روزنامه شنبه 17 فروردین 1398سالی برای مسئولیت بیشتر - بودجه آموزش و پرورش استثنایی، استثنایی نیست - جهانگرد نابینا-ناشنوا و سفرهای پر ماجرا - تختی زیر تیغ نابینایان - نیازی به نام پاراتور - آینده ای درخشان در انتظار دختر کمبینای قهدریجانی - بهبود سلامت ذهن در سال جدید |
روزنامه ایران سپید
شنبه 17 فروردین 1398
30 رجب 1440
6 آپریل 2019
سال بیست و سوم شماره 6103
صاحب امتیاز:
خبرگزاری جمهوری اسلامی
مدیر مسئول: سهیل معینی
سامانه پیامکی: 3000465040
نشانی پستی: تهران- ص.پ. 158755388
تلفن: 84711371
شماره انتشارات: 5-88548892
وبسایت: www.iransepid.ir
پست الکترونیک: iransepid@icpi.ir
ویژه نامه دوم نوروز سال 1398
.........عناوین این شماره.......
بودجه آموزش و پرورش استثنایی، استثنایی نیست 6
جهانگرد نابینا-ناشنوا و سفرهای پر ماجرا 15
آینده ای درخشان در انتظار دختر کمبینای قهدریجانی 33
بهبود سلامت ذهن در سال جدید 37
.............یادداشت
* سالی برای مسئولیت بیشتر: «آمد، آمد، با دلجویی، گفتا با من، تنها منشین، برخیز و ببین، گلهای خندان صحرایی را از صحرا دریاب این زیبایی را. با گوشه گرفتن درمان نشود غم، برخیز و به پاکن شوری تو به عالم.» این ابیات دیرآشنا پیامهایی را در خود دارد که به واسطه آنها تصمیم گرفتم این یادداشت آغازین سال را با آن شروع کنم. پیام نخست یادآوری تحول انقلابی است که بهار در جان طبیعت که ما نیز بخشی از آنیم ایجاد میکند. سرسبزی، رویش، طراوت، شادی و نیروی حرکت و سازندگی بیهوده نیست که تاریخ ادبیات این مرز و بوم کهن سرشار از بهاریها و اشعاری است که به نوعی دل در گرو بهار و تأثیرات شگرف و رنگارنگ آن دارد پیام دوم ابیات آغازین این مطلب آن است که با گوشه گیری، انزوا غم و ناکامیهای انسان پایان نمییابد اگر میخواهیم زندگیمان دیگرگونه شود خود در قبال آن مسئولیم و باید برای ساختن سرنوشتمان کاری کنیم یعنی اینکه سرنوشت ساختنی است و نه آمدنی با الهام از این پیام سه نکته را دست مایه این یادداشت کردم نخست آرزوی آنکه در این سال که حداقل از نظر معیشتی سخت به نظر میرسد دشواریهای اقتصادی به ویژه برای هموطنان دارای معلولیتم کمتر باشد و مسئولان با حس مسئولیت بیشتر سختیهای زندگی را بر این گروه آسانتر کنند در بحران و سختی نخست دلسوزی و تعهد و سپس تدبیر مسئولان چاره ساز است. پس برای تمام شما عزیزان نیکی و تساهل و دسترسی به امکانات آرزو میکنم. نکته دوم مسئولیت تشکلها و فعالیتی است که برای نابینایان و افراد معلول فعالیت میکنند مسئولیت این فعالین و تشکلها هم راستا با مدیران کشور تلاش برای رساندن نیاز و صدای شهروندان معلول به گوش مسئولان و حضور قوی آنان در صحنه های تصمیم گیری است تا معلولان از جمله نابینایان در هنگام تقسیم منابع کشوری دیده شوند و از قلم نیافتند. در سال گذشته دستآورد بزرگی که نابینایان درآن سهم بسزایی داشتند تدوین و تصویب قانون حمایت از حقوق معلولان بود این دستآورد را نباید کوچک شمرد هرچند زمان خواهد برد که میوه آن به تمامی و همه فصول قابل بهره برداری شهروندان معلول شود. نکته سوم مسئولیت ما در رسانه ایران سپید است. راستش را بخواهید سال گذشته از نظر کار رسانه سال سختی بود سال گران شدن کاغذ تا حد پنج برابر سال قبل از آن سال، کمبود منابع ریالی برای تأمین کاغذ و محدودیت جدی جذب نیرو اما به عادتی که داریم کمتر ناله کردیم و به جز اختلالات کوچک نگذاشتیم کار ایران سپید به مشکل جدی بخورد. تغییراتی را نیز در روزنامه انجام دادیم که اکثر آنها با استقبال شما روبه رو شد اما در سال جاری تحولات بیشتری را شاهد خواهید بود. تصمیم گرفتیم برخی از مسائل شما را که قبلا در چهاردیواری پاسخ دادیم به ستون بیشتری انتقال دهیم تا مجال بیشتری برای پاسخ داشته باشیم. میزگردهای تخصصی به طور ثابت بیش از سال گذشته به روزنامه خواهید آمد. گفتگو های گروهی را که در گذشته فقط در خصوص ازدواج داشتیم با موضوعات گوناگون برگزار خواهیم کرد. به سراغ چهره های اثر گذار جامعه نابینایان خواهیم رفت و از کارها و موفقیت هایشان خواهید دانست. اقدام دیگر امکان گفتگوی مستقیم شما با مسئولان مختلف است که موجب طرح مسائل شما در زمینه ای مختلف و پاسخ مستقیم آنها خواهد شد. برخی رفتارها در جامعه نابینایان که چالش برانگیز است موضوع میزگردهای تخصصی و آموزشی در این خصوص قرار خواهد گرفت. در سال جاری ایران سپید حساسیت خاصی نسبت به موضوعات رایج در شبکه های اجتماعی خاص معلولان و نابینایان خواهد داشت بدون آنکه بخواهیم پیرو عوام سازی و موج سازیهای احساسی قرار گیریم کوشش خواهیم کرد با نگاهی مسئولانه نسبت به این دغدغه ها واکنشهایی درخور نشان دهیم. تازه های دیگری نیز در راه است که به موقع از آن خواهیم گفت. امیدوارم در این سال سخت با مسئولیت بیشتر مراقب هم و نیازهای یکدیگر باشیم. پس امسال را سال مسئولیت بیشتر بدانیم خلأ دستهای ما را، دست ما پر میکند.
.............گفتگوی ویژه
* بودجه آموزش و پرورش استثنایی، استثنایی نیست: پایان سال است و زمان حساب و کتاب. جایز است که ببینیم با منابعمان چه کرده ایم و چقدر به برنامه هایی که ابتدای سال تعیین کرده بودیم، نزدیک شده ایم. سازمان آموزش و پرورش استثنایی یکی از سازمانهای پاسخگو در این زمینه است. به این بهانه به سراغ دکتر مجید قدمی رفتیم و در مورد بودجه و برنامه های انجام شده سال 97 و چشم انداز سال آینده، گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید.
در سال جاری 135 میلیارد تومان بودجه به سازمان آموزش و پرورش استثنایی اختصاص یافت. بودجه ای که فقط 60 درصد آن محقق شد. قدمی در این مورد میگوید: «در سال تحصیلی 97-98 بیش از 152 هزار دانشآموز با نیازهای ویژه در 1564 مدرسه عادی و استثنایی تحصیل کردند و بیش از 23 هزار نیروی انسانی مشغول خدمترسانی به دانشآموزان ما هستند. بودجه سازمان در سال جاری 135 میلیارد تومان است و این بودجه به طور کامل در اختیار ما گذاشته نشد و ما تا به حال کمتر از 60 درصد این بودجه را دریافت کردیم. این عدم تخصیص، سازمان آموزش و پرورش استثنایی را با مشکل جدی رو به رو کرده است. از این مشکلات میشود به بخش ایاب ذهاب بچه ها و برخی بخشهای حمایتی اشاره کرد. ما برنامه های زیادی برای سال آینده در نظر داریم. مبلغی که در بودجه سال آینده برای این سازمان در نظر گرفته شده است 160 میلیارد تومان است. این مبلغ برای برنامه های ما کافی است و نیازی به بیش از این نداریم، اما به شرطی که کل اعتبار به سازمان آموزش و پرورش استثنایی داده شود. در بخشبندی تخصیص منابع بودجه ردیفهای متعددی وجود دارد. بخشی از هزینه های سازمان آموزش و پرورش استثنایی صرف اجرای آموزش فراگیر میشود؛ طرحی که از سالها قبل در حال اجرا شدن است. در این طرح کودکان معلولی که توانایی حضور در مدارس عادی را دارند، کنار دیگر کودکان تحصیل میکنند.» رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی در این مورد توضیح میدهد: "ما باور داریم که باید همچون تفکر جوامع دیگر در بحث آموزش، از سیستم گلخانه ای فاصله بگیریم. چرا که دانشآموزان ما باید وارد جامعه شوند و پیش زمینه این ورود، باید از مدارس آغاز شود. این طرح هزینه های اجرایی بسیاری دارد. مانند آموزش معلمان مدارس عادی، آماده سازی معلمان رابط، تأمین هزینه های کمک توانبخشی کودکان و.... در این طرح در هر منطقه یک مدرسه استثنایی به عنوان مدرسه مرجع کار پشتیبانی مدارس عادی که کودکان معلول را پذیرفته اند، پیشبینی شده است. همچنین مناسبسازی مدارس هم در دستور کار ما قرار دارد. ما تا مطلوب فاصله زیادی داریم، اما طبق برنامه ریزیها و منابع در دسترس توانستیم به اهداف در نظر گرفته شده تا حدود زیادی برسیم. در حال حاضر 73 هزار دانشآموز با نیازهای ویژه در مدارس عادی و در کنار دیگر دانشآموزان در حال تحصیل هستند. هزینه سرانه یک دانشآموز در سیستم فراگیر به عهده آموزش و پرورش عادی خواهد بود و هزینه های معلم رابط و لوازم کمک توانبخشی به عهده آموزش و پرورش است. در حال حاضر بیشتر بچه هایی که در مدارس ما درس میخوانند، کودکانی هستند که ناتوانی ذهنی دارند یا چند معلولیتی هستند یا کودکانی هستند که خانواده هایشان نمیخواهند آنها در مدارس عادی تحصیل کنند. به نظر من باید قوانینی در این بخش از طرف قانونگذار وضع شود تا از این طرح حمایت بیشتری صورت گیرد. در بخش تخصیص بودجه برای هر دانشآموز یک سرانه یکسان پیشبینی میشود و سپس این بر مبنای ضریبها و متغیرهایی افزایش پیدا میکند. مثلاً یکی از متغیرهایی که هزینه سرانه یک دانشآموز استثنایی را تحت تأثیر قرار میدهد، میزان محرومیت استان محل زندگی دانشآموز است." در سال 97 دانشآموزان استثنایی که نیاز به خدمات حمایتی داشتند، به مدارس مراجعه و هزینه های درمانی را دریافت کردند، اما متأسفانه 25 درصد از پرونده های ارجاعی به مدارس به دلیل کمبود بودجه محقق نشد. قدمی در مورد این خدمات این گونه میگوید: "محور بعدی که در آن سرمایه گذاری کردیم و اعتقاد دارم که باید آن را گسترش دهیم، توسعه خدمات حمایتی است. دانشآموزان با نیازهای ویژه همزمان با پیوستن به سیستم آموزشی هزینه هایی را با خود به همراه میآورند. عده ای از دانشآموزان دارو مصرف میکنند؛ عده ای نیاز به جراحی دارند؛ برخی نیاز به توانبخشی یا وسایل کمک توانبخشی مانند واکر، ویلچر، سمعک و... دارند. در ابتدای کار به ما پیشنهاد شد که وارد این حوزه نشویم چرا که کار ما آموزش است، اما باور داریم باید خودمان را به استانداردهای بین المللی نزدیک کنیم. در دنیا نگاه حمایتی در بخش آموزش حاکم است. در این راستا ما هم تلاش کردیم خدمات جامعی در اختیار دانشآموزان نابینا قرار گیرد. در سه سال گذشته بیش از 17 هزار دانشآموز تحت پوشش قرار گرفته اند و بیش از 10 میلیارد تومان در این بخش هزینه کردیم. جراحیهایی در این بخش با هزینه های ۳۰ تا ۵۰ میلیون تومانی داشتیم. ما دانشآموزی داریم که ماهی 1 میلیون و ۸۰۰ هزار تومان هزینه های داروهایش میشود که آموزش و پرورش استثنایی این هزینه ها را تقبل کرده است. متأسفانه به دلیل کمبود اعتبار که گفته شد، این بخش، یعنی خدمات حمایتی ما دچار مشکل شده است و هنوز نتوانستیم به حدود 25 درصد از پرونده های ارجاعی اعتبار تخصیص دهیم. ما برای تأمین هزینه هایمان به بودجه ای بیشتر از آن چیزی که برای آموزش و پرورش استثنایی تعیین شده نیاز نداریم، اما متأسفانه این بودجه به صورت کامل در اختیارمان قرار نگرفته و این موضوع است که بخشهای مختلف خدمات ما را دچار مشکل کرده است. البته آگاهیم که درآمدهای دولت به صورت کامل محقق نشده، اما باید به این سازمان نگاه ویژه شود."
سرویس ایاب و ذهاب بخش حیاتی برای آموزش کودکان معلول است. سرویس ایاب و ذهاب مدارس استثنایی در استان تهران به همت شهرداری این استان رایگان است. قدمی میگوید: "سرویس ایاب و ذهاب کودکان از دیگر بخشهای پر هزینه سازمان آموزش و پرورش استثنایی است. سرویس ایاب و ذهاب رکن اصلی در سیستم آموزش ماست؛ چرا که اگر نباشد دانشآموز نمیتواند به مدرسه برود و عملاً مدرسه تعطیل میشود. در حال حاضر از بودجه 40 میلیاردی که برای این بخش پیشبینی شده بود، فقط 13 میلیارد آن وصول شده است. ما منتظر هستیم که سازمان مدیریت به این بخش کمک کند." قانون حمایت از حقوق معلولان سال 97 به تصویب رسید. یکی از بندهای این قانون مربوط به کاهش ساعت کاری معلولان است. قدمی در مورد مشکلات اجرایی کردن این قانون میگوید: "کاهش ساعت کاری معلولان که در قانون حمایت از حقوق معلولان وجود دارد، از اواسط امسال در آموزش و پرورش استثنایی اجرا شد. بخشنامه این قانون در بخش آموزش ما ابلاغ شد و ما هم آن را اجرا کردیم، اما ضربه مهلکی به سیستم آموزشی آموزش و پرورش استثنایی وارد کرد. 1500 معلم معلول در بخش آموزشی و در مدارس استثنایی مشغول به تدریس هستند. پس از اجرا کردن این قانون، ماهیانه با کمبود 6000 ساعت آموزشی مواجه شدیم. من معتقدم این قانون باید از سال آینده اجرایی میشد؛ چرا که وسط سال نمیشود معلم تأمین کرد. ما برای رفع این کمبود مکاتباتی را انجام دادیم تا به ازای ساعت کاری معلمان دارای معلولیت هزینه حق التدریس در نظر گرفته شود. نظر شخصی من این است که این ده ساعت کاهش ساعت کاری میبایست به صورت حق الزحمه به حقوق افراد اضافه میشد. این قانون باعث میشود که سال آینده مدیران از قبول معلمان معلول سر باز زنند. این باعث میشود مدیر یک کلاس را به دو معلم بسپارد که خود مشکلاتی را ایجاد میکند. به هر حال قانونگذار این قانون را وضع کرده است و ما هم آن را اجرا میکنیم. أِنشا ا... در سال آینده اجرا کردن این قانون با پیشبینی منابع مالی انجام خواهد شد. روشهای جذب در سازمان آموزش و پرورش استثنایی به دو شکل است. یک بخش از دانشگاه فرهنگیان و بخشی هم استخدام آزاد. میزان ورودیهای ما با میزان خروجیهایمان برابر نیست و ما به التفاوت آن چیزی حدود 400 نفر است. یعنی میزان بازنشستگی در میان معلمان آموزش و پرورش استثنایی بیش از جذب نیرو در این سازمان است که خود فشار زیادی به بخش آموزشی ما وارد میکند. از سویی تدریس در مدارس استثنایی نیازمند تخصص است و تمایلمان بیشتر است که معلمان را از دانشگاه فرهنگیان جذب کنیم. این کمبود نیرو تقریباً از طریق انتقالی از مدارس عادی تأمین میشود یا نیروهای طرحی در مدارس استثنایی تدریس میکنند. ما در این بخش دچار مشکل جدی هستیم و چند باری درخواست جذب نیرو کرده ایم که تا کنون موفق به این کار نشده ایم. متأسفانه این مهم باعث شده تراکم در کلاسهای مدارس استثنایی به وجود آید."
..........از شش نقطه جهان
* جهانگرد نابینا-ناشنوا و سفرهای پر ماجرا: نخستین تصویری که احتمالاً با شنیدن واژه مسافرت به ذهن بسیاری از ما متبادر میشود، چمدانی است که با وسواس فراوان پر شده از وسایلی که حدس میزنیم ممکن است در جایی به کارمان بیاید و بلیتی که دم دست گذاشتیمش تا مبادا وقت خروج از خانه فراموشش کنیم و تلفنی که مدام شماره های مختلف را با آن میگیریم تا با هتل یا دوستی که برای اقامتمان در مقصد رویش حساب کرده ایم، هماهنگ کنیم. این، تصویری عرفی از شروع فرایند سفر برای بسیاری از ما آدمهای معمولی است. تازه نابینا که باشی این وسواسها قدری شدیدتر هم میشود که مبادا اتفاقی غیر منتظره پیش بیاید و سفر را به کامت تلخ کند. قصه «Tony Giles» اما به کل چیزی است جدا از آنچه که ما تصور میکنیم. ما شاید سفر را در فراغت و استراحت و گشت و گذار خلاصه کنیم، اما او ماجرا را متفاوت از این چیزها میبیند. Tony یک مسافر حرفه ای است. سفر، حرفه و شغل و کارش است و از معدود نابیناهایی است که به تنهایی جهانگردی میکند. Tony کاملاً نابینا است. تازه افزون بر نابینایی، شنواییش هم تا ۸۰ درصد آسیب دیده و در هر دو گوشش سمعک میگذارد. خودش معتقد است تمایل و علاقه بی اندازه اش به سفر، از شغل پدرش به وجود آمده. پدر تونی افسر نیروی دریایی انگلستان بوده و به همین واسطه هم دائماً در حال سفر. تونی از خودش و روحیاتش این طور تعریف میکند: «با هر کس که صحبت میکنی، از علاقه اش به سفر میگوید. از اینکه دوست دارد جاهای ناشناخته را کشف کند. به قطب شمال، آمازون یا سایر مکانهای عجیب و غریب زمین مسافرت کند، اما وقت عمل، همه شان گرفتاریهای شغلی و زندگی خانوادگی و چیزهایی از این دست را بهانه میکنند. در حالی که من همه این بهانه ها را پشت سر گذاشته ام و دل به دریا زده ام. آنها حرف میزنند، اما من بی آنکه حرفی بزنم یا مدام در حال وصف العیش باشم، مستقیم به دل آرزوهایم میزنم و آنها را عملی میکنم.» تونی در ۱۹۷۸ به دنیا آمده. در شهری ساحلی به نام Super-Mare در جنوب غرب انگلستان. خودش جریان زندگی را این طور حکایت میکند: «۹ ماهه بودم که اطرافیانم متوجه نوعی اختلال در چشمهایم شدند. آنها دریافتند که اعصاب تشخیص رنگ در چشمهای من غیر فعال است و افزون بر این، چشمهایم هم به طرز عجیبی به نور حساس است. از همان موقع بود که شروع کردم به استفاده از عینکی کاملاً تیره تا جلو رسیدن نور به چشمانم را بگیرم. با همان اندک بینایی که باقی مانده بود، به مدرسه رفتم و به کمک وسایل درشتنمایی و با زحمت بسیار، خواندن و نوشتن را یاد گرفتم. خانواده ام همچنین در ۶ سالگی من دریافتند که شنواییم هم به علتی احتمالاً ژنتیک دچار نقصان است و پزشکان تشخیص دادند این بخش از حواس پنجگانه ام هم ۸۰ درصد آسیب دیده و همین شد که از آن زمان، مجبور شدم از سمعک هم علاوه بر عینک استفاده کنم. هر طور که بود، مدرسه را تا ده سالگی در یک مرکز عادی ادامه دادم، اما همان مقدار اندک باقیمانده بینایی هم از بین رفت و من به کلی نابینا شدم. مرا به مدرسه ای مخصوص نابینایان در شهر کاونتری فرستادند تا در آنجا استفاده از عصا، جهتیابی و حرکت، انجام امور روزمره و خط بریل را هم افزون بر درسهای معمول، فرا بگیرم. در آن مدرسه در قسمتی جا داده شدم که مخصوص کودکان چند معلولیتی بود. آنجا بود که فهمیدم اوضاع من خیلی هم بد نیست. در آن قسمت با کودکانی مواجه شدم که مشکلات عضلانی داشتند یا قادر به تکلم نبودند و... مشکل من در میان گرفتاریهای آنها خیلی هم پیچیده و دشوار به نظر نمیرسید. درسهای معمول را با نمره های لب مرزی به پایان رساندم و در یکی دو درس هم مردود شدم و همین موضوع روند ادامه تحصیلم را دچار مشکلاتی کرد. به هر قیمتی که بود تمامشان کردم و برای ادامه کار، در کالجی در آمریکا ثبت نام کردم. این اتفاق، آغاز سفرهای من محسوب میشود.» مرگ پدر و یکی از همکلاسیها در سنین نوجوانی علتی شد تا تونی برای رهایی از افکار آزار دهنده، به الکل پناه ببرد. طولی نکشید که او خود را گرفتار سوء مصرف الکل یافت، اما خوشبختانه چند نفر از دوستانش به او کمک کردند از شر آن گرفتاری خلاص شود و او حالا از سال ۲۰۰۲ به این سو به گفته خودش پاک به حساب میآید. تونی اولین برنامه جهانگردی خود را در سال ۲۰۰۴ آغاز کرد. در این سفر که تقریباً یک سال به طول انجامید، تمام آنچه که همراهش بود در یک کوله پشتی خلاصه میشد. چیزی که خودش از آن به عنوان کوله حماسی یاد میکند. او در طول آن یک سال به مناطق مختلفی در آمریکای شمالی و جنوبی و جنوب آفریقا سفر کرد. برای اولین بار در زندگی در رشته کوههای راکی کوهپیمایی کرد و حتی پای در آبهای اقیانوس شمالگان گذاشت. در بازگشت از این سفر، یعنی در سال ۲۰۰۵ آپارتمانی در بیرمنگهام انگلستان اجاره کرد و شروع به نوشتن قصه دور اول جهانگردیهایش کرد. از آن زمان تا به حال، گردش و سفر و در افتادن با خطرات و هیجانات مختلف، دیگر بخشی از زندگی و کار تونی شده است. سفر میکند و حکایت سفرهایش را در قالب کتاب منتشر میکند و از مکانهای مختلف فیلم میگیرد و در youtube به اشتراک میگذارد. به طوری که گفته شد، سفرهای تونی با نوع سفر کردنهای معمولی فرق میکند. او جایی هتل رزرو نمیکند. تا حد امکان به دنبال مسافرخانه یا بلیت قطار و هواپیما نمیگردد. تونی برای رفتن از شهری به شهر دیگر HitchHike میکند. کاری که در میان جهانگردها بسیار مرسوم شده؛ کنار جاده می ایستد و هر کدام از خودروهای عبوری محلی که تمایل داشته باشد، او را تا جایی که مسیرش باشد، همراهی میکند. برای اقامت هم بیشتر به سراغ هاستِیلها میرود. هاستیلها بر خلاف هتلها امکانات خاصی ندارند و فقط یک تختخواب و یک کمد در اختیار مسافران میگذارند و بقیه امور از جمله پخت و پز و تمیز کردن محیط هاستیل با خود مسافر است. مسافر در عوض هزینه ای بسیار ارزانتر از هتل را پرداخت میکند. البته اخیراً هم با پدیدهٔ Couch Surfing آشنا شده و به جای هاستیل، سعی میکند به این شیوه جای خواب پیدا کند. در این شیوه، آدمهایی که علاقمند باشند مهمانی را در خانه بپذیرند، در وبسایتی اعلام آمادگی میکنند و مسافران از امکاناتی که این افراد در نظر گرفته اند و عموماً به یک کاناپه برای خواب و سرویس حمام و چیزهایی از این دست خلاصه میشود، استفاده میکنند؛ بدون آنکه هزینه ای برای این خدمات پرداخت کنند. تونی از این شیوه اقامت در سفرهایی که اخیراً به کشورهایی مثل ونزوئلا، اندونزی، تانزانیا، کنیا و اوگاندا داشته استفاده کرده است.
این جهانگرد نابینا تا به حال دو کتاب در باره سفرهای خود منتشر کرده و وبسایتی هم راه انداخته که نوشته ها، فیلمها، مصاحبه ها و سخنرانیهایش را در آن قرار میدهد.
* گلواژه: الهی! فرمودی که در دنیا بدان چشم که در توانگران مینگرید، به درویشان و مسکینان نگرید. الهی! تو کریمی را والاتری که در آخرت بدان چشم که در مطیعان نگری در عاصیان نگری. خواجه عبد الله انصاری
.............میزگرد
* تختی زیر تیغ نابینایان: ظهر جمعه ۱۲ بهمن ماه، جمعی از نابینایان در سینما بهمن فیلم سینمایی «تختی» آخرین ساخته بهرام توکلی را تماشا کردند. قرار بود بعد از نمایش فیلم، عوامل فیلم به پرسشهای نابینایان پیرامون فیلم پاسخ دهند، اما به علت پاره ای ناهماهنگیها، این اتفاق نیفتاد. اما بعد از نزدیک به یک ماه این اتفاق در آستانه نوروز ۱۳۹۸ افتاد و ظهر یکی از روزهای اسفند، چند تن از نابینایان با حضور بهرام توکلی، فیلم سینمایی تختی را نقد و بررسی کردند. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل این جلسه است. - در آغاز صحبت لازم میدانم نکاتی در خصوص ویژگیهای مثبت فیلم اخیرتان بیان کنم. اولین نکته جالب، استفاده از صحنه های واقعیست که آدم را یاد سینمای کلاسیک و مخصوصاً صنعت مونتاژ شوروی می اندازد که جای آن در سینمای ما خالیست؛ چون بخش اعظم سینمای ما را سینمای تجاری بلعیده. ثانیاً فلاشبک سورئال در ابتدای فیلم که تختی با سر کشیدن محتویات لیوان به دوران کودکیش میپرد، بسیار جالب است. اما ضعفهایی در بحث کارگردانی و ساختار روایی فیلم وجود دارد. عدم استفاده از ساند افکت در صحنه های کشتی و اکتفا به صدای صحنه، به تصویر کشیدن تفکر رایج درباره تختی که عبارت از مظلومیت خالص این قهرمان در ذهن عامه مردم است، نمایش رازآلود مرگ تختی، عدول از روایت داستانی و ورود به بیان شعاری مخصوصاً در صحنه های نزدیک به پایان که مشاجره لفظی دو کشتیگیر درباره تختی و رفتار ریاکارنه او صورت میگیرد، از جمله نقاط ضعف فیلم شماست. - خیلی وقتها افکتهای صوتی دستکاری میشوند تا مجموع صدا و تصویر ایجاد احساس کند. در صحنه کشتی به علت اسلوموشن بودن بعضی از صحنه ها، افکتها از حالت طبیعی خارج شد تا پلانهایی با فریم بالا احساس بهتری به بیننده انتقال دهد. درست این بود که این تغییر بصری برای شما توضیح داده میشد. درباره رازآلود بودن فوت آقای تختی در فیلم با نظرتان موافق نیستم. در فیلمِ ما بر خلاف دوستانی که تمایل دارند فوت ایشان را رازآلود جلوه دهند، کاملاً واضح به دلیل فوت ایشان پرداخته شده که حاصل تحقیق جدی میدانی و کتابخانه ای و سیر منطقی زندگی ایشان است. مسئله ما اصلاً شیوه زندگی ایشان بود نه شکل فوتشان. این را هم خیلی واضح در فیلم گفته ایم. اگر کسی خواست بحث منطقی در حوزه مطالعاتی مربوط به زندگی ایشان داشته باشد، میشود بحث جدی کرد که چرا ما به این نتیجه رسیده ایم، اما بحثهای ژورنالیستی و بی سند و مدرک و اینستاگرامی قطعاً ارزش وقت گذاشتن و پاسخگویی ندارد. - به هر حال فیلمساز میخواهد با روایت خود خط فاصله ای میان روایات دیگر ایجاد کند و بگوید این روایت من است. آیا این را قبول دارید؟ - طبیعی است آنچه شما در فیلم دیدید، روایت من و آقای ملکان از زندگی مرحوم تختی است. این دیگر نیاز به توضیح ندارد. من اگر فیلمی درباره جنگ بسازم طبعاً روایت من از جنگ است، اگر فیلمی درباره تاریخ معاصر بسازم خب روایت من از تاریخ معاصر است دیگر، اینکه بدیهی است. اما این روایت جزء به جزء متکی بر اسناد و نقل قولهای معتبر و تحقیقات است. هدف ما از ابتدا کار روی مفهوم قهرمان بود؛ آن هم قهرمانی خاص که از حیطه یک فضای ورزشی و فیزیکی وارد فضای عمومی و معرفتی جامعه شده و سیر این مطلب که جامعه با او چه کرد. هدف کلی ما نمایش رفتاریست که در این مملکت با یک قهرمان خاص به نام غلامرضا تختی میشود. قطعاً هدف از ساخت فیلم داستانی درباره آقای تختی، دادن اطلاعات صرف نیست. هدف کلی ما در سال ۹۷، به تصویر کشیدن رفتار جامعه در مقاطع مختلف با قهرمانهایش است و درباره سرنوشتی که از درون، خود قهرمان طی میکند و نمایش فراز و فرودی که در درون خودش حس میکند. روایت ما حول این محور از زندگی آقای تختی میچرخد. دوستی گفته بود این فیلم چیزی به اطلاعات من از تختی اضافه نکرد. خیلی حرف قابل تأمل و در ضمن بامزه ای است. شاید شما به عنوان یک ژورنالیست که شغلت این است تمام منابع را درباره زندگی آقای تختی در طول عمر پنجاه ساله ات خوانده باشی. خب انتظار داری فیلم درباره ایشان چه اطلاعاتی به شما اضافه کند؟ از خودش زندگی جدیدی برای آقای تختی اختراع کند بلکه به اطلاعات شما اضافه شود؟ آیا خیلی از جوانهای دهه هفتادی از تختی بیش از نام ورزشگاه یا خیابان و میدان میدانند؟ - شما از تختی شخصیتی اسطوره ای، یعنی آنچه در بین مردم رایج است نشان میدهید؛ حتی در فرازهایی این شخصیت را مظلوم و منفعل به تصویر میکشید. اساساً چه تفاوتی میان روایت فیلم شما با دیگر روایات است؟ - در زمانی که هنوز یک فیلم داستانی هم درباره زندگی آقای تختی ساخته نشده، ابتدا باید گام اول را برداشت. بعد میشود روایتهای متفاوت را از دل فیلمهای متعدد بیرون کشید. فیلم آقای حاتمی که میتوانست فیلمی خاص و ارزشمند شود متأسفانه ساخته نشد. فیلم آقای افخمی هم درباره خودشان است نه درباره آقای تختی. اصولاً آشنا کردن در منطقه امن حفاظت شده است از ترس رفتن آبرو در مواجهه با طوفانِ ساختنِ فیلم واقعی درباره آقای تختی. فیلم ما اولین قدم برای ساخت فیلمی داستانی درباره زندگی آقای تختی است؛ پس اولویتش تفاوت با روایتهای دیگر نیست. اساسا شکل دادن روایتی است که تا به حال نسخه سینمایی نداشته. این گام اول است. قرار نیست هر فیلمی که راجع به هر شخصیت مطرحی ساخته میشود، ساختارشکنی کند یا ذهنها را به هم بریزد یا برداشتی که تا به حال طرح نشده را مطرح کند و برای نرفتن سمت روایت غالب، با موضوع، تخیلی و من درآوردی برخورد کند. انتقال رگه هایی از زیست آقای تختی به اندازه کافی کار با ارزشی هست که زیر سایه عدم نوآوری در روایت یا تلقی قرار نگیرد. اما شما میگویید انفعال، باید ببینید این آدم در چه شرایطی بود؛ نه این آدم، تمام آدمهایی که در این مملکت از حدی بالاتر میروند، در چنان شرایط سختی قرار میگیرند که نمیدانند چه رفتاری پیشه کنند. من این را انفعال نمیگویم. این سرنوشت محتوم قهرمان اینجایی است. شما اگر رفتار قهرمانهای ما را بررسی کنید، میبینید که در چنین شرایطی یا تغییر جهت میدهند و عکس شخصیت سابقشان رفتار میکنند یا از مسیر خارج میشوند یا له میشوند. - حرف شما درست است، ولی نکاتی که پاسخ دادید غیر از این است که مثلاً عده ای به تختی بد و بیراه میگفتند و او هیچ جوابی نمیداد. - برای اینکه واقعاً جواب نمیداد. حتی در گوش آقای تختی زدند و پاسخ نداد. حالا ممکن است شما این رفتار را به انفعال تعبیر کنید و دیگری به جوانمردی و بزرگمنشی و قطعاً من با گروه دوم موافقم. طبیعیست آدمهای عصبانی و از کنترل در آمده جامعه فعلی سکوت تختی را به انفعال تعبیر کنند. ما سر جای پارک ماشین روی هم چاقو میکشیم، تختی در مقابل سیلی ای که به گوشش میزدند صبر پیشه میکرد تا از روی عصبانیت تصمیم نگیرد. درک رفتار تختی در زمانه ما اصولاً کار ساده ای نیست. اصلاً نیت آقای ملکان و من برای نمایش زیست آقای تختی، نمایش همین تفاوتها بود. ادامه دارد....
..........گزارش ویژه
* نیازی به نام پاراتور: دسترسپذیر بودن اماکن گردشگری و وسایل حمل و نقل مسافرتی در هر کشور نشانه ای از توجه مردم و مسئولان آن کشور به این حق اساسی معلولان است. نیازی اینچنینی و کمبود اماکن گردشگری برای معلولان جمعی از آنان را در انجمنی گرد هم آورده تا با همکاری مسئولان متولی امور معلولان و مسئولان گردشگری، تورهایی ویژه برای این قشر راه اندازی کنند. پاراتور نام این تورهای ویژه است که در آن با به کارگیری امکانات و تجهیزات فیزیکی و نیروی انسانی آموزشدیده، سفری دلنشین را برای فرد معلول به ارمغان میآورد. محمد اسماعیل شیخ قرایی، مدیر عامل انجمن فرهنگی، گردشگری و ورزشی پارس درباره لزوم راه اندازی پاراتورها میگوید: در این نوع از تورهای گردشگری، افراد معلول با تجهیزات و استانداردهای بین المللی و بدون نیاز به افراد سالم به گردشگری میپردازند. میتوان گفت یکی از اهداف پاراتورها، توانمندسازی فرد معلول است که به تقویت روحیه او می انجامد. از آنجا که در سطح اماکن گردشگری و حمل و نقل زیرساختهای مورد نیاز گردشگری معلولان فراهم نیست، این افراد نمیتوانند مستقلاً به گردش و تفریح بپردازند و این باعث سرخوردگی آنان میشود و اعتماد به نفس آنها را خدشه دار میکند. ما با بحث پاراتور و استفاده از امکانات ویژه سعی داریم این نقصان را تا حدی جبران کنیم. وظیفه اصلی ما مشاوره دادن به افراد معلول در زمینه مسافرت، شناسایی اماکن مناسبسازی شده و استفاده از تجهیزات و امکانات مناسب برای سفر افراد معلول است. شیخ قرایی که خود از پای چپ مبتلا به پولیو است، می افزاید: ما کارمان را با همکاری سازمان بهزیستی شروع کردیم و در حال حاضر در دوره هایی یک روزه گردشگری ویژه معلولان را در استانهای مختلف تدریس میکنیم؛ از جمله همایشی در استانهای گلستان و فارس برگزار کردیم و به زودی نمونه آن را در تهران هم برگزار خواهیم کرد. این دوره ها تحت عنوان گردشگری و الزامات آن برای مددکاران، معاونین توانبخشی و افرادی که در صنعت گردشگری فعالیت میکنند، تشکیل میشود. شیخ قرایی در بحث تجهیزات مناسبسازی شده برای معلولان به رمپ سیار مانند آنچه در برخی اتوبوسهای درونشهری شرکت واحد استفاده میشود، اشاره میکند. او می افزاید: در بحث پاراتورهای ویژه نابینایان برای هر دو سه نفر یک همراه نیاز داریم و سعی میکنیم نابینایان را با تعداد زیاد به سفر نبریم چون به تعداد تسهیلگر بیشتری نیاز خواهیم داشت. مدیر عامل انجمن معلولان پارس می افزاید: سعی داریم معلولان را محروم نکنیم و برای همین هر منطقه ای که ممکن باشد برای برگزاری تور انتخاب میکنیم. بعلاوه یکی از اهداف ما شناسایی مکانهایی است که برای گردشگری معلولان مناسبسازی نشده اند؛ چون تا خود معلولان به این مکانها نروند، این نیاز برای مناسبسازی آنها احساس نمیشود. او در مورد انتخاب وسیله حمل و نقل مناسب می افزاید: بسته به مسافت و نوع معلولیت مسافرانی که برای گردش میبریم، نوع وسیله نقلیه مناسب را تعیین میکنیم؛ مثلاً در مورد معلولان حرکتی در سفرهای طولانی از هواپیما استفاده میکنیم؛ گاه نیز مجبور به استفاده از قطار میشویم. انتخاب قطار گاه ما را با دشواری مواجه میسازد؛ زیرا در قطار به مناسبسازی برای معلولان حرکتی و ضایعات نخاعی کمتر توجه شده است. واقعیت این است که مسئولان در صدد رفع مشکلات هستند، ولی این مسئله به دلیل ناآگاهی زمانبر شده است. به عقیده من با توجه به نیازی که در بحث گردشگری معلولان احساس میشود، پاراتورها جای زیادی برای گسترش دارند. باید توجه کنیم که درک شرایط معلولان در حین سفر اهمیت ویژه ای دارد. اینکه من به عنوان متولی سفر، نیاز معلول را به سرعت درک کنم و در کمترین زمان برطرف سازم؛ موضوعی که در تورهای دیگر به سهولت انجام نمیشود. ما تا حال 21 پاراتور برگزار کرده ایم. معلولان و سالمندانی که بخواهند با پاراتور سفر کنند میتوانند از طریق سایت ما به آدرس parsda.com با ما مرتبط باشند.
.........ورزشی
* آینده ای درخشان در انتظار دختر کمبینای قهدریجانی: وقتی مرداد ماه سال 94 در 16 سالگی به دو و میدانی روی آورد، کسی فکرش را نمیکرد دو و میدانی نابینایان ایران صاحب پدیده نوظهوری شده است. کسب دو مدال برنز در مسابقات بین المللی امارات در سال 2017، دو مدال طلا در مسابقات جوانان جهان در سوئیس در دوی 200 و 400 متر در سال 2017، سه طلا در پارا آسیایی جوانان سال 2017 در امارات، دو مدال نقره و یک برنز در مسابقات پارا آسیایی 2018 جاکارتا اندونزی، گوشه ای از افتخارات بین المللی هاجر صفرزاده، دونده دوی سرعتی کمبینایان است. این جوان خوش آتیه که ساکن قهدریجان اصفهان است، در ارتباط با روی آوردن به رشته دو و میدانی گفت: پیش از دو، در کاراته و بوکس فعالیت میکردم. یک روز که به تربیت بدنی آموزش و پرورش استثنایی رفته بودم، به من پیشنهاد دادند به خاطر فیزیک بدنی مناسبی که دارم، وارد رشته دو و میدانی شوم. حتی همان روز به من گفتند در پیست بدوم و تست بدهم. بعد از تست به من و خانواده ام گفتند حتماً این رشته را به صورت حرفه ای ادامه دهم و قول دادند در این راه کمکم کنند. صفرزاده در پاسخ به این سؤال که حال و هوای ایام نوروز در مسابقات ورزشی چگونه است گفت: زمان تحویل سال 96، در مسابقات بین المللی فزاع در امارات بودم. از آنجا که اولین تورنمنت برونمرزی من بود و از خانواده دور بودم، استرس زیادی داشتم. اما آنجا هم با تیم پنج نفره ای که اعزام شده بودیم، سفره هفت سین چیدیم و سعی کردیم حال و هوای نوروز را برای خودمان حفظ کنیم. وقتی در آن مسابقات در دوی 200 و 400 متر مدال برنز را گرفتم، حس فوق العاده ای داشتم و یکی از بهترین خاطرات زندگی ورزشی من است. چرا که به اولین دختر دونده نابینای ایران تبدیل شدم که در مسابقات بین المللی، موفق به کسب مدال شده است. بدترین خاطره من اما به مسابقات جهانی سوئیس بر میگردد. جایی که در 800 متر اول شدم؛ حتی اسم من را به عنوان نفر اول خواندند، اما چند دقیقه بعد داوران اعلام کردند در شروع مسابقه یک خطای کوچک انجام داده ام و مدال طلا به من داده نشد. صفرزاده نداشتن دونده همراه را یکی از بزرگترین مشکلات خود میداند و در این ارتباط میگوید: در تمامی مسابقاتی که تا به حال شرکت کرده ام، بدون همراه بودم. از آنجا که من یک دونده کلاس b2 یا t12 هستم، میتوانم در مسابقات همراه داشته باشم که تمرکز یک دونده کمبینا را میتواند بسیار بالا ببرد. در جاکارتا که پیش از شروع مسابقات برای تمرین میرفتیم، همه حریفانم دونده همراه داشتند که آنها را همراهی میکردند، اما من تنها بودم و از نظر روحی خیلی دچار افت شدم. البته در همان جاکارتا، در دوی 200 متر تنها با اختلاف 10 صدم ثانیه مدال طلا را از دست دادم. در 400 متر هم تا 50 متر پایانی نفر اول بودم، اما دچار افت بدنی شدم و در سه متر آخر، خودم را پرتاب کردم تا از رقیب تایلندی جلو بزنم. هرچند از ناحیه کتف و کلیه دچار آسیب شدم، اما توانستم با یک صدم ثانیه اختلاف به نقره برسم. اینکه توانستم عنوان برترین ورزشکار جوان آسیا در بخش بانوان در سال 2018 را بدست آورم، بسیار برایم ارزشمند است. صفرزاده با نگاهی به آینده گفت: آرزوی هر ورزشکار، شرکت در پارالمپیک است. در حال حاضر، خودم را برای مسابقات جهانی سال آینده در امارات آماده میکنم. در 400 متر رنکینگ 6 جهان و در 200 متر رنکینگ 7 جهان هستم و چنانچه بتوانم رکوردهای نفرات اول تا پنجم رنکینگ را بدست آورم، میتوانم به مسابقات جهانی راه پیدا کنم که برای سهمیه پارالمپیک 2020 توکیو نیز حائز اهمیت است. رکورد من با نفر 5 دنیا یک ثانیه و با نفر اول دنیا 5 ثانیه فاصله دارد، اما هفته ای 12 جلسه تمرین میکنم تا به هدفم برسم. در پایان از خانواده و مربی اختصاصیم تشکر میکنم که در طول این مدت، همیشه حامی من بودند. «امیر سرمدی»
.............خواندنی
* بهبود سلامت ذهن در سال جدید. درست است که مشغله زیادی در زندگی داریم، اما باید یک دفترچه برنامه روزانه هم داشته باشیم. حتی شده چند ماه یک بار برای این کارها وقت بگذارید. با دوستان خود برای تماشای فیلم مورد علاقه تان به سینما بروید یا یک رستوران جدید را امتحان کنید. این کارها در ایجاد حس شادی در ما بسیار مؤثر هستند. وقتی بحث مراقبت از خود به میان میآید اکثر ما بیشتر روی سلامت جسم تمرکز میکنیم تا سلامت ذهن. بنا بر این یکی از تصمیمهایی که میتوانید برای سال جدید بگیرید علاوه بر سلامت جسم، مراقبت از ذهن است. روانشناسی به نام لیندا پاپادوپولوس توصیه های روزانه اش را برای ارجحیت قرار دادن سلامت ذهن با ما به اشتراک گذاشته است. - خودتان را بررسی کنید: خیلی از ما بدون اینکه از حس سلامتمان آگاه باشیم به زندگی ادامه میدهیم. گاهی اوقات خوب است بدانیم از نظر احساسی چه حسی داریم. پس به گفته دکتر لیندا پاپادوپولوس باید خودمان را بررسی کنیم. بیشتر ما به زندگی اجازه میدهیم جریان داشته باشد؛ در حالی که استرس و اضطراب زیادی روی ما فشار میآورد؛ از سلامت ذهنی ضعیفی برخوردار هستیم. بنا بر این دچار مشکلاتی جسمی میشوید که این گونه آنها را به زبان میآورید: درست غذا نمیخورم، خوب استراحت نمیکنم یا پوستم رو به قدری خاروندم که جوش زده. باید از نظر ذهنی خودتان را بررسی کنید. یعنی از خودتان بپرسید تا به حال چند بار پیش آمده که آرام بنشینید و نفس عمیقی بکشید یا لحظاتی شاد را با دوستانتان گذرانده باشید. کلید اصلی سلامت ذهن این است که خودتان را بررسی و مراقبت کنید. - مطمئن باشید که کارهای اساسی و اولیه را انجام میدهید: چیزهایی که در کتابهای خود یاری خوانده اید تمرین میکنید و مانتراها و جملات تأکیدی را مدام به ذهن میسپارید. اما به کلی اصول درست خوابیدن، درست خوردن و برخوردار بودن از حمایت اجتماعی را فراموش میکنید. نیازهای اولیه بسیار مهم هستند. به عنوان مثال همیشه تصور میکنیم افسردگی باعث شده است کمتر بخوابیم، اما در واقع این خواب کم است که باعث افسردگی میشود. میدانیم که تمرین چقدر میتواند برایمان مفید باشد. ورزش یک ضد افسردگی قوی است. خیلی راحت میتوانیم وعده ناهار را به جای میز کار بیرون صرف کنیم.
- برای چیزهایی که حس خوبی به شما میدهند وقت بگذارید: این فقط یک جمله کلیشه ای نیست، بلکه واقعاً میتوانید با وقت گذاشتن برای چیزهایی که حس خوبی میدهند از فواید زیادی بهره مند شوید. سلامت ذهن بزرگترین پیشگوی شادی فردی است و میتوان آن را با روابط عاشقانه، دوستانه و روابط خانوادگی به دست آورد نه با پول. پس چرا برای این چیزها وقت نگذاریم؟
درست است که مشغله زیادی در زندگی داریم، اما باید یک دفترچه برنامه روزانه هم داشته باشیم. حتی شده چند ماه یک بار برای این کارها وقت بگذارید. با دوستان خود برای تماشای فیلم مورد علاقه تان به سینما بروید یا یک رستوران جدید را امتحان کنید. این کارها در ایجاد حس شادی در ما بسیار مؤثر هستند. تمام اینها را در دفترچه خود بنویسید و به آنها به اندازه قرار کاری اهمیت بدهید. - شکرگزار باشید: اگر ذهنمان را طوری تربیت کنیم که همیشه به دنبال دلیلی برای شکرگزاری در زندگیمان باشیم این کار در شادی ما تأثیر زیادی دارد. ما در عصر شبکه های اجتماعی زندگی میکنیم. در دنیایی که هر کسی زندگی خوب خودش را دارد، اما شاید متوجه آن نباشد. بین یک انسان مؤدب و انسان بی ادب همیشه مورد دوم بیشتر در ذهنها میماند. به عنوان مثال زمانی که به اتوبوس نمیرسیم همه چیز را گردن بدشانسی می اندازیم، اما وقتی به موقع به اتوبوس میرسیم یادمان میرود که بابت آن شکرگزار باشیم. همیشه به دنبال دلیلی برای شکرگزاری در زندگی باشید. هرچه ذهنتان را بیشتر در این کار پرورش دهید، بیشتر با آن کار خو میگیرید و در نتیجه شادتر میشوید.