printlogo


کد خبر: 6694تاریخ: 1394/4/1 14:34
آشفته‌بازار مشاوره و روان‌درمانی عرصه تاخت و تاز رمالان مدرن
آشفته‌بازار مشاوره و روان‌درمانی عرصه تاخت و تاز رمالان مدرن
نیم‌قرن پیش، متخصصان علم روانشناسی در ایران، قدم در کارزار دشواری گذاشتند که طی آن قرار بود به مردمانِ نا‌آشنا با این شاخه از دانش مدرن بقبولانند به همان میزان که جسم انسان در معرض خلل و آسیب قرار می‌گیرد، روح و فکر و روان هم در تیر‌رس صدمات گوناگون است.

به گزارش ایران سپید درست نیم قرن از زمانی که شادروان دکتر سعید شاملو، اولین کلینیک مشاوره و راهنمایی را در ایران بنا نهاد می‌گذرد.

نیم قرن پیش، متخصصان علم روانشناسی در ایران، قدم در کارزار دشواری گذاشتند که طی آن قرار بود به مردمانِ نا‌آشنا با این شاخه از دانش مدرن بقبولانند که به همان میزان که جسم انسان در معرض خلل و آسیب قرار می‌گیرد، روح و فکر و روان هم در تیر‌رس صدمات گوناگون است و به همین خاطر، درست به اندازه تن، نیازمند تیمار.

حالا چند سالی می‌شود که می‌توان گفت رؤیای متخصصان روانشناسی، دست‌کم در شهر‌های بزرگ، محقق شده و دیگر در این شهر‌ها کمتر کسی را می‌توان پیدا کرد که از مراجعه به مشاور یا روان‌درمان‌گر، با این تصور اجتناب کند که تنها مجانین و انسان‌های افسرده نیازمند مراجعه به این گروه از متخصصانند. حالا دیگر اقشار زیادی هستند که در گرفتاری‌های مختلف فردی یا اجتماعی، اولین راه حل را در مراجعه به مشاوران روانشناسی می‌بینند. از محصّلان گرفته تا زوج‌های در آستانه ازدواج، یا همسران در شُرف جدایی و ...

این افزایش تقاضا برای مراجعه به کلینیک‌های مشاوره و روان‌درمانی، البته پدیده‌ای مبارک و قابل تقدیر است. اما با نگاهی مو‌شکافانه‌تر، می‌توان در‌یافت که علی‌رغم تلاش‌های متعهدانه متخصصان این رشته، به علت نو‌پا بودن این شاخه از درمان و عدم رعایت اصول نظارتی، بازار اخاذی و سوء استفاده از نا‌آگاهی مراجعان نسبت به دانش روانشناسی، به شکل نگران کننده‌ای پر رونق است.

رمال‌های دیروز، رمل و اسطرلابشان را رها کرده‌اند و در پوششی امروزی، با دریافت یکی از مدارک مرتبط با روانشناسی که شاید این روز‌ها به دست آوردنش آن قدر‌ها هم دشوار نباشد، دفتر مشاوره‌ای تأسیس کرده‌اند و به نام روانشناسی، نسخه‌هایی می‌پیچند و راه‌هایی تجویز می‌کنند که ممکن است هر کدامش برای بر هم زدن یک زندگی کفایت کند و آخر کار هم، مغبونِ داستان ما آن کسی است که هم جیبش توسط این طراران خالی شده و هم زندگیش از هم پاشیده است.

این البته تمام ماجرا نیست. گروهی هم هستند که اگر خطرشان بیش از دسته مذکور نباشد، چیزی هم از آن کم ندارد. این گروه دوم، کسانی هستند که حتی زحمت دست و پا کردن همان مدرک نیم‌بند را هم به خود نداده‌اند و در بیشتر موارد، حتی بدون داشتن سواد عمومی، زیر لوای نام‌هایی چون روان‌درمان‌گر تجربی، عارف، راهبر، پیر یا استاد خود‌شناسی و مانند این‌ها، اقدام به برگزاری جلسات آموزش، مشاوره و درمان می‌کنند.

یافتن افرادی که به شیوه‌های بالا متضرر شده‌اند زیاد هم دشوار نیست. کافی است دقایقی پای صحبت کسانی که از مراجعه به مشاور نتیجه‌ای نگرفته‌اند بنشینیم و درمان‌ها و راه حل‌های پیشنهادی مشاوران را با سنگ محک‌هایی که دانش روانشناسی در اختیارمان می‌گذارد بیازماییم تا میزان نا‌آگاهی این دسته از درمان‌گران بر ما عیان شود.

«ا.س» 27 ساله، کارشناس ارشد مهندسی صنایع که خود را «مقید به امور مذهبی در روابط با جنس مخالف» توصیف می‌کند یکی از قربانیان همین خدمات نادرست و غیر‌کارشناسانه است که حدود دو هفته پیش به امید حل اختلافات جزئی با نامزدش به یکی از مراکز مشاوره ازدواج در شمال تهران مراجعه کرده، اما سرانجام با برخورد «سختگیرانه و دور از انتظار» مشاور در جلسه دوم! مواجه شده که با لحنی «عصبانی» در حضور نامزدش از وی به خاطر «نداشتن قدرت تصمیم‌گیری، عدم مهارت در برقراری ارتباط با جنس مخالف و داشتن باورهای جزمی» انتقاد کرده است. سرانجام آنکه، زوجی که در تدارک ازدواج بوده‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند که باید به توصیه‌های مشاور اعتماد کنند و برای جلوگیری از تنش در زندگی قید ازدواج را بزنند.

با شنیدن این ماجرا، در ذهن هر روانشناسی که حتی کمترین میزان دانش را نسبت به رشته تخصصیش داشته باشد، این فکر متبادر می‌شود که یا مشاوری که به او مراجعه شده به دروغ ادعای روان‌شناس بودن دارد یا محل مراجعه یک مرکز کف‌بینی بوده و نه مشاوره. اما متأسفانه، جستجوی نام کلینیکی که زوج مورد بحث در آن تحت مشاوره قرار گرفته‌اند و نام جناب مشاور، نتایج دیگری را به دست می‌دهد.

 مشاور زوج مذکور، خانم «م.ر.»، 60 ساله است و از قضا سیاهه سوابقی که از ایشان در وب‌سایت کلینیک مورد بحث به ثبت رسیده، بسیار هم پر و پیمان است. مواردی چون حضور ده ساله در عالی‌ترین سطوح رسانه‌ای به عنوان روانشناس و ارائه مشاوره در بیش از دوازده کلینیک مشاوره و راهنمایی، اما، در حالی بخشی از سوابق کاری خانم «م.ر.» را تشکیل می‌دهد که ایشان دارنده مدرک کارشناسی روان‌شناسی و کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی است، حال آنکه بر اساس قوانین مصوب نظام صنفی روانشناسی، شرط لازم برای اجازه مشاوره، داشتن مدرک کارشناسی ارشد به بالا، در یکی از گرایش‌های روانشناسی است.

«ا.س»، در خصوص شیوه کار مشاور مذکور این طور توضیح می‌دهد: «در جلسه اول، خانم مشاور از من خواست تا دفترچه‌ای را که حاوی صد سؤال تشریحی است به مبلغ ۱۵ هزار تومان از وی بخرم تا او بتواند با مطالعه پاسخ‌هایم، راه‌کار‌های لازم را ارائه کند. با این امید که دفترچه، حاوی ابزار‌های علمی هنجار شده و بومی برای شناخت بهتر مراجع باشد، از «ا.س» می‌خواهیم در باره سؤالات مطروحه در دفترچه توضیح دهد، پاسخ اما تأسف‌بار است! بر خلاف انتظار، پرسشنامه شامل سؤالاتی بوده در باره گل، حیوان و رنگ مورد علاقه مراجع!

آخرین حلقه‌های این زنجیر درباره میزان آشنایی این مشاور با اصول مشاوره زمانی کامل می‌شود که «ا.س» درباره برخورد «سخت‌گیرانه و غیر‌منتظره» او توضیح می‌دهد: «با لحنی از من انتقاد می‌کرد که احساس می‌کردم از من کینه شخصی دارد، در حالی که من او را اصلاً نمی‌شناختم و در جلسه اول هم اتفاق خاصی نیفتاده بود که بتوانم بر اساس آن، حمله‌ها و موضع‌گیری‌های دور از انتظار او را توجیه کنم. کاملاً شوکه کننده بود، البته نه به اندازه مسائلی که در روزهای بعد از این جلسه و در نتیجه این مشاوره برایم اتفاق افتاد.»

آنچه از این اظهارات و سایر توضیحات «ا.س» برداشت می‌شود ناآشنایی کامل این «روان‌شناس» به ابتدایی‌ترین اصول مشاوره است. دکتر رضا مستشاری، از فعالان حوزه مشاوره، عدم تخصص خانم «م.ر» را با توضیح در باره دو مفهوم ابتدایی اصول مشاوره تبیین می‌کند. مستشاری از «اصل انتقال متقابل» و «لزوم برقراری ارتباط امن با مراجع» به عنوان دو اصل اولیه و بدیهی در مشاوره یاد می‌کند که این مشاور از کمترین آگاهی نسبت به آنها برخوردار بوده است.

 او می‌گوید: «انتقال متقابل» به عنوان یکی از اصولی که ممکن است از سوی این مشاور مورد غفلت واقع شده باشد و تقریباً در تمام متون مربوط به برخورد با مراجع در مراکز مشاوره بر لزوم توجه به آن و رعایتش تأکید شده پدیده‌ای است که درمانگر به طور ناهشیار، مراجع را به عنوان یکی از شخصیت‌های مهم زندگی خود تلقی می‌کند و او را موضوع پاسخدهی هیجانی قرار می‌دهد. به عبارت ساده‌تر در این فرایند درمانگر بر اساس پیشینه‌ها و سوابق زندگی خود ناگهان مددجو را به جای یک شخص مهم که با او احساسات و تعارضات حل‌نشده‌ای داشته قرار می‌دهد و واکنش‌های هیجانی (مثبت یا منفی) بروز می‌دهد که - نظیر آنچه در بالا دیدیم - برای مراجع غیرقابل درک و دور از انتظار است.»

این متخصص ادامه می‌دهد: اهمیت این پدیده در فرایند مشاوره و روان‌درمانی به اندازه‌ای است که کسانی که می‌خواهند وارد این حرفه شوند، خود از قبل توسط یک روان‌شناس کارآزموده روان‌درمانی می‌شوند تا با کسب خودآگاهی نسبت به احساسات و هیجاناتشان بتوانند از بروز آن و اخلال در فرایند مشاوره جلوگیری کنند.

مستشاری اما عدم آگاهی این مشاور به «اصل ایجاد رابطه امن» به عنوان بدیهی‌ترین و زیر‌بنایی‌ترین اصل مشاوره را که در همه کتاب‌های این رشته بر آن تأکید شده و بسیار دور از ذهن است که یک روانشناس، کتابی را در زمینه مشاوره فقط تورّق کرده باشد و به آن بر نخورده باشد به عنوان بارز‌ترین اشتباه این مشاور بر‌می‌شمرد و می‌افزاید:  ناآگاهی مشاور اگر در عدم توجه به اصل «انتقال متقابل» هم چندان پیدا نباشد، در بی‌خبری از وجود یک اصل زیر‌بنایی‌تر و به تعبیری اولیه‌ترین اصل – در رفتار با مراجع به وضوح دیده می‌شود: نقش ارتباط مثبت با مراجع و ایجاد فضای امن درمانی.

اهمیت ایجاد یک رابطه درمانی مثبت و مبتنی بر اعتماد و به دور از فضای عتاب و انتقاد و خرده‌گیری و حفظ آن در طول فرایند مشاوره به قدری است که بعید است بتوان متن یا نوشته یا کتابی در زمینه نظریه‌های روان‌درمانی، فنون مشاوره و اصول مصاحبه یافت که در آن، بر اصل «ایجاد محیط امن مشاوره‌ای» به عنوان اولین اصل تأکید نشده باشد؛ و حتی هستند برخی تحقیقات علمی که واریانس مشاهده شده در موفقیت روش‌های مختلف روان‌درمانی و مشاوره را تنها به کفایت در ایجاد رابطه مثبت غیرمشروط با مراجع و ایجاد فضای امن درمانی تقلیل می‌دهند.

آنچه «ا.س» از فرایند مشاوره و ماجراهای پس از آن شرح می‌دهد، با کمال تأسف تنها یک مورد استثنا از آنچه امروز در مراکز مشاوره و روان‌درمانی رخ می‌دهد، نیست و باید گفت بازار این حیطه از خدمات تخصصی گرفتار معظلاتی به مراتب پیچیده‌تر نیز هست.

با بررسی‌های دقیق‌تر، می‌توان مواردی نظیر: کسب در‌آمد از طریق اجاره پروانه خدمات روان‌شناسی و مشاوره، تأسیس مرکز مشاوره و استفاده از دانشجویان روان‌شناسی و فارغ‌التحصیلان بدون پروانه جهت ارائه مشاوره، سوء استفاده از تعلقات معنوی مردم در قالب عرفان‌های خود‌ساخته و تشکیل جلسات گروه‌درمانی، مشاوره و خود‌شناسی توسط عده‌ای سود‌جو با ادعای روان‌شناسی عرفانی، ارائه مشاوره به صورت تلفنی و ... به عنوان نمونه‌های پیچیده‌تری از آسیب‌هایی یاد کرد که شایسته است در گزارش‌های بعدی فرصت طرح یابند.

بدون تردید، تلاش متخصصان پایبند به اصول اخلای، همواره مصروف این بوده است که بتوانند با بهره‌گیری از دانش مشاوره و روان‌شناسی، باری را از دوش جامعه سبک کنند و گامی در جهت تعالی اجتماع بردارند. اما وجود اختلاف‌های صنفی میان نهاد‌های متولی صدور پروانه و عدم نظارت این نهاد‌ها بر مراکز مشاوره، عرصه را برای فعالیت سود‌جویان فراهم آورده که این امر به خودی خود با ایجاد فضای بی‌اعتمادی در میان مراجعین به مراکز مشاوره، باعث انزوا و رانده شدن کار‌شناسان متعهد به حاشیه می‌شود.

اعمال نظارت کیفی از سوی نهاد‌های ذی‌ربط، حلقه گم شده زنجیره‌ای است که از صادر کنندگان پروانه مشاوره آغاز و به مراجعین این مراکز ختم می‌شود. پدیده‌ای که تو گویی در میان هیاهوی صدور پروانه و چرخه‌های مالی و اقتصادی آن به فراموشی سپرده شده است. البته در این میان، هوشیاری استفاده کنندگان از خدمات مشاوره‌ای هم می‌تواند به جلو‌گیری از تاخت و تاز‌های رمالانی که به نام روان‌شناسی، جیب مردم را نشانه رفته‌اند کمک کند.

احسان مال‌احمدی، روان‌شناس

امید هاشمی، روزنامه‌نگار و محقق


لینک مطلب: http://iransepid.ir/News/6694.html
Page Generated in 0/0056 sec