تجربه قالیبافی با حس لامسه
سرانگشتانی که بینا هستندروزهایی که مصادف میشود با مناسبتهای خاصی همچون عصای سفید یا همان روزجهانی نابینایان اخبار این گروه از جامعه پررنگتر از روزهای دیگر میشود. در هفتهای که گذشت برج میلاد میزبان هنرمند نابینایی بود که آثارش در زرق و برق غرفههای دیگر هنرمندان بینا کمتر به چشم میخورد. |
به گزارش ایران سپید روزهایی که مصادف میشود با مناسبتهای خاصی همچون عصای سفید یا همان روزجهانی نابینایان اخبار این گروه از جامعه پررنگتر از روزهای دیگر میشود. در هفتهای که گذشت برج میلاد میزبان هنرمند نابینایی بود که آثارش در زرق و برق غرفههای دیگر هنرمندان بینا کمتر به چشم میخورد.
غرفههایی با فرشهای دستباف رنگارنگ و گرانقیمت که ارزش بسیاری دارند. سادگی غرفه آثار حسن آقا سبب شد تا بازدیدکنندگان جلب این مکان هم بشوند وقتی تابلو فرشها را میدیدند نخستین سؤالی که در ذهنشان نقش میبست این بود که مگر نابینایان هم قالی میبافند؟ چگونه رنگ نخها را تشخیص میدهد؟ و... اما با کمی صبر و وقت گذاشتن درغرفه به تمام سؤال هایشان پاسخ داده میشد اما پاسخی تصویری! آقای حسن لبافی دار قالی نیمه کارهای را در غرفه قرار داده بود و با حضور بازدیدکنندگان و مواجه شدن با سؤالهای غالباً تکراری شروع به بافتن قالی میکرد تا آنها با چشمان خود جواب سؤالهایشان را دریافت کنند.
دوربینهای تلفن همراهشان را روشن میکردند تا لحظه بافت قالی توسط فرد نابینا را ثبت کنند.
با این آقای نابینای 44 ساله به گفتوگو پرداختم تا دریابیم چگونه از میان این همه هنر به قالیبافی روی آورده است. لبافی که مردی خنده رو است در پاسخ سؤالم گفت:«دوران ابتدایی برای همه دانشآموزان شیرین و خاطره ساز است اما برای من کابوسی تلخ را رقم زد که تاکنون هم تلخی آن دوران از زیر زبانم نرفته است. سوم ابتدایی بودم که به خاطر مشکلات ژنتیک که نشأت گرفته از ازدواج فامیلی والدینم داشت کم کم سوی بیناییام را از دست دادم به طوری که نتوانستم سوم را در مدرسه عادی به پایان برسانم و برای ادامه تحصیل به مدرسه نابینایان خزائلی کوچ کردم. خیلی با درس و مدرسه خوب نبودم به همین علت اول دبیرستان ترکتحصیل کردم. برای فراگیری امور روزانه و یادگیری حرفههای مختلف به مرکز نابینایان خزانه رفتم تا یاد بگیرم چگونه با وجود نابینایی از دو چشم کارهایم را انجام دهم.
در این مرکز دورههای مختلف پاک کردن سبزی، آشپزی، گرفتن ناخن، شستن لباس، استفاده از عصا، تحرک و جهت یابی، کمکهای اولیه، بافتنی و مکرومه بافی، خیاطی، تایپ، اپراتوری تلفن و... را گذراندم تا بتوانم از طریق هنر امرار معاش کنم. 9سال تمام به هر جا سر زدم تا بتوانم بهعنوان اپراتور تلفن در مرکز یا ارگانی استخدام شوم اما بیفایده بود.
برای یافتن کار به هر دری که رسیدم ضربهای زدم اما برایم باز نشد تا اینکه روزی در روزنامه ایران سپید «روزنامه ویژه نابینایان و کم بینایان» خواندم نابینایان میتوانند تابلوفرش ببافند. من که توانایی بسیاری در انجام کارهای هنری داشتم به سراغ فراگیری بافت تابلوفرش رفته و دورههای بافت فرش را نزد خانم سمیرا نوروزی مربی آموزش قالیبافی در فرهنگسرای بهمن گذراندم.
در 10جلسه اول فقط آموزش گره زدن در قالی را فراگرفتم اما کم کم دستم در بافت راه افتاد و موفق شدم دوره آموزش قالیبافی را به پایان برسانم. این هنر را به صورت حرفهای دنبال کردم و تاکنون بیش از 10 تابلوفرش بافتم که تعدادی را ارگانها و مسئولان مختلف خریداری کردند.
در مکانهای مختلف آثارم را به نمایش گذاشتم تا بتوانم با فروش آنها هم مخارج زندگیام را تأمین کنم و هم به دیگر شهروندان نشان دهم نابینایان هم میتوانند هنرمند و هنرپرور باشند. هنر زیبایی است و من نابینا که محروم شدم از دیدن این زیبایی باز هم میتوانم آن را به تصویر کشیده و ذوق هنریام را نشان دهم.»