنت و موبایل بدتر از شغل دوم است شغل دوم حداقل بهره ای برای خانواده به همراه داردم. البته کنار هم بودن بقدری برای خانواده لازم است که هیچگاه درآمد شغل دوم نمیتواند آن فایده را داشته باشد. اینترنت اعضای خانواده را از هم جدا میکند. همه در خانه هستند اما گویا نیستند. صادقینژاد می افزاید: در اروپا و آمریکا، یکی از عوامل بسیار برجسته طلاق، پناه بردن به محیطهای مجازی است. برای اینکه آنقدر آدمها را شیفته خود میکند که حتی بیماریهایی با عنوان نت و رایانه تعریف شده است. اختلافات خانوادگی با این عنوان ووجود دارد. و باعث عصبیتها و پرخاشگریها شده است. و همینطور است در مورد سریالهای تلویزیونی. فرناز میگوید: خواسته های ما از زندگی نیز مهم هستند میبینی خانواده ای خیلی ساده زندگی میکند، اما آرامش روحی خوبی دارند برای هم وقت میگذارند. اما خانواده های دیگر چون خواسته هایشان زیاد است میخواهند هرسال مبلمان را عوض کنند مسافرت خارجه بروند و مجبور میشوند شغل دوم هم داشته باشند. این باعث میشود از آرامش روحی خود غافل شوند و کمتر کنار هم باشند. کوروش میگوید: یکی از دلایل داشتن شغل دوم نیازهای زندگی است. اینکه درخواست ما و همسرمان از زندگی چیست. انتظاراتمان از زندگی چیست؟ هرچه زندگی را ساده تر بگیریم با خرج کمتر و حتی با درآمد شغل اول میتوان آن را گذراند. اما استفاده از کامپیوتر و نت که میگویید به یک بیماری تبدیل شده است . فرد از شغل دوم برنگشته میگوید بگذار ایمیلهایم را چک کنم به نظر من این به دو طرف و مجذوبیت طرف دوم برای طرف اول بستگی دارد من وقتی به خانه میآمدم پشت کامپیوتر مینشستم همسرم میگفت تو با من ازدواج کرده ای یا با کامپیوتر. چند بار کامپیوتر را خاموش کردم و گفتم چه کنیم بیرون برویم حرف بزنیم فیلم ببینیم اما او جوابی نداشت. این بود که من به پشت میز کامپیوتر برمیگشتم و میگفتم حداقل در اینترنت دو تا مطلب میخوانم. مریم پاسخ میدهد : در زندگیهای امروزه که افراد کمتر میتوانند برای هم وقت بگذارند چقدر باید برای گفتگو وقت گذاشت. داشتن شغل دوم گاه میتواند برای فرار از محیط خانه باشد. کوروش ادامه میدهد : با وجود اینترنت همراه و گوشیهای اندروید و گوشیهایی که حتی نابینایان هم در اتوبوس و تاکسی میتوانند ایمیل چک کنند اگر در خانه دلخوشی باشد مرد هنگام رفتن به خانه، در راه، با اینترنتی کارهایم را انجام میدهم. .پس چه نیازی است که در ماشین بخوابم و بگویم در خانه کارهایم را انجام میدهم. صادقینژاد به بحث ادامه میدهد: البته باید در نظر داشته باشیم پایین نگه داشتن سطح توقعاتمان از زندگی، باید از حداقل شؤونات هر یک از طرفین کمتر نباشد. یعنی نیازهای فرد باید در حد شؤوناتش تأمین شود یعنی به همان میزان که در خانه پدری کسب کرده و برایش ملاک ارزش است و چه آنی که توقع داشته با ازدواج به آن برسد. محسن می افزاید : این ریشه در اعتقادات ما دارد در جلسات خواستگاری که در فامیل برگزار میشد همیشه دایی من دعوت میشد تا مراسم را بگرداند او همیشه در انتهای سیاهه که در آن میزان مهر و .. را مینوشتند اضافه میککرد طلا و جواهرات و لباس در حد شأن خانواده طرفین. در مورد داشتن دلخوشی در خانه مسئله این است که مگر قرار است تنها زمینه دلخوشی من در خانه فراهم باشد. من هم باید این زمینه را برای دیگرانی که در خانه هستند ایجاد کنم. نیلوفر میگوید: در گفتگوهای اینترنتی، چون طرفین با هم مشکلی ندارند حرفهایشان برای هم جذاب است اما اگر همین صحبت و گفتگو در خانه انجام شود یکسری مشکلات هم همراهش طرح خواهد شد. برای همین فرد ترجیح میدهد از طریق اینترنت ارتباط بگیرد تا اینکه وارد گفتگوهای خانوادگی شود و مشکلات را هم بشنود. و دیگر اینکه استفاده از کامپیوتر و موبایل تنها به منظور فرار از محیط خانه نیست گاه این امکانات برای فرد اعتیاد را هم به همراه میآورد. فرناز میگوید : گاه مثلا کسی پزشک است یا شأن اجتماعی خاصی دارد و میخواهد بین مردم کم نیاورد مثلا اگر مبلمان خانه اش ساده باشد برای اینکه پیش هم ترازهای خود کم نیاورد تحت تأثیر صحبتهای دیگران قرار میگیرد و برای اینکه در سطح آنها باشد بیشتر کار میکند. اگر فرد قانع باشد و از اطرافیان تأثیر نگیرد میتواند به همان سادگی بسنده کند و از چشم و هم چشمی بپرهیزد. بزرگمهر میگوید: انسان نمادین عمل میکند نماد چیزی غیرواقعی است برای نشان دادن چیز واقعی. بسیاری از رفتارهای ما رمزی هستند شاید وقتی خانم میگوید چرا وقتی به خانه میرسی به سراغ کامپیوتر میروی و به پیشنهادهای مختلف هم جواب نه میدهد، منظورش این این است که لازم نیست کاری کنیم ما میتوانیم تبادلات عاطفی داشته باشیم. ما خیلی اوقات باید از رفتارها و گفته های همدیگر رمزگشایی کنیم تا به منظور اصلی طرف مقابلمان برسیم. صادقینژاد ادامه میدهد: مردی به همسرش گفته بود من همه هفته را کار میکنم حداقل اجازه بده در روز تعطیل برای خودم وقت بگذارم و با دوستانم بیرون بروم. به این ترتیب زن در روزهای تعطیل تنها میماند و به خانه مادرش میرفت. میخواهیم بگوییم هماهنگ نبودن زوجین در گذراندن اوقات فراغتی که میتواند منبع آرامش و نزدیکتر شدن آنها باشد سبب میشود تنشهای فراوان بین آنها به وجود آید. سؤالاتی نیز میتواند در زمینه سایر حوزه های زندگی مطرح شود. موضوعاتی مثل علت تمایل به ازدواج، مسکنی که قرار است زندگی مشترک را در آن آغاز کنند،؛ بیماریهای احتمالی حاد و مزمنی که ممکن است یکی از طرفین به آن مبتلا باشد، میزان علاقه آنها به داشتن فرزند و تعداد آنها ، نگرششان در مورد تربیت فرزند و فرزندپروری، خواسته ها و برنامه های طرفین در مورد مراسم ازدواج، روابط جنسی و تمایلات و انتظاراتشان در این زمینه، طرفین میتوانند با مرور پاسخهای طرف مقابل فرایند تصمیمگیری را صحیحتر طی کنند. فرناز می افزاید: در مورد مسکن میتوان به اندازه مسکن، موقعیت جغرافیایی آن ، کجا باشد ، نزدیک خانه طرفین باشد یا نه، هم پرداخت. صادقینژاد می افزاید: در موارد مشاوره زیادی دیده ام کشیدن دختر یا پسر به سمت خانواده اش منشأ اختلافات زیادی شده است. مال خود کردن منشأ آسیبشناختی مهمی در فرهنگ خانواده جامعه ماست مال خود کردن از مسکن شروع میشود تا مصادره خانواده جدید به نفع خانواده دختر یا پسر. این سبب میشود تمام اوقات فراغت، لحظات خوش با خانواده ای که نزدیکتر هستند بگذرد و با آمدن بچه، پدر و مادری که نزدیکترند مرتب از نوه ها بهره مند شوند و خانواده دورتر بی بهره. وقتی مهمانی میگذارند پدر و مادری که نزدیکترند زود میرسند و دیگری با کلی زحمت دیرتر میرسند. اینها باعث میشود همدلیها کمتر شود به طور کلی مصادره کردن خانواده تازه تشکیل شده توسط یکی از طرفین، خطای خیلی بزرگی است و به اینجا میرسد که زمانی طاقت یکی از طرفین طاق میشود و به مصداق فرمایش مولانا که هر کسی کو دور ماند از اصل خویش؛ باز جوید روزگار وصل خویش. چنان دلتنگ والدینش میشود که زیر همه چیز میزند. آن روزی که آن طرف عقده گشایی میکند کسی نیست بررسی کند که او سالهاست از مهر والدینش دور مانده و مثل زندان انفرادی در خانه اش زندگی کرده . باید فرصت بدهیم او هم از مواهب سرشار روانی، اجتماعی، عاطفی خانواده خود بهره مند شود. کوروش میگوید : این هم یکی از مواردی است که اگر دو طرف از ابتدا در موردش صحبت کنند حتی اگر خانهشان نزدیک یکی از طرفین باشد، تعادلی برقرار کنند مشکلات به این شدت بارز نمیشوند. . فرناز می افزاید : گاه مثلا میبینیم مادرشوهر توانایی نگهداشتن نوه اش را ندارد ولی مادر دختر میتواند این کار را انجام دهد و این خانواده مجبور میشود نزدیک خانواده خانم زندگی کند. دیگر در مورد اندازه مسکن گاه دیده میشود دختر آنقدر جهیزیه میآورد که پسر مجبور میشود خانه بزرگتری اجاره کند پس باید به توافق برسند که چه مسکنی برای آنها مناسب است. صادقینژاد می افزاید : دوستی برای من درد دل میکرد که الان نصف اجاره خانه ای که من میپردازم برای جهیزیه همسرم است در حالیکه قیمت همه این وسایل اضافه معادل سه سال اجاره این خانه است خوب ما میتوانستیم هر وقت لازم داریم این وسایل را بخریم. ممکن است خوانندگان ما تصور کنند با جزئی نگری و ریز شدن در موضوعات مهم شانس ازدواج از بین میرود. و ممکن است افراد با موضوع ازدواج بمثابه موضوعی سختگیرانه مواجه شوند و نگران این باشند که موقعیتهای مناسبی را از دست بدهند. هدف از طرح این نوع سؤالات و این نگاه تیزبینانه به طرفمقابل تنها برای شناخت بیشتر طرف مقابل است. نه عیب و ایراد گرفتن و پاسخ منفی دادن. این دقت برای این است که طرفین بعد از ازدواج احساس نکنند فریب خورده اند بلکه با چشمی باز تفاوتها را ببینند و حاضر به ازدواج شوند. و با شناخت بیشتر همدیگر را انتخاب کنند. سخن آخر اینکه، شناخت صحیح از خود و بعد از طرف مقابل که به انتخاب صحیح همسر می انجامد، تنها بخشی از یک زندگی رضایتبخش است و باعث میشود طرفین یک زندگی رضایتبخش را شروع کنند. بخش مهم دیگر آگاهی از قوانین حاکم بر خانواده و کسب مهارتهای لازم برای زندگی است که در ادامه این مباحث به آن خواهیم رسید. منظور از قوانین تنها قوانین حقوقی نیست بلکه ضوابط و روابط حاکم بر خانواده نیز هست. به امید اینکه جوانان در زندگی مشترک پس از جستجوی بسیار بتوانند شریک شایسته ای را انتخاب کنند. در جلسه بعد به این خواهیم پرداخت که جامعه نابینایان و کمبینایان با امکانات و محدودیتهایی که دارند چگونه این راه را طی کنند.