قطار خود شاعر پنداری خوانندگان به ایستگاه چاوشی رسید + فایل صوتیحتی اگر طرفدار صدا و آثار محسن چاوشی نباشیم، به سادگی نمیتوانیم منکر نقش این خواننده پیشترها زیرزمینی باشیم که حالا ۱۲ سالی است که بر روی زمین ساکن شده است. خواننده ۴۱ سالهای که کار را از سال ۸۲ و با آلبوم پر سر صدای آن روزها موسوم به «نفرین» شروع کرد و بعد از سالها جنگیدن برای دریافت مجوز، سرانجام با «یه شاخه نیلوفر» عطای زیرزمین را به لقایش بخشید. |
به گزارش ایران سپید چاوشی در طول این سالها حاشیه کم نداشته است. سبکی که او برای زندگی برگزیده و اصراری که برای حفظ این سبک و سلوک داشته، توانسته او را به یک برند در سبک پاپ ایرانی تبدیل کند و طرفدارانی سینهچاک برایش دست و پا کند. طرفداران چاوشی، نه فقط هوادار، که به نوعی تبدیل به پیادهنظام این خواننده در فضای اینترنت هم شدهاند. کافی است یک منتقد، هر چقدر هم علمی و متدل، انتقادی به قافلهسالار وارد کند تا پیادهنظام چنان به حسابش برسد که دیگر هوس انتقاد به سرش نزند.
چند روز پیش، قطعهای با نام «او» از چاوشی منتشر شد که برخلاف قطعات پیشین این خواننده، در جایگاه اسم شاعر هم نام خودش نقش بسته بود. تو گویی سودای شاعری، سودایی است که از یک ابر ستاره، به سوپر استاری دیگر منتقل میشود. دیر زمانی از انتقاد شاعران و ادیبان به حمید هیراد نگذشته و حالا باید شاهد اشعار محسن چاوشی هم باشیم. اشعاری که بیشتر به کاریکاتور یا ماکت شعر میمانند تا خودِ شعر. ارادت محسن چاوشی به مولانا، امری است که بر هیچ کس پوشیده نیست. امیر بیگزند و سیزده، آلبومهایی است که بیشتر اشعار آن از میان غزلیات شمس انتخاب شده است. حالا اما چاوشی سعی کرده خود در جایگاه مولانا بنشیند و غزلی ملهم از سبک غزلیات دیوان کبیر بسراید. حاصل اما علیرغم تلاش خواننده جوان، به یک شوخی بیشتر شبیه شده است تا غزلی جدی. تو گویی تمام واژههای به کار رفته در اشعار مولانا را داخل یک مخلوطکن ریخته باشند و از دستگاه خواسته باشند این کلمات را در قالب وزن عروضی مفتعلٌ فاعلٌ، بیرون دهد.
در شعری که گویا قرار بوده غزل باشد، چاوشی سعی کرده به شیوه مولانا، شعری برای امام غایب شیعیان جهان بسراید اما تشبیهات و آرایههای نابجا و اشکالات فراوان در وزن و قافیه و حتی نحو، باعث شده سیل انتقاد شاعران و شاغلان ادبیات به سمتش سرازیر شود. هرچند این بار هم مثل همیشه طرفدارانش به هواخواهی این خواننده جوان به صف شدهاند و حتی در حمایتش هشتگ عجیب و غریبی تحت عنوان «مولانای زمانت را بشناس» را داغ کردهاند، اما آش چنان شور شده که از آنها هم کاری ساخته نیست. آنچه در این میان عجیب مینماید این است که نگاهی به پیشینه فعالیتهای چاوشی به وضوح روشن میکند که او اهل ریسکهای این چنین نبوده و اصولاً تصمیمهایی در جهت تثبیت جایگاهش به عنوان یک موزیسین صاحب سبک میگرفته اما حالا دقیقاً چه چیزی ممکن است او را به این شوخی بزرگ با ادبیات ترغیب کرده باشد؟ نکته دیگری که در این خصوص عجیب مینماید این است که شاعران کار بلد و خوشنامی همچون حسین صفا و امیر ارجینی، در زمره نزدیکترین دوستان چاوشی محسوب میشوند اما چه چیز ممکن است باعث شده باشد آنها اشکالات این شبه شعر را به او گوشزد نکرده باشند؟
بهمن فاطمی، اسماعیل امینی، محمدرضا یزدانپرست و ... از جمله شاعران و ادبیات خواندههایی هستند که نقدهای جدی به شعر چاوشی وارد کردهاند. شما میتوانید بعد از دانلود و شنیدن قطعه «او» از وبسایت ایران سپید، نقدهای وارده را هم در وبسایتهای مختلف مطالعه کنید.