نابینایان هم عضو خانه ملت می شوندگزارش از فرآیند اصلاح ماده ای که راه ورود افراد دارای معلولیت بینایی را به مجلس هموار می کند |
به گزارش ایران سپید اسفند سالجاری شاهد برگزاری دوره یازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی خواهیم بود. از اینرو نمایندگان از همین آغازین روزهای سال، کار اصلاح قوانین انتخابات را برای دستیابی به نظام انتخاباتی جامعتر و عادلانهتر آغاز کردهاند. بیستم فروردین که مجلسیان با لباس سپاه در صحن علنی حضور یافتند و شور و حالی انقلابی بر مجلس حاکم بود یکی از تبعیض های به ظاهر قانونی که تاکنون مانع حضور و رقابت یکی از اقلیتهای جامعه بود از میان برداشته شد. یعنی شرط سلامت بینایی برای نامزدی در انتخابات مجلس. به این ترتیب یک گام به «ارتقای شایسته گزینی» مد نظر رهبر معظم انقلاب که در سیاستهای کلان انتخاباتی ابلاغ شده بود نزدیکتر شدیم. از دگرسو ملحق شدن ایران به کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت ایجاب میکرد حق مشارکت سیاسی کامل نابینایان فراهم شود.
حضور موفق نابینایان در مجالس کشورهای دیگر و همچنین تجربه حضور دو نماینده نابینا در شورای شهر تهران دلیلی دیگر بر امکان پذیر بودن اجرای این تعهد است...
«ایران » به انگیزه بررسی و ارزیابی این اقدام مهم مجلس شورای اسلامی ، با دوتن از فعالان نابینا در عرصه حقوق و علوم اجتماعی گفت و گو کرد و ابعاد این تصمیم را مورد بررسی قرار داد که در ادامه می خوانید.
یکی از دلایلی که در دفعات قبل منجر به رأی نیاوردن این پیشنهاد میشد این بود که نمایندگان معتقد بودند نابینایان توانایی لازم را برای انجام وظایف نمایندگی بهصورت مستقل و قائم به شخص ندارند این بار مجلس چگونه قانع شد؟
حسین عبدالملکی : این بار اصلاح قانون انتخابات از اسفند ماه در جریان بود و برای بررسی بیشتر به کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس ارجاع داده شده بود. از اینرو وقتی در مجلس طرح شد چون کمیسیون و دولت هر دو با حذف قید سلامت بینایی برای اعلام نمایندگی موافق بودند نمایندگان بیشتری قانع شدند. البته این بار نیز مانند دو بار دیگری که این پیشنهاد در مجلس طرح شد رویکرد رفع تبعیض و اینکه دایره نمایندگی را باز کنیم تا همه بتوانند بیایند بیشتر ملموس بود. از سوی دیگر آشنایی نمایندگان با فناوری های روزی که به نابینایان برای دستیابی سریع به منابع اطلاعاتی یاری میرسانند و اینکه نابینایان میتوانند بهصورت مستقل وظایف نمایندگی را انجام دهند آنها را برای رأی دادن به این پیشنهاد ترغیب کرد.
داشتن چه تواناییهایی را برای یک نماینده نابینا ضروری میدانید؟
فرض کنیم نابینایی بتواند نامزد شرکت در انتخابات شود؛ از آنجا که انتخابات در کشور ما یک فرآیند است صلاحیت این فرد بعد از نامزدی باید تأیید شود. در مرحله بعد این فرد در رقابت انتخاباتی با افراد بینا روبهرو میشود. قطعاً موضوع نابینایی برای مردم سؤال میشود و چون جامعه هنوز با نابینایان آشنا نیست با این موضوع با تعجب روبهرو خواهد شد. در کنار همه این مسائل فرد نابینا باید برنامههایش را طرح کند تا مردم آن را بررسی کنند و در صورت پذیرفتن به او رأی دهند. نابینایی که بتواند از همه این مراحل بگذرد و بر همه آنها غلبه کند قطعاً توانایی و قابلیتی بیش از افراد دیگر دارد و از نظر توانمندی دارای شاخصههایی است که در سایر نامزدهای انتخاباتی وجود ندارد.
در نتیجه در این فرآیند نه تنها فرد ناتوانی وارد مجلس نمیشود بلکه با باز کردن فضا برای دیگران و نابینایان جامعه از بستر نخبگان خود بیشتر بهره برده است. زیرا اگر نابینایی بتواند از تمام این مراحل بگذرد نخبه است و این ماییم که تا حال خود را از توانایی او محروم ساختهایم. با این راهکار میتوانیم از درصد بیشتری از نخبگان جامعه استفاده کنیم.
بهنظر شما اینکه فردی از جامعه معلولان وارد خانه ملت شود چقدر در طرح و حل مسائل این قشر مؤثر خواهد بود؟ زیرا بویژه در این دوره مجلس شاهد بودیم فراکسیون معلولان خیلی دیر تشکیل شد و ظاهراً همت خاصی برای بررسی امور معلولان در مجلس وجود نداشت؟
بهنظر من ورود یک فرد نابینا به مجلس علاوه بر ورود یک فرد نخبه فواید دیگری هم دارد. این فرد از سویی میتواند در تصویب قوانین تخصصی برای معلولان نقش داشته باشد و هم برای اینکه شرایط معلولان در قوانین دیگر در نظر گرفته شود. به علاوه او میتواند شرایط و مشکلات معلولان را برای سایر نمایندگان باز کند و مهمتر از همه اینکه در پژوهشهای مختلف گفته میشود همانگونه که مواجهه منفی با یک فرد معلول روی روح و روان فرد و بر نشاط اجتماعی تأثیرگذار است و احساسات را برمیانگیزد مواجهه مثبت با یک معلول توانا هم روی نشاط اجتماعی تأثیر میگذارد و هم باعث ایجاد انگیزه در دیگران میشود و هم دیگران از او الگو میگیرند. البته این حضور کارکرد پنهانی هم دارد که آن، این است که نگاه جامعه به معلولان تغییر مییابد.
اینکه فرد نابینا به چه تواناییهایی نیاز دارد برای اینکه بتواند در رقابتهای انتخاباتی شرکت کند زیاد اهمیت ندارد. در نگاه اول شاید تا سالها هیچ فرد نابینایی نداشته باشیم که بتواند در این بستر با دیگران رقابت کند ولی در حال حاضر این اهمیت دارد که این امکان به وجود آمده است. اما یک فرد نابینا برای اینکه بتواند وارد مجلس شود باید پیش نیازهای لازم برای ورود به این عرصه را بیش از دیگران دارا باشد از جمله بر سیاستها و قوانین تا حدی تسلط داشته باشد؛ قطعاً دارای حوزه تخصصی باشد و در آن کار عملی و علمی کرده باشد؛ تجربیات اجرایی داشته باشد زیرا در کار اجرایی است که فرد متوجه میشود که جریان انجام کارها چگونه است، هم توان تبیین مواضع خود را داشته باشد و هم توان استدلال کردن را. بخوبی بتواند از فناوریها استفاده کند و از همه مهمتر توان ایجاد ارتباط مؤثر با دیگران را داشته باشد؛ توان جذب منابع مختلف و بسیج منابع را داشته باشد و... اینها شرایطی است که باعث میشود فرد، نماینده ایده آلی شود.
فکر میکنید شورای نگهبان چه نظری در مورد این اصلاحیه داشته باشد؟
البته این احتمال وجود دارد که این حذف در شورای نگهبان با مخالفت روبهرو شود. تا آن روز ما باید برخی از کارها را انجام دهیم از جمله انجمن ها و افراد نابینای مطلع هم باید با نمایندهها رایزنی کنند چون نماینده شورای نگهبان اصولاً در مجلس نیز رفت و آمد دارد و اگر نمایندگان بخوبی قانع شده باشند میتوانند نماینده شورا را نیز با این موضوع آشنا کنند. دیگر اینکه تمام مواردی را که بر اساس آنها امکان رد این اصلاحیه وجود دارد در رسانهها بررسی کنیم. منظورم بحثهای حقوقی و سیاستی است و حقوقدانان نابینا منصفانه و واقع گرایانه مواد قانونی را که بر اساس آنها امکان رد شدن این مصوبه وجود دارد طرح کنند و بگویند از نظر آنها به چه دلیل نباید رد شود. چون مشکلاتی که برای اقلیتی در جامعه ایجاد میشود تنها دلیلش این نیست که دیگران نمیخواهند حق آن اقلیت را به او بدهند بلکه دلیل اصلی این است که خود آن اقلیت برای گرفتن حق خود اقدام نکردهاند و نتوانستهاند شرایط خود را برای دیگران توضیح دهند.
حذف قید سلامت بینایی پیشنهاد آقای کامران نماینده اصفهان بود که میتواند نشانه تأثیر توانمندی نابینایان باشد و شاید خواست و اصرار نابینایان اصفهانی باعث ارائه این پیشنهاد از سوی او شده باشد. جالب است بدانید نمایندگان دیگری نیز پیشنهاد حذف بند ضرورت سلامت بینایی را به مجلس داده بودند اما چون نوبت آقای کامران جلوتر بود این پیشنهاد توسط او طرح شد. ما وظیفه داریم دست اندرکاران را قانع کنیم، فرد نابینا میتواند از عهده وظایف نمایندگی برآید و نابینایی نمیتواند به خودی خود مانع انجام این وظایف شود. به نظرم مسئولان انجمنهای نابینایان باید با هر کس در شورای نگهبان یا مجلس ارتباط دارند رایزنی کنند. حضور نابینایان در مجامع حقوقی، دیدار نابینایان با نمایندگان خود در شهرهایشان بخصوص نمایندگانی که با این پیشنهاد مخالف بودهاند و استفاده از ظرفیت فراکسیون معلولان کارهایی هستند که در این برهه زمانی باید انجام شوند.
صحبت و رایزنی با نمایندگان باعث میشود اگر احیاناً این مصوبه در شورای نگهبان رد شد و دوباره به مجلس برگشت مجلس بر نظر خود اصرار کند تا روزی اختلاف نظر برطرف شود.
نظر شما در مورد حذف شرط شنوایی و گویایی برای نامزدی نمایندگی مجلس چیست؟
بهنظر نمیرسد این شروط برداشته شوند هرچند در کنوانسیون روی حذف این شروط نیز تأکید شده است. بهنظرم این کار باید قدم به قدم شروع و به پیش رود و نباید انتظار داشت فرصتهای برابر اجتماعی به یکباره ایجاد شوند. حتی اگر برآیند فرصتهای برابر را در جوامع دیگر هم بررسی کنید میبینید این بحث فرآیندی و تدریجی و زمانبر بوده است.
حذف شرط سلامت بینایی در انتخابات مجلس یک حق است
ناصر سرگران؛ حقوقدان نابینایی که دکترای حقوق بینالملل دارد در خصوص ضرورت توجه به حذف این قید و نتایج حاصل از آن میگوید: من این دستاورد را به جامعه نابینایان کشور و شهروندان دارای معلولیت تبریک میگویم اما ضرورت اصلاح بند 6 ماده 28 قانون انتخابات مصوب 1378 بیش از همه در این است که این یک حق است. ممکن است بسیاری از شهروندان با آسیب بینایی تمایل نداشته باشند نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی شوند. مهم این بود که این حق ولو اینکه سالهای سال کسی در این جمع تمایل به شرکت نداشته باشد؛حقی که در کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت هم به رسمیت شناخته شده بود، نقض نشود اما انتظار نمیرود در همین دوره انتخابات مجلس، شهروندان دارای آسیب بینایی به هر اندازه، نامزد شوند اما اگر کسی شایستگی و توانایی دارد و احساس میکند در این حوزه میتواند برای جامعه خود مفید باشد میتواند از این حق خود بهرهمند شود. اینجا مسأله احساس با حق پیوند میخورد و احساس میکنیم به حق مشارکت سیاسی خودمان دست یافتهایم.
در گذشته به این دلیل این قید برداشته نمیشد که نمایندگان معتقد بودند انجام وظایف نمایندگی قائم به شخص هستند و فرد نابینا از عهده انجام مستقل وظایف نمایندگی بر نمیآید؛ ادله شما برای رد این ادعا چیست؟
اولاً ما پیش از انقلاب، نماینده نابینا از میان شهروندان با آسیب بینایی داشتهایم کسی نمیتواند دکتر محمد خزائلی نماینده نابینای مردم اراک را فراموش کند.تازه حضور او در مجلس در زمانی بود که تکنولوژی هم برای نابینایان توسعه نیافته بود. اما الان در زمانهای هستیم که شهروندان با آسیب بینایی میتوانند تایپ کنند، بنویسند و کارهای شخصی خود را براحتی با استفاده از تکنولوژیهای روز انجام دهند و در کارهای خودشان استقلال داشته باشند. نابینایان به این صورت در مسائل فکری میتوانند براحتی فعالیتهای خود را انجام دهند. از طرفی سایر نمایندگان که دارای معلولیت نیستند نیاز به همراهی دیگران و کار تیمی منسجم دارند. آنها مشاورانی پشت سر خود دارند؛ مدیر دفتر دارند و این همه با مسأله نمایندگی آنها تداخلی ندارد. شهروند نابینا هم بهعنوان نماینده مجلس میتواند اندیشه و تفکر کند و رأی خود را اعلام کند. اگر احیاناً در مجلس سیستمهایی وجود دارد که امکان دسترسی نماینده نابینا را فراهم نمیسازد این به خاطر نابینا بودن نماینده نیست بلکه بهدلیل مناسبسازی نشدن محیط است. اتفاقاً بسیار اهمیت دارد که در مجلس محیط مناسبسازی شود.
این تکلیفی است که به موجب کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت و هم سایر قوانین و مقررات داخلی کشور برعهده داریم اگر در جایی هم نماینده نتواند استقلال خود را حفظ کند مجلس باید شرایط مناسب را فراهم سازد.
شورای نگهبان میتواند دو ایراد به مصوبات بگیرد و بگوید مصوبهای با قانون اساسی و شرع در تعارض است... در بررسی این مسأله مبنای خلاف فقه نمیبینیم. در خصوص قانون اساسی هم باید گفت اصلاح این بند اتفاقاً موافق قانون اساسی هست. اصل19 قانون اساسی میگوید همه افراد ملت صرف نظر از نژاد و مذهب و زبان باید از حقوق برابر برخوردار باشند. واژهای در اصل 19 هست که میگوید و غیره که میتواند شامل همه افراد اعم از افراد دارای آسیب بینایی و معلولیت هم باشد.
بند 9 اصل سوم قانون اساسی هم از منع تبعیض نام برده. پس فقه در مسأله نمایندگی افراد نابینا ممنوعیتی ایجاد نکرده است. پس میبینید که بند شش ماده 28 تاکنون در تعارض با قانون اساسی بوده است و اصل 19 قانون اساسی را نقض میکرده است و با این اصلاح الان داریم اصل 19 را به جایگاه واقعی خود بر میگردانیم.
تصویب این ماده تا چه حد جایگاه ما را در کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت محکم میسازد و اگر این اتفاق نمیافتاد وضعیت ما چه میشد؟
در آخرین گزارشی که ایران به دبیرخانه کمیته کنوانسیون داده بود یکی از ایرادات همین بود که شما مشارکت سیاسی شهروندان با آسیب بینایی را نادیده گرفتهاید. طبیعتاً در گزارش بعد که دو سال آن گذشته باید ایرادات وارده را اصلاح کنیم؛ اصلاح این بند قانون میتواند در گزارش بعدی ایران به کنوانسیون فشار را از روی ما بردارد و امیدواریم بتدریج بقیه ایرادات نیز اصلاح شوند. به اعتقاد من این دستاورد در دبیرخانه کمیته کنوانسیون نشانهای بر این ادعاست که ما داریم به تعهدات خود عمل میکنیم. این دستاورد پاسخی است در مقابل ایراداتی که نهادهای حقوق بشری و کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت و سایر نهادها به ما وارد میکنند.
فکر میکنید این دستاورد را در خصوص سایر جنبههای معلولیت مطروحه در این ماده شنوایی و گویایی نیز خواهیم داشت؟
من احساس میکنم جامعه آسیب بینایی، خود این مسأله را پیگیری کرد و به حق خود رسید. از آنجا که مسأله بینایی بههمراه شنوایی و گویایی در یک بند آمده جا داشت آن مسائل نیز اصلاح شود. البته از حیث حقوقی این مسأله صددرصد باید اتفاق بیفتد این حق شهروندان با آسیب شنوایی هم هست که مشارکت سیاسی کامل داشته باشند ولی واقعیت این است که این فرآیند به تلاش جامعه هدف نیاز دارد و بهصورت کلی همه افراد دارای معلولیت باید بهدنبال این باشند که این قسمت از ماده هم اصلاح شود. متأسفانه شاید این مطالبه گری صورت نگرفته باشد. اما اینکه از حیث عملی اصلاح این موارد ممکن هست یا نه، من فکر میکنم بستگی به چند عامل دارد؛ اولاً شایستگی افراد خیلی تأثیرگذار است و دوم بسترهای محیطی که فراهم شده تا این افراد در آن رشد کنند و سوم مناسبسازی صحیح محیط مجلس است تا شهروند با آسیب شنوایی هم بتواند حق مشارکت سیاسی خود را بهصورت کامل اعمال کند. اگر شورای نگهبان این مسأله را که در تعارض با قانون اساسی و شرع نیست تأیید کند بعداً میتواند در هنگام بررسی صلاحیت افراد؛ مورد به مورد، پاسخگوی شایستگی افراد باشد. با رد این بند قانونی ما جلوی همه افراد را بهصورت کلی میگیریم در حالی که ممکن است در میان جامعه افراد با آسیب بینایی، فردی بسیار توانمند وجود داشته باشد و ما با رد این قانون جلوی همه و از آن جمله آن فرد توانمند را هم میگیریم.
ما یک تجربه تلخ دیگر داشتهایم، امیدواریم این تجربه تلخ دوباره تکرار نشود این مصوبه چند بار در مجلس طرح و رد شده است حال که به اینجا رسیدهایم نباید فکر کنیم کار تمام است همانطور که دو سال پیش که قانون حمایت از معلولان در مجلس تأیید شد مورد تأیید شورا قرار نگرفت و گفتند باید اصلاح شود و ایراداتی گرفتند که به حق بود ما باید با اعضای شورای نگهبان رایزنیهای خودمان را شروع کنیم نه اینکه بخواهیم قانون را تحمیل کنیم و بخواهیم کار خلاف قانون اساسی و شرع انجام بدهند و این مصوبه را تصویب کنند اما طبیعی است که تلاش کنیم آنها را توجیه کنیم که افراد با آسیب بینایی میتوانند مستقل از پس کار نمایندگی برآیند. این به نظرم تنها نکتهای است که ممکن است در شورا طرح شود که مغایر با قانون اساسی است.
حال باید منتظر ماند و دید نظر شورای نگهبان در مورد این اصلاحیه اجازه اجرایی شدن آن را برای اولین دوره در زمستان امسال خواهد داد تا بخش قابل توجهی از مردم یعنی قشر معلول که حدود 15درصد جمعیت را تشکیل میدهند این بار برای انتخاب نمایندهای از بین خود که دردآشنای آنهاست پای صندوقهای رأی بروند. نمایندهای که مشکلات آنها را نه از روی حدس و گمان که با گوشت و پوست خود حس کرده و از راستای تعامل با معلولان خواهد توانست راه حلهای مناسبی برای حل مشکلاتشان ارائه دهد و آیا از بین نابینایان کسی خواهد توانست اعتماد جمعی را بر پایه علم و تجربه خود جلب نماید و نمایندگی مجلس را نه تنها برای معلولان بلکه برای آحاد جامعه به دست آورد.
راضیه کباری