printlogo


کد خبر: 6270تاریخ: 1394/1/17 12:15
آشتیانی از خاطرات بازی شش تایی ها با استقلال می گوید
حکایت تولد پرسپولیس
آشتیانی از خاطرات بازی شش تایی ها با استقلال می گوید
برای جویا شدن از احوال پیشکسوتان قدیمی فوتبال کشور قصد داریم از این پس به سراغ این عزیزان برویم. در اولین گزارش، ابراهیم آشتیانی پیشکسوت تیم پرسپولیس، در مصاحبه اختصاصی با ایران سپید حاضر شد.

به گزارش ایران سپید ابراهیم آشتیانی در دهم آذر ماه سال 1325 در تهران متولد شد. با تیم پرسپولیس عناوین قهرمانی متعددی را به دست آورد، همراه تیم ملی قهرمان مسابقات جام ملت های آسیا شد و با تیم ملی فوتبال ایران به المپیک مونیخ و جام جهانی کوچک صعود کرد.

آشتیانی: فوتبال خودمو از سن 12 سالگی در محله نازی آباد شروع کردم. زمین های اون منطقه خاک رس بود و به خوبی میشد در اون بازی کرد. یادمه وقتی 12 سالم بود مسابقات رده نونهالان توسط مطبوعات برگزار شد. بعد از پایان اون مسابقات برای اولین بار عکس من در روزنامه کیهان ورزشی چاپ شد که انگار دنیا رو به من داده بودند. در همون سن آقای فرامرزی از من خواست که به تیم نونهالان شاهین برم. امثال آقای فرامرزی آدمایی بودن که بی ریا بازیکنای با استعدادو پیدا می کردن و در اختیار باشگاه های دیگه می گذاشتن. از جیب خودشون واسه بچه ها کفش و لباس می خریدن و خودشون زمینو خط کشی می کردن. الان که دارم فکر می کنم می بینم که این افراد چقدر عاشق بودن که اینجوری مخلصانه واسه فوتبال این مملکت زحمت کشیدن. با کمک آقای فرامرزی و نظری که مرحوم دکتر اکرامی از همون دوران نوجوانی به من داشتن، در سن 15 سالگی در تیم بوستان تیم دسته سه شاهین و در سن 16 سالگی در تیم پولاد دسته دوم شاهین بازی کردم. بازی های خوب من در تیم های زیر گروه شاهین باعث شد، دوباره مطبوعات عکس منو به عنوان پدیده جدید فوتبال ایران چاپ کنن.

با پیشنهاد مرحوم پرویز دهداری و مساعدت دکتر اکرامی در سال 1343 به تیم بزرگسالان شاهین رفتم. اون شبی که به من پیشنهاد داده شد برم شاهین، از خوشحالی تا صبح خوابم نبرد. واسم باور کردنی نبود که می خوام کنار بازیکنای بزرگی مثل مرحوم شیرزادگان، دکتر برومند، همایون بهزادی و حمید جاسمیان بازی کنم. کسانی که چهره هاشون رو تا اون روز فقط تو روزنامه ها دیده بودم. تا 6 ماه من فقط در کنار تیم تمرین می کردم و خود مرحوم اکرامی به من تمرینای تخصصی می داد.

برای اولین بار در سال 46 در بازی های آخر بود که من به جای آقای گروسی کاپیتان و بک راست تیم شاهین بازی کردم. یادمه اولین بازیم مقابل تیم دارایی بود. تیم دارایی در اون سال از شش هفت بازیکن ملی پوش استفاده می کرد. در بازی با دارایی من در مقابل اکبر افتخاری که بهترین بازیکن اون سال دارایی و از تکنیکی ترین بازیکنای آسیا در اون زمان بود عالی بازی کردم و بعد از اون بازی، این بار همه ی روزنامه ها عکس منو چاپ کردن. بعد از مسابقه مقابل دارایی بود که دیگه من تو فوتبال ایران سری تو سرا در آوردم. در همون سال 46 در بازی با تیم تهران جوان من از بازی اخراج شدم و درگیری های اون بازی باعث شد سازمان تربیت بدنی وقت تیم شاهین رو منحل کنه. یادمه تو بازی با تهران جوان، داور مسابقه همش دنبال این بود که یکی رو اخراج کنه. آخرشم منو که تو اون بازی از همه کوچیک تر بودم و زبونم دراز نبود سر یه اتفاق ساده اخراج کرد. تو اون بازی من توپ رو با سینه کنترل کردم اما داور گفت توپ رو با دست زدی و به من کارت قرمز داد. البته به نظر من انحلال تیم شاهین برنامه ای از پیش طراحی شده بود. بعداً گفتن ظاهراً از بالا بهشون دستور داده بودن شاهین رو منحل کنن.

بعد از بازی با تهران جوان ما فکر می کردیم با صحبت و پیگیری این مسئله حل میشه. اما بعدش فهمیدیم انحلال شاهین جدی تر از این حرفاست. پس از منحل شدن تیم، دکتر اکرامی بچه ها رو جمع کرد و گفت هر کی هر جا می خواد بره. من به همراه تمامی بازیکنان تیم شاهین هم قسم شدیم به هیچ باشگاهی نریم یا هممون به یه تیم بریم. حدود 6 ماه در ورزشگاه شماره 2 شیرودی تمرین می کردیم اما تیمی نداشتیم. در اون سال تیم دارایی هم منحل شده بود و همه ی بازیکناش هر کدوم به یک باشگاه رفته بودن. اما ما هم قسم شده بودیم هممون به یک تیم بریم.  تا این که در سال 1347 از طرف تیم پرسپولیس که اون زمان یه تیم دسته سومی بود، با ما صحبت کردن و هممون به تیم پرسپولیس رفتیم. تمامی هواداران شاهین که همبستگی ما رو دیده بودن، به سمت پرسپولیس اومدن.

با پرسپولیس در مسابقات قهرمانی کشور تیم تاج رو با نتیجه 2 بر 0 شکست دادیم و به عنوان نماینده ایران به جام باشگاه های آسیا رفتیم. جام باشگاه های آسیا سال 48 در تایلند برگزار شد که در اون بازی ها نتیجه مطلوبی به دست نیاوردیم. یادمه در بازی اول که مقابل نماینده ژاپن بود، صبح روز مسابقه رسیدیم تایلند و عصر همون روز هم به میدان رفتیم. خستگی راه و بارندگی شدید که ما بهش عادت نداشتیم باعث شد در اولین بازی خودمون در جام باشگاه های آسیا با نتیجه 1 بر 0 مغلوب نماینده ژاپن بشیم. تو اون بازی مقابل ژاپن به قدری بارندگی شدید بود که در دقیقه 90 بازیکن ما یک شوت به سمت دروازه ژاپن زد اما انقدر آب رو زمین جمع شده بود که توپ رو خط دروازه ایستاد و گل نشد.

من در بازی با ژاپن به میدان نرفتم اما در بازی های بعد در مقابل نمایندگان هنگکنگ و مالزی بازی کردم و اون دو تیم رو با شش هفت گل شکست دادیم. در بازی آخر خودمون در مرحله گروهی جام باشگاه های آسیا به مصاف نماینده رژیم اشغالگر قدس رفتیم. بازی سختی برای ما بود اما در عین شایستگی با این تیم به تساوی رسیدیم و از اون مسابقات حذف شدیم. نماینده اسرائیل فقط یه مساوی می خواست تا همراه نماینده ژاپن به مرحله بعد بره. به همین خاطر در مقابل ما دفاعی بازی کرد. بعد از بازی مقابل نماینده رژیم اشغالگر قدس و حذف از مسابقات جام باشگاه های آسیا وقتی به هتل برگشتیم، علی عبده مدیر عامل تیم پرسپولیس ما رو کنار استخر جمع کرد و گفت دیگه پشیمون شده و نمیخواد تیم داری کنه. آقای عبده به ما گفت وقتی برگشتیم تهران، می تونید به هر تیمی که خواستین برین. وقتی اومدیم تهران تیم های زیادی به سراغ من اومدن. یکی از اونا تیم تاج بود اما ما دوباره هم قسم شدیم تا هممون فقط به یک تیم بریم. در اون سال آقای خیامی مالک باشگاه پیکان که در اون زمان امکانات خیلی خوبی از جمله یک استادیوم اختصاصی هم داشت، با ما صحبت کرد. در ابتدا من و برادران وطنخواه به تیم پیکان رفتیم و سایر بازیکنان هم به همراه ما به پیکان اومدن.

چند بازیکن دیگه هم که سرشناس ترین اونها علی پروین بود به ما اضافه شدن. آقای خیامی اعتقاد داشت یک مربی خارجی خوب باید به تیم اضافه بشه و آلن راجرز انگلیسی رو به تیم ما آورد. راجرز خدمت بزرگی به فوتبال من کرد و کلاس فوتبالی منو یه سطح بالاتر آورد. در اون زمان آلن راجرز به من و علی پروین تمرینات اختصاصی می داد. در سال 1348 با مربیگری آلن راجرز قهرمان ایران و قهرمان جام دوستی شدیم. متأسفانه پس از یک سال بازی در تیم پیکان آقای خیامی به ما گفت که از بالا بهش دستور دادن فقط به صنعت بچسبه و از ورزش بیرون بیاد. این شد که آقای خیامی به ما گفت مبلغ قراردادی که بهتون داده بودم رو ازتون نمی گیرم و شما می تونید به هر تیمی که خواستین برین. در سال 49 مجدداً به پرسپولیس برگشتیم. در سال 1350 با رأی کارشناسان فوتبال من به عنوان بهترین بازیکن فوتبال ایران انتخاب شدم. یادمه در استادیوم شیرودی جشن با شکوهی برای من گرفته بودن. از همه ی ارگان ها در این جشن دعوت شده بود. نیروی انتظامی با موتور سواراش اومده بود و هواداران هم با یک شاخه گل و کادو به استقبال من اومده بودن. شب خاطره انگیز و با شکوهی برای من بود.

در اون جشن یک کاپ گرون قیمت که در ایتالیا ساخته شده بود و یک ماشین به من هدیه دادن. در همین سال تیم هامبورگ آلمان برای انجام سه بازی تدارکاتی به ایران اومد. در اون سال هامبور با تیم پرسپولیس بازی کرد که ما با نتیجه 1 بر 0 هامبورگ رو شکست دادیم. به همراه تیم ملی هم با هامبورگ بازی کردیم که اون بازی مساوی شد. بازی آخر تیم هامبورگ در مقابل تیم تاج یا همون استقلال بود که چون پورحیدری بک راست این تیم مصدوم شده بود، آقای رایکوف سرمربی استقلال از من خواست که به صورت کمکی برای استقلال بازی کنم. در هر سه مسابقه، من بازی های خیلی خوبی مقابل هامبورگ انجام دادم. پس از اون مسابقات، باشگاه هامبورگ اعلام کرد که منو با مبلغ یک میلیون مارک میخواد به خدمت بگیره. باشگاه مجوز بازی منو صادر کرد اما آقای خسروانی رئیس سازمان وقت ورزش مجوز منو تأیید نکرد. به من گفتن باید یک سال به صورت مجانی در تیم تاج بازی کنی تا مجوز تو رو برای بازی در هامبورگ تأیید کنیم. اما تیم هامبورگ گفت ما این بازیکن رو همین امسال نیاز داریم و اگه نیاد مجبوریم فرد دیگه ای رو جایگزینش کنیم. دیگه هر چی من رفتم پیش آقای خسروانی التماس کردم تا مجوز منو صادر کنه فایده نداشت. گفتن از بالا دستور اومده از خارج بازیکن به ایران بیاد اما از ایران کسی به خارج نره تا باشگاههای ایرانی ضعیف نشن. در نهایت قرار شد بجاش یه خونه به من بدن. مطبوعات هم در اون روز ها به شدت به دنبال انتقال من به آلمان بودن اما متأسفانه مجموعه این مسائل باعث شد من به هامبورگ نرم. این که نتونستم اولین لژیونر تاریخ فوتبال ایران بشم برای من خیلی ناراحت کننده بود. البته تیم های دیگه هم از جمله یک باشگاه کویتی به سراغ من اومدن. پولی که باشگاه کویتی می خواست به من بده چندین برابر هامبورگ بود اما تصمیم گرفتم در تیم پرسپولیس بمونم.

در اون سال ها دیگه پرسپولیس قدرت اول فوتبال ایران شده بود. در سالهای 1352 و 1354 قهرمان جام تخت جمشید شدیم. سال 52 اون برد تاریخی مقابل تیم استقلال به دست اومد. هنوز که هنوزه بعد از 40 سال هواداران پرسپولیس از اون بازی یاد می کنن. یادمه در اون بازی، ورزشگاه آزادی کامل پر شده بود و حدود 20 30 هزار نفر هم پشت در مونده بودن. در همون اوایل بازی در دقیقه 20 بود که من یه نفوذ انفجاری کردم و پاس من به تیر دروازه استقلال خورد. رشیدی دروازه بان اون روز استقلال نتونست شوت منو مهار کنه. توپ به تیر دروازه خورد و در برگشت حسینعلی کلانی با سینه اولین گل ما رو به ثمر رسوند. همین اتفاق باعث شد بازیکنای استقلال تمرکزشون رو از دست بدن. وقتی گل های سوم و چهارم رو زدیم، دیگه در تیم استقلال دو دستگی به وجود اومده بود و همش با هم درگیر می شدن. در بعضی صحنه ها می رفتیم بازیکنای استقلال رو از هم جدا می کردیم. بازی با نتیجه 6 بر 0 به پایان رسید. تعداد بازیکنای استقلال در تیم ملی از تیم ما بیشتر بود. به همین خاطر این نتیجه برای خود ما هم باور نکردنی بود. در پایان بازی بازیکنای استقلال رو زمین نشسته بودن و گریه می کردن و تماشاگرا هم که بیشترشون پرسپولیسی بودن هنوز در ورزشگاه مونده بودن و به حمایت از تیم ما شعار میدادن. شعار شیش تایی ها از همون موقع به وجود اومد. مسئله ای که دوست دارم نسل جوون امروز بدونه، اینه که بعد از پایان بازی، ما خودمون زیر بغل بازیکنای استقلال رو گرفتیم و اونارو تا لباس کن همراهی کردیم و اونارو دلداری می دادیم. خیلی هاشون از دوستای خود ما در تیم ملی بودن. یه چیزی که شاید برای اکثر مردم سؤال باشه اینه که چرا از اون بازی هیچ فیلمی نیست. ماجرا از این قراره که قبل از بازی از رادیو و تلویزیون برای پوشش بازی اومده بودن. اما چون هم زمان با بازی ما مسابقات قهرمانی جهان کشتی در سالن 12 هزار نفری برگزار می شد، دستور دادن دوربین ها رو برای پخش مستقیم مسابقات کشتی ببرن. در سال 1353 پس از خداحافظی جعفر کاشانی من به عنوان کاپیتان پرسپولیس انتخاب شدم. زمانی که قرار بود کاپیتان پرسپولیس انتخاب بشه من شخصا حرفی نزدم تا دوستانم از من رنجیده خاطر نشن. اما در مسابقه ای که در ورزشگاه آزادی داشتیم آقای عبده همه ی بازیکنان رو دور هم جمع کرد و گفت آشتیانی بهترین بازیکن ایرانه و بیشترین بازی رو در تیم ملی و پرسپولیس داشته و کاپیتانی حق اونه. منم از همه ی بازیکنای تیم رخصت خواستم و به عنوان کاپیتان پرسپولیس انتخاب شدم.

اما متأسفانه در اون سال راجرز از پرسپولیس رفت و همایون بهزادی به عنوان مربی تیم انتخاب شد. در سال 54 به علت مشغله های خانوادگی همایون بهزادی، بیوک وطنخواه جایگزین همایون بهزادی شد و به کمک من مربیگری پرسپولیس رو به عهده گرفتیم. البته من چون خودم کارشناسی رشته تربیت بدنی رو تموم کرده بودم و داشتم فوق لیسانسم رو می گرفتم و دوره های مربیگری در آلمان رو هم طی کرده بودم، بیشتر تیم رو خودم تمرین می دادم. در همون سال 54 تیم استقلال رو شکست دادیم و قهرمان جام تخت جمشید شدیم. در نهایت در سال 1355 به خاطر ادامه تحصیل در مقطع دکترا در سن 30 سالگی از فوتبال خداحافظی کردم. در رده ملی در سال 1348 توسط آقای رایکوف به تیم ملی دعوت شدم. زدراکو رایکوف یوگسلاو تحول بزرگی رو در فوتبال ما به وجود آورد. زمانی که رایکوف سرمربی ایران شد بسیاری از بازیکنان با سابقه از جمله اکبر افتخاری، مصطفی عرب، جلال طالبی و عزیز اصلی رو از تیم ملی کنار گذاشت و بازیکنان جوون و کم تجربه ای رو مثل من، مرحوم حجازی و مظلومی رو به تیم ملی دعوت کرد. در سال 1348 رایکوف ما رو به یک تورنمنت دوستانه در شوروی برد که در اونجا ما 6 7 بازی انجام دادیم و تمامی مسابقات رو هم با گل های زیاد واگذار کردیم. در اون زمان مطبوعات به شدت از آقای رایکوف انتقاد کردن که چرا از بازیکنان کم تجربه استفاده می کنه. اما همون کار رایکوف تیم ملی رو برای ده سال بیمه کرد. در مسابقات جام ملت های آسیا در سال 1972 میلادی، 1351 شمسی، در تایلند قهرمان آسیا شدیم و من به عنوان بهترین بازیکن جام انتخاب شدم. در اون مسابقات دیدار اول رو در مقابل تیم عراق انجام دادیم. از نظر روحی روانی چون 4 سال قبل هم تیم ایران قهرمان شده بود، به شدت تحت فشار حکومت ایران قرار داشتیم که عراق رو حتما شکست بدیم و در نهایت قهرمان بشیم. هر سه گلی که حسین کلانی در بازی اول مقابل عراق به ثمر رسوند رو پاس های من صورت گرفت. در بازی فینال نیز در مقابل کره جنوبی تا دقیقه 90، 1 بر 0 جلو بودیم اما با یک شوت از راه دور دروازه ما باز شد و مسابقه مساوی شد. اما در وقت های اضافه با نفوذی که من انجام دادم حسین کلانی گل پیروزی بخش ایران رو به ثمر رسوند و ما برای اولین و آخرین بار در خارج از ایران و در شرق آسیا قهرمان شدیم. قهرمانی در اون مسابقات باعث شد به رقابت های جام جهانی کوچک در برزیل بریم. یکی دیگه از افتخاراتی که من در سال 1972 میلادی با تیم ملی ایران به دست آوردم، صعود به المپیک مونیخ بود. برای راهیابی به المپیک مونیخ باید با تیم کره شمالی بازی می کردیم. چون ما قهرمان غرب آسیا شده بودیم، باید به مصاف کره شمالی که قهرمان شرق آسیا شده بود می رفتیم. در بازی رفت در شهر پیونگ یانگ اول قرار بود مسابقه بعد از ظهر برگزار بشه اما به خاطر وزش شدید باد، بازی به فرداش ساعت 9 صبح موکول شد. ما اصلا به بازی در این موقع از صبح عادت نداشتیم و از نام کره شمالی که به توفان زرد معروف شده بود، هراس داشتیم. در اون مسابقه مرحوم ناصر حجازی ستاره بی چونو چرای زمین بود و 3 4 گل حتمی رو از کره ای ها گرفت. شانس آوردیم که در اون مسابقه نباختیم.

البته ما هم یک گل توسط مرحوم صفر ایرانپاک به ثمر رسوندیم اما داور نپذیرفت. بازی برگشت در تهران هم با نتیجه مساوی به پایان رسید و فیفا تصمیم گرفت بازی سوم رو در کشور پاکستان برگزار کنه. در بازی سوم، در نیمه اول نتیجه مساوی بود تا این که در نیمه دوم مرحوم ناصر حجازی یک توپ رو برای من پرتاب کرد و من با سرعت زیاد حدود 70 متر از طول زمین رو پشت سر گذاشتم. وقتی به 20 متری دروازه کره شمالی رسیدم چندین بازیکن به سمت من هجوم آوردن اما دو سه نفر رو دریبل زدم و با دروازه بان کره شمالی تک به تک شدم. در اون موقع دیگه توانی در پا های من نبود. در اون موقع یه جوراب قرمز پیدا کردم و با یک بغل پا توپ رو به سمت اون انداختم و مرحوم ایرانپاک هم با توپ به درون دروازه رفت. اینجوری شد که ما با یک گل جلو افتادیم. دیگه ما همش زیر توپ میزدیم تا توپ با فاصله از زمین بیرون بره و وقت مسابقه تلف بشه. چون در اون زمان فقط یک توپ برای بازی بود.

در دقیقه 80 حسین کلانی زد زیر توپ و خوشبختانه توپ وارد دروازه شد و بدین ترتیب ما با نتیجه 2 بر 0 کره شمالی رو شکست دادیم و به عنوان تنها نماینده قاره آسیا به المپیک 1972 مونیخ رفتیم. اون برد برای ما و سایر کشور های جهان خیلی عجیب بود. برای رفتن به المپیک مونیخ چون ما یک سال و نیم در اردو بودیم، یه سری از بازیکنان از خستگی زیاد دیگه تحمل یه تورنومنت سنگین دیگه مثل المپیک رو نداشتن.

افرادی مثل حسین کلانی، مرحوم حجازی و مظلومی همراه ما به مونیخ نیومدن. در بازی اول در المپیک مونیخ، به مصاف تیم دانمارک رفتیم و در ده دقیقه اول دو گل از آلن سیمونسن خوردیم. کسی که بعدنا فهمیدیم یکی از بهترین بازیکنان حال حاضر جهان هستش. در بازی دوم مقابل لهستان هم شکست خوردیم اما در بازی سوم، مقابل تیم اول و دوم برزیل، 1 بر 0 به پیروزی رسیدیم. در اون بازی برزیل برخی نفرات اصلی خودشو به همراه نداشت اما صرفاً تیم دوم برزیل هم نبود. همون برد ما در مقابل تیم ملی برزیل باعث شد دو تیم دانمارک و لهستان به مرحله بعد صعود کنن. در سال 1353 در تمرینات تیم ملی پای من از چند ناحیه شکست و چند جراحی در کشور آلمان انجام دادم و همین مسئله باعث شد در سن 28 سالگی از تیم ملی خداحافظی کنم. همین اتفاق باعث شد من دیگه به جام جهانی آرژانتین نرم. به نظر من در عرصه ملی همایون بهزادی بهترین مهاجم تاریخ فوتبال ایران هستش. در حال حاضر معمولاً مهاجمانی که سرعت بالایی داشته باشن رو جز مهاجمان ایده آل می دونن. اما در گذشته مهاجمانی که خوب سر می زدن جز بهترین های دنیا بودن. به نظر من در اون زمان همایون بهزادی یکی از بهترین سرزن های دنیا بود. در خط دفاع نیز به نظر من جعفر کاشانی بهترین مدافع تاریخ تیم ملی فوتبال ایران هستش. جعفر کاشانی یک دفاع مدرن بود. علی پروین نیز در خط میانی بهترین هافبک تمام ادوار فوتبال ایران هستش. پروین یک بازیکن تکنیکی بود و به نظر من هنوز در خط میانی بازیکنی مثل علی پروین فوتبال ایران به خودش ندیده. در درون دروازه نیز من احمدرضا عابدزاده رو بهترین دروازبان تاریخ فوتبال ایران می دونم. جام جهانی 98 که ما صعود کردیم بخشی از راه صعود رو مدیون درخشش عابدزاده بودیم.

بعد ها من به سوی سمت های مدیریتی در باشگاه پرسپولیس رفتم. زمانی که عضو هیأت مدیره پرسپولیس بودم در زمینه مسائل فرهنگی من کار های زیادی برای پرسپولیس انجام دادم. پیشنهاد شکل گیری دانشکده تربیت بدنی پرسپولیس رو من دادم. برای خصوصی شدن این باشگاه سفری به ترکیه داشتم و تحقیقات گسترده ای رو در باشگاه گالاتاسرای انجام دادم. در زمینه فنی نیز مدتی سرپرست پرسپولیس بودم و در زمان آقای بگوویچ مسائل فنی و ارنج تیم رو به کمک هم حل و فصل می کردیم. اما این اواخر دیگه دیدم تیم با اون ذهنیتی که من دارم پیش نمیره. دیدم کسانی وارد ورزش شدن که اصلا فوتبالی نیستن. زمانی که آقای خادم اومدن من اختلاف نظر شدیدی با ایشون داشتم و همین مسائل باعث شد کم کم از پرسپولیس فاصله بگیرم. همون موقع از آقای خادم خواستم شما از فوتبال فاصله بگیرین و اجازه بدین قدیمی های پرسپولیس این تیم رو به دست بگیرن.

ما 30 میلیون هوادار داریم و اینا می تونن به تیم کمک کنن. اما متأسفانه آقایون این اجازه رو ندادن و همین شرایط واقعا منو خسته کرد و باعث شد از پرسپولیس دور بشم. حالا الان همه دارن ملاحظه می کنن که علم و تجربه ما درست می گفت. آقایون چندین ساله که همش صحبت از خصوصی سازی دو باشگاه استقلال و پرسپولیس می کنن. اگه شما به سایت باشگاه های بزرگ مثل منچستر یونایتد، بارسلونا و رئال مادرید نگاه کنید، یه بخش مخصوص برای کمیته مالی و درآمدزایی های خودشون دارن. باشگاه گالاتاسرای در سال 86 200 میلیون دلار گردش مالیش بوده. این تیم ها اول با کمک های دولتی خصوصی شدن اما کم کم رو پای خودشون ایستادن.

در حال حاضر دولت داره هزینه سنگینی برای دو باشگاه استقلال و پرسپولیس می کنه. در حالی که فوتبال امروز خودش می تونه خرجشو در بیاره. نیازی نیست این همه هزینه رو دوش دولت باشه. امروزه راه های مختلفی برای درآمدزایی باشگاه های خصوصی در جهان وجود داره. یکی از این راه ها تبلیغات هستش. اگه ما یه تلویزیون خصوصی داشته باشیم بازی ها رو خودمون در سراسر ایران پخش کنیم، به راحتی می تونیم درآمد زیادی رو نصیب باشگاه هامون کنیم. اما در حال حاضر این شرایط در کشور ما وجود نداره. یکی دیگه از راه ها جذب اسپانسر های خارجی هستش. خیلی از شرکت های خارجی مثل سامسونگ و الجی حاضرن جنس هاشون رو به ما بدن. یکی دیگه از راه های کسب درآمد، خرید و فروش بازیکن هستش. از طریق تأسیس آکادمی های مدرن فوتبال میشه بازیکنای زیادی رو ساخت و به تیم های منطقه صادر کرد. در فوتبال ایران بدون شک بازیکنان مستعد زیادی حضور دارن. من در این زمینه زیاد تحقیق کردم.

کشور ما یکی از غنی ترین استعداد های فوتبال در سطح جهان هستش. اما متإسفانه دو باشگاه بزرگ کشور ما تیم های پایه مناسبی ندارن. مجموعه این شرایط باعث شده در حال حاضر دو باشگاه پرسپولیس و استقلال شرایط اولیه خصوصی شدن رو نداشته باشن. در این زمینه دولت حتماً باید کمک کنه. موانعی هم که در بالا گفتم دولت باید کمک کنه و از سر راه برداشته بشه تا این دو تیم بتونن روند خصوصی سازی رو به درستی طی کنن. به نظر من تنها گروهی که می تونن پرسپولیس رو به دست بگیرن قدیمی های این تیم هستن. اگه قرار باشه این تیم به بخش خصوصی واگذار بشه، تنها پیشکسوتان پرسپولیس می تونن این تیم رو هدایت کنن. دولت باید کمک کنه و یه استادیوم اختصاصی در اختیار پرسپولیس قرار بده. یک وام بلند مدت هم به این تیم داده بشه و دولت طی پروسه 10 ساله این وام رو پس بگیره. راهی که کشور های دیگه هم رفتن همینطور بوده. وقتی هنوز این دو تیم شرایط درآمدزایی مناسبی ندارن، اشخاص مختلف با چه توجیهی بیان و با مبلغ 290 میلیارد تومان این تیم رو بخرن.

به نظر من دولت نباید هیچ پولی بگیره و فقط باید دیگه از این پس خرجی برای این دو تیم نکنه. البته من امید چندانی ندارم خصوصی سازی این دو باشگاه با شرایط موجود به این زودیا عملی بشه. واقعاً در فوتبال ما هیچ چیزی در سر جای خودش نیست. فوتبال ما از زمانی نابود شد که به صورت صوری نام حرفه ای روی اون گذاشتن. بدون این که واقعا زیر ساخت های حرفه ای شدن رو داشته باشه. بزرگترین اشتباه مسئولین فدراسیون فوتبال ما این بود که به خاطر درخواست کنفدراسیون فوتبال آسیا و محدودیت هایی که قرار بود در سهمیه باشگاه های ما در آسیا اعمال کنن، به صورت صوری نام حرفه ای شدن رو روی فوتبال ما گذاشت و بدون حساب و کتاب پول زیادی رو وارد فوتبال ما کرد. از زمانی که پول وارد فوتبال ما شد، افراد سودجو هم شروع به فعالیت در این عرصه کردن. من حاضرم قسم بخورم اگه یه بازیکن مستعدی مثل مسی رو کوچیک بکنن و پدرش بیاد بگه که این بازیکن استعداد زیادی داره اجازه بدین کنار تیم تمرین بکنه، اولین چیزی که بهش میگن اینه که اول 20 میلیون بده تا بذاریم پسرت تست بده. همین افراد دلال و سودجو فوتبال ما رو به نابودی کشوندن.

اول مصاحبه گفتم زمان ما افراد عاشقی بودن که از جیب خودشون واسه این فوتبال هزینه می کردن و بازیکنان مستعد رو شناسایی می کردن اما در حال حاضر؟! فساد عمیقی فوتبال ما رو در بر گرفته. بیشترین سو استفاده ای که الان در فوتبال ما صورت می گیره مربوط به بازیکنان خارجی هستش. همین سه بازیکن خارجی که پرسپولیس در حال حاضر به خدمت گرفته، به نظر من 20 هزار نفر بهتر از این افراد رو ما الان در کشور خودمون داریم. اما این بازیکنان رو میارن تا درصدشو بگیرن. من از وزیر ورزش درخواست می کنم حتی اگه شده یک سال این فوتبال رو تعطیل کنن تا این ورزش پر طرفدار رو از افراد سودجو پاک سازی کنن. به خاطر همین فساد شدید در فوتبال هست که مردم هم از فوتبال فاصله گرفتن و به ورزشگاه ها نمیان. مردم ما متوجه این پلیدی ها می شن. چرا باید مدیر عامل پر طرفدار ترین تیم این مملکت اصلا فوتبالی نباشه. من از مسئولین رده بالای این مملکت درخواست می کنم فوتبال ما رو از این منجلاب نجات بدن.

در پایان من جا داره از همه ی مردم ایران تشکر کنم. دست همه ی مردم ایران رو می بوسم. من عاشق کشورم هستم. حتی الان هم می تونم در سایر کشور ها به عنوان مدرس فوتبال فعالیت کنم اما دوست دارم تا آخرین نفس در کنار هموطنان خودم باشم. قدیمی های پرسپولیس این تیم رو پر طرفدار ترین باشگاه ایران و آسیا کردن و مردم هم به حق نگران سرنوشت این تیم هستند.
من خطاب به هواداران میگم به امید خدا این روز های تلخ هم میگذره و پرسپولیس دوباره به روز های اوج و ایده آل خودش خواهد رسید.

امیر سرمدی

 


لینک مطلب: http://iransepid.ir/News/6270.html
Page Generated in 0/0048 sec