روزنامه یکشنبه 19 بهمن ۱۳۹۹عناوین امروز: اهدای ۲۵۰ تبلت به مددجویان تحت پوشش بهزیستی استان تهران- روحانی: «۶-٧ ماه» زمان پیشبینی شده برای واکسیناسیون کل کشور/واکسیناسیون تا قبل از عید به طور قابل ملاحظه انجام می شود- مادران سپید ایران، تشکلی بی نام و نشان- انقلاب و شعر انقلابی- توصیه دبیرکل سازمان جهانی بهداشت به تولیدکنندگان واکسن کرونا- تجلیل از ۶ بانوی مدال آور تاریخ پارالمپیک- مثل خدمتکار برخورد کردند من هم دزدی کردم |
به گزارش ایران سپید روزنامه «ایران سپید»
یکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۹
۲۴ جمادی الثانی ۱۴۴۲
۷ فوریه ۲۰۲۱
سال بیست و پنجم شماره ۶۶۳۲
خبرگزاری جمهوری اسلامی مدیر مسئول: سهیل معینی
سامانه پیامکی: 3000465040
نشانی پستی: تهران- ص.پ. 158755388
تلفن: 84711371
شماره انتشارات: 5-88548892
وب سایت: www.iransepid.ir
پست الکترونیک: iransepid@icpi.ir
........عناوین این شماره......
*اهدای ۲۵۰ تبلت به مددجویان تحت پوشش بهزیستی استان تهران
*مادران سپید ایران، تشکلی بی نام و نشان
*توصیه دبیرکل سازمان جهانی بهداشت به تولیدکنندگان واکسن کرونا
*تجلیل از ۶ بانوی مدال آور تاریخ پارالمپیک
*مثل خدمتکار برخورد کردند من هم دزدی کردم
.......اخبار ویژه
*اهدای ۲۵۰ تبلت به مددجویان تحت پوشش بهزیستی استان تهران.
مدیرکل بهزیستی استان تهران در مراسم تحویل تبلتها به این سازمان اظهار داشت: این تبلت ها به سرعت به دانش آموزان زیر نظر بهزیستی اهدا خواهد شد.
امین شاهرخی افزود: همچنین از سوی بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره) هزینه خرید ۸۹۵ تبلت برای دانش آموزان بین ۱۳ تا ۱۸ سال به حساب بهزیستی واریز شده است.
وی با تاکید بر اینکه کمک های سازمان بهزیستی در راستای توانبخشی تمامی مددجویان است گفت: تمامی اطلاعات مددجویان از جمله زنان سرپرست خانوار، زنان بدسرپرست، کودکان، معلولان و سایر اقشار در سامانه این سازمان ثبت شده است و کمک ها بر اساس کدملی و حساب بانکی افراد واریز می شود.
مدیرکل بهزیستی استان تهران ادامه داد:همزمان با شیوع ویروس کرونا هر ماه کارزارهای متنوعی برای حمایت از مددجویان از جمله بسته های بهداشتی و معیشتی و جمع آوری کمک های مومنانه برگزار شده و با نام خیران در اختیار خانواده های نیازمند قرار گرفته است.
وی بیان داشت: به معلولان ضایعه نخاعی بستری نیز که حدود ۲۰ هزار نفر هستند برای هر شخص ۲۵۰ هزار تومان در کنار ارائه خدمات توانبخشی واریز شده است.
در این مراسم از موسسه های خیریه و متولیان این بانک نیز قدردانی شد.
* دسترسی به آسانسور برای افراد دارای معلولیت در سقز الزامی شد.
سرگران، مشاور فرماندار سقز در امور افراد دارای معلولیت با اعلام این خبر به شهر آنلاین گفت: برای اجرایی شدن مفاد قانون حمایت از حقوق معلولان سال ۹۶ به ویژه مبحث دسترس پذیری و مناسب سازی اماکن و ساختمان ها، پیگیری های زیادی انجام شد که رسما از یک ماه گذشته، در قسمت توضیحات فرم تهیه دستور نقشه از سوی شهرداری سقز به نظام مهندسی، بندی به این شرح اضافه گردید که در صورت طراحی و اجرای آسانسور، دسترسی به آسانسور برای معلولان الزامی است.
سرگران در پاسخ به این سوال که دسترسی به آسانسور برای افراد دارای معلولیت شامل چه ضوابطی می شود، افزود: نبود پله و یا طراحی رمپ استاندارد با شیب مناسب تا رسیدن به آسانسور جهت دسترسی افراد ویلچری، فضای کافی داخل آسانسور جهت جابجایی ویلچر، مجهز نمودن به سیستم صوتی و شماره گذاری به خط بریل برای اشخاص نابینا از مهم ترین ضوابط دسترس پذیر نمودن آسانسور ها برای افراد دارای معلولیت است که این موارد بایستی از سوی مهندسان، ناظران و شرکت های سازنده آسانسور مورد توجه قرار گیرد.
وی ضمانت اجرای تخطی از دستور مقرر در نقشه را وفق ماده ۴ قانون حمایت از حقوق معلولان، عدم صدور پایان کار دانست و با تشکر از همراهی شهرداری و نظام مهندسی جهت درج موضوع در فرم دستور نقشه، خواستار اجرای دقیق این الزام گردید.
وی همه سازندگان ساختمان های عمومی و خصوصی را به رعایت ضوابط مقرر دعوت و بیان کرد؛ اعمال استانداردهای دسترس پذیری و مناسب سازی در زمان طراحی و اجرا، دارای کمترین هزینه بوده که نه تنها به تسهیل در تردد افراد دارای معلولیت منجر بلکه موجب انتفاع سالمندان، زنان باردار و بیمارانی می شود که به صورت کوتاه مدت با محدودیت های حرکتی مواجه هستند که تقریبا هر خانواده ای با موضوع مواجه است یا مواجه خواهد شد.
.......اخبار روز
*روحانی: «۶-٧ ماه» زمان پیشبینی شده برای واکسیناسیون کل کشور/واکسیناسیون تا قبل از عید به طور قابل ملاحظه انجام می شود.
رئیسجمهور:
واکسیناسیون تا قبل از عید به طور قابل ملاحظه انجام می شود.
عدد قابل ملاحظهای در ایران باید واکسن تزریق کنند؛ اگر بخواهیم در کشوری مثل ایران همه را واکسیناسیون کنیم، ۶-۷ ماه زمان میبرد. همه دستگاهها خودشان را آماده کردهاند
ویروس کرونا سن و سال نمیشناسد؛ دو نفر از ورزشکاران معروف ما آقای میناوند و انصاریان، از همین ویروس به رحمت خدا رفتند
آماری که هفته پیش از رعایت پروتکلها اعلام شد ۸۱ درصد بود و امروز گزارش ۷۵ درصد بود؛ یعنی رعایت پروتکلها کمتر شده. باید مراقبتها بیشتر شود تا با موج جدید مواجه نشویم.
معاون اول رئیس جمهور: تاخیری در خرید واکسن کرونا نداشتهایم
جهانگیری: دولت در هیچ مقطعی به دلیل گران بودن واکسن خارجی تأخیر در خرید واکسن انجام نداده است
با وجود تمام فشارهای مالی برای تأمین واکسن به دلیل اهمیت سلامت مردم هیچ محدودیت مالی وجود ندارد
مقطع طولانی آمریکاییها مزاحمت ایجاد میکردند و اجازه جابهجایی پول را نمیدادند و به محض بیاثر کردن این مزاحمتها پول منتقل شد؛ به همین دلیل توافق ما با خریداران عقب افتاد.
* 100 پرستار بر اثر کرونا جان باختند
مریم حضرتی معاون پرستاری وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی:
از ابتدای شیوع کرونا در کشور تاکنون ۱۰۰ پرستار جان خود را بر اثر این بیماری از دست دادند، ۵۵ پرونده از این تعداد در حال بررسی است و ۳۲ نفر آنها به عنوان شهید خدمت تایید شدند.
*طرح تست رایگان در مترو سراسری میشود.
*معاون فرهنگی بهرهبرداری مترو تهران: در ۵ ایستگاه مترو تست رایگان کرونا صورت میگیرد که انشاءالله با رایزنیهایی که در حال انجام هستیم، ۵ ایستگاه دیگر نیز افزوده خواهد شد.
به طورکلی در هفتههای اخیر ۱۴۰۰ نفر جهت انجام تست کرونا به ایستگاههای مربوطه در مترو مراجعه کرده که نتیجه تست آنها ۲۰ دقیقه بعد مشخص شده و به آنها اطلاع داده شده است.
از این تعداد ۲۰ نفر نتیجه تست آنها مثبت بوده که کد ملی آنها ثبت و این افراد از تردد آنها در مترو جلوگیری شده است.
*کارت ملی جایگزین دفترچه بیمه تامین اجتماعی می شود
براساس بخشنامه سازمان تامین اجتماعی، از اول اسفندماه سال ۱۳۹۹ صدور دفترچه درمانی در تمامی شعب و کارگزاریهای سازمان تامین اجتماعی متوقف خواهد شد و تمامی افراد تحت پوشش این سازمان میتوانند با ارایه کارت ملی، شناسنامه و یا جلد دفترچه درمانی در اختیار خود از خدمات تشخیصی و درمانی مورد تعهد سازمان برخوردار شوند و در زمان مراجعه به پزشک و موسسات تشخیصی و درمانی الزامی به ارایه دفترچه درمانی از سوی بیمار نیست.
......گزارش ویژه
*مادران سپید ایران، تشکلی بی نام و نشان: در روز و هفته گرامیداشت مقام مادر، می خواهیم این بار از مادرانی بگوییم که کمتر نامشان برده می شود. مادرانی که محرومیتهای جامعه را که به کودکشان تحمیل می شود جبران می کنند. گاه معلم می شوند، گاه مددکار، گاه سرپرست خانواده ، گاه دکتر و درمان و گاه همبازی و یار کودکشان. زینب ناصری حسینیه برای بسیاری نامی آشناست. کمی بیش از 23 سال پیش با به دنیا آمدن "حسن" با دنیای نابینایان آشنا می شود. آن روزها خانواده کوچک آنهادر همدان زندگی می کردند. اما برای آنکه "حسن" از آموزش بیشتری بهره ببرد، به تهران مهاجرت می کنند. این روزها فرزند خانم ناصری 23 سال دارد و سال نهمی است که در حوزه علمیه تحصیل می کند. او از روزهایی می گوید که برای آموزش "حسن" را به مهد کودکی در مرکز نابینایان در دو راهی قپان میبرد.
*حدود یک سالی طول کشید و آموزشها را یاد گرفت ولی دیدم آموزشها مرتب تکرار می شوند می گفتم یک آموزش جدید بدهید لا اقل چیزی به مادران یاد بدهید که بدانیم با بچه هایمان چگونه کار کنیم. آموزشها همه قدیمی بود یعنی در حد مهره نخ کردن، جدا کردن عدس از هسته خرما و وصل و جدا کردن چینه و خواندن چند تا شعر. من موضوع را با چند تا از مادرها مطرح کردم و پیش مدیر مرکز رفتیم. مدیر هم به ما گفت اینجا چارت قانونی ندارد و اگر شکایت کنید مجبور می شویم همین آموزشها را هم تعطیل کنیم.
با این صحبت، تعدادی از مادران پشیمان شدند ولی من و یکی از مادران تصمیم گرفتیم شکایت را ادامه دهیم. در آن موقع من در وبلاگ از آموزش به کودکان نابینا و پسرم می نوشتم و از آن طریق با آقای دکتر کمالی آشنا شده بودم ایشان یکی از مسئولان را در بهزیستی به من معرفی کردند که برای طرح موضوع پیش او بروم.
آنجا به من گفتند شما چه می خواهید گفتم اسباب بازیهایی که در مرکز هست همه شکسته است و موقع لمس به دست بچه ها صدمه می زند من اسباب بازیهای جدید و یک سری وسایل برای آموزش مشاغل می خواهم. آنها قول دادند که پیگیری کنند.
بعد از یک ماه تعداد زیادی اسباب بازی جدید برای مهد کودک آوردند و نوار قصه و صداهای جدید آوردند. مدیر مرکز هم از من پرسید چه امکاناتی نیاز دارید و من بر اساس تجربه دوران کودکی خودم یک سری کاغذ و مقوا خواستم و پارچه پولیشی.
با پارچه ها از روی الگوهای بورداهای خارجی یک سری حیوان مثل شیر ، دایناسور، مار و حیواناتی که عروسکش کمتر در دسترس بود را در اندازه بزرگ دوختم و با کاغذ و مقوا یک باغ وحش کاغذی درست کردم. هر حیوانی را در قطع 50 در 70 سانت درست کردم.
هر حیوان ، قفس و خانه مخصوص خود را داشت بعلاوه و بوته و درخت و گل و تزئینات دیگر. حتی نرده قفسها با همدیگر متفاوت بود. در طول ساخت باغ وحش بچه ها در زنگهای تفریح می آمدند و من به آنها گل و درخت می دادم تا بچسبانند. آنها حیوانات را در باغ وحش جا به جا می کردند و سرگرم بودند. بعد از آن برنامه ریزی کردم تا بچه ها را به باغ وحش ببرم. که مشاور مرکز با من مخالفت کرد و گفت ما چنین تجربه ای داشته ایم و بچه های ما را در جمع مسخره کرده اند. بچه ها باغ وحش و حیوانات آن را نمی بینند قرار است در باغ وحش چه ببینند.
به ناچار با هزینه شخصی خودم یک اتوبوس کرایه کردم و دوازده بچه را به همراه مادرانشان با نگرانی به باغ وحش بردم.
نگران بودم که بچه ها درکی از باغ وحش نداشته باشند و سرخورده شوند. اما به محض اینکه وارد باغ وحش شدیم بچه هایی که اوتیسم داشتند و بچه ای که فلج مغزی بود و اصلا از مادرش جدا نمی شد به طرف قفس حیوانات دوید.
به خاطر بوها و صداهای زیادی که آنجا بود همه از مادرانشان جدا شدند و به دنبال صداها دویدند بچه ها آن زمان سه تا چهار ساله بودند .
از آن تاریخ تا وقتی بچه ها بیست ساله شده بودند برای باغ وحش سر و دست می شکستند. و هر بار که باغ وحش می رفتیم من با مسئولان آنجا صحبت می کردم و نگهبانهای حیوانات می آمدند و صدای چند تا از حیوانات را در می آوردند و بچه ها صدای گرگ، گربه وحشی، نعره شیر، طاووس، گوزن، فیلو میمونها را شنیدند بچه ها آنجا اسب سواری داشتند و خرگوشها را لمس کردند و تنها حیوانات آکواریومی بودند که تنها برای بچه های کم بینا جالب بودند.
آن روزها دوازده بچه در مهد بودند که به پیش دبستانی رفتند و با آمدن بچه های جدید تعداد بچه های جمع ما بیشتر شد. برنامه دیگری که داشتیم این بود که پنج تا از بچه ها را به همراه مادران و خواهر، برادرهای کوچکشان و یکی دو تا از پدرها را به مشهد بردم.
این جمع حدود بیست نفر شد. آن سفر اینقدر به بچه ها خوش گذشت که سال بعد 65 نفر از من خواستند آنها را به مشهد ببرم. این برنامه از سال 81 تا حال ادامه دارد. من بچه ها را برای آموزش به برنامه های اردویی می بردم.
در برنامه اردوی مشهد من تنها بودم اما بعد از چند سال سه نفر از مادران دیگر هم به کمک من آمدند. چند سالی گذشت و بچه ها وارد سن نوجوانی شدند و دیگر ما مادرها نمی توانستیم آنها را در بخش خانمها ببریم و به کمک آقایان نیاز پیدا کردیم. همان زمان یک تیم فیلمبرداری با ما همراه شد که از روی گزارشی که سالهای قبل از سفر مشهد در وبلاگ گذاشته بودم خواستند برای تهیه یک فیلم کوتاه با ما بیایند. این گروه دو سالی با ما آمدند. آن زمان بچه های ما 14-15 سال داشتند.
بعد از آن سه تا از پسران بزرگتر نابینا به ما پیوستند که حدود بیست سال داشتند. که وقتی توانایی آنها را دیدیم یک بخشی از فعالیتهای اجرایی و تدارکات را به آنها سپردیم. آنها این کارها را خیلی خوب انجام میدادند و الان 6-7 سال است که به کمک کسی در خارج گروه نیاز نداریم و خود بچه های نابینا و کم بینای ما برنامه های اجرایی اردوی خودشان را بر عهده دارند.
مادر سپید این روزها مسرور از گرد هم آوردن کودکان و جوانانی است که با هم جامعه ای همدل می سازند.
الان هجده سال است که بچه ها با هم هستند. این بچه ها بزرگ می شوند با هم زندگی می کنند و با هم یک تشکل محکم و برادرانه دارند که کم کم شکل می گیرد.
بچه ها با هم دوست هستند با هم ارتباط دارند با هم خیلی شادند و وقتی کسی وارد این جمع می شود اصلا احساس نمی کند این بچه ها نابینا هستند. اعتماد به نفس بچه ها خیلی بالا رفته و الان که در گروه سنی 20 تا 25 سال هستند می دانم که وقتی بزرگتر شوند جامعه منسجم تری خواهند داشت. الان حدود 120 نفر هستند که در برنامه های اردویی مشهد شرکت می کنند که از این جمع حداقل 60 نفر بچه های نابینا هستند و یا معلولیت جسمی حرکتی دارند و بعضی معلول ضایعه نخاعی هستند که از 5-6 سالگی وارد جمع ما شدند.
چون ویلچر داشتند کسی آنها را به جایی نمی برد و ما آنها را پذیرفتیم و بعد از آن به هم عادت کردیم و این شد که در جمع ما ماندند.
او از تجربیات دیگر خود که از نوشتن در وبلاگ شخصی به دست آورده می گوید و اقداماتی که از این طریق توانسته برای کودکان نابینا انجام دهد.
یکی از خواننده های وبلاگ من گفت من در فروشگاه شهروند کار می کنم و می توانم ترتیبی دهم که بچه ها را به فروشگاه بیاورید تا وسایل را لمس کنند. چون من یک پست نوشته بودم در مورد اینکه وقتی با حسن به مغازه ای می روم چقدر معذب می شوم یک وقت به چیزی دست نزند چون همه محصولات را روی هم چیده اند و احتمال دارد روی زمین بریزد. این معضلی است که همه مادرانی که بچه نابینا دارند با آن روبرو هستند.
اینکه مبادا وقتی بچه وارد سوپر مارکت شود به وسیله ای دست بزند و موجب خسارت شود. وقتی قرار بازدید از فروشگاه شهروند را گذاشتیم از طریق خوانندگان وبلاگم از خیرین خواستم کمک کنند تا برای بچه ها بن خرید تهیه کنیم تا ضمن بازدید از فروشگاه خرید را هم تجربه کنند. این برنامه 4 یا 5 بار تکرار شد.
وقتی بچه ها وارد فروشگاه شدند همکاری خیلی خوب بود و مدیر فروشگاه کارمندان را مامور کرده بود که به بچه ها توضیحات کامل بدهند.و بچه ها یاد گرفتند که مثلا پنیر در چند نوع و چند بسته بندی وجود دارد که هر کدام طعم و استفاده های مختلفی دارند.
همچنین به غرفه های اسباب بازی و لوازم خانگی رفتیم. برنامه دیگری که زیاد مورد توجه قرار گرفت و بارها تکرار شد بازدید از موزه حیات وحش هفت چنار بود که آنجا را هم یکی از خوانندگان وبلاگ معرفی کرده بود آنجا دکتر صادقی که کارش تاکسیدرمی کردن حیوانات بود، همه حیوانات وحشی که در کارگاه تاکسیدرمی بود را به بچه ها نشان داد و اجازه داد تا همه را لمس کنند 12 تا 15 حیوان وحشی بود مثل انواع مار، گرگ، تمساح، بز کوهی، خرچنگ و حیوانات دیگری که واقعا در جای دیگری پیدا نمی شوند.
این روزها این تشکل بی نام و نشان، حمایت از خانواده های بسیاری را بر عهده دارد .
اوایل که کار را شروع کرده بودیم 12 خانواده بودیم الان حدود 400 خانواده هستند که تعدادی از آنها یعنی حدود 60 خانواده در شرایط مناسبی نیستند. این خانواده ها از لحاظ هزینه های درمانی، تحصیلی تحت فشار هستند. هزینه های درمانی بچه های معلول گاه خیلی بالاست. هزینه های دارو، کاردرمانی و گفتاردرمانی. ما به این خانواده ها در زمینه هزینه تحصیلی دارودرمانی و کاردرمانی و گاهی هم معیشتی کمک می کنیم.
اینها خانواده های بد سرپرست و مادر سرپرست هستند. ما این خانواده ها را در بازدید خانگی و دیدن نسخه ها شناسایی کردیم. ما چهار مادر هستیم که هر کدام یک منطقه از تهران را تحت پوشش داریم و سعی می کنیم کمکها را به موقع به خانواده هایی که در آن منطقه هستند برسانیم.بعد از شیوع کرونا کار بسیاری از مادران تعطیل شد مثل آنهایی که کار خدماتی داشتند مثلا پرستار بچه یا مربی مهد بودند یا راننده و غرفه دار نمایشگاه شهرداری بودند.
این خانواده ها تحت پوشش کمیته یا بهزیستی نبودند و البته اگر تحت پوشش هم باشند کمکی که به این خانواده ها می شود مشکلی از آنها را رفع نمی کند. الان به این فکر افتاده ایم که به جای سبدهای کمکی در جهت اشتغال مادران قدمی برداریم. چون معلوم نیست تا چه زمانی بیکار می مانند.
الان سه ماه است این کار را شروع کرده ایم تا شغلهایی را که امکان انجام آنها در خانه وجود دارد را شناسایی کنیم و با کمک خیرین این مادران را حمایت کنیم. مثلا برای یکی از مادران کارگاه شیرینی پزی راه انداخته ایم.
بعلاوه بچه های ما بزرگ شده اند و به شغل نیاز دارند به همین جهت با حمایت خیرین برای 11 نفر از بچه ها آموزش ماساژ گذاشتیم و سه نفر از این بچه ها بعد از آموزش مدرک معتبر هم گرفتند و الان در مطب پزشکان طب سنتی مشغول به کار هستند.
از این مادر سپید می پرسم چرا برای ثبت یک تشکل اقدام نکردید؟
کاری که ما تا حال انجام داده ایم یک کار دلی بوده ولی اگر وارد حوزه تشکلها شویم باید کارهایی انجام شود تا تشکل به رسمیت شناخته شود من خودم به عنوان مادر یک بچه نابینا بیشتر از این وقت نداشتم.
بقیه مادران هم همینطور بودند برای همین تصمیم گرفتیم به همین شکل ادامه دهیم.
این روزها خانم ناصری در صفحه اینستاگرام خود کار نوشتن را ادامه می دهد و همچنان خیران و خانواده های نابینایان دیگر را با خود همراه می سازد.
.........دریافت
*انقلاب و شعر انقلابی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی (بهمن ماه 1357) شعر معاصر ایران، حال و هوای دیگری یافت؛ شعر این دوره که هنوز هم نمی توان به درستی درباره ویژگی ها و موفقیّت های آن سخن گفت، بسیار پر حجم، و تحوّل و نوآوری در آن فراوان است.
بیشتر شاعران این دوره جوانانند و خوشبختانه در میان آنها،استعدادهای درخشان کم نیست.
در شعر انقلاب انواع قالب های شعری مانند غزل، مثنوی، رباعی، دوبیتی، چهارپاره، قطعه، قصیده، تک بیتی و قالب های نو به چشم می خورد. در همه قالب ها دخل و تصرف هایی صوررت گرفته که آن را از شکل های سنّتی و گذشته متمایز می نماید. از میان قالب های سنّتی غزل بیشترین کاربرد را شعر انقلاب داشته و حجم غزل های سروده شده جدا از موفّق یا ناموفّق بودن آنها - نسبت به قالب های دیگر بیشتر است. نوآوری شاعران این دوره در غزل سرایی، غزل این دوره را با ویژگی هایی همراه کرده است که قطعا باید از آن با عنوان «غزل نو» یاد کرد.
قابلیّت غزل برای بیان مفاهیم عرفانی و معنوی که از دیرباز مورد توجّه شاعران بوده است در این دوره با روحیّه حماسی شاعران انقلاب و شاعران دوره جنگ تحمیلی به هم آمیخت و "غزل عرفانی و حماسی" را مشحون از نوآوری های لفظی و ترکیب های خاصّ کرد.
از پیشگامان برجسته غزل نو قبل از پیروزی انقلاب سیمین بهبهانی است که کار خود را با دو مجموعه خطی ز سرعت و از آتش و دشت ارژن ادامه داد. محمدعلی بهمنی هم در سال 1369، نمونه هایی موفّق از غزل نو را با انتشار مجموعه گاهی دلم برای خودم تنگ می شود عرضه کرد. سایه، مشفق کاشانی، عزت الله فولادوند نیز با سرودنِ غزل های نو در زمره غزل پردازان سالمند این دوره شمرده می شوند. از قیصر امین پور، حسن حسینی، حسین اسرافیلی، سلمان هراتی، سهیل محمودی، زهره نارنجی، ایرج قنبری، فاطمه راکعی ، علیرضا قزوه، ساعد باقری، عبدالجبار کاکائی هم می توان به عنوان شاعران غزل پرداز نسل انقلاب یاد کرد.
نمونه هایی از غزل این دوره:
بیا به خانه آلاله ها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم
شبی به حلقه درگاه دوست دل بندیم
اگر چه وانکند، دست کم دری بزنیم
«قیصر امین پور»
هلا پاسداران آیین سرخ
سواران شوریده بر زین سرخ
پبه شعر دلیری تصاویر سبز
به دیوان مردی مضامین سرخ
از این باغ زنگار زردی ز دود
وفاتان به آن عهد دیرین سرخ
«حسن حسینی»
و از سیمین بهبهانی:
بنویس قنداق نوزاد بر ریسمان تاب می خورد
با روز با هفته با ماه، بر بام بی انتظاری
بنویس کز تن جدا بود، آن ترد آن شاخه عاج
با دستبندش طلایی، با ناخنانش نگاری
بنویس کانجا، عروسک، چون صاحبش غرق خون بود
این چشم هایش پر از خاک، آن شیشه هایش غباری
نستوه، نستوه مردا، این شیردل، این تکاور
بشکوه، بشکوه مرگا، این از وطن پاسداری
بنویس از آنان که گفتند یا مرگ یا سرفرازی
مردانه تا مرگ رفتند، بنویس آری، آری.
نوعی غزل سرایی بیدل وار نیز در این دوره رواج یافته است که یوسفعلی میرشکاک و احمد عزیزی از موفق ترین شاعران این نوعند.
عمر من چون آهوان در گله های رم گذشت
زندگانی مثل آوازی مرا در غم گذشت
تا کجا در بستر کابوس سر باید نهاد
زخم من! تیغ تو از پیشانی مرهم گذشت
کی شود در بزم شب، غافل ز عطر باده بود؟
چون توان بی وهم گل، از کوچه شبنم گذشت؟
یک گره از حلقه راز ملایک وانشد
عمر حافظ در پی رمزِ گل آدم گذشت
حاجت پنهان شدن در غارهای چله نیست
می توان پروانه شد وز گلشن عالم گذشت
کس مزار خامش داغ شقایق را نجست
زخم شیون پاک شد تا هفته ماتم گذشت
«احمد عزیزی»
از میان غزل پردازان دوره انقلاب، بعضی هم به ترکیب سازی های خاص چنان پرداخته اند که گاه اندیشه و معنی را فدای آن کرده اند. مشهورترین چهره این گروه از غزل سرایان نصرالله مردانی است که آثار خود را در مجموعه هایی به نام قیام نور و خون نامه خاک منتشر کرده است:
من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام
من بی سرو و بی دست و پا در خواب خون رقصیده ام
میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی
من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام
فردای ناپیدای من پیداست در سیمای من
این سان که با فردائیان در خون کنون رقصیده ام
میلاد دانایی منم، پرواز بینایی منم
من در عروجی جاودان از حدّ فزون رقصیده ام...
«نصرالله مردانی»
در این دوره همان گونه که اشاره شد قالب های متنوع شعری به کار گرفته شده است که از آن جمله "مثنوی" است. مثنوی این دوره نیز مانند غزل رنگ و بوی دیگری دارد. شاعران مثنوی سرای این دوره تلاش کرده اند تا در عرصه مثنوی ،نوآوری هایی داشته باشند. امّا همه آنها در این کار توفیق یکسان به دست نیاورده اند. نوآوری هایی بعضی از آنها مثل سلمان هراتی و محمدرضا عبدالملکیان در حدّ کلمات و تعبیرات است.
و بعضی مانند نوذر پرنگ در مثنویِ ساقی نامه می کوشد تا تصویرهای حسّی و لحظه ای بیافریند امّا بعضی از آنها مانند سایه، علی معلم، احمد عزیزی و... تلاش کرده اند تا قلمرو نوآوری و تحوّل در مثنوی را گسترده تر کنند. مثلاً در شعر "سایه" هم آوایی و هم سرایی حماسی فردوسی و شعر بزمی و داستانی نظامی همراه با پند و نصیحت و اخلاق سعدی مشهود است:
دلی مانده صد زخم خنجر در او
دلی کین خون برادر در او
دلی در عزای عزیزان به درد
ندانی که نامرد با ما چه کرد.
گرفتند و بردند و آویختند
چه خونها که در صبحدم ریختند...
تو رفتی و روی چمن زرد شد
دل باغبانِ تو پر درد شد
گل ارغوان تو بر خاک ریخت
پرستو از این بامِ ویران گریخت
تو رفتی و آمد زمستانِ سخت
به سوگ تو گردون سیه کرد رخت
فرو خفت خورشید و یخ بست آب
سر بخت بستان گران شد ز خواب
مگر گردبادی برآمد ز راه
که شد روز روشن چو شام سیاه...
بیا تا ببینیم در کار گل
ز شبنم بشوییم رخسار گل
بهاری نو آمد به صد دلبری
بیا تا از او گل به دامن بری...
بهاری بدین نازنینی کجاست
که این خون بهای شهیدان ماست
......سلامت و بهداشت
*توصیه دبیرکل سازمان جهانی بهداشت به تولیدکنندگان واکسن کرونا:دبیرکل سازمان جهانی بهداشت (WHO) از تولیدکنندگان واکسن درخواست کرد تا به منظور کمک به افزایش تولید واکسن، دانش و تکنولوژیهای خود را به اشتراک بگذارند و هشدار داد بدون دسترسی بیشتر به واکسن، پیشرفتهای بدست آمده در برابر این بیماری از بین می رود.
به نقل از ایسنا، "تدورس آدهانوم قبریسوس" دبیر کل سازمان جهانی بهداشت گفت: اکنون تعداد افرادی که واکسن کروناویروس را دریافت کرده اند از ۱۰۰ میلیون نفر فراتر رفته است.
وی گفت: بیش از سه چهارم از واکسنهای تولیدی در ۱۰ کشور ثروتمند توزیع شده که این امر نگران کننده است. همچنین برخی از کشورها تعداد قابل توجهی از جمعیت خود را که در معرض ابتلا نوع شدید بیماری یا مرگ قرار ندارند، واکسینه کرده اند.همچنین در حدود ۱۳۰ کشور که شامل ۲.۵ میلیارد نفر از جمعیت جهان می شود تنها یک دوز از واکسن تزریق شده است.
وی از کشورها خواست که پس از اتمام واکسیناسیون کادر بهداشتی و افراد مسن، باقی واکسن های خود را با دیگر کشورها به اشتراک بگذارند.
کارکنان بخشهای مراقبت ویژه کووید۱۹ در اولویت تزریق واکسن هستند: سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا گفت: نخستین محموله واکسن کرونا وارد کشور شده و بر اساس اولویتبندی سند ملی واکسیناسیون کشور، تزریقات شروع میشود و ابتدا افرادی که در بخش های مراقبت ویژه کار میکنند و ارتباط مستقیم با بیمار دارند در اولویت تزریق خواهند بود.
علیرضا رییسی افزود: محمولههای بعدی واکسن کرونا در هفتههای آینده به دست ما میرسد. واکسنی که وارد کشور شده کاملا مورد تایید است و خیلی از کشورهای دیگر نیز خواهان دریافت این واکسن هستند.
مقالهای که در مجله معتبر «لنست» چاپ شد نیز تایید کرد که این واکسن ۹۱.۶ درصد اثربخشی دارد و یکی از بالاترین اثربخشیها در میان واکسنهای موجود است. همچنین برای گروههای سنی اولویت بندی شده قابل مصرف است. این واکسن بسیار ایمن و خوب است.
وی ادامه داد: البته از کشورهای دیگر و همچنین از سبد کوواکس که سبدی از واکسنهای مختلف است و کشورهای مختلف نیز عضو آن هستند نیز در حال پیگیری هستیم.
همچنین واکسن تولید داخل نیز با موفقیت در حال طی مراحل است. امیدواریم بتوانیم در ماههای آینده واکسن داخلی را نیز در اختیار داشته باشیم.
یکی از واکسنهای دیگر که مربوط به موسسه سرم سازی رازی است هم در روزهای آینده فاز انسانی را آغاز خواهد کرد.باید حواسمان باشد که حتی اگر واکسیناسیون شروع شود هم باید مراقب پروتکلهای بهداشتی باشیم و به دقت رعایت کنیم.
وی افزود: در کشوری مثل ژاپن با وجود عملکرد موفق، دیروز اعلام کردند بیش از ۷۰ درصد تختهای بیمارستانی پر شده است.
رییسی ادامه داد: هدف ما این است که تا ایجاد ایمنی مناسب از طریق واکسیناسیون در شرایط و وضعیت خوبی که داریم، این وضعیت را ادامه بدهیم و از شیوع و بروز بیماری و خیز چهارم جلوگیری کنیم.
سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا گفت: هنوز شهر با وضعیت قرمز نداریم، اما شهرهای نارنجی از ۱۸ شهر به ۳۶ شهر رسیده و این هشدار است. شهرهای زرد که ۱۳۰ مورد بود به ۱۷۸ مورد رسیده و از ۳۶۵ شهر با وضعیت آبی به ۲۳۴ شهر با وضعیت آبی رسیدیم.
وی ادامه داد: با مداخله موثر و رعایت پروتکلهای بهداشتی و پرهیز از تجمعات و دورهمیها و استفاده از ماسک و تهویه مناسب میتوانیم از خیز شدید بیماری جلوگیری کنیم.
رییسی بیان کرد: استانهای هرمزگان، خوزستان، یزد، گیلان، مازندران، گلستان، آذربایجان غربی، لرستان باید به دقت مراقب باشند. هفته گذشته در دو استان گیلان و مازندران فقط شهر نارنجی داشتیم، اما اکنون شهرهای نارنجی در آذربایجان شرقی، اصفهان، خراسان شمالی، سمنان، کرمانشاه، گیلان، مازندران، گلستان، هرمزگان، همدان و یزد است. یعنی شهرهایی که وضعیت زرد داشتند، با افزایش موارد ابتلا، یک درجه بالاتر رفتهاند و وارد شهرهای با وضعیت نارنجی شدهاند.
........ورزشی
*تجلیل از ۶ بانوی مدال آور تاریخ پارالمپیک
به مناسبت بیستمین سال تأسیس کمیته ملی پارالمپیک، از ۶ بانوی مدال آور تاریخ پارالمپیک تجلیل شد.
نیره عاکف، اعظم خدایاری، زهرا نعمتی، مرحوم راضیه شیرمحمدی، زهرا جوانمرد سیستانی و ساره جوانمردی، بانوان مدال آوران بازی های پارالمپیک هستند که با حضور محمود خسروی وفا (رئیس کمیته پارالمپیک)، سید رضا صالحی امیری (رئیس کمیته ملی المپیک) و مهدی علی نژاد (معاون ورزش قهرمانی و حرفه ای وزارت ورزش و جوانان) تقدیر شدند.
در ابتدا، سیما لیموچی، نایب رئیس بانوان کمیته ملی پارالمپیک طی سخنانی به توجه ویژه پارالمپیک ایران به بانوان اشاره کرد.در ادامه از مژگان طرفی نژاد، جانباز ۷۰ درصد و همکار کمیته ملی پارالمپیک تقدیر شد.
دکتر فاطمه رخشانی، استاد دانشگاه و رئیس پیشین کمیته بانوان پارالمپیک آسیا نیز طی سخنرانی با پرداختن به فضای امنی که انقلاب اسلامی برای فعالیت بانوان و دختران در ورزش فراهم کرده به عنوان دستاورد بزرگ جمهوری اسلامی ایران یاد کرد.
همچنین در این برنامه، از فیروزه سلطان محمدی، پرستار و پارا دو و میدانی کار مدافع سلامت تجلیل شد.
تقدیر از الهه قلی فلاح، نخستین بانوی نابینای اسکی باز جهان و شرکت کننده در پارالمپیک زمستانی، بخش دیگری از مراسم بود.
در ادامه این مراسم، از سردیس های خانم ها عاکف، خدایاری، نعمتی و جوانمردی در حضور خانواده این افتخارآفرینان رونمایی شد تا برای بهره برداری در موزه المپیک، پارالمپیک و ورزش قرار بگیرد.
در پایان مراسم نیز رئیس کمیته ملی المپیک طی سخنانی از بانوان فعال در رشته های پارالمپیکی و بیش از چهار دهه فعالیت شایسته مدیران، دست اندرکاران و افتخار آفرینان برای ورزش جانبازان، معلولین، نابینایان و کم بینایان تقدیر کرد.
.........حوادث
*مثل خدمتکار برخورد کردند من هم دزدی کردم.
چون دخترخاله همسرم با ما مثل خدمتکارش برخورد می کرد،آدم اجیرکردم و 400میلیون تومان از او دزدیدم
چند روز قبل فیلمی در فضای مجازی منتشر شد که از کیف قاپی دو موتورسوار از زنی جوان حکایت داشت.
بر اساس این فیلم دو زن جوان از مغازهای خارج شده و قصد عبور از خیابان را داشتند که موتورسواری دو ترک از کنار آنها عبور کرده و چند قدم آن طرف تر، موتورسیکلت متوقف و جوان ترک نشین از آن پیاده شد.
مردی با لباسهای مشکی و ماسکی سفید و مشکی که تمام صورت او را پوشانده بود به سراغ یکی از زنها رفت و کیف او را سرقت کرده و بلافاصله سوار بر موتورسیکلت شده و از محل متواری شد؛ تمام این اتفاقات در ۲۷ ثانیه رخ داد.
پساز این سرقت، شاکی به پلیس خبر داد و مدعی شد ۴۰۰ میلیون تومان در کیفش پول و دلار داشته است و بلافاصله پروندهای در این خصوص در اداره آگاهی تشکیل شد.تحقیقات کارآگاهان پلیس و بازبینی تصاویر فیلمهای مداربسته این احتمال را برای کارآگاهان مطرح کرد که این سرقت اتفاقی نبوده و با برنامهریزی قبلی صورت گرفته است.
چرا که سارق فقط کیف یکی از زنها را سرقت کرده بود. در ادامه مشخص شد این دو زن دخترخاله هستند و شاکی به تازگی از انگلستان به ایران آمده است.
با احتمال نقش داشتن دختر خاله شاکی در این سرقت، تحقیقات روی این موضوع متمرکز شد و در ادامه سرنخهایی بهدست آمد که نشان میداد شوهر دختر خاله شاکی عامل طراحی این نقشه سرقت است.
اجیر کردن دو سارق
با هماهنگیهای قضایی، مرد جوان که صاحب کمپ ترک اعتیاد است و همسرش بازداشت شدند. سروش، مرد جوان که خود را در برابر مدارک و شواهد پلیسی میدید در نهایت به اجیر کردن دو کیف قاپ برای انتقامگیری از دختر خاله همسرش اعتراف کرد.
با اعتراف او دو سارق کیف قاپ نیز بازداشت شده و تحقیقات از آنها ادامه دارد.سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: چندی قبل خبری به پلیس آگاهی رسید که سرقتی از یک خانم صورت گرفته است. بلافاصله همکارانم وارد عمل شده و در بررسیهای صورت گرفته در صحنه سرقت، متوجه مشکوک بودن رفتارهای خانم جوانی شدند که بههمراه شاکی در صحنه بود، با هماهنگیهای قضایی و تحقیقات صورت گرفته خانم جوان و سه همدستش دستگیر شدند.
۴ میلیارد ریال ارزش اموالی بود که در کیف شاکی قرار داشت و از سوی کیف قاپان به سرقت رفته بود.
گفتوگو با سردسته باند
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
هدف ما سرقت نبود، من از دخترخاله همسرم کینه به دل گرفته بودم و میخواستم از او انتقام بگیرم.
برای چی از او کینه به دل گرفته بودی؟
دختر خاله همسرم ساکن انگلیس بود و زمانی که به ایران آمد خیلی از کارها مثل خرید سیمکارت و تلفن همراه را نمیتوانست انجام دهد. من و همسرم کارهای او را انجام میدادیم که البته بیشتر همسرم این کار را میکرد، ولی بعد از مدتی متوجه شدیم که او به جای قدردانی از زحمات من و همسرم مانند خدمتکارانش با ما رفتار میکند، این موارد باعث شد که کینه او را به دل بگیرم و به فکر انتقامگیری بیفتم.
نقشه سرقت چه بود؟
من در جریان رفت و آمدهای او بودم و روزی که با همسرم برای انجام کاری به یکی از خیابانهای شمال تهران رفته بود، تصمیم گرفتم نقشه انتقامگیری را اجرا کنم.
با موتورسواران اجیر شده برای سرقت چطور آشنا شدی؟
یکی از آنها رفیق و بچه محل قدیمیام است و دیگری هم دو سال قبل برای ترک به کمپ ترک اعتیادم آمده بود.
برای این کار چقدر گرفتند؟
هیچی، همه چیز رفاقتی بود.
با وسایل سرقتی میخواستی چکار کنی؟
تصمیم داشتم بعد از یک یا دو هفته کیف را برگردانم.
داخل کیف چه بود؟
سه گوشی تلفن همراه مدل بالا، پول و دلار و همینطور پاسپورت و مدارک دختر خاله همسرم .