مردی با سلوک سکوتگفت و گوی اختصاصی ایران سپید با رضا کیانیان درباره ی زندگی و اندیشه ی زنده یاد سیامک شایقی را در ادامه می خوانید. |
به گزارش ایران سپید چهار شنبه 27 فروردین 99, یکی از کارگردان های مؤلف سینمای ایران را از دست دادیم.
سیامک شایقی, کارگردان فیلم هایی مثل «ماه در جنگل», «ابر های ارغوانی», «خواب زمستانی», «باغ فردوس 5 بعد از ظهر» و.... در اثر ابتلا به سرطان در 66 سالگی چشم از جهان فرو بست. شاید خیلی از مخاطبان سینما شایقی را با فیلم خاطره انگیز «رنو تهران 29» به یاد داشته باشند؛ اما فیلم هایی مثل «در کمال خونسردی» و «باغ فردوس 5 بعد از ظهر» از جمله ساخته های او هستند که می توان شناسنامه ی این کارگردان قلمداد کرد.
سیامک شایقی کارگردانی مؤلف در سینمای ایران بود. ویژگی های تألیفی او را از چه ابعادی می توان بررسی کرد؟
رضا کیانیان, بازیگر برجسته ی سینما, تئاتر و تلویزیون در گفت و گو با ایران سپید, نگاهی مجمل به اندیشه ی شایقی می اندازد؛ خاصه آنکه کیانیان در دو فیلم «باغ فردوس 5 بعد از ظهر» و «مادرم گیسو» بازی شاخصی داشته است. او در ابتدا به سختی هایی که این کارگردان فقید در طول زندگیش متحمل شده, اشاره می کند: «سیامک شایقی ویژگی های خاص خودش را داشت. او در زندگی خصوصیش سختی های زیادی کشید؛ 4 سال که با سرطان دست و پنجه نرم کرد؛ چند سال قبل هم یکی از پسر هایش در اثر تصادف جانش را از دست داد. وقتی با آقای فرمان آرا درباره ی او صحبت می کردم, گفت که سرنوشت به شایقی ظلم کرد. با این حال او کار خودش را می کرد و نگاه خاصی به سینما داشت؛ دنبال این بود که آن نگاه خاص را به جایی برساند که متأسفانه اجل مهلت نداد.»
کیانیان در ادامه به پیشینه ی فعالیت های زنده یاد شایقی می پردازد: «او کلی فیلم کار کرد. ابتدا در مدرسه ی سینما و تلویزیون درس خواند و یکی از شاگردان خوب آنجا بود. بعد در مجله ی فیلم شروع به نقد نوشتن کرد. آقای هوشنگ گلمکانی, مدیر مجله ی فیلم می گفت شایقی از جمله کسانی بود که وقتی شروع به نقد نوشتن کرد, گفت من می خواهم کارگردان شوم؛ منتها اول نقد می نویسم و وقتی شرایط فراهم شد, فیلم می سازم. بعد ها شرایط فراهم شد و او فیلم هایش را ساخت. بعد از مدتی کارگردانی, تصمیم گرفت خودش تهیه کننده ی فیلم هایش شود. این در حالی بود که واقعاً تهیه کنندگی در سینمای ایران پوست کلفتی می خواهد؛ خاصه آنکه تهیه کننده کارگردان هم باشد. به هر حال او چند فیلم آخرش را خودش به هر ضرب و زور و مکافاتی بود, تهیه کرد. این ها نشان دهنده ی این نکته است که شایقی سینمایی بود؛ یعنی دنیایش سینمایی بود و زندگیش را بر محور سینما متمرکز کرده بود. فیلم نامه می نوشت, کارگردانی می کرد, تهیه کننده هم شده بود. این اواخر هم قرار بود با مجله ی 24 به مدیریت آقای معززی نیا همکاری کند که نشد. متأسفانه خود آقای معززی نیا هم کسالت دارد؛ او هم رنج کشید؛ برادرش را در اثر ابتلا به کرونا از دست داد. می گفت قرار بود آقای شایقی با مجله ی ما همکاری کند و نقد بنویسد که این اتفاق نیفتاد؛ چون خود آقای معززی نیا به علت کسالتی که دارد, به جایی که دارای آب و هوای مناسبیست, مهاجرت کرد. خلاصه آقای شایقی تا آخر عمرش به دنبال نوشتن بود. فیلم زیاد می دید و هر کس که فیلم زیاد ببیند, خوب می نویسد و می تواند نظریه پرداز خوبی باشد.»
رضا کیانیان همچنین به نگاه خاص شایقی در فیلم سازی اشاره کرده و اظهار می دارد: «به سکوت خیلی اهمیت می داد؛ به این اهمیت می داد که ماجرا ها بیشتر درونی باشد تا بیرونی. دنیای خاصی داشت و به دنبال این بود که در دنیای خودش کند و کاو کند. نمی دام انتهای این دنیا کجا بود و اگر زنده می ماند, تا کجا پیش می رفت. بر همین اساس, می توان او را کارگردانی مؤلف دانست؛ چون نگرش او جهان خودش را داشت.»
کیانیان در ادامه ی صحبت خود پیرامون مؤلف بودن سیامک شایقی و جهان بینی خاص او, به فیلم «باغ فردوس 5 بعد از ظهر» که خودش هم در آن بازی کرده, اشاره می کند: «وقتی فیلم نامه را به من داد, دیدم کم دیالوگ است؛ به همین علت خیلی استقبال کردم و پیشنهاد دادم دیالوگ ها از این هم کمتر شود. یعنی شخصیت دکتر در طول فیلم حرف نزند, مگر آنجا که لازم است یک جمله بگوید. او از این پیشنهاد خیلی استقبال کرد و نشستیم کار کردیم و به جایی رسید که دکتر در اکثر صحنه ها حضور دارد, اما حرف نمی زند و کار هایی می کند؛ حتی در پایان فیلم, شخصیت دختر که به دکتر پیشنهاد ازدواج می دهد و استدلال می کند که با وجود فاصله ی سنی میانشان, خیلی به درد هم می خورند, دکتر یک کلمه هم دال بر قبول یا رد این پیشنهاد نمی گوید؛ فقط به قفس پرنده هایش نگاه می کند و دوربین هم به سمت قفس می رود و نشان می دهد که پرنده ها باهم عشق بازی می کنند؛ بعد صدای پرنده ها روی تصویر می آید؛ یعنی دکتر موافقتش را اینگونه ابراز می کند. سکوتی که می گویم در این فیلم خیلی هویداست.»
بازیگر «مادرم گیسو» توضیحاتش را با مثالی درباره ی چخوف ادامه می دهد: «استانیسلاوسکی, کارگردان و نظریه پرداز شهیر روس وقتی قرار شد یکی از نمایش نامه های چخوف را کار کند, یک روز چخوف سرزده به جلسه ی تمرین آن ها رفت. وقتی دیالوگ ها را نگاه کرد, خطاب به استانیسلاوسکی گفت: تو اصلاً نمایش نامه ی مرا نفهمیدی؛ منظورم از این متن, دیالوگ ها نبود, بلکه فضای خالی بین سطور بود. آقای شایقی هم این فضا را دوست داشت. در فیلم هایش دیالوگ ها خیلی مهم نبود؛ مهم همان فضای خالی بود که پشت دیالوگ ها به وجود می آمد. خصوصیت مهم دیگر او این بود که نمی خواست خودش را تکرار کند. اگر باغ فردوس مورد استقبال واقع شد, او مجدداً فیلمی شبیه به آن را نساخت تا گیشه بگیرد.»
رضا کیانیان در پایان به موضوع بی حاشیه بودن زنده یاد شایقی اشاره می کند و اظهار می دارد که اخلاق و کار هنری در ایران به هم آمیخته می شود: «یکی از مواردی که ما در ایران همیشه به آن فکر می کنیم, درآمیختن اخلاقیات با کار است؛ به نظر من این درست نیست. اخلاقیات سر جای خودش است و هر انسان باید دارای خصایل اخلاقی باشد؛ ولی کار هنری و تکنیکی و دریچه هایی که یک هنرمند به روی مردم باز می کند, وجه دیگریست. ایرادی که پیش می آید این است: ما می خواهیم هنر را نقد کنیم, به سمت اخلاق می رویم؛ طبعاً آن وقت از نقد هنر باز می مانیم. بهتر این است وقتی یک پدیده ی هنری را نقد می کنیم, به مؤلفه های هنری آن بپردازیم؛ مثلاً فلان فیلم به لحاظ سناریو, طراحی, نور پردازی, فیلم برداری و کارگردانی در چه سطحیست. یک مثال دیگر: آقای هربرت فونکارایان یکی از بزرگترین رهبران ارکستر در جهان است؛ اما مشکلات اخلاقی هم دارد. حالا چون آقای فونکارایان مشکلات اخلاقی دارد, باید بگوییم او رهبر ارکستر خوبی نیست؟ من نمی گویم که اخلاق را در نظر نگیریم؛ اتفاقاً اخلاق اصلیست که همه باید داشته باشند؛ اما در ایران اخلاق روی تکنیک های هنری یک پدیده سایه می اندازد و باعث می شود عناصر هنری آن دیده نشود. مرحوم شایقی هر دوی این اصول را داشت؛ هم انسان اخلاق مدار و بی حاشیه ای بود و هم تکنیک های هنری خاص خودش را داشت.»