یک سرچراغی کمسو برای بازار پرهیاهوماراتن نمایش فیلمهای چهلمین جشنواره ی فیلم فجر، با نمایش فیلم سینمایی «بیرو» ساخته ی مرتضیعلی عباسمیرزایی به عنوان اولین فیلم در کاخ جشنواره آغاز شد؛ فیلمی که اساساً برای شروع یک ماراتن احتمالاً جذاب مناسب نبود. |
به گزارش ایران سپید برغم سوژهای که میتوانست هم برای گروه سنی نوجوان و هم گروه سنی بزرگسال جالب باشد، کارگردان نتوانسته در خلق یک فضای سینمایی موفق شود
فیلم تلاشهای یک نوجوان شهرستانی علاقهمند به فوتبال (عشق فوتبال) را روایت میکند؛ نوجوانی که توصیههای پدرش را به خاطر عشق وافرش به فوتبال جدی نمیگیرد و حاضر به ادامه ی تحصیل و کار کشاورزی نمیشود.
فیلم در نمایش مجاهدتها و اصرارها و برخوردهای این نوجوان با حوادثی که کاملاً با آنها بیگانه است، زبان الکنی دارد. از یک سو میخواهد نیمنگاهی به حواشی باشگاههای فوتبال بیندازد و از سوی دیگر میکوشد تا صداقت و سادگی نوجوان عشق فوتبال و وجود نیروی امید در او را نشان دهد؛ اما کاملاً مشخص است که کارگردان حتی یک درنگ ساده نکرده تا این وجوه را به شکلی عمیق روایت کند.
دیالوگنویسیها کاملاً پیش پا افتاده و به دور از تفکر صورت گرفته. فیلمنامه سرشار از شبه مثلها و شبه جملات قصار تلگرامیست. فضاهای گفتوگویی چنان مصنوعی هستند که انگار موضوع مهمی به نام فن بیان اصلاً برای کارگردان جایگاهی ندارد.
گرچه عباسمیرزایی ترکیب بازیگران را از میان چند بازیگر و نابازیگر انتخاب کرده تا روایتش به فضایی واقعی نزدیک شود، اما در ایجاد فضایی متوازن میان بازیگرها و نابازیگرها بسیار ضعیف عمل کرده است.
موسیقی فیلم هم در ایجاد فضایی احساسی و جدی ناتوان است. آهنگساز تلاش کرده تا با نوشتن موتیفهای زیاد، با تکرار یک جمله، مخصوصاً در فرازهای مثلاً پراضطراب یا پرهیجان فیلم، مخاطب را با حالات قهرمان نوجوان همراه کند، اما این موتیفها واقعاً از محتوای احساسی خالی بودند.
حتی کارگردان نتوانسته عشق عاطفی دو نوجوان به هم را درست به تصویر بکشد. خواسته تا با روایتی ساده، عشق بیرو به دخترعمویش و حمایتهای عاطفی او، به دور از پیچیدگیهای روایی باشد، منتهی در این اقدام، از آن سوی بام سقوط کرده و رسماً این وجه از فیلم به شکلی کاملاً دم دستی و کودکانه نشان داده شده است.
«بیرو»، قطعاً فیلم خوبی برای شروع رقابت جشنواره ی چهلم نبوده و حتی فیلم مناسبی برای حضور در این بخش، به عنوان بخش اصلی این فستیوال نیست. در اواسط فیلم، بیحوصلگی بر مخاطبان غالب شده بود؛ آنسان که بسیاری خود را با گوشیهای همراهشان مشغول کرده بودند تا نهایتاً نمایش فیلم به پایان برسد.
فقط یک پرسش در ذهن باقی میماند: آیا تهیهکننده و مخصوصاً بنیاد سینمایی فارابی به عنوان حامی این فیلم، واقعاً به سرنوشت فیلم و واکنش مخاطب نیندیشیدهاند؟