او با بیان اینکه خواندن کتاب کاغذی به خاطر ارتباط با واژهها به افزایش سواد خوانداری ما کمک میکند، گفت: این موضوع که هنگام گوش دادن به کتاب صوتی گاهی حواس پرت میشود ایراد کتاب صوتی نیست. درباره کتاب کاغذی نیز این اتفاق میافتد. حواسپرتی در خواندن و یا گوش دادن، آدم به آدم نیز فرق دارد؛ برخی از افراد با شنیدن راحت نیستند و برخی دیگر از شنیدن لذت میبرند، برخی بصریاند و به دیدن عادت دارند. البته کتابهای صوتی شرکت به شرکت و گوینده به گوینده نیز متفاوتاند.
امین یادآور شد: تولیدکنندگان کتابهای صوتی به دلیل اینکه اصرار دارند محتوای خوبی تولید کنند کتابهای پرت و پلا را انتخاب نمیکنند و سراغ بهترین کتابهای یک ناشر میروند، در نتیجه کتابهای صوتی موجود در بازار از بهترین کتابها هستند. البته نمیدانم در آینده چه اتفاقی برای آنها بیفتد اما اکنون اگر چشمبسته کتاب صوتی بخرید احتمال اینکه با کتاب خوبی مواجه شوید بیشتر از آن است که با دقت کتاب کاغذی بخرید.
او اظهار کرد: زمانی که کتاب صوتی گوش میدهید، شما صدا دارید و به نظر میرسد نسبت به کتاب کاغذی چیز بیشتری دارید، در حالیکه اینطور نیست و چیزی کمتر دارید و آن تخیل شماست. کتاب صوتی تخیل را از شما میگیرد، مثلا هنگام خواندن کتاب کاغذی، مخاطب در ذهنش کتاب را با لحن دیگری میخواند اما در کتاب صوتی، گوینده با لحن دیگری میخواند، یا مثلا مخاطب دوست دارد بخشی از کتاب را بلند، آرام و یا تند بخواند، به خود مهلتی دهد تا اشکی بریزد و یا لبخندی بزند اما در کتاب صوتی این امکان را ندارد. مشکلی که نویسندگان با کتاب صوتی دارند این است که گوینده نمیتواند لحن کتاب را دربیاورد و زنگ میزنند که لحنمان اینگونه نبود و شما چرا اینطور خواندید.
او با تأکید بر اینکه در خاموشخوانی یکنواختی معنا ندارد، ادامه داد: در بلندخوانی، گوینده کتاب را میخواند و میرود، دست شما هم به جایی بند نیست. به هر حال ما به شنیدن کتاب عادت نداریم که باید عادتمان را کمی تغییر بدهیم.
سلمان امین یادآور شد: یکنواخت نبودن کتاب صوتی به هنر تولیدکنندگان کتاب بستگی دارد؛ باید گویندهای را انتخاب کنند که کتاب را تند تند نخواند بلکه با صداهای مختلف برای شخصیتها تیپسازی کند. گوینده میتواند کتاب را به صورت نمایشنامهای و تئاتری بخواند و تولیدکننده به کتاب صوتی افکت و موسیقی بدهد، در واقع به کتاب جان بدهند تا از یکنواختی فاصله بگیرد.
این نویسنده با بیان اینکه موافق تبدیل کتابهایش به کتاب صوتی است، اظهار کرد: چرا موافق نباشم؟ من به عنوان نویسنده اگر یک نفر بیشتر کتابم را بخرد بخواند و یا گوش دهد راضیام.
او با بیان اینکه جنس مخالفتِ ناشران و نویسندگان با تبدیل کتابهایشان به کتاب صوتی فرق دارد گفت: نویسندگی برای نویسنده به لحاظ اقتصادی سودی ندارد، اما برای ناشر فرق میکند زیرا ناشر با کتاب درگیر است و نفع بیشتری از کتاب میبرد و یا اینکه قیمت افت کند به ضررش است. کتابهای صوتی نفعی که برای نویسنده دارد این است که دایره مخاطبانش بیشتر میشود زیرا این کتابها مخاطبانی را مورد هدف قرار داده که مخاطب کتاب کاغذی نیستند.
این نویسنده خاطرنشان کرد: ناشران مخالفت قابل درکی با کتاب صوتی دارند که بیشتر جنبه اقتصادی دارد زیرا تصورشان این است که این نوع کتاب اگر بیاید بساط کتاب کاغذی برچیده میشود، مانند آمدن مقوله دیجیتال در موسیقی که باعث ورشکستگی کمپانیهای بزرگ موسیقی شد. ناشران از اساس و بنیان با کتابهای صوتی مخالفاند زیرا از آن میترسند.
او با بیان اینکه کتابهای صوتی بالقوه این توانایی را دارند که بتوانند رقیبی برای کتابهای کاغذی باشند، گفت: نمیتوانیم درباره آینده صحبت کنیم زیرا ممکن است اتفاقی بیفتد که ما اصلا آن را پیشبینی نمیکردیم. بهطور مثال اگر ۲۰۰ سال پیش به اهالی لندن میگفتند، صد سال دیگر مشکل شما چیست، جواب میدادند به خاطر افزایش اسب با کمبود اسطبل مواجه میشویم اما شرایط به نحو دیگری رقم خورد.
سلمان امین افزود: درباره کتابهای صوتی هم همینطور است. چند سال پیش هیچ شرکتی در این عرصه فعالیت نمیکرد اما اکنون شرکتهای زیادی فعال شدهاند و ذهن را قلقلک میدهند که نکند بساط کتاب کاغذی برچیده شود.
او همچنین یادآور شد: کتابهای صوتی مانند سیلی است که راه افتاده؛ یا شما جلو آن میایستید که نابود شود و یا سیل شما را با خود میبرد. در مسائل جامعهشناختی بهروز شدن به معنای انتخاب وجود ندارد. اگر کتابهای صوتی فراگیر شوند و یا اتفاق غیرقابل پیشبینیای بیفتد و آنها بخش عمدهای از بازار را بگیرند، دیگر انتخاب ناشر بهروز شدن نیست، بلکه اجبار است و باید خود را بهروز کند. اما اگر به هر دلیلی کتاب صوتی در بین مردم جا باز نکرد و به قول حافظ «خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود»، که هیچ، ناشر کار خود را میکند.