جاذبه قرآن در زندگی زوج نابینای حافظ قرآن / گلایه از کملطفیهای بهزیستی نسبت به معلولان
فاطمه علائی و جواد فتحی، زوج نابینای که هر دو حافظ قرآن و دارای مدرک دکتری از دانشگاه تهران هستند، از کملطفیهای بهزیستی نسبت به این معلولان گلایه دارند؛ از اینکه حتی بهزیستی توانمندی معلولان را باور ندارد.
|
به گزارش ایران سپید به نقل از ایکنا، در کوچه پس کوچههای شهرمان به کوچهای خلوت میرسیم، مسجدی میان درختان سرسبز پنهان شده، اینجا مسجد صاحبالزمان(عج) دولتآباد شهرری است؛ جایی که جواد فتحی اکبرآبادی هر هفته پنجشنبهها کلاس تفسیر قرآن دائر میکند و اهالی محل مشتاقانه در این کلاسها حضور دارند، که البته شیوع کرونا برگزاری این جلسات را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
فاطمه حسینیعلائی و جواد فتحیاکبرآبادی زوج نابینایی هستند که هر دو حافظ قرآن کریم، مدرس دانشگاه، دارای مدرک دکتری از دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور واحد پیشوا هستند، این زوج انگار مصداق واقعی آیه «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً» هستند، مصاحبه ما را با این خانواده بخوانید:
ایکنا ـ از نحوه ورودتان به عرصه فعالیتهای قرآنی بگویید؟
علائی: زمانی که پنج سالم بود برادرم قرآن تلاوت میکرد و من کنارش مینشستم، علاقهمند شدم تا من هم حفظ کنم. همان زمان جزء سیام قرآن کریم را حفظ کردم، سپس در دورههای متفاوت قسمتهای مختلفی را حفظ کردم تا سال دوم دانشگاه که تصمیم گرفتم کل قرآن را حفظ کنم و پس از یک سال موفق شدم. یعنی از سال ۷۳ تا ۷۴ با گوش دادن به نوارهای تلاوت استاد منشاوی و تکرار مداوم به مدت یکسال موفق به حفظ قرآن شدم. جاذبه و کشش خود قرآن مؤثرترین عامل برای حفظ قرآن است.
فتحی: کلاسهای حفظ قرآن خود را از کودکی شروع کردم، در جلسات مذهبی بهطور پیوسته و مداوم شرکت میکردم؛ حفظ قرآن را نه برای شرکت در مسابقات بلکه برای افزایش آگاهی انجام دادم. بیشتر متمایل به این هستم که در کارهای علمی و تحقیقاتی راجع به قرآن کاری انجام بدهم ولی با این وجود از کودکی و دبستان در مسابقات قرآن شرکت کردهام و دارای مقامهایی نیز هستم.
ایکنا ـ از خودتان بگویید و از روزمرگیهایی که یک معلم قرآن روشندل دارد؟
علائی: متولد ۱۳۵۳ و بر طبق نظر بهزیستی نابینای کامل هستم ولی مقدار کمی نور را تشخیص میدهم. در مرکز آموزش قرآن کریم آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم(ع) و فرهنگسرای بهمن به تدریس قرآن اشتغال داشتهام؛ مسئول واحد خواهران دارالقرآن حضرت عبدالعظیم(ع) بودم و هر از گاهی کلاسهای قرآن یا تفسیر را برای نوجوانان و مردم علاقهمند برگزار میکنیم و زندگی روزمره خود را مانند بقیه مردم میگذرانیم که امر صله رحم و صحبت با دوستان حتما جزئی از آن هست.
خط بریل را هنوز نیاموختهام اما با کامپیوتر میتوانم تایپ کنم، هیچگاه در مدرسه مخصوص نابینایان درس نخواندم و در مدرسه عادی با افراد بینا بودم، با این وجود همیشه جزء سه نفر اول در کلاس محسوب میشدم حتی در سال ۱۳۷۱ در المپیاد زبان موفق به کسب رتبه اول شدم.
فتحی: در سال ۱۳۵۵ در روستای اکبرآباد از توابع شیراز به دنیا آمدم. به دلیل نسبت فامیلی پدر و مادرم نابینا شدم در خانواده ما فرزندان دیگر نیز اینچنین بودند ولی فقط من تحصیلاتم را ادامه دادم. در کودکی در مدرسه شبانهروزی تحصیل میکردم و پس از آن نیز دوران دانشگاه در خوابگاه بودم.
دوران دبستان را در مدرسه شوریده شیرازی تحصیل کردم و برای ادامه تحصیل در رشته مترجمی زبان عربی در سال ۷۸ به دانشگاه دولتی اصفهان آمدم و پس از آن نیز برای دوره کارشناسی ارشد دانشگاه تهران در رشته علوم قرآن و حدیث به تهران آمدم و با معدل حدود ۱۸,۵۰ فارغالتحصیل شدم؛ درس خود را تا دکتری ادامه دادم و هماکنون عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور واحد پیشوا هستم.
ایکنا ـ تاکنون موفق به کسب چه رتبههایی شدهاید؟
علائی: از مقطع اول راهنمایی در مسابقات شرکت میکردم، در مسابقات کشوری هلال احمر در رشته حفظ قرآن کریم رتبه اول و در مسابقات دانشآموزی هم که در همان سال برگزار شد موفق به کسب رتبه اول در سطح کشور شدم. همچنین دو سال پس از آن در مسابقات حفظ کل دانشجویان مقام اول و در مسابقات قرائت فرهنگسراها رتبه اول را کسب کردم، سه سال قبل از این هم در مسابقات حفظ ۲۰ جزئی مسابقات ملی دانشجویان رتبه اول و در مسابقات اوقاف در حفظ ۲۰ جزء رتبه چهارم و ۱۵ جزء رتبه پنجم را کسب کردم.
همچنین در سال ۱۳۸۲ از طرف مرکز بانوان قرآنپژوه بهعنوان اولین حافظ کل قرآن کریم و مربی نمونه کشور از سوی رئیس جمهور وقت تکریم شدم.
ایکنا ـ از ازدواج و نحوه آشناییتان بفرمائید.
فتحی: در دوران کارشناسی ارشد با خانم علائی در بعضی از درسها همکلاس بودم که باعث شکل گرفتن ازدواج ما شد. بعد از ازدواج تا هفت هشت سال چون شغل ثابتی نداشتم بار هزینهها بر دوش همسر بزرگوارم بود که حتی تا امروز نیز ایشان از خود بزرگواری نشان میدهد و واقعاً یکی از مشوقهای من در زندگی و در زمینه حفظ قرآن ایشان بوده و هست.
ایکنا ـ با توجه به درجات علمی و قرآنی که طی کردهاید، آیا عضو بنیاد ملی نخبگان هستید؟
علائی: اطلاعرسانی از جانب بنیاد که آیا میتوانیم عضو بشویم یا نه، نشده است. دو سال گذشته متوجه شدم که با عنایت به مدرک تخصصی دارالقرآن میتوانستم عضو شوم ولی شرط سنی باعث شد تا اقدامی از جانب من صورت نگیرد. بهزیستی بهعنوان سازمان متولی باید افراد زیر مجموعه خود که دارای شرایط هستند را معرفی کند که تاکنون این امر صورت نگرفته است.
ایکنا ـ از چه زمانی به فکر برگزاری کلاسهای حفظ قرآن افتادید؟
فتحی: کلاسهای حفظ قرآن را همسرم قبل از ازدواج برگزار میکرد. مخصوصاً در دارالقرآن آستان عبدالعظیم(ع) و حدود ۷۵ حافظ قرآن تحویل جامعه دادهاند که در مسابقات داخلی و بینالمللی از بهترینها بودهاند.
بعد از ازدواج، من نیز جذب این کلاسها شدم، قرارداد بستیم و تدریس را شروع کردم که البته کلاسهای حفظ قرآن در حال حاضر تعطیل است و جلسه تفسیر قرآن بانوان در مسجد صاحبالزمان(عج) شهرک کاروان برقرار است.
علائی: جرقه تشکیل این کلاسها تقریباً از سال ۱۳۷۳ زده شد و هدفم فعالیت در شاخهای بود که به آن علاقهمند هستم.
ایکنا ـ چه درخواستی از مسئولان دارید؟
فتحی: برای نابینایان متأسفانه اقدام جدی صورت نمیگیرد با اینکه ما نابینایان موفق زیادی در همه زمینهها داریم، یکی از وزرای کشور انگلیس یک نابینا است و در ایران هم گرانترین وکیل قرن و وکیل پرونده خونهای آلوده نابیناست، ولی متأسفانه سازمان بهزیستی از افراد نابینای موفق برای آموزش دیگر نابینایان استفاده نمیکند.
در کل در جامعه در مورد افرادی که دارای معلولیت هستند و نه فقط نابینایان، کملطفی میشود، در حالی که نابینایان نیز مانند افراد عادی میتوانند در جامعه حضور داشته باشند و به وظایف خود عمل کنند، به طور مثال برای حقالتدریس شدن، تا بفهمند یک نابینا درخواست داده درخواست را رد میکنند یا در صدا و سیما هیچوقت یک نابینا را بهعنوان کارشناس دعوت نمیکنند، در بین سازندگان برنامههای مذهبی صدا و سیما از بین شاگردان خانم دکتر علائی نیز هستند ولی آنها هم از استاد دعوت نمیکنند و نابینایان در جامعه امروز مهجور شدهاند.
در تمام سطح شهر تهران فقط مرکز قرآنی خزانه برای آموزش به نابینایان وجود دارد که با توجه به جمعیت نابینایان این شهر مطمئناً خیلی کم است. در این مرکز در کنار آموزشهای عادی برای زندگی، آموزش قرآن نیز داده میشود ولی در عین حال از افراد موفق نابینا در این مراکز استفاده نمیشود؛ در حالی که اگر در این مراکز از افراد موفق برای آموزش دیگر نابینایان استفاده شود مطمئناً باعث ایجاد امید و انگیزه برای نابینایانی میشود که فکر میکنند با نابینا شدنشان زندگی به آخر رسیده است. با این کار امید و انگیزه زیادی در جامعه نابینایان و به تبع آن در جامعه دمیده میشود.
در بهزیستی افراد معلول و نابینایان تشویق به ازدواج نمیشوند پیدا کردن شغل برای نابینایان سخت است و مخصوصاً نابینایانی که ازدواج کردهاند یکسری خدمات اولیهای را نیاز دارند، از وسایل حمل و نقل عمومی گرفته تا امکانات دیگر ولی متأسفانه به معلولان فکر نمیشود.
علائی: مشکل عمده افراد نابینا خودشان هستند شاید این جمله من برای نابینایان سنگین باشد ولی عدم وحدت بین افراد نابینا باعث شده که سازمان بهزیستی خود را در مقابل آنها متعهد نداند؛ بهعنوان مثال اگر من به موفقیتی دست یافتم دیگر برایم مهم نیست که کسی که دارای شرایط من است آیا میتواند به موفقیت برسد یا در چه شرایطی بهسر میبرد. اینچنین اتفاقی وقتی در جامعه ما بیفتد که افتاده است متأسفانه دیگر سازمان بهزیستی خود را موظف به حمایت از افراد نابینا نمیکند، حتی احتیاجات اولیهشان را نیز مهیا نمیکند مثلاً برای دریافت کارت معلولیت که خیلی راحت میشود از طریق پست به دستمان برسد، متحمل صرف هزینه آژانس و وقت خود و به عنوان عضو هیئت علمی، دانشجویان و دانشگاه میشود تا بهصورت حضوری بروم و کارتم را دریافت کنم که آن هم متأسفانه با برخورد بد بعضی از مددکاران انجام میشود.
یک دلیل دیگر این است که سازمان بهزیستی از افراد نابینا به راحتی استخدام کارمند ندارد و نمیپذیرد، اگر سازمان بهزیستی در سطح کلان و تصمیمگیریهایی که در مورد افراد نابینا یا معلول دارد از افراد نخبه همان قشر استفاده کند قطعاً در این خصوص تصمیمگیریها و عملکردها متفاوت خواهد بود.
امکانات برای نابینایان در جامعه بسیار کم است، به طور مثال در زبان انگلیسی و عربی سیستم گویای بریل وجود دارد که متن را به گفتار تبدیل میکند و نابینا به راحتی میتواند متنها را مطالعه کند ولی در زبان فارسی هنوز این امکان برای نابینایان وجود ندارد.
معلولان و نه فقط نابینایان اگر با معلولیت خود کنار بیایند و این امر را بپذیرند خیلی از مشکلاتشان حل میشود و زندگی جدید و موفقی را شروع خواهند کرد، نه فقط نابینایان بلکه همه انسانها باید مشکلات را به صورت یک هدیه از جانب خداوند بدانیم، نباید خود را از جامعه کنار بگذاریم.
ایکنا ـ شما برای معلولان چه کردهاید؟ آیا در کلاسهایتان افراد معلول نیز شرکت دارند؟
علائی: شاگرد نابینا در حال حاضر ندارم ولی یک نفر بود که موفق به حفظ قرآن شد و یک نفر دیگر که به دلیل مسافت زیاد موفق به حضور در کلاسها نشد.
ایکنا ـ فکر میکنید چرا در جامعه معلولیت را محدودیت تلقی میکنند و به دلیل نقصی که فرد مقصر آن نبوده است، در جایگاهی که باید باشد قرار نمیگیرد؟
علائی: انسانها هوا و هوس دارند که گاهی دلیل این امر، همین هوا و هوس میشود. بحث بعدی هم این است که معلول بهعنوان محدود نگریسته میشود یعنی هر که معلولیت دارد محدودیت دارد پس در جایگاهی که باید باشد از او استفاده نمیشود، در نتیجه همان میشود که به طور مثال در یک برنامه، کارشناس که باید با یک کودک مطابق سنش برخورد کند این مسئله را درک نمیکند.
ایکنا ـ مسابقات قرآن بهزیستی را چطور ارزیابی میکنید؟
فتحی: مسابقات قرآن سازمان بهزیستی هر سال نسبت به سال گذشته کیفیت پایینتری دارد، در مسابقات بینالمللی قرآن بخش ویژه نابینایان داریم ولی متأسفانه سازمان بهزیستی بسیار ضعیف عمل کرده است، ما قاریهای خیلی خوبی داریم ولی سازمان بهزیستی کملطفی میکند.
علائی: در مورد مسابقات قرآن بهزیستی نیز چون وحدت نداریم چنین اتفاقاتی میافتد، بهزیستی بهعنوان متولی امور معلولان خودش معلولان را بهعنوان توانمند قبول ندارد، مشکل این است. مشکل این است که در کشور متأسفانه وقتی عدهای در منصبی قرار میگیرند به راحتی مقام را رها نمیکنند، سازمان بهزیستی در مسابقات قرآن از داورانی استفاده میکند که از شرایط معلولان اطلاعی ندارند فقط فرم و پول داوری را میشناسند، چنین شخصی نمیداند معلولی که هم نابینا است و هم ناشنوا چه مشکلاتی در راه حفظ قرآن دارد، یک فرد ناشنوا در مسابقات باید سمعک را درست تنظیم کند، فرکانس بالا اذیت میکند نابینا هم که است و نمیتواند از طریق لبخوانی متوجه منظور شود پس طبیعی است که سؤال را درست متوجه نمیشود در نتیجه جواب درست هم نمیدهد. هر سال یک عده خاصی به مرجله نهایی میرسند مدال میآورند و آن شخصی که پایین است نمیتواند صعود کند و همیشه در رده پایین میماند، اگر از فرد نابینا بهعنوان داور استفاده شود چون درد معلولان را میفهمد راحتتر و بهتر میتواند اظهارنظر کند.
ایکنا ـ امکانات و تجهیزات شهری آیا برای تردد روشندلان مناسب است؟
علائی: همین که از خانه سالم بیرون میآییم و سالم برمیگردیم خانه خدا را شکر میکنیم اما واقعیت این است که نابینایان حداقل امکانات را ندارند بهعنوان مثال برای مناسبسازی مترو طوری خطوط برجسته طراحی شدهاند که پا لیز میخورد یا داخلشان پیچ میخورد و نابینایان به مشکل برمیخورند یا در سطح شهر میلههایی تعبیه شده که از عبور موتورسواران جلوگیری شود اما امکانات بازدارنده باید برای موتورسواران باشد، من به عنوان یک نابینا تا دم درب خانهام مشکل دارم. ماشین را جلوی ساختمان پارک میکنند و ما برای رفت و آمد به مشکل برمیخوریم. اگر سازمان بهزیستی با شهرداری به وظایف و تعهدات خود درست عمل کنند دیگر من که نابینا هستم، همسرم هم نابینا است و در ساختمان محل سکونت ما یک نابینا و یک معلول دیگر نیز زندگی میکنند نباید آنقدر دردسر ببینیم و اذیت شویم.
ایکنا ـ بهزیستی از شما و دیگر معلولان در مورد مشکلاتتان پرسوجو میکند؟
علائی: چنین چیزی هیچگاه اتفاق نیفتاده است، برای تبلیغ با معلولان مصاحبه میکنند تا تأییدش کنند که بهزیستی برای ما زحمت میکشد، هزینه تحصیل میدهد قابل تقدیر است اما این از بودجهای است که در اختیار سازمان قرار گرفته است که ما هم با دردسر این هزینه را دریافت کردیم ولی از ما نمیپرسند که چه میخواهیم و آنطور که خودشان صلاح میدانند عمل میکنند. ما برای کمترینها مشکل داریم مثل داشتن یک OCR فارسی. چیزی که حق طبیعیمان هست هنوز نتوانستهایم بهزیستی را متقاعد کنیم که هزینه کند تا ما بتوانیم Voice box را که دستگاهی است که متن را اسکن کرده و به ۱۲ زبان میخواند داشته باشیم، اگر این امکان مهیا بشود تحول عظیمی در زندگی کسی مثل من که هم خودم نابینا هستم، هم همسرم به وجود میآید چون دستگاه بهگونهای است که متن را زیر دستگاه میگذاریم اسکن میکند و میخواند دیگر منتظر یک فرد بینا که بیاید و متن را برایمان بخواند نمیشویم.
ایکنا ـ چه افرادی در زندگی شما نقش پررنگی به لحاظ شکلگیری شخصیت و رشد و پیشرفتتان داشتهاند؟
فتحی: افراد زیادی در زندگی به من کمک کردند، از معلم قرآن من در روستا تا استادهای دانشگاه چه در زمینه قرآن و چه در زمینه تحصیلاتم به نوعی نقش بسزایی در شکلگیری شخصیتم داشتند اما از بین همه پدر و مادرم که هر دو مرحوم شدهاند نقش بیشتری داشتند آن موقع که در مدرسه شبانهروزی تحصیل میکردم هر پنجشنبه پدرم من را به خانه میبرد و کمکم میکرد، مرا به جلسات مذهبی میبرد و باعث شد که در این مسیر قرار بگیرم.
علائی: قرآن در زندگی من خیلی تأثیرگذار بود، یک دانشمند یا یک عالم کتابهای علمی خود را با خود دارد هم در ذهنش هم همراه خود و یک نفر حافظ قرآن نیز کتاب قرآن را همیشه با خود دارد ولی این همراهی فرق میکند قرآن فقط یک کتاب نیست که در مواقع ضروری آن را باز کنی و یک خطش را بخوانی و مشکلت حل شود، بلکه خودش میشود راهنمای زندگی فرد و معانی و مفاهیم این کتاب آسمانی همیشه همراه انسان است، قرآن برایم واقعاً همینطور بوده همیشه از همان ابتدای آشنایی من با این کتاب اثر خود را نشان داد و معدلم در دوران مدرسه پیشرفت کرد. در زندگی مشترک هم همینطور اثرات قرآن واقعاً برای من مشهود بود همچنین بعضی آیات مانند «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ»، (بقره/۲۱۶) که انس و الفت زیادی با این آیه دارم. در کنار اینها همسرم هم تأثیر زیادی در زندگی من داشته و دارد چه از لحاظ فراهم کردن امکانات و چه از لحاظ اینکه ایرادهایم در تلاوت قرآن را میگوید و با توجه به اینکه خط بریل را بلد نیستم خیلی به من کمک میکند، بعد از قرآن مانند هر شخص دیگری طبیعتاً خانواده نقش اساسی در زندگیام دارد من هم پدر و مادرم و مخصوصاً مادرم خیلی تأثیر داشت و به من القا میکرد که نابینایی محدودیت نیست در مورد درس و مدرسه در کنار مادرم، معلمم نیز بسیار مشوق من بود و کمکم کرد، در بحث حفظ قرآن اولین مشوقم برادرم بود که بسیار به من کمک کرد.
فاطمه علائی کتابی با عنوان «تفاوت روح و نفس از دیدگاه قرآن» تألیف کرده است که توسط انتشارات طراوت شیعه در سال ۱۳۹۰ منتشر شده است و همانطور که از نامش پیداست در آن به بررسی تفاوتهای روح و نفس از دیدگاه قرآن پرداخته میشود. در ادامه مصاحبه از او درباره کتابش پرسیدیم.
علائی: کتاب من راجع به تفاوت نفس و روح در قرآن است. جرقه تألیف این کتاب از آنجا زده شد که قرآن تفاوتهایی بین روح و نفس قائل است، همه جا شنیدهایم که انسان دارای دو بعد است ولی قرآن نظرش این نیست و انسان را سه بعدی میداند: یک جسم و یک روح که تفاوت بین انسان و حیوان از آن نشئت میگیرد و یک نفس.
این آیات من را وادار کرد تا در این زمینه تحقیقاتی کنم، قرآن هرگاه که خواسته مدح کند از نفس صحبت کرده نه از روح! پس به این نتیجه رسیدم که طبیعتاً روح به عالم بالا تعلق دارد و این نفس است که میتواند انسان را به جاهای پست برساند یا پاک و مطهر شود و به عالم بالا برساند حتی مرگ و حیات نیز به نفس تعلق دارند، زمانی که میگوییم روح پرواز میکند قرآن همه اینها را به نفس نسبت میدهد، نفس منبع الهام خوبی برای انسان است.
ایکنا ـ دسترسیتان به منابع مورد نیاز برای تألیف کتاب چگونه بود؟
نابینایان برای مطالعه باید منشی داشته باشند، متن و کتابها را منشیام برایم میخواند؛ لذا تألیف زیاد راحت نبود ولی اگر voicebox و نصب ocr فارسی بر روی آن انجام گیرد خیلی خیلی راحتتر میشود اما در عین حال مشکل خاصی در مرحله چاپ نداشتم.
در مورد پخش اما متأسفانه کتاب را در بازار نتوانستم ارائه بدهم و تنها وزارت فرهنگ و ارشاد ارشاد ۲۰۰ نسخه را خریداری کرد و بقیه در انبار خاک میخورد. بهزیستی بهعنوان نهاد متولی هیچ کمکی نمیکند حتی از طرحها و پیشنهادهایی که میدهیم نیز استفاده نمیکند. به طور مثال برای مراسم روز عصای سفید چند برنامه ساخته میشود و از چند نابینای موفق تجلیل میشود و همین. بیشتر از این متأسفانه کاری انجام نمیشود.
سخن پایانی ...
فتحی: آرزو میکنم این مصاحبهها، مصاحبههای فراموش شده نشوند و برای معلولان فکری بشود.
علائی: انشاءالله صحبتهای ما بهعنوان درد دلهای نابینایان به گوش مسئولان برسد.
لینک مطلب: | http://iransepid.ir/News/33707.html |