قلب هایی که به نور قرآن روشن انددر تمام محیط مصلای بزرگ تهران در ایام بعثت رسول مکرم اسلام (ص)، آیههای وحی از گلوی مؤمنان متقی به پرواز درآمدند تا نوا گسترِ ایمان، عزت انسان، تقوا، اخلاق انسانی، پاکی و پاکدامنی، بر دل های دست و پا زده در غفلت شوند. |
به گزارش ایران سپید چه نوایی از این خوش تر و چه کلامی از این بهتر! نوایی که دل و جان آدمی را صیقل می دهد و وقتی پژواک آن در سراسر مصلی از بلندگوها برخاسته و از ستون ها و دیوار های ستبر عبور می کند، تو دیگر احساس نمی کنی که این نوا محصور آن محیط است، بلکه صیت صوت خوش الحان آن، سراسر گیتی را احاطه می کند؛ تا جایی که احساس می کنی عبد الله بن مسعود و مصعب بن عمیر (قاریان خوش صدای صدر اسلام در زمان حیات پیامبر اسلام)، از عالم بالا بر قراء خوشنوای به گرد هم آمده، بارک الله می گویند.
در گرماگرم این محفل بزرگ قرآنی و در میان طنین آوای وحی، نوای قاریان نابینا از ایران و سایر کشورهای جهان اسلام، عالم دیگری ساخته و همگنان را یک دل نه، صد دل، شیفته شنیدن کلامالله از حنجره آن دلدادگانِ وحی کرده است.
سی و چهارمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم در حالی برگزار شد که میزبان 400 میهمان قرآنی بود. در میان این میهمانان، حضور نابینایان برای دومین بار در مسابقات بینالمللی قرآن کریم، حال و هوای این گردهمایی بزرگ قرآنی را دگرگون ساخت. امسال نابینایان علاوه بر رشته حفظ، در رشته قرائت تحقیق نیز شرکت کردند. این میهمانان از 23 کشور افغانستان، اردن، اتیوپی، ترکیه، پاکستان، الجزایر، اندونزی، سوریه و... در کنار دیگر گروههای شرکت کننده، مسابقات بخش نابینایان را تشکیل دادند. به همین بهانه، با چند نفر از این قاریان در حاشیه برگزاری مسابقات گفتوگو کردیم. هر چند که میهمانان خارجی ما چندان رغبتی به صحبت نداشتند و ترجیح میدادند تا در حال و هوای خود باشند و تلاوتهای مختلف را استماع کنند، اما با اصرار ما حاضر شدند چند کلمه از خود بگویند و تصویری کوتاه از اوضاع نابینایان کشورشان ارائه دهند. غوطه خوردن در دریای بیپایان کامل ترین کتاب آسمانی، به عینه در رفتار این میهمانان مشهود بود. در طول مسیر سالن مصلی تا هتل در داخل اتوبوس، به محض نشستن بر صندلیها، هر کدام از قراء و حفاظ، به سراغ دستگاههای پخش صدای خود میرفتند تا باز گوش جان به آیات کلام خدا بسپارند. بعد از صرف شام در هتل، از گوشه و کنار سالن انتظار، زمزمه تلاوت چند قاری شنیده میشد. برخی هم با صدایی وسیع، به تلاوت آیات قرآن میپرداختند و تو گویی میخواستند اعلام کنند که در همان ساعات پایانی شب، آماده رقابت و اجرای تلاوتی قراء هستند. خلاصه محیط هتل اقامتی با نوای میهمانان قرآنی، نورانی بود. با یکی دو نفر در سالن بزرگ مصلی و با چند نفر دیگر، در هتل محل اقامتشان گپ زدیم.
به هنگام صحبت درباره اوضاع نابینایان کشورشان، برخی لحن گلایهآمیز داشتند و برخی دیگر، واکنش عادی نشان میدادند اما همه در مقابل سؤالی مبنی بر تأثیر قرآن در زندگیشان، همصدا اظهار میکردند که هرچه دارند، از قرآن دارند و قرآن را تنها چراغ راه زندگی در مسیر کسب خوبیها میدانند.
پدر و مادرم، مشوقان همیشگی ام بودند
از سرزمینی آمده که در روزگاران دور، جایگاه نبطیان بود. سرزمین صحرا و بیابان که این روزها میزبان بخشی از آوارگان سوری است. با همان دشداشه سفید عربی که بر تن داشت، میخواست لباس بومی خود را بهعنوان پوشش رسمی در همه جا تثبیت کند البته در این راه، دیگر میهمانان از کشورهای عربی با او همداستان هستند و همین اصرار بر حفظ این پوشش، هیبت اصیل عربی به دور از تجدد به او و همزبانانش بخشیده است. نامش یحیی محمد سعید جاعونی است و از اردن آمده، آمده تا در رشته حفظ کل قرآن کریم، با دیگر همنوعانش رقابت کند.به قول خودش، 7 سال است که به شکل حرفهای به امر حفظ کل قرآن پرداخته و این موهبت را مدیون والدینش است: «پدر و مادرم در تمام این هفت سال با مهربانی، عشق و علاقه یادگیری و حفظ قرآن را در من تقویت کردند و من هم به حکم قرآن که توصیه اکید بر اطاعت از امر پدر و مادر نموده، از توصیههای آنها پیروی کرده ام.»
گوش کردن به تلاوتهای مختلف را مهمترین روش در راه حفظ قرآن میداند: «تلاوتهای استادان مختلف را تهیه و ضبط میکردم و بارها آن تلاوتها را در خانه گوش میکردم تا ملکه ذهنم شود.
از همین راه، موفق شدم کل قرآن، بجز یک جزء را در خانه با استفاده از نوارها و فایلهای صوتی تلاوتهای مختلف، حفظ کنم. آن یک جزء را در مدرسه و البته از راه گوش کردن حفظ کردم. هر آیه را که حفظ میکردم، به محض رسیدن به خانه برای پدر و مادرم میخواندم و آنها اشکالاتم را برطرف میکردند.»
به صحبت درباره نابینایان اردن که میرسیم، لحنش کمی تغییر میکند و گلایه آمیز، از نابینایان کشورش و وضعیت اجتماعی آنها میگوید: «به طور کلی نابینایان اردن دو دسته اند؛ دستهای که سعی در مشارکت در امور مختلف دارند و به دنبال نشان دادن استعدادهایشان هستند و دسته دیگر، کنج عزلت گزیدهاند و خود را از جامعه پنهان میکنند.»
او خودش را از دسته اول میداند و نابینایی را کار خدا میداند: «نابینا شدن من دست پدر و مادرم نبود و این حادثه، کار خداست؛ به همین علت من سعی میکنم در میان جامعه و شکرگزار نعمتهای الهی باشم.»
از گرانی تجهیزات مختلف ویژه نابینایان گلایه میکند: «تمام وسایلی که مورد نیاز من و امثال من است، بسیار گران است و ما امکان خرید آنها را نداریم. خود من برای تهیه این تجهیزات، خیلی وقتها مجبور میشوم دست نگه دارم تا پول لازم را تهیه کنم یا نهایتاً از طریق کسانی که در کشورهای دیگر میشناسم، با مبالغی پایین تر تهیه کنم.»می گوید در اردن چیزی به نام بخش خصوصی در زمینه حمایت از نابینایان نیست و هر حمایتی انجام میشود، از جانب دولت است: «دولت تمام حمایتهای خود از نابینایان را در ادارهای متمرکز کرده که مشابه سازمان بهزیستی ایران عمل میکند.»
هرچه دارم، از برکت قرآن و نماز اول وقت است
به نمایندگی از همسایه دیوار به دیوارمان آمده است. از سرزمینی که زمانی بخشی از خراسان بزرگ بود. از افغانستان، سرزمین ادبیات و عرفان، سرزمینی که سوز آه شبانه پیر هرات، خواجه عبدالله انصاری را در سینهاش حفظ کرده و با وجود ترکشهای باقی مانده از جنگهای 23 ساله –که ظاهراً پایان ندارد- نام خواجه عبدالله انصاری را مدال سینهاش ساخته و بر هر اهل دلی، تفاخر میکند. نامش ولی محمد امیری و ساکن هرات است، شهری که بهلحاظ فرهنگی و حتی گویش، قرابتش به ایران را حفظ کرده است. 47 ساله است و به امر تدریس قرآن مشغول است. شلوار و پیراهن سفید و کت مشکی ای که بر تن دارد، تشخصی به چهرهاش داده و با صدایی رسا، آماده گفتوگو با ما میشود، مشروط بر اینکه گپ مان کوتاه باشد، چون باید خود را به نماز اول وقت برساند. «من با خط بریل آشنا نیستم. طی سه سال قرآن را با کمک یکی از دوستان حفظ کردم؛ به این صورت که او هر روز یک صفحه از قرآن را برایم میخواند و من هم با تمرینات فراوان به خاطر میسپردم.»
هم حافظ قرآن است و هم قاری و معتقد. هرچه دارد از برکت قرآن و نماز اول وقت است: «من وضعیت اقتصادی چندان مطلوبی ندارم اما هرچه هست، از برکت قرآن و نماز اول وقت است. خداوند دو فرزند پسر به من عطا کرده که یکی را داماد کرده ام، اما هر دو قرآن را تا مرحله تکمیل تجوید، صوت و لحن آموختهاند.»
با تشکلهای نابینایان ارتباطی ندارد و ترجیح میدهد به امر تدریس قرآن بپردازد: «در افغانستان چند ان جی او مخصوص نابینایان فعالیت میکنند که عموماً به اموری مثل آموزش بریل و رایانه میپردازند اما من به لحاظ شرایط سخت اقتصادی امکان آموختن رایانه را نداشتم؛ به همین دلیل ترجیح دادم به امر تدریس قرآن بپردازم.»
از مشاهده شکوه مسابقات قرآن در ایران، جداً متعجب شدم
با پوست سیاه و ریش نسبتاً بلندش، با چهرهای به ظاهر تکیده اما صدایی آکنده از نوعی سرزندگی، با وقاری ستودنی، آمده بود تا بگوید با وجودی که سرزمین او و همسایههایش دیر زمانی در استثمار استعمارگران بود، اما هنوز حس انساندوستی و آزادگی و نوع پروری در وجود او و هموطنان و همرنگانش موج میزند. حضورش ناخواسته یادآور تعبیر احمد شاملو و تعبیر جالبش (سیاه همچون اعماق آفریقایی خودم) بود. تو گویی تمام رؤیاهای لنگستون هیوز را میتوان در چهره این جوان جست و جو کرد. نامش محمد حبیب است و از سرزمینی آمده که حق دارد به وجود آن بنازد. به هر حال سرزمین او ماترک سرزمین بزرگ حبشه است که به وجود نجاشی، حاکم نیک سیرت در زمان بعثت پیغمبر اسلام(ص) خوشنام و مشهور است. آری! از اتیوپی آمده و میگوید اگر سرزمینش فقیر است، اما صاحب مردم مهربان است: «من قرآن را با کمک دوستان و برادران دینی ام در مسجد آموختم. در سرزمین من، همه ادیان آزادانه میتوانند فعالیت کنند.»
25 ساله است و از مشاهده شکوه مسابقات بینالمللی قرآن کریم در ایران تعجب کرده و با صدایی حاکی از تحسین، با لبخندی بر لب ابراز احساس میکند: «من برای نخستین بار است که در مسابقات بینالمللی شرکت میکنم. جداً از برگزاری باشکوه این مسابقات در ایران متعجب هستم.»
حمایتهای دولتش از نابینایان را محدود میداند: «دولت اتیوپی از فعالیتهای قرآنی نابینایان تا حدی حمایت میکند و حتی امکان برگزاری مسابقات در سطح محدود را هم دارد اما همان طور که گفتم، این حمایتها محدود است. آن دسته از نابینایانی هم که به امور قرآنی گرایش ندارند، با حمایت دولت در امور فنی مشغول آموزش میشوند.»
ما را هم ببینید
از سرزمین مردمان صبور، سرزمین آسیابهای بادی، سرزمینی که میتوان وحدت شیعه و سنی را به وضوح در آن دید، سرزمین پر از تاریخ و افسانه ایران زمین، سیستان و بلوچستان آمده است تا در کنار برادران مسلمانش از سایر کشورهای اسلامی، مأنوس با آیات وحی به رقابت بپردازد. عبدالله محمدینژاد، نابینای مطلق و ساکن شهر به قول خودش «پیشین» سرباز در رشته حفظ کل قرآن و برای دومین بار در مسابقات بینالمللی قرآن کریم شرکت کرده است. 38 سال سن دارد و با این سن نه چندان بالا، صاحب 5 پسر و 3 دختر است. در یک دارالقرآن خصوصی به تدریس قرآن میپردازد و همیشه شاکر الطاف خداوند است. با لباس مخصوص بلوچها و با لبخندی همراه با نوعی طمأنینه، از نحوه برگزاری مسابقات ابراز رضایت میکند: «مسابقات امسال به نظر من هم در بخش اجرا و هم در بخش داوری به شکلی خوب و قابل قبول برگزار شد. از این جهت بخش داوری را قابل قبول میدانم که علاوه بر داوران ایرانی، داوران بینالمللی از دیگر کشورها هم مسابقات را قضاوت میکنند.»او برای بالا رفتن سطح کیفی مسابقات، حتی راهکار هم ارائه میدهد: «خیلی از شرکتکنندگان از کشورهای دیگر به ما میگویند که شما ایرانیها خیلی قوی و حرفهای در مسابقات حاضر شده اید. ما هم در پاسخ به آنها علت این قدرت را عبور از چند فیلتر بیان میکنیم چرا که در ایران مسابقات قرآن در چند مرحله برگزار میشود که یکی از بهترین نمونهها، مسابقاتی است که از سوی سازمان اوقاف برگزار میشود. پیشنهاد من به مسئولان امر برای بالاتر رفتن سطح کیفی مسابقات بینالمللی، تهیه و تولید سلسله فیلمهای مستند از مسابقات سازمان اوقاف است چراکه به نظر من سطح این مسابقات از مسابقات بینالمللی بالاتر است. فیلم مستند میتواند کمک فکری خوبی به متولیان مسابقات بینالمللی بدهد.»
حضور نابینایان در مسابقات بینالمللی قرآن را حرکتی مثبت میداند: «این اتفاق به ما کمک میکند که در سطحی جهانی بتوانیم خودمان و استعدادهایمان را به جهان اسلام نشان دهیم.»
از سازمان بهزیستی گله مندانه درخواست حمایت میکند: «متأسفانه سازمان بهزیستی آن طور که به سایر استانها خدمات ارائه میدهد، به استان محرومی مثل سیستان و بلوچستان توجه نمیکند. مثلاً همین دوره قبل، اطلاعرسانی درستی درباره مسابقات بینالمللی نشد و من به زحمت خودم را به زاهدان رساندم و موفق به تهیه بلیت شدم، اما بهزیستی هزینه ایاب و ذهاب من از شهر خودم تا زاهدان که معادل 800 کیلومتر است، نپرداخت. من میخواهم از مسئولان فرهنگی سازمان خواهش کنم که ما را هم ببینند و در برگزاری مسابقات قرآنی، به ما هم توجه کنند.»
به رغم انتظار من، سطح مسابقات خیلی بالا بود
وقتی نام شهرش به میان آید، نیاز چندانی به توصیف نمیبینی چرا که همه چیز در آن نام نهفته است. صفا، صمیمیت، غیرت، سرزندگی و.... از دامنه سرسبز زاگرس آمده تا دیگر نماینده ایران در کنار عبدالله محمدینژاد، استعداد خود را نشان دهد. اعلام نام محمد بهرامی بهعنوان نفر اول در رشته قرائت تحقیق از لرستان، شهر خرم آباد در بخش مسابقات نابینایان سی و چهارمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن، بهترین شاهد بر ادعای عبدالله محمدینژاد درباره بالا بودن سطح کیفی حضور ایرانیان در این مسابقات بود. بهرامی از 8 سالگی به طور جدی آموزش قرآن را شروع کرد و در طول 20 سال، موفق به کسب 30 مقام اول در رشتههای قرائت ادعیه، قرائت تحقیق قرآن، مدیحه سرایی و اذان شده است. کارمند دادگستری است و مثل هموطنش عبدالله، کیفیت مسابقات امسال را در سطح بالا ارزیابی میکند: «به رغم انتظار من، مسابقات امسال در سطح بالایی برگزار شد. من فکر میکردم که بخش نابینایان به طور ساده و سرسری برگزار میشود، اما امسال با شنیدن تلاوتهای مختلف از دیگر کشورها، احساس کردم که واقعاً سطح مسابقات بالا رفته است.»
به همنوعانش پیشنهاد میکند که برای بالا بردن کیفیت آموزش قرآن، از خط بریل فاصله نگیرند: «به نظر من نابینایان اگر بخواهند مرتل و قاری خوبی شوند، باید بریل آموزی را سرلوحه کارشان قرار دهند. به من خط بریل به صورت کامل آموزش داده نشد و الآن من با دو انگشت میتوانم مطالعه کنم، در حالی که باید با 8 انگشت بتوانم مطالعه کنم که سرعت خواندنم هم بالا برود.»
وی حمایت سازمانهای ذی ربط در ارتقای سطح آموزشهای قرآنی برای نابینایان را ضروری میداند و می گوید: «در استان لرستان به طور منسجم بحث آموزش قرآن پیگیری نمیشود. خود من با استفاده از نوارها، سی دیها و فایلهای صوتی تمرین کرده ام. من تا سه چهار سال پیش که در کوهدشت زندگی میکردم، به شکل خودجوش قرآن را آموختم، اما وقتی به اقتضای شغلم به خرم آباد آمدم، از محضر استادانی مثل آقایان عزتالله گوشهای، حسن رضا مرادی و سید عباس پورهاشمی بهرهمند شدم که این عزیزان از نخبههای قرآنی استان ما هستند.»
حضور در جمع کسانی که با وجود معلولیت بینایی تنها با کلام آسمانی مأنوس و مألوف هستند گرچه کوتاه، اما تأملی عمیق در ذهن ایجاد میکند و این تردید را کاملاً دور میسازد که این افراد و امثالشان در سراسر جهان اسلام با اتکا به نیروی معنویت و استعانت از الطاف خداوند، بیتوجه به معلولیت شان آمدهاند تا نشان دهند که توانایی، ارتباطی با معلولیت ندارد و باز نشان دهند که برای رسیدن به قلههای اوج از هر مانع پیش روی عبور میکنند.
مجید سرایی