مشکلات مالی گره کور تشکل های معلولانهر از گاهی خبری از انحلال تشکل های معلولان به گوش میرسد، سمن هایی که با شوق وذوق فراوان با هزاران ایده و انگیزه روی کار می آیند، مجوز می گیرند و دفتری ایجاد می کنند. جامع هدفشان را دور هم جمع میکنند و امیدهایی از جنس تغییر و گره گشایی میدهند. اما چند سال که می گذرد این خورشید تابان غروب می کند و جز دلخوری میان اعضا چیزی باقی نمی ماند. |
به گزارش ایران سپید تماس گرفتیم تا از برنامه هایشان برای 23 مهر ماه آگاه شویم اما خبری شنیدیم که بسیار جای تعجب داشت جامعه نابینایان فارس منحل شده است. با مدیر سابق این تشکل به گفتگو پرداختیم تا برایم از علت این انحلال بگوید.
حمیدرضا رضایی مدیرعامل سابق جامعه نابینایان فارس سکوت 9 ساله اش را می شکند و می گوید: «کناره گیری ام از جامعه نابینایان به قدری تلخ بود که دیگر حاضر به بازگشت در کارهای گروهی نابینایان نیستم. سال 1390 با خروجم از جامعه نابینایان دیگر مجمع عمومی تشکیل نشد و کسی روی کار نیامد حتی آنهایی که می خواستند ما نباشیم هم شانه خالی کردند و زیر بار تشکیل مجمع عمومی نرفتند. من نیز به واسطه مسئولیتی که داشتم مهر و سربرگهای جامعه نابینایان فارس را به سازمان بهزیستی تحویل دادم تا دینی گردنم نباشد. از آن زمان به بعد یعنی حدود 9 سال است جامعه ای که آغاز فعالیت اش در سال 1379 بود تعطیل شد و تمام تلاش های که طی این سالها صورت گرفت به تاریخ پیوست.»
این نابینای شیرازی با اشاره به انحلال انجمن های معلولان بعد از گذشت چند سال بیان می کند:« چندین عامل دست به دست هم میدهند تا سمن های که با هزاران امید و ایده برای گره گشایی ازخلاهای جامعه بنا گذاشته شدند از هم گسسته و منحل میشوند، اصلی ترین دلیل آن هم مشکلات مالیست. سازمان های مردم نهاد بودجه دولتی ندارند و برای گذران کوچکترین نیازهایشان هم به پول وابسته اند. به عنوان مثال انجمن نیاز به سربرگ، کاغذ، رایانه، منشی برای تایپ نامه ها و پیگیری های بعد آن و ... دارد که تمام این گزینه ها نیازمند منابع مالی است.
خوب این پول از کجا باید تامین شود وقتی بودجه ای نیست . افرادی که گرد هم می آیند و انجمن معلولان را تشکیل میدند اکثرا یا بیکار اند یا کارمند ساده و نمیتوانند به انجمن کمک مالی داشته باشند. این افراد قالباً اصرار دارند خودشان دراین سیستم باشند و مدیریت کنند.
رضایی مشکل دیگر انحلال این دست انجمن ها را اعضایی دانست که میخواهند استفاده شخصی از اسم و رسم انجمن ها داشته باشند. البته ناگفته نماند سواستفاده از منابع مالی در 95 درصد انجمن های مردم نهاد غیر ممکن است چرا که اصلا پولی در کار نیست که کسی بخواهد سواستفاده کند و فقط شک و شبه هایش گریبان مدیران و مسئولان انجمن ها را میگیرد.»
این نابینای شیرازی نقش سازمان بهزیستی را در برطرف کردند این شبهات پررنگ دانست و می افزاید:« اگر بهزیستی نظارت و بازرسی های درستی در حساب و کتاب انجمن هایش داشته باشد این حرف و حدیث ها ریشه تشکل ها را نمی خشکاند.
سمن های مردم نهاد در ابتدای ظهورشان با انگیزه های قوی و جنجالی شروع به کار می کنند اما بعد از مدتی مشکلات مالی بر آنها چیره شده و درگیر بروکراسی های پیچیده اداری می شوند کم کم آن شوق و ذوق کمرنگ شده تا جایی که از میان میرند. همان طور که میدانید ما برای کارهای تیمی و گروهی آموزش ندیده ایم و خرد جمعی برایمان بی معناست. افرادی هستند که اگر در انجمن ها با نظرشان مخالفت شود از گروه جدا شده و سریعا انجمنی دیگر را تاسیس می کنند و اینجاست که موازی کاری آغاز می شود.
اگر فردی نیت اش خدمت به معلولان باشد دیگر نیازی به تاسیس انجمن دوم و سوم نیست اگر دیدگاه و نظراش معقول باشد با گفتگو و رایزنی هم میتواند آن را در همان جامعه پیاده سازی کند.
به یاد دارم برای پیگیری موضوعی به یکی از ادارات شیراز مراجعه کردیم تا دنبال محقق شدند خواسته مان باشیم که مدیر آن سازمان گفت:« مگر شما دیروز اینجا نبودید!؟ این یعنی روز قبل انجمن دیگری همان خواسته را پیگیری می کند.
یکی دیگر از موضوعات مهم در منحل شدند انجمن ها تخصصی نبودن انهاست چرا که نمیشود با یک دست چند هندوانه را بلند کرد. اگر تشکل ها به سمت تخصصی شدند بروند میتوانند کارایی بیشتری داشته باشند. مثلاً تشکلی مخصوص اشتغال دیگری ویژه آموزش گروهی و فردی، انجمن بعدی مخصوص ازدواج و .... اما متاسفانه چنین نیست. سازمان عریض طویل بهزیستی با این همه نیرو و بودجه هنوز نتوانسته همه مشکلات جامعه هدفش را پیگیری کند چه برسد به تشکل های کوچیک و قالباً بدون منابع مالی معلولان.»
رضایی با اشاره جذب منابع مالی بهتر با تخصصی شدند تشکل های مردم نهاد می گوید:« خیرینی هستند که دوست دارند در موضوع خاصی سهیم شده و کمک مالی کنند فردی مشتاق کارآفرینی است و خیر دیگر فقط در امر ازدواج کمک میکند. با تخصصی شدند منایع مالی بهتر به تشکل ها راه پیدا می کنند. ایرادی ندارد که در یک استان یا شهر چندین تشکل و انجمن ایجاد شود اما به شرط تخصصی بودند نه آنکه موازی کاری کنند و به هیچ نتیجه ای هم نرسند. ایجاد سمن های قارچ گونه دردی از هیچ فردی دوا نمیکند این امر آفت میان انجمن های معلولان است.»
وی در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به نگاه کالا گونه اعضای انجمن ها نیز بیان میکند:« انجمن هایی هستند که در ایام مختلف ارزاقی را برای زیر مجموعه خود تهیه و به دست آنها می رسانند و این توقع در دیگر اعضای انجمن ها هم شکل میگیرد که چرا انجمن ما این کالاها را نمی دهد، حتما خودشان میخورند.
تشکل هایی هستند که کارشان پیگیری قانون معلولان، مناسب سازی یا آموزش است و نمیتوانند وقت و انرژی خود را صرف رایزنی با خیرین و گرفتن بن های خوراکی کنند. اما این تصور وجود دارد که همه انجمن ها باید ازاین قبیل خدمات به اعضایشان ارائه دهند. من نیز طی این سالها ناچار بودم با فشارهای که از سوی اعضا صورت میگرفت چنین کارهایی را انجام دهیم. مثلا مجبور بودیم در ایام ماه مبارک رمضان چند نوبت به اعضا افطار دهیم یا قبل از ایام نوروز کالاهایی همچون کفش و لباس برای اعضا تهیه کنیم. این کارها وقت گیر است و اجازه نمیداد برنامه های بلند مدتمان مثل مناسب سازی شهری را پیگیری کنیم. »
وی در پایان صحبت هایش عنوان می کند:« وجود تشکل های مردم نهاد اگر با تفکر و کارکارشناسانه باشد میتواند گره ای را از کار جامعه هدفش بگشاید و فعالیت های گسترده ای را انجام دهد برای این کار باید افراد مختصص و کارشناس و البته حامی مالی گرد هم آیند و به صورت تخصصی فعالیت کنند. در غیر این صورت یا کاری از پیش نمی برند و منحل میشوند یا تمام فعالیتشان میشود دادن ارزاق محدود به اعضایشان که آن هم با توجه به مشکلات متعدد جامعه معلولان همچون قطره ای در دریاست.»