روزنامه چهارشنبه 18 تیر 1399عناوین امروز: شکاف بین تئوری و عمل در آموزش و پرورش استثنایی پر میشود - ربیعی سخنگوی دولت: مرداد و شهریور اوضاع خوب میشود - خیال همه راحت باشد/ دست به کانون نمی زنیم - نقش سازمانهای متولی امور معلولان در حمایت از آموزش نابینا ناشنوایان - علائم کرونا در کودکان - چرایی نابودی تیم گلبال مناطق نفتخیز جنوب در گفتگو با یک گلبالیست خوزستانی - روایت یک زندگی شیرین که حضور زنی غریبه آن را تلخ کرد |
روزنامه «ایران سپید»
چهار شنبه 18 تیر 1399
16 ذی القعده 1441
8 جولای 2020
سال بیست و چهارم شماره 6457
صاحب امتیاز:
خبرگزاری جمهوری اسلامی مدیر مسئول: سهیل معینی
سامانه پیامکی: 3000465040
نشانی پستی: تهران- ص.پ. 158755388
تلفن: 84711371
شماره انتشارات: 5-88548892
وبسایت: www.iransepid.ir
پست الکترونیک: iransepid@icpi.ir
........عناوین ............
شکاف بین تئوری و عمل در آموزش و پرورش استثنایی پر میشود
ربیعی سخنگوی دولت: مرداد و شهریور اوضاع خوب میشود
خیال همه راحت باشد/ دست به کانون نمی زنیم
نقش سازمانهای متولی امور معلولان در حمایت از آموزش نابینا ناشنوایان
چرایی نابودی تیم گلبال مناطق نفتخیز جنوب در گفتگو با یک گلبالیست خوزستانی
روایت یک زندگی شیرین که حضور زنی غریبه آن را تلخ کرد
...........ویژه
* شکاف بین تئوری و عمل در آموزش و پرورش استثنایی پر میشود
با حضور معاون وزیر و رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی اولین نشست کارگروه کارشناسی رصد و کاربست مطالعات بین المللی آموزش و پرورش استثنایی تشکیل شد.
دکتر سید جواد حسینی با بیان اینکه کارگروه کارشناسی رصد و کاربست مطالعات ملی و بین المللی با هدف کم کردن فاصله بین دانش درون سازمانی و دانش صاحبنظران برون سازمانی تشکیل شده است اظهار داشت: شورای کاربست مطالعات ملی و بین المللی با حضور صاحبنظران دانشگاهی در سازمان آموزش و پرورش استثنایی تشکیل شده است و این کارگروه کارشناسی میتواند نظرات و ایده ها را کارشناسی و در اختیار شورا قرار دهد.
معاون وزیر با بیان اینکه یکی از آسیب سازمانی شکافی بین تئوری و عمل در سازمان ها است اظهار داشت: کم کردن این فاصله موجب غنای علمی سازمان و حرکت به سمت سازمان تجدید حیات شونده خواهد شد.
معاون وزیر افزود: عدم ارتباط نظام مند با صاحبنظران دانشگاهی و برون سازمانی و درگیر بودن صاحبنظران در تئوری صرف و عدم مسأله محور بودن دانش آنان از جمله آسیب های است که منجر به شکاف بین تئوری و عمل در سازمان ها شده است.
وی گفت: معمولا صاحبنظران دانشگاهی آرمانی و ایده آلی می اندیشند و مدیران سازمان ها هم کمتر از نظریات و ایده های آنان استفاده می کنند و سازمان های پیش رونده، سازمان هایی هستند که این فاصله را بتوانند کم کنند.
حسینی رصد تحولات محیطی، پیشرفت ها و ظرفیت های جدید ملی و بین المللی در حوزه استثنایی را دیگر اهداف تشکیل کارگروه دانست و افزود:شناسایی و معرفی ایده ها و طرح های نوآورانه مرتبط با ماموریت های سازمان، امکان سنجی تعمیم و پیاده سازی طرح ها و ایده های شناسایی شده در فعالیت های سازمان و داده کاوی و تحلیل آمار و اطلاعات قابل دسترس و نتایج مطالعات علمی و پژوهشی در حوزه استثنایی از دیگر اهداف تشکیل کارگروه کارشناسی رصد و کاربست مطالعات ملی و بین المللی است.
وی افزود: تشکیل بانک اطلاعاتی از طرح ها و پژوهشگران و صاحب نظران حوزه استثنایی، آسیب شناسی، نقد و بررسی سیاست ها، برنامه ها و چالش های پیش روی سازمان و ارائه راهکارهای لازم، پیشنهاد اصلاح و بهسازی فرایندها و سیاست های سازمان ، پیشنهاد انجام مطالعات و اولویت های پژوهشی جدید در سازمان و شناسایی گروه هایی از دانش آموزان که میتواند تحت پوشش سازمان قرار گیرند از دیگر اهداف تشکیل کارگروه است
معاون وزیر خواستار ارتباط مستمر و نظام مند با پژوهشکده تعلیم و تربیت آموزش و پرورش استثنایی شد و اظهار داشت: سازمان آموزش و پرورش استثنایی سازمانی تخصصی و متشکل از افراد متخصص در حوزه های مرتبط است و این کارگروه می تواند از ظرفیت فکری این متخصصین به خوبی استفاده کند.
حسینی در پایان خواستار تشکیل پایگاه به روز داده های سازمانی جهت بهرمندی همه ذینفعان سازمان شد.
........اخبار روز
* ربیعی سخنگوی دولت: مرداد و شهریور اوضاع خوب میشود
نتیجه سیاستهای اقتصادی ما در مرداد و شهریور خود را نشان می دهد؛ علت اصلی این افزایش قیمت ارز به کرونا و تحریمها ارتباط دارد اما منحنی قیمت ارز حتما رو به پایین خواهد رفت.
* سخنگوی سازمان سنجش: تعلیق یا تعویق در کنکورهای 99 نداریم
سخنگوی سازمان سنجش آموزش کشور گفت:
هیچ گفت وگویی در دو وزارتخانه علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ، همچنین ستاد ملی مقابله با کرونا مبنی بر تعویق یا تعلیق کنکورهای 99 وجود ندارد.
به جز تاریخ های تعیین شده، هیچ زمان دیگری برای برگزاری کنکورها نداریم.
* ابتلای ۶۰۰ تن از رانندگان اتوبوسرانی و تاکسیرانی به کرونا
معاون عمرانی وزیر کشور:
تاکنون ۱۵۰ نفر از رانندگان بخش اتوبوسرانی به ویروس کرونا مبتلا شدند که متاسفانه ۹ نفر از آنها فوت کردهاند.
در بخش تاکسیرانی نیز ۴۵۰ نفر از تاکسیرانان به این بیماری مبتلا شدهاند که ۳۵ نفر از آنها فوت شدهاند.
* معاون شهردار تهران: لغو طرح ترافیک باعث انتشار ویروس کرونا میشود
* ملبورن استرالیا مجدداً برای شش هفته قرنطینه شد/BBC
*دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: ۱۹ سهمیه کنکور تبدیل به یک معضل شده است
........گزارش ویژه
* خیال همه راحت باشد/ دست به کانون نمی زنیم
سخنگوی شورای اسلامی شیراز به ایران سپید گفت
در طول دو هفته ی اخیر, خبر اقدام شهرداری شیراز به تخریب ساختمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقع در باغ ملی این شهر توریستی, جنجال زیادی به پا کرد؛ مخصوصاً این جنجال ها زمانی شدت گرفت که مشخص شد بخشی از کسانی که از خدمات آموزشی و فرهنگی کانون بهره مند می شوند, جزو شهروندان معلول هستند. چند سال قبل ساختمان شماره ی دوی کانون به وسیله ی شهرداری شیراز تخریب شده بود و انتشار خبر تخریب ساختمان شماره یک, سر و صدا های زیادی ایجاد کرد.
در همین زمینه, به منظور حصول پاسخ شفاف از سوی مسئولان شهری شیراز, در خصوص صحت و سقم این خبر از سعید نظری, سخنگوی شورای اسلامی شیراز استعلام کردیم. وی در گفت و گو با ما ابعاد ماجرا را چنین تشریح کرد: «اواخر دهه ی 40 ساختمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ورودی باغ ملی احداث و بهره برداری شد. بر اساس بررسی هایی که در شورای شهر انجام شد, مقرر گردید باغ ملی به باغ موزه ی ملی موسیقی تغییر کاربری دهد. مشاوران و کارشناسان متخصص برای بررسی وضعیت این مجموعه انتخاب شدند و بعد از ارزیابی هایی که انجام شد و بر اساس گزارش هایی که کارشناسان و مشاوران ارائه دادند, مشخص شد یکسری از سازه های آنجا به مجموعه ی تاریخی محور عرفان زیان می زنند. علاوه بر این, یکسری مشکلات امنیتی-اجتماعی به واسطه ی اینکه آن باغ از دست مردم خارج شده بود, وجود داشت.»
سخنگوی شورای اسلامی شیراز در ادامه به مخالفت اکثر اعضای شورا با تخریب ساختمان کانون اشاره کرد: «وقتی گزارش ارائه شد, اکثر اعضای شورای شهر با تخریب کانون مخالفت کردند. وقتی از ساختمان کانون بازدید کردیم, کارشناس مشاور بر خطرزا بودن به واسطه ی فرسوده بودن ساختمان تأکید داشت و معتقد بود اینجا برای کودکان و نوجوانان امن نیست. خود مدیران کانون هم این نکته را تأیید کردند.»
نظری در پاسخ به پرسش ما پیرامون صرف هزینه ای بالغ بر 100 میلیون تومان برای مناسب سازی این ساختمان, ضمن تأیید این هزینه کرد, اظهار داشت که مناسب سازی های لازم چندان استاندارد نیست: «خود شما یک خبرنگار اعزام کنید تا از نزدیک مشاهده کند که تا چه میزان این مناسب سازی استاندارد است. خود ساختمان در بلندی قرار گرفته؛ یعنی بنای آن از سطح باغ ملی بلندتر است. ضمن اینکه قدمت تاریخی هم ندارد که حد اقل بر آن نکته تکیه شود؛ یک ساختمان معمولییست. ارزش این مجموعه از جنبه ی فرهنگی قابل توجه است که چهره های شاخصی از آن به جامعه وارد شده اند. در جلسه ای که با حضور مدیران کانون, اعضای شورای شهر, شهدار و طراح طرح داشتیم, همه بر این عقیده بودند که ساختمان فعلی از نظر آموزشی الآن مناسب نیست و خطرناک است. به نظر می رسد مسئولان کانون بعضی جا ها تحت فشار افکار عمومی قرار گرفته و نظرشان را تغییر داده اند.»
سعید نظری با اشاره به تخریب ساختمان شماره دوی کانون, اظهار داشت که این ساختمان ها متعلق به شهرداریست و هیچ مدرکی دال بر وقفی بودن آن وجود ندارد: «متأسفانه در دوره ی قبل, ساختمان شماره دوی کانون واقع در پارک ولیعصر از سوی شهرداری تخریب شد, بدون اینکه در قبال آن, معوضی به کانون داده شود. البته نباید این را فراموش کنیم که ساختمان های کانون متعلق به شهرداریست. این موضوع را از اداره ی ثبت استانی استعلام کردیم و معلوم شد مالکیت شهرداری بر این ساختمان ها, مربوط به همان دهه ی چهل است؛ اساساً ساختمان های کانون به وسیله ی شهرداری همان زمان ساخته شد. اگر عده ای معتقدند این ساختمان ها وقفی هستند, اسناد آن را ارائه دهند.»
نظری در ادامه به این موضوع هم اشاره کرد که ساختمان هایی به عنوان معوض برای کانون پیشبینی کرده اند: «ما در شورای شهر در حال بررسی این هستیم که محل مناسبی برای کانون در نظر بگیریم. البته هنوز احتمالات وجود دارد؛ اما یکی از جا هایی که احتمال اختصاص آن به کانون وجود دارد, فرهنگسرای کتاب است که از نظر مناسب سازی قابل توجه است. ولی هنوز نتیجه ی نهایی در این زمینه حاصل نشده است. اینطور نیست که ما موضوع کانون را به حال خود رها کرده و خدای نکرده به شهروندان معلول توجه نکنیم.»
سخنگوی شورای اسلامی شیراز در پایان اظهار کرد که برخلاف جنجال هایی که به وجود آمده, شهرداری هنوز اقدامی برای تخریب ساختمان شماره یک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انجام نداده است: «عده ای شایع کردند که شهرداری قصد تخریب کانون را دارد تا تالار احداث کند. اصلاً چنین نیست؛ قرار نیست تالاری ساخته شود. آنچه مقرر شده این است که مجموعه ی باغ ملی از سازه های فرسوده خالی شود. فعلاً قرار نیست کانون تخریب شود. گرچه شهرداری نامه ی تخلیه ی ساختمان را ارسال کرده بود؛ اما شورا ورود کرد تا دقیقتر موضوع بررسی شود. بنا بر این, ما تا زمانی که معوض این ساختمان ها را به کانون ندهیم؛ تا نظر کانون را جلب نکنیم؛ تا زمانی که ساختمان استاندارد مد نظر کانون را در اختیار مدیران آنجا قرار ندهیم حتی ساختمان شماره دو را جبران نکنیم, خیال همه راحت باشد که به این کانون دست نخواهیم زد. یک کمیته ی سه نفره متشکل از شهردار منطقه ی سه, یکی از اعضای شورای شهر و مدیر کانون را مأمور کردیم که موضوع را بررسی کنند و هر توافقی که در این زمینه کردند, ما هم به آن عمل می کنیم.»
.....گفتگوی ویژه
* نقش سازمانهای متولی امور معلولان در حمایت از آموزش نابینا ناشنوایان: مشکلات ارتباطی نابینا ناشنوایان کم نیستند. در این زمینه اشرف کریمی، دکترای برنامه ریزی درسی و مدرس دانشگاه می گوید: اولا بینایی و شنوایی دو حس دور هستند یعنی ما را با دورتر از خودمان ارتباط می دهند. برخلاف بویایی، چشایی و لامسه که با آنها از فاصله کم داده ها را دریافت می کنیم، با کمک حس بینایی و شنوایی ما صدا را از دورها می شنویم و اجسام و چیزها را می بینیم. به آسمان نگاه می کنیم و ستاره ها را می بینیم. در افق خورشید را می بینیم. فردی را که از دور می آید می بینیم و صدای بوق را از فاصله زیاد می شنویم بنابر این با آسیب این دو حس، اتفاق مهمی می افتد. وقتی فقط فرد نابیناست داده های شنوایی به او کمک می کند. او چیزها را نمی بیند ولی ارتباطش با افراد حفظ می شود. اما وقتی که فرد ناشنواست افراد را می بیند ولی در جمع باز هم ممکن است تنها باشد.بچه هایی که بینا هستند ولی ناشنوا و کم شنوا هستند در مدارس معمولی به شدت ناراحتند حالا تصور کنید فردی را که هم بینایی و هم شنوایی را ندارد ارتباطش چقدر محدود است. جهان برای فردی مثل هلن کلر قبل از اینکه معلم داشته باشد فقط تا جایی است که دستهایش می رسند و لمس می کنند و بیش از این از جهان اطرافش اطلاعی ندارد. این ضایعه و فقدان بسیار بزرگی است. بنابر این ارتباط فردی که کاملا نابینا ناشنواست با جهان اطرافش به شدت آسیب می بیند.برای درک شرایط این افراد، باید به نوشته ها در این زمینه مراجعه کرد یا خود را در شرایط آنها تصور کرد. وقتی با بچه هایی کار می کنیم که نابینا هستند باید مفاهیم را به آنها معرفی کنیم و اگر خیلی چیزها را با بچه کار نکنیم از آن اطلاعی ندارد. معلمانی که با ناشنوایان کامل کار می کنند می دانند که نشان دادن مفاهیم به این افراد چقدر مشکل است. البته با ابزار زبان اشاره این کار تسهیل می شود ولی ببینید اگر هر دو حس نباشد چه اتفاقی می افتد. با توجه به طیف نابینایی ناشنوایی این قضیه نسبی است و می تواند محرومیت زیادی ایجاد کند. وظایف اطرافیان، پدر و مادر و معلمین برای جبران این کمبودها و از بین بردن این موانع بسیار پر رنگ است.
س: وظیفه سازمانهای متولی امور معلولان در حمایت از این افراد چیست؟
ج:یکی از اهداف آموزش و پرورش استثنایی طبق اساسنامه اش آموزش افراد چند معلولیتی است مثل افرادی که هر دو حس بینایی و شنوایی شان آسیب دیده یک خسران بزرگ در جامعه ما این است که عملا فاقد چنین روشهای آموزشی هستیم. و ما تنها چیزی که داریم تحت عنوان چند معلولیتی است که بیشتر هدفش بچه های کم توان ذهنی و معلولان جسمی ، حرکتی است که هر دو معلولیت را با هم دارند. معلمین ما فاقد دانش عملی و نظری لازم برای کار با بچه های ناشنوا نابینا هستند و این حوزه از نظر تولید محتوا و نشان دادن توسعه عملی و اینکه چگونه باید با این افراد کار کرد به شدت نیاز به کار دارد و جای کار در این دو زمینه به شدت خالی است. من از سال 95 که از دوره آموزشی مدرسه پرکینز برگشتم تا الان در این زمینه تلاش کرده ام. دو سال وقت گذاشتم تا سازمان استثنایی را توجیه کنم که به چنین کاری نیاز داریم ولی چون در مراحل کاغذبازی افتادم تصمیم گرفتم به تنهایی و با همراهی دوستان همفکرم شروع به کار کنم. در حال حاضر هم مشغول ترجمه و تألیف در زمینه راهبردهای آموزش نابینایا ناشنوایان و افراد چند معلولیتی هستم چون وقتی این دو حس مهم نیست هر معلمی که بتواند با بچه هایی مثل هلن کلر و لورا بریجمن کار کند حتما الگوی کار با بچه های دیگر را در دست دارد.
س: مردم و جامعه چه نقشی در حمایت از این افراد دارند؟
ج: ما در حال حاضر هنوز بچه هایی را داریم که در مدارس نابینایان هستند ولی ناشنوا و کم شنوا هستند و بچه هایی که در مدارس ناشنوایان هستند ولی کم بینایند در مورد اینها هیچ راهبردی نداریم. و من مواردی را در ایران می شناسم که از آموزش درست محروم هستند. و هیچ آموزشی نمی بینند. مثلا در دانشگاه چنین افرادی نداریم و اگر هم داریم بچه هایی هستند که بعدا شنوایی یا بیناییشان را از دست داده اند. نمی توانیم ای افراد را در دانشگاه داشته باشیم چون اصلا وارد آموزش نمی شوند. در خانه ها می مانند. متولیان این امر سازمان بهزیستی و آموزش و پرورش استثنایی هستند که باید با اقدامی جدی شروع به سرمایه گذاری در جهت توسعه عملی و نظری دانش در زمینه آموزش بچه هایی کنند که ناشنوا نابینا هستند.
..........سلامت و بهداشت
* مهمترین علائم کرونا در کودکان: یک فوق تخصص عفونی اطفال، در مورد اینکه کودکان با داشتن چه علائمی نزد پزشک مراجعه کنند، توضیحاتی ارائه داد.
به نقل از مهر، رکسانا منصور قناعی، درباره علائمی که در صورت بروز در کودکان باید حتماً به پزشک مراجعه شود، گفت: در کودکان زیر یک سال تب بالا اهمیت بسیار زیادی دارد، بنابر این در صورت تبی که با درمانهای عادی پایین نیاید والدین باید کودک را نزد پزشک بیاورند و پزشک کرونا را نیز در لیست تشخیصهای خود قرار دهد.
وی ادامه داد: علامت دیگری که بسیار شایع است و هر سال در فصل تابستان بسیاری از کودکان با آن مواجه میشوند، اسهال و استفراغ است و با توجه به اینکه اسهال و استفراغ نیز میتواند از علائم گوارشی کرونا باشد، اگر در حال حاضر در کودک اسهال و استفراغی اتفاق بیفتد که پزشک نتواند با درمانهای عادی آن را بر طرف کند و یا با درگیری سیستمهای دیگر بدن مانند سرفه و یا بروز دانههایی بر روی پوست و یا زردی همراه باشد باید به کرونا مشکوک شد.
منصور قناعی افزود: بی میلی کودک نسبت به غذا خوردن و کاهش ادرار از علائمی است که والدین در صورت مشاهده باید نسبت به آنها احساس خطر کنند.
وی تاکید کرد: بروز این علائم به ویژه در کودکانی که با افراد مبتلا به کرونا در تماس بوده اند و یا اینکه بدون وسایل حفاظتی در اماکن شلوغ بوده اند، باید شک ما را نسبت به ابتلاء به کووید ۱۹ بر انگیزد.
استفاده از ماسک حس ایمنی کاذب ایجاد نکند: فرمانده ستاد مقابله با کرونا در کلانشهر تهران، در ارتباط با استفاده از ماسک در جهت کاهش موارد ابتلا به کرونا در کشور، توضیحاتی ارائه داد.
به نقل از مهر، علی رضا زالی، با بیان اینکه هنوز آنالیز دقیقی درباره میزان استفاده از ماسک توسط شهروندان انجام نشده است، گفت: همکاران ما در سطح شهر در حال ارزیابی میزان استفاده از ماسک هستند اما مطالعات اولیه حاکی از آن است که پس از پیمان رسمی در 15 تیرماه، اقبال بیشتری نسبت به استفاده از ماسک به ویژه در محیطهای اجتماعی دیده شده است.
وی ادامه داد: طبیعتاً این موضوع به همراهی شهروندان مرتبط است و نکته مهم، استمرار و ادامه فاصله گذاری اجتماعی است.
فرمانده ستاد مقابله با کرونا در کلانشهر تهران، یادآور شد: در بحث فاصله گذاری اجتماعی اگرچه در روزهای آغازین میزان رعایت به ۶۹ درصد رسیده بود تدریجاً به دلیل عدم رعایت پروتکلها این میزان به ۱۱ درصد تقلیل یافت.
وی ادامه داد: درباره ماسک نیز این راهبرد زمانی نتیجه بخش میشود که استفاده از ماسک استمرار یابد و به عنوان یک رفتار عمومی برای کاهش خطر مورد توجه قرار داشته باشد.
زالی تاکید کرد: ما چارهای جز استفاده از ماسک نداریم زیرا عدم استفاده از آن میتواند به شدت احتمال ابتلاء را افزایش دهد.
وی با اشاره به نتایج یک مقاله علمی بین المللی اظهار کرد: یکی از مهمترین محلهای انتقال کرونا مکانهای مسقف است و با توجه به فصل گرما یکی از توصیههای جدی ما به افراد حضور بیشتر در فضاهای باز نسبت به مکانهای مسقف است.
زالی تاکید کرد: البته باید بدانیم زدنماسک تمامی مسئله را حل نمیکند بلکه ممکن است در افراد یک ایمنی کاذب نیز ایجاد کند.
وی یادآور شد: ماسک فقط یک بخش از راهبرد حفاظتی در برابر ویروس است و شستشوی دستها و اجتناب از تماس با افراد مبتلا و جلوگیری از حضور افراد آلوده و افراد دارای علائمی همچون سرفه و تنگی نفس در اجتماع همچنان باید مورد توجه قرار گیرد.
............ورزشی
* چرایی نابودی تیم گلبال مناطق نفتخیز جنوب در گفتگو با یک گلبالیست خوزستانی
استان خوزستان در یک دهه اخیر، همواره یکی از قطب های ورزش گلبال در ایران بوده است، اما چند سالی است خبری از درخشش ورزشکاران گلبال خوزستان در تیم ملی نیست و تیم باشگاهی مناطق نفتخیز جنوب دیگر تیمداری نمی کند.
حمزه زهیری عضو تیم گلبال هیأت نابینایان خوزستان و عضو اسبق تیم ملی جوانان گلبال کشورمان در مصاحبه با ایران سپید گفت: وضعیت رشته گلبال در خوزستان اصلاً خوب نیست و گلبال مانند جسدی است که دیگر روحی در کالبد آن وجود ندارد. وی افزود: ثمره این عملکرد به اقدامات رؤسای قبلی هیأت نابینایان خوزستان بر میگردد. از زمانی که آقای شیروانی از هیأت رفتند، رؤسای بعدی تنها بدهی از خود بجای گذاشتند. در حال حاضر، آقای انصاری رئیس فعلی هیأت نابینایان خوزستان یک ثبات نسبی به ورزش نابینایان استان داده اما در رشته گلبال، وضعیت ایشان مانند شطرنج بازی است که دیگر مهره های خود را در اختیار ندارد. برخی از ورزشکاران ما به کشور های دیگر مهاجرت کردند و برخی دیگر نیز سن و سالشان افزایش پیدا کرده و هیأت دارد از پشتوانه های زمان ریاست آقای شیروانی استفاده می کند که آن هم نفس های آخر خود را می کشد.
زهیری در پاسخ به چرایی نابودی تیم مناطق نفتخیز جنوب که سابقه 6 قهرمانی پیاپی در سوپرلیگ گلبال کشور را داشت گفت: زمانی که مناطق نفتخیز در گلبال تیمداری می کرد، وضعیت تیم ملی ما نیز بسیار خوب بود. از آنجا که این تیم هزینه می کرد و پول را وارد ورزش گلبال کرد، سایر باشگاه ها هم تشویق شدند تیمداری کنند. اما متأسفانه به علت اختلافات رئیس وقت فدراسیون نابینایان با مدیر باشگاه، دیگر نفت قید تیمداری را زد و همین مسئله باعث بی انگیزگی ورزشکاران نابینای گلبال در خوزستان شد.
وی در ارتباط با مسابقات لیگ گلبال و سقوط هیأت نابینایان خوزستان به مسابقات دسته اول نیز گفت: از فدراسیون تعجب می کنم که گاهی تصمیمات غیر کارشناسی می گیرد. اختلاف تیم ما با اردبیل تنها 2 امتیاز بود و می توانستیم در دور برگشت این اختلاف را جبران کنیم. رشته گلبال مانند خیلی از رشته ها نیست که در آن تماس فیزیکی باشد. نه تماشاگر دارد و نه داوران و بازیکنان با هم تماس آنچنانی دارند. می توانستند با انجام تست های تشخیصی به راحتی دور برگشت لیگ را برگزار کنند یا اینکه نتایج سال قبل را ملاک قرار دهند.
زهیری در پایان گفت: از فدراسیون نابینایان گلایه داریم. در نهایت اگر تصمیم بر لغو دور برگشت بود، با توجه به اینکه تیم ها اسپانسر دارند و هزینه می کنند، می توانستند دو تیمی که از دسته اول به سوپرلیگ صعود کرده اند را در مسابقات سال آینده مشارکت دهند و لیگ برتر با حضور 9 تیم برگزار شود.
امیر سرمدی
.........حوادث
* روایت یک زندگی شیرین که حضور زنی غریبه آن را تلخ کرد/ پدر، پشت میله های زندان؛ جرم:خفه کردن دختر10ساله اش با کمربند مانتو. شهروند نوشت: همه میگویند پای یک زن درمیان است. پدر، همسر، فامیل و همسایهها، کسی نیست که از رابطه حسین و پریسا بیخبر نباشد. چندسال از ماجرای فرارشان میگذرد. دستگیر شدند و به زندان افتادند اما ارتباطشان قطع نشد. حسین همان پدری است که با قساوت تمام دختر یازدهسالهاش را با کمربند مانتو خفه کرد. هرچند این حادثه هولناک چند ماه قبل و در واپسین روزهایسال 98 رخ داد، اما خبر این جنایت هولناک تازه این روزها برملا شده. خبر یک دخترکشی دیگر، حادثهای که حتی قبل از قتل فجیع رومینا اتفاق افتاده، اما با همه حوادث مشابه تفاوت دارد.
این بار نه برای حفظ آبرو و ترس از بدنامی بلکه به دلیل هوا و هوس یک پدر، دخترکی بیدفاع جانش را از دست داد. درواقع حدیث، قربانی یک رسوایی شد.
مادرش میگوید: «از وقتی حسین با آن زن آشنا شد، رفتارش تغییر کرد و دیگر تمایلی به ادامه زندگی مشترک با او نداشت.» پدر حسین هم معتقد است علاقه پسرش به زنی که از چندسال پیش با او آشنا شده دلیل اصلی این جنایت بوده است. حتی آشنایان این خانواده هم میگویند: «حسین برای رسیدن به آن زن حاضر بود هرکسی را که مانع میشود از پیش رو بردارد.» حالا حسین در زندان است و دخترش هم زیر خروارها خاک و از سرنوشت پریسا هم خبری نیست.
اصل ماجرا به چندسال قبل بازمیگردد. اواسط سال 94 بود که حسین با زن جوانی به نام پریسا آشنا شد. آن طور که «مردعلی» پدر حسین به «شهروند» میگوید، راننده سرویس محل کار پسرش واسطه این رابطه شد.چند ماهی رابطه حسین و پریسا مخفیانه بود. اما ظاهراً علاقه آنها به قدری زیاد شد که کار به رسوایی کشید.
پدر و مادر حسین از ترس آبرویشان سعی کردند هر طور شده به این رابطه پایان دهند: «ما به خانه اقوام آن دختر رفتیم و به آنها گفتیم پسر ما زن و بچه دارد و این ماجرا را تمامش کنید. حتی از آنها خواستیم که آن دختر برای مدتی در خوی نباشد و آنها هم که عصبانیت ما را دیده بودند، قبول کردند.» اما با رفتن پریسا، همه چیز بدتر شد و حتی اخلاق حسین تغییر کرد.
آن طور که پدرش میگوید حسین پسری آرام و خوشرو بود اما بعد از آن ماجراها سر هرچیز کوچکی عصبی میشد و پرخاش میکرد. مردعلی میگوید: «فکرش را هم نمیکردیم که او دست به چنین کاری بزند. روز حادثه همراه عروسم بودم. او با من آمده بود که دارو بخرد. یعنی پسرم از او خواسته بود. من رحیمه را پیاده کردم و بعد هم رفتم به کارم برسم که تلفنی به من خبر دادند. من هم سریع به بیمارستان رفتم و آنجا پیکر بیجان حدیث را دیدم.»
این پدربزرگ با اینکه چندماه از مرگ دلخراش نوهاش گذشته اما هنوز وقتی اسم حدیث میآید، صحبت کردن برایش سخت میشود. با حسرت خاصی میگوید بعد از آن اتفاق دیگر نمیتوانم سرم را بالا بگیرم.
حسین پسر بزرگ این خانواده است و همین هم تحمل این درد را برای آنها سخت میکند: «من سه پسر دارم، در همه این سالها آزارمان به یک مورچه هم نرسیده. برادر حسین یکی تهران است و در بیمارستان کار میکند و دیگری هم در کارخانه نساجی خوی مشغول است. هیچکدام روی دیدن عروسمان و خانوادهاش را نداریم. حسین هم به خاطر کرونا ممنوعالملاقات است.»
در یکی از روزهای پاییزی سال 95 حسین همراه پریسا فرار کرد. خبر فرار این دو مثل بمب همه جا پیچید. «رحیمه» زن حسین با اینکه از شنیدن رابطه شوهرش با زن جوان شوکه شده بود، با این حال برای حفظ زندگیاش راضی شد از خطای همسرش چشمپوشی کند.
او به«شهروند» میگوید: «حسین و آن زن، یک شبانهروز غیبشان زد. بعد هم خودم پیدایش کردم و با پلیس سراغش رفتیم. حسین خانه یکی از دوستانش در روستاهای اطراف مخفی شده بود. آن دختر یک روز بازداشت بود و همسرم هم 23روز زندانی شد.» رحیمه همان روزها تصمیم گرفت که به زندگی مشترکش پایان دهد، اما اصرارهای پدرشوهر و مادرشوهرش او را کمی نرم کرد. خودش میگوید به خاطر حدیث قبول کرده که فرصتی دیگر به حسین بدهد. چندماهی رابطه آنها خوب بود، اما کمکم رفتار حسین تغییر کرد: «مدام بهانهگیری میکرد. خیلی عصبی بود. بعد از مدتی فهمیدم که دیگر دلش با من نیست.»
او درباره اینکه چرا با این شرایط درخواست طلاق نداده است هم به توضیح میدهد: «پدر و مادر حسین به من گفتند حاضرند هزینههای من و حدیث را بدهند. حتی قرار بود برای من خانه بگیرند. اما من به خاطر دخترم مردد بودم. چون حسین چندبار در صحبتهایش به من گفته بود طلاقم میدهد به شرطی که قید حدیث را بزنم.» این مادر داغدار با صدای بغضآلود صحبتهایش را این گونه ادامه داد: «او دیگر من و زندگیمان را نمیخواست، دلش با آن زن بود و حتی قصد داشت من را هم بکشد.»
چند ماه از آن روز وحشتناک گذشته است. از آن ساعتی که مادر جوان بی خبر از همه جا چندمتر قبل از سوپرمارکت زیرخانه شان پیاده شد و یادش افتاد که باید برای حدیث خودکار و دفتر بگیرد. از سوپرمارکت پدرشوهرش، مغازه ای برای امرار و معاش تمام خانواده . رحیمه از میان درختان کنار مغازه گذشت واز در کوچک سفید آهنی و راهرویی باریک که در امتداد آن با یک ردیف پله تند و تیز به طبقه دوم می رسید،عبور کرد و وارد خانه شد.حسین و رحیمه از همان فردای ازدواجشان در همین خانه ساکن بودند. خانه آجری دو طبقه .طبقه پایین پدرشوهر و مادرشوهرش زندگی می کردند و طبقه بالا رحیمه و شوهرش. خانه نما آجری قدیمی نبش کوچه گلستان دهم شهرستان خوی همانجایی است که قتلگاه حدیث یازده ساله شد خانهای که حالا چند ماه است کسی در آن زندگی نمیکند.
رحیمه بعد از قتل دخترش وسایلش را جمع کرد و به خانه برادرش رفت. پس از مرگ حدیث حسین خیلی زود دستگیر شد.او تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل اعتراف کرد:«دخترم صدای تلویزیون را خیلی بلند کرده بود. یک لحظه عصبانی شدم و دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را با کمربند مانتو خفه کردم.» پزشکی قانونی هم تایید کرد که این دختر خفه شده است.اما چند ماه قبل از قتل حدیث، رحیمه طعمه نقشه شوم حسین شده بود. این را اسماعیل برادر رحیمه به «شهروند» میگوید. به گفته او، حسین با چند قرص آرامبخش قوی زنش را مسموم کرد: «پدر حسین با من تماس گرفت و گفت رحیمه دارد از دست میرود. وقتی ما به بیمارستان رسیدیم، او را شستوشوی معده داده بودند. البته همان موقع به ما نگفتند، بعد از چند ماه بهطور اتفاقی از بیمارستان به ما زنگ زدند و تازه فهمیدیم که حسین، قصد مرگ خواهر ما را داشته است.»بعد از آن اتفاق هم رابطه رحیمه و حسین سردتر شد. خانواده رحیمه بارها از او خواستند که به زندگی با حسین پایان دهد. اما قسمت این بود که این میان خون یک دختر بیگناه ریخته شود.
آن طور که اسماعیل دایی حدیث میگوید، خواهرشان درخواست قصاص و اشد مجازات دارد. اما وکیل پرونده به آنها گفته که حسین به دلیل اینکه پدر است، قصاص نمیشود و چندسال حبس نهایت مجازاتی است که انتظارش را میکشد.