تاوان گرایی، فرسنگها دور از یک پدیده واقعیاز زمانی که سری سوم سریال ستایش، به کارگردانی سعید سلطانی روی آنتن شبکه ۳ رفت، حاشیه های زیادی پیدا کرد و دو عنصر داستانی و کلام ترانه ی تیتراژ پایانی سریال، سر و صدای معلولان بویژه نابینایان را درآورد و اعتراض این شهروندان را بر انگیخت. |
به گزارش ایران سپید از زمانی که سری سوم سریال ستایش، به کارگردانی سعید سلطانی روی آنتن شبکه ۳ رفت، حاشیه های زیادی پیدا کرد. یکی از این حاشیه ها، بحث چهره پردازی نرگس محمدی، بازیگر نقش ستایش بود که به زعم منتقدان و مخاطبان، جوانتر از سن ستایش می نماید.
اما وجود دو عنصر داستانی و کلام ترانه ی تیتراژ پایانی سریال، سر و صدای معلولان بویژه نابینایان را درآورد و اعتراض این شهروندان را بر انگیخت.
در بخشی از ترانه ی تیتراژ پایانی سریال ترانه سرا می گوید: «مثل کوریم که عصاشو داده به دست یه کرم شبتاب». به کار بردن واژه ی «کور» و تشبیه شخصیت داستان و تمثیلی که استفاده کرده از یک سو و جملاتی که مهدی میامی «غلام» در مواجهه با انیس «سیما تیر انداز» که به دنبال حادثه ای ویلچر نشین شده و قادر نیست صحبت کند، موجب شده تا گروه های معلولیتی جسمی-حرکتی و نابینا معترض شوند که چرا عوامل تولید یک سریال تلویزیونی بدون توجه به بار معنایی واژه ها و جملات، دیالوگ می نویسند و از ترانه های نامعتبر استفاده می کنند؟
نگاه به معلولان ریشه ای قشری دارد
در سکانس مواجهه ی غلام با انیس، غلام مطالبی اظهار می کند که نشان دهنده ی این تفکر است که انیس به علت ارتکاب به گناه بزرگ که از بین بردن طاهر «مهدی پاکدل» پسر کوچک حشمت فردوس «داریوش ارجمند» که در سری اول سریال اتفاق افتاد، دچار معلولیت شده است. پریسا افتخار، معلول جسمی-حرکتی که موضوع پایان نامه اش با عنوان «سیمای معلولان در سینما» به ارتباط سینما و معلولان پرداخته، ریشه ی این نوع تفکر را در نگاه قشری مذهب می داند: «اساساً سه نوع نگاه نسبت به معلول و معلولیت وجود دارد: نگاه اخلاقی، نگاه پزشکی و نگاه اجتماعی که نگاه اجتماعی امروز بیشتر مورد توجه است. تعبیر من از نگاه اخلاقی، تفکری قشری از مذهب است؛ تفکری که خوشبختانه تمام دین و مذهب را شامل نمی شود. بنا بر این نمی گویم تفکر دینی و مذهبی؛ چرا که نگرش دین و مذهب به معلول و معلولیت کاملاً متفاوت و وسیع و مبتنی بر اخلاق است.»
معلولان در طول تاریخ مثبت دیده نشده اند
یکی از کارشناسانی که در زمینه ی ارتباط سینما، رسانه و معلولیت مقاله نوشته، دکتر محمد کمالی، معاون اسبق توانبخشی سازمان بهزیستی و رئیس دانشکده توانبخشی بهزیستیست. او اظهار می کند که حدود ۱۰ نگاه به معلولیت در آثار سینمایی و تلویزیونی وجود دارد: «در مقاله ای که با موضوع ارتباط رسانه، سینما و معلولیت نوشته ام، به این اشاره کرده ام که حدود ۱۰ نوع نگاه نمایشی در آثار سینمایی و تلویزیونی نسبت به معلولیت و فرد معلول وجود دارد. مثلاً به عنوان سوپرمن یا مالیخولیایی یا فرد ضد اجتماع نشان می دهند. در مواردی معلول را آبجکتی برای پیتی به معنی چیزی برای ترحم نمایش می دهند. بعضاً هم کار را فراتر برده و در نگاهی ماورایی، به شکل فرشته نشانش می دهند. یک نوع نمایشی که بعد از انقلاب در ایران به آن گرویده اند، نمایش چهره ی واقعی و حقیقی معلول و معلولیت است. کمالی در تشریح نظریه ی خود درباره ی فیلم هایی که چهره ای واقعی از معلول نشان می دهند، اظهار می کند: «فیلم هایی که در حوزه ی معلولیت ساخته می شوند، اساساً دارای همین نگاه واقعی از چهره ی معلول و معلولیت هستند؛ اما در فیلم هایی که فرد معلول به عنوان یکی از شخصیت های جانبی نشان داده می شود، لزوماً بر این تأکید می کنند که این فرد به دنبال دروغی که گفته یا گناهی که مرتکب شده، معلول شده است. این نگرش ریشه ای کلی دارد.» معاون اسبق توانبخشی سازمان بهزیستی بر این باور است که در طول تاریخ نسبت به پدیده ی معلولیت نگرش مثبتی وجود نداشته است: «متأسفانه باید اذعان کنیم که نگرش ها در طول تاریخ نسبت به پدیده ی معلولیت مثبت نبوده است. خوشبختانه در طول ۴ دهه اخیر در جهان، نگاه ها به معلولیت تغییر یافته و کشور های زیادی در زمینه ی معلولیت فعالیت های مثبتی انجام می دهند؛ اما در برخی کشور ها متأسفانه همچنان نگاه سنتی پابرجاست.» وی به کتابی اشاره می کند که دستور العمل های ویژه ای در خصوص نحوه ی نگاه به معلولیت تدوین شده است: «کتابی در ایران ترجمه شده که حاوی دستور العمل های تخصصی درباره ی نحوه برخورد با معلولیت، نگاه به فرد معلول و نمایش معلولیت است. مثل چگونه با فرد معلول برخورد کنید، چگونه او را نام ببرید، چگونه فرد معلول را نمایش دهید، از تکنیک هایی مثل نور پردازی چگونه در نشان دادن فرد معلول بهره مند شوید و.... این کتاب بی بی سی تدوین و منتشر کرده و در ایران هم منتشر شده است.» کمالی با با انتقاد اظهار می کند که هنوز نگاه سنتی به معلولیت در ایران وجود دارد: «متأسفانه ما فاقد نگاهی هستیم که در جهان به وجود آمده و درباره اش کتاب نوشته شده است. اگر هم به اقتضای اخلاق بخواهیم کاری در مسیر کمک به افراد معلول انجام دهیم، مسیر را اشتباه می رویم. مثل موردی که در سریال ستایش دیده شد؛ فردی که به واسطه ی کار بدی که در جوانی انجام داده، دچار معلولیت شده و تا آخر معر روی مجبور شده روی صندلی چرخدار بنشیند.» وی رویه ی دیگر این نگرش را در اعمال تمسخر آمیز می بیند: «از طرف دیگر جریان را مسخره آمیز جلوه می دهیم. مثلاً برای نشان دادن طرز راه رفتنی که جنبه ی مسخره دارد، از شیوه ی راه رفتن برخی گروه های معلولیتی تقلید می کنیم؛ یا همچنان برای تحقیر کسی از واژه هایی مثل عقب مانده ذهنی و منگل استفاده می کنیم.» این استاد دانشگاه ریشه ی این نوع رفتار در جامعه نسبت به معلول و معلولیت را در تداوم نگرش منفی می داند: «ریشه ی این رفتار ها در تداوم نگرش منفی نسبت به معلول و معلولیت است. یعنی وقتی ما توانمندی این شهروندان را نادیده می گیریم در فیلم سازی، نقاشی، محیط زیست و... چهره ی معلولان را بر اساس آن نگرش نشان می دهیم.» کمالی بر این باور است که برای اثبات سوژه ی ناتوانی، فیلمسازان به سراغ معلولان می روند: «متأسفانه فیلم سازان برای به تصویر کشیدن سوژه ی ناتوانی به سراغ معلولان می روند. علتش هم این است که موضوع را فقط محدود به قاب دوربین می کنند و احساس می کنند نمایش ناتوانی با تصویر یک فرد ویلچر نشین، قصه را دراماتیک نشان می دهد. حال آنکه امروز گروه های معلولیتی مثل نابینایان و افراد جسمی-حرکتی از فنآوری نوین استفاده می کنند و مثل دیگر شهروندان در فضای مجازی فعالیت گسترده دارند.» به نظر او مهمترین علت این غفلت، عدم بهره مندی فیلم سازان از مشاوره افراد کارشناس است: «مهمترین علت این غفلت، عدم مراجعه و بهره مندی فیلم سازان از افراد کارشناس در زمینه ی معلولان است. ما هم کم کاری کرده ایم و آن طور که باید، موضوع را پیگیری نکرده ایم. یک بار خود من به ریاست وقت سازمان نامه ای نوشتم و تأکید کردم چرا فلان کمدین معروف در سریال هایش مدام از واژه ی منگل استفاده می کند؟ افرادی که این مشکل را دارند، بیماران سندرم دان هستند و قطعاً خانواده ی این افراد از شنیدن این واژه ناراحت می شوند. اما هیچ اقدامی در اصلاح این نگرش صورت نگرفت.»
خوشحالم که معلولان عزیز سریال ما را تعقیب می کنند
صحبت های آرمان زرینکوب، تهیه کننده ی سریال ستایش، روشن کننده ی ابعاد قصه است. او معتقد است پرداختن به برخی موارد در یک درام، آن را جذاب می کند: «قطعاً در پیشبرد یک درام، ابعاد و عنواصری می توانند جذابیت دراماتیک ایجاد کنند. ما نمونه های زیاد خارجی داریم که در آن نمونه ها فرد معلول را به عنوان یک چهره ی منفی یا ماورایی نشان داده اند. قطعاً در سریال ما این نگرش وجود نداشته که خدای نکرده نشان دهنده ی توهین به این شهروندان باشد. شرایطی که انیس در آن قرار دارد، در سری دوم این سریال هم بود؛ پس دلیلی برای گلایه دوستان معلول وجود ندارد.» زرینکوب در خصوص سکانس مواجهه غلام با انیس و جملاتی که او خطاب به انیس می گوید چنین توضیح می دهد: «من کاملاً متوجه این هستم که دوستان معلول از سکانس مواجهه ی غلام و انیس گله مند شده اند. اما باید این دوستان توجه کنند که حرف های غلام برآمده از شخصیتیست که معمولاً جامعه آن را کنار می گذارد. غلام یک معتاد و مواد فروش است که از قدرت تحلیل و تفکر وسیع برخوردار نیست. طبیعیست چنین شخصیتی دارای نگاهی باشد که ریشه ای طولانی دارد؛ طبعاً از نظر او و شخصیت های شبیه او، کسی که دچار معلولیت شده، حتماً به علت گناهیست که در گذشته انجام داده است. بنا بر این دوستان من نباید احساس کنند که ما نظر توهین آمیزی داشته ایم.» تهیه کننده ی ستایش درباره تیتراژ پایانی و استفاده از واژه ی «کور» هم اظهار می دارد: «سریال ستایش در سه سری و از ۱۰ سال پیش تولید و پخش شد. طبعاً ما برای شنیده شدن تیتراژ های این سه سری از هنرمندانی استفاده می کنیم که محبوب نسل جدید هستند. در تیتراژ پایانی سری سوم سریال که با صدای شهاب مظفری پخش می شود، اگر شخصیت ستایش به عنوان قهرمان داستان به کور تشبیه می شود، باز هدف توهین نبوده؛ چرا که این واژه در مثل ها و متل های ما وجود داشته است.» زرینکوب ضمن اظهار خوشحالی از اینکه شهروندان معلول سریال ستایش را تعقیب می کنند، اظهار می دارد که اطلاعی از تأثیر بار محتوایی واژه ها یا جملاتی که در سریال به کار رفته نداشته: «من واقعاً از این اتفاق خوشحالم که شهروندان معلول سریال ما را تعقیب می کنند؛ گرچه بر اساس آمار سریال ستایش پر بیننده ترین سریال در ۲۰ سال اخیر تلویزیون اعلام شده، اما از اینکه می بینم گروهی از شهروندان که برای ما عزیزند مصرانه داستان را تعقیب می کنند و ما را مورد نقد قرار می دهند، بسیار خوشحالم. این نکته را هم اعتراف می کنم که خودم شخصاً اطلاعی از تأثیر منفی بار برخی کلمات یا تعابیر در ذهن شهروندان معلول نداشتم. بنا بر این سعی می کنم در پروژه های بعدیم از کارشناسان حوزه ی معلولان مشاوره بگیرم.»
سریال ستایش کار خود را به پایان می برد و خاطرات تلخ و شیرین را در ذهن مخاطبان، بویژه معلولان جا می گذارد. گرچه عواملی مثل تهیه کننده ی این سریال اذعان به بی اطلاعی از تأثیر منفی تعابیر و کلمات بر گروه های مختلف می کند، اما پرسش اینجاست که آیا این اعترافات از سوی او تا چه اندازه در پروژه های بعدی منجر به اصلاح نگرش او می شود؟ آیا انتشار این گزارش و نظایرش تأثیری در تغییر نگرش مدیران ارشد سیما خواهد گذاشت؟ آیا روزی شاهد این خواهیم بود که معلول و معلولیت از سوژه پردازی و نگاه های ناشی از ناآگاهی تولید کننده های سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی رخت بربندد؟