شناسه خبر: 1213 منتشر شده در مورخ: 1392/9/12 ساعت: 12:15 گروه: فرهنگی  
خوشبختی یا بدبختی!؟ انتخاب با شماست
داستان های جذاب و تکان دهنده برای آفرینش شادی،عشق و خلاقیت

خوشبختی یا بدبختی!؟ انتخاب با شماست

سعید گل محمدی معتقد است آینده یافتنی نیست بلکه ساختنی است، آمده ایم تا بسازیم و در مسیر ساختن ساخته شویم، آینده کیفیت ذهنی این لحظه ماست.

مهم ترین عامل تعیین کننده وضعیت شما، روحیه شماست که در هر لحظه چه احساسی دارید.روحیه مهم ترین عامل خلق پدیده هاست. انسانی که روحیه ای عالی دارد،زیبا می اندیشد و هنگامیکه زیبا بیندیشد به دستاوردهای عالی می رسد و در نتیجه روحیه ای عالیتر کسب می کند.مجدداً روحیه ی بهتر او منجر به اندیشه زیباتر او می شود و این اندیشه زیباتر،او را به دستاوردی زیباتر می رساند و آن دستاورد زیباتر مجدداً او را به روحیه ای بسیار بهتر و عالی تر می برد و این چرخه و سیکل مثبت آن چنان ادامه می یابد که انسان احساس می کند چقدر خوشبخت است و چقدر زندگی زیباست.

چقدر همه چیز بر وفق مراد اوست و از آنجایی که چنین باوری پیدا می کند اندیشه های حاصل از داشتن چنین باوری،اندیشه هایی زیباست که شادی،نشاط و خوشبختی و سعادت انسان را تضمین می کند و از آنجایی که هر اندیشه می تواند به عملی و اقدامی و دستاوردی منتهی شود لذا معلوم است که چنین اندیشه های مثبت ناشی از یک روحیه خوب، به دستاوردهای زیبای یک زندگی منجر می شود.

کتاب "خوشبختی یا بدبختی ؟ انتخاب با شماست" متشکل از  داستان های جذاب و تکان دهنده برای آفرینش شادی، عشق و خلاقیت توسط سعید گل محمدی روانه بازر کتاب شد.

یکی از داستان های این کتاب چنین است:  روزی هنرپیشه‌ای به نام «چارلز کوبرن» تعریف می‌کرد که چگونه پدرش درباره‌ی شرّی که به‌خصوص در تئاترهای شهر وجود داشت، به او هشدار می‌داد.

پدرش مردی بسیار مذهبی بود. او از پدرش پرسید: «منظورتان چه نوع تئاترهایی است؟»

پدر: «منظورم تئاترهای تفریحی و هیجانی است که مناسب سن تو نیست. به هیچ وجه به چنین تئاترهایی نرو.»

کوبرن به‌سرعت پرسید: «چرا؟»

پدر: «در آنجا چیزهایی می‌بینی که نباید ببینی!»

این مسأله کنجکاوی کوبرن را برانگیخت. هنوز چند روزی نگذشته بود که به آنجا رفت. او می‌گوید:

«من متوجه شدم که پدرم درست می‌گفت. من چیزی را دیدم که نباید می‌دیدم. من پدرم را در آنجا دیدم!»

نکته: حقیقت تلخ این است که بسیاری از انسان‌ها همیشه با ریاکاری زندگی کرده‌اند. در حالت کلی هر چه فرد ارزش بیشتری برای خود قائل باشد، کمتر به قضاوت و ارزیابی دیگران اهمیت می‌دهد و یا برای خشنودسازی و جلب نظر و توجه دیگران تلاش می‌کند. اما فردی که دچار عقده‌ی حقارت است، استراتژی زندگی‌اش را بر بنیاد اثبات خود به دیگران و سعی در جلب محبت و احترام دیگران می‌گذارد. او مزورانه با پنهان نگاه داشتن ضعف‌ها و یا ارائه‌ی یک تصویر ایده‌آل از خود به دیگران و انتساب صفت‌ها و خصوصیات اخلاقی و ارزشی که فاقد آن است می‌خواهد دیگران او را به رسمیت بشمارند و بپذیرند. از این منظر فرد ریاکار اهمیتی به این‌که دارای چه نقصان‌ها و کژی‌های رفتاری و اخلاقی است، نمی‌دهد بلکه نگران قضاوت دیگران است.

به‌طور مثال فرد ریاکار از این ناراحت نیست که دروغ می‌گوید اما از این‌که دیگران بفهمند دروغگوست (و وجهه‌اش خراب شود) ناراحت می‌شود.

فرد ریاکار آنقدر که از آشکار شدن بدزبانی‌اش ناراحت می‌شود، از این حقیقت که بدزبان است غصه نمی‌خورد.

او دغدغه‌ی اختلاف با همسرش را ندارد. اما از این‌که دیگران پی به این واقعیت ببرند، نگران است.

برای فردی ریاکار مصرف مواد مخدر و دیدن فیلم‌های مبتذل، زشت نیست، زشت این است که دیگران متوجه این مسائل شوند.

ریاکار محترم نیست و این مسأله او را آزار نمی‌دهد. اما دوست دارد دیگران محترمانه با وی برخورد نمایند.

«ارسطو» می‌گوید: محترم بودن شما مهم است نه احترامی که دیگران به شما می‌گذارند.

اما برای فرد ریاکار قضیه برعکس است: انسان موجه و محترم بودن مهم نیست، بلکه کسب احترام دیگران مهم است. فلسفه‌ی ریاکار این است:

اهمیتی ندارد چه کسی هستم، چگونه رفتار می‌کنم و خود را چگونه می‌بینم بلکه آنچه اهمیت دارد این است که دیگران درباره‌ام چگونه می‌اندیشند.

بنابراین ملاک وی برای پایبندی به مسائل اخلاقی نه قبح آن اعمال که ترس از کشف و آشکار شدن رفتارهایش است. در نتیجه بازدارندگی در افراد ریاکار بیرونی است نه درونی.

در حکایت دیگری در کتاب" خوشبختی یا بدبختی ؟ انتخاب با شماست" می خوانیم: راننده‌ای با وجود مشاهده‌ی تابلوی عبور ممنوع وارد خیابانی یک‌طرفه می‌شود. اما مقداری که خلاف می‌رود متوجه افسر راهنمایی و رانندگی می‌شود. افسر او را مورد بازخواست قرار می‌دهد و از وی می‌پرسد: «مگر تابلوی ورود ممنوع را ندیدی؟»

راننده: «چرا قربان ولی شما را ندیدم!»

به این ترتیب می‌بینیم که یک فرد ریاکار اهمیت و ارزشی برای خود قائل نیست. او به خود اهمیت نمی‌دهد، بلکه وی به برداشت دیگران از خود بیشتر بها می‌دهد. او آن‌قدر که از آشکار شدن پلشتی‌های شخصیتی‌اش معذب است، از وجود آن‌ها در رنج نیست.

خلاصه: مکانیزم شکل‌گیری ریا:

هر کس خود را دوست نداشته باشد (فاقد عزت نفس باشد)

برای جبران احساس حقارت، احترام و محبت را از دیگران گدایی می‌کند.

برای جلب احترام و توجه باید خود را فردی محترم و قابل ستایش نشان دهد.

در نتیجه: برای اثبات محترم بودن فرد از طریق ریا، تزویر و دروغ:

الف: زشتی‌های خود را مخفی می‌کند.

ب: ادعای فضایل اخلاقی نداشته را دارد و متقلبانه آن‌ها را در جمع به نمایش می‌گذارد.

در پایان، خوب است از خود سؤال کنیم: «چند درصد از کارهایی که الان مشغول انجام آن هستیم، اگر کسی نبود آن را انجام نمی‌دادیم؟ یعنی چون تماشاچی داریم آن را انجام می‌دهیم. چه کارهایی است که اکنون اگر مطمئن باشیم روزی دیگران متوجه آن‌ها خواهند شد، آن‌ها را انجام نمی‌دادیم؟»

گفتنی است، کتاب "خوشبختی یا بدبختی ؟ انتخاب با شماست" مشتمل بر 216 صفحه به قیمت 8400 تومان از سوی انتشارات نسل نو اندیش چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

 

  twitter linkedin google-buzz facebook digg afsaran
کلید واژه
 
نظرات بینندگان
نظر شما
لطفا جهت تسهیل ارتباط خود با ایران سپید، در هنگام ارسال پیام این نکات را در نظر داشته باشید:
1.ارسال پیام های توهین آمیز به هر شکل و با هر ادبیاتی با اخلاق و منش اسلامی ،ایرانی ما در تناقض است لذا از ارسال اینگونه پیام ها جدا خودداری فرمایید.
2.از تایپ جملات فارسی با حروف انگلیسی خودداری کنید.
3.از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری کنید.
4. ثبت نظرات در سايت ايران سپيد براي هر نظر حداکثر 400 واژه است.
نام:
ایمیل:
نظر: *