داستان نقاشی نابینایان+فایل صوتی
در بهمن ماه سال جاری دومین مسابقه نقاشی برای کودکان تهرانی از سوی معاونت اجتماعی شهرداری تهران برگزار شد. خانه هنرمندان تهران میزبان نمایشگاه مجازی این مسابقه بود که در آن نقاشیهای برگزیده کودکان به صورت حضوری و مجازی به نمایش گذاشته شد. در داوری نهایی این مسابقه محمد دولت پور دانش آموز نابینای مجتمع شهید محبی تهران به عنوان رتبه اول مسابقه برگزیده شد
|
به گزارش ایران سپید دولت پور دانش آموز کلاس هشتم این مجتمع است که نقاشی خود را به صورت بریل برای مسابقه ارسال کرده است . برای آشنایی با شیوه نقاشی این دانش آموز با او گفتگویی داشتیم و از او در باره موضوع مسابقه و تجربه اش از نقاشی بریل پرسیدیم: او پاسخ داد: موضوع مسابقه شهری که دوست دارم از پشت پنجره ببینم بود که البته در این مسابقه مدارس دیگر هم شرکت داشتند ما در مدرسه گروه واتساپی داریم که اطلاعیه مسابقه را در آن گذاشتند و تصمیم گرفتم در مسابقه شرکت کنم.
س: نقاشی که شما کشیدید چه بود؟
ج: من صفحه بریل را کلا پر کردم یک ماشین کشیدم و دو درخت ، دو سه پروانه ،دو خانه ،یک مسجد و آسمان و خورشید و ابر .
س: مقدار بینایی شما چقدر است؟
ج: خیلی کم.
س: چیزهایی که کشیده اید خودتان دیده اید؟
ج: بله من قبلا بینا بودم. و می توانم شکلها را تجسم کنم.
س: با چه چیزی نقاشی کشیدید؟
ج: با ماشین پرکینز حروف شش نقطه را برای نشان دادن آسمان در بالای صفحه کشیدم ولی بقیه نقاشی را با لوح و قلم کشیدم.
س: موارد دیگر نقاشی را چگونه کشیدید؟
ج: برای ابرها در دو خط ستاره زدم و در درازا سه چهار ابر کشیدم. خورشید را هم به هر نحوی بود سعی کردم گرد بکشم. البته من دو نسخه نقاشی داشتم که در نسخه اصلی نقاشیم خورشید به صورت هشت ضلعی بود چون به بریل نمی توان دایره کشید ولی در نسخه اصلاح شده نقاشی که در خانه هنرمندان قاب شده است سعی کردم با لوح و قلم یک دایره در بیاورم. ماشین را شبیه یک ون یا اتوبوس کشیدم برای بدنه دو خط به تعداد سیزده تا شش نقطه زدم و برای لاستیک آن از ستاره استفاده کردم. و سقف و پنجره را به شکل مربع در آوردم.
س: این شیوه نقاشی را در مدرسه یاد گرفتید؟
ج: نه این ابتکار خودم بود و من معلم نقاشی بریل نمی شناسم.
س: بچه های دیگر هم در مسابقه شرکت کردند؟
تنها نقاشی بریل در مسابقه نقاشی من بود.
نقاشی برای نابینایان از سالها پیش مورد توجه بوده است از هاشم بدری که نقاشی را با رنگ روغنی و به صورت برجسته و قابل لمس برای نابینایان آموزش می داد تا دیگرانی که تجربه های مشابهی داشته اند. از بین نابینایانی که به نقاشی علاقه نشان داده اند هاتف شرار در تهران و شهرهای دیگر نمایشگاههایی از نقاشیهای خود دائر و علاقمندان را به دیدن آثار خود دعوت کرده است. او در باره اینکه این شیوه نقاشی از چه زمانی آموزش داده می شده و او چگونه و کجا این آموزشها را دیده است می گوید: سال حدود هجده سال پیش با کسی آشنا شدیم که نقاشی رآل را با رنگ روغن کار کرده بود و با دوستان نابینایی که قبلا سابقه بینایی داشتند مثل جانبازان و کسانی که نابینا شده بودند، کار می کرد ایشان تصمیم گرفتند این کار را با نابینایانی تجربه کنند که اصلا سابقه بینایی نداشته اند. من و پدر و خواهرم نابینای مطلق هستیم.و فقط نور و تاریکی را تشخیص می دهیم و تصوری از رنگ نداریم یعنی اگر به من بگویند بنفش چه رنگی است از نظر تئوری این رنگ را کاملا می شناسم اما تصوری از آن ندارم. من چون در طبیعت رفته بودم و در کودکی و نوجوانی خیلی کنجکاو بودم کوه و دریا و بالا رفتن از درخت را تجربه کرده بودم.
مثلا وقتی به کوه می رفتم به سنگها دست می زدم و متوجه آنها می شدم یا خورشید را مثل یک لامپ گرد می دیدم. اما نمی توانستم تصور کنم چه رنگی دارد. یا وقتی با ماشین در جاده حرکت می کردیم از دور احساس می کردم کوه تقریبا شکل مثلث است. بنابر این تصورات ذهنی خودم را با آموزه هایی که از استادم سعد الله احمدی گرفته بودم ترکیب کردم البته ایشان سال گذشته فوت شدند سال 82 من و خواهرم و چند تن از نابینایان به کلاس ایشان رفتیم و بعد از چند سالییکی دو نمایشگاه گروهی برگزار کردیم من رنگ روغن را به رنگ آکریلیک تغییر دادم چون زودتر خشک می شد. یعنی وقتی رنگی را روی بوم می گذاشتم سریع خشک می شد و اگر نیاز داشتم رنگ دیگری روی آن بگذارم در زمان کمتری امکان پذیر بود تعدادی از کارهایم را هم به صورت حجم کار کردم نه به شکلی که شبیه مجسمه سازی باشد یا وقتی روی بوم می گذاریم ضمخت باشد. بلکه شبیه خط بریل که روی کاغذ کشیده می شود. قابل لمس بود. چون هنر باید ظرافت هم داشته باشد.
همچنین با خمیر کاغذ و خمیر سرامیک و خمیرهای مخصوص نقاشی کار کردم و روی آنها را هم رنگ می زدم. البته خیلی از نقاشیهای من بدون حجم است و رنگ طبیعی دارد. معلم دوم من هم برادرم هانی شرار بود که استاد خوشنویسی است و نقاشی خط کار می کند. اولین نمایشگاه من در سال 97 در موزه دکتر حسابی بود و بعد در خانه هنرمندان اصفهان و یک فرهنگسرا در تهران و سال گذشته هم در گالری گویا تشکیل شد که تمام آثار را شهرداری تهران برای موزه خود خریداری کرد. و آخرین نمایشگاه من دو هفته پیش در امارت هنرمند در اصفهان افتتاح شد. آنچه من در نقاشی به دنبالش بودم احساساتی بود که روی آن کار می کردم. برادرم رنگها و فرمها و تمام زوایای نقاشی را به صورت حرفه ایبه من یاد داد و تئوری رنگها و ترکیب آنها را هم آموختم.
و الان می دانم چه جسمی چه رنگی دارد و ترکیبش چه رنگی می شود برای تشخیص رنگها هم روی تیوپهای رنگ را می توان با خط بریل نوشت و آنها را مشخص کرد. یا رنگهای اصلی را به ترتیب توی پالت گذاشت برای نقاشی هم بوم را به دو یا چند قسمت تقسیم می کردیم. برای این کار با مشورت با دوستانم یک سری وسایل را به صورت دست ساز ساختیم که مقداری از سطح تابلو بالاتر قرار می گرفت و زیرش پایه داشت و می توانستیم سطح را به چند قسمت تقسیم کنیم. نقاشیهای من و نقاشی نابینایان را بسیاری نقد کرده اند خیلی ها گفتند این صنعت است و برخی گفتند آب در هاون کوبیدن است و خیلیها هم مسخره کردند. ولی من به کارم اعتقاد داشتم و توانستم ادامه دهم. البته ممکن است از نظر حرفه ای کار اشکالات فنی داشته باشد اما منتقدان باید تصور یک فرد نابینا را در نقاشی ببینند چون نقاشی عینا چیزی نیست که می بینیم چون آن بیشتر شبیه تابلوی عکاسی می شود و البته عکس دقیقتر هم هست و بعلاوه من فقط رآل کار نکردم بلکه سورآل و انتزاعی هم کار کردم و تصوراتم را هم کشیدم
آقای شرار اینک قصد دارد این شیوه نقاشی را به نابینایان دیگر نیز بیاموزد و در این باره می گوید: در آینده ای نزدیک با برادرم هانی کلاسهایی را در سراسر کشور شروع خواهیم کرد و کلاسهای نقاشی را برای سایر دوستان نابینا هم راه خواهیم انداخت.
لینک مطلب: | http://iransepid.ir/News/33256.html |