printlogo


کد خبر: 21248تاریخ: 1399/4/17 11:03
شیوه های نوین آموزشی نابینا ناشنوایان + فایل صوتی
گفتگو با معلم با سابقه آموزش و پرورش استثنایی
شیوه های نوین آموزشی نابینا ناشنوایان + فایل صوتی
افرادی که دو معلولیت نابینایی و ناشنوایی را همزمان تجربه می کنند شرایط و ویژگیهای متفاوتی دارند. برای آشنایی با نیازهای این گروه با اشرف کریمی، معلم بازنشسته آموزش و پرورش استثنایی گفتگویی داشتیم.

به گزارش ایران سپیدکریمی یک دوره آموزشی نیز در مدرسه پرکینز آمریکا درباره کودکان نابینا، ناشنوا گذرانده است. از او می پرسم: شیوه های آموزشی کودکان نابینا، ناشنوا از گذشته تا کنون چه تغییراتی داشته است؟ پاسخ می دهد: این آموزشها از آمریکا شروع شد و اولین کسی که نابینا ناشنوا بود خانمی بود به نام لورا بریجمن که از خانواده ای پرجمعیت و کارگری در آمریکا آمده بود.هرچند  مؤسس مدرسه پرکینز، این مدرسه را برای نابینایان درست کرده بود ولی لورا را هم پذیرفت و با شیوه هایی آموزش او را شروع کرد. بعد از گذشت چند سال هلن کلر هشت ساله وارد سیستم آموزشی شد که به کمک معلم خودش آموزش دید. ما معمولا هلن کلر را به عنوان اولین فرد نابینا ناشنوا می شناسیم که آموزش دیده است این به دلایل متفاوت است. هلن کلر خانواده متمولی داشت؛ چهره زیباتری داشت و کارش را تا دانشگاه ادامه داد نوشت و آثاری از خودش به جای گذاشت و فعالیتهای اجتماعی زیادی داشت و به این ترتیب عنصر معروفی شد. شیوه ای که معلم هلن ، او را با آن آموزش می داد امروزه منسوخ شده است. هلن کلر نه می شنید و نه می دید. کاملا ناشنوا و نابینا بود. معلمش "آن سولیوان" سعی کرد به هلن بفهماند که هر چیزی اسمی دارد و او را نسبت به این موضوع شرطی کرد و بعد برای اینکه تلفظها را به او یاد بدهد با روشی به نام تادوما که گذاشتن انگشتان روی لب بالایی ،لب پایینی و بینی است کلمه ها را به او یاد داد تا اینکه پیشرفت کرد و ادامه داد. البته هلن کلر دختر باهوشی هم بود و تصاعدی پیشرفت می کرد. اما شیوه های آموزشی که امروزه گسترش یافته کاملا متمایز است. روش تادوما منسوخ شده و با شیوه های دیگری شرطی سازی و اینکه هر چیز اسمی دارد را به فرد یاد بدهند که از طریق اشیاء واقعی و تصاویر و سمبلهای آنها و بعد بریل آموزی اتفاق می افتد.

س: آیا این روزها فنآوری می تواند کمک بیشتری به این افراد داشته باشد؟

ج: وقتی از افراد نابینا ناشنوا صحبت می کنیم باید طیفی را در نظر بگیریم که طبق تعریف جهانی چهار گروه از افراد را شامل می شود. گروه اول افرادی که کاملا ناشنوا و کاملا نابینا هستند. مانند هلن کلر و لورا بریجمن. دوم افرادی که کم بینا و کم شنوا هستند که بسیار زیاد هستند. گروه سوم افرادی که کاملا نابینا و کم شنوا هستند و گروه چهارم افرادی که کاملا ناشنوا و کم بینا هستند. یعنی وقتی می گوییم نابینا ناشنوا فکر نکنیم کسی مثل هلن کلر یا لورا بریجمن است. بلکه ممکن است فرد در سه دسته دیگر قرار داشته باشد. حالا چرا اینطور است؟ واقعیت این است که وقتی فردی کم بینا کم شنوا می شود آسیبی دیده است که با روشهای معمول نمی توان با او رفتار کرد. به او آموزش داد و ارتباط برقرار کرد. این خلأ آموزش و پرورش استثنایی در کشور ماست و چیزی است که من دنبالش هستم تا آن را الگوسازی و مدلسازی کنم. الان از بچه هایی که در مدارس ناشنوایان یا در مدارس نابینایان هستند. بسیاری آسیب دیگری هم دارند. منظورم از نظر شنوایی یا بینایی است. این وقتی در کنار مشکلات شناختی قرار بگیرد کار را مشکلتر هم می کند. اینکه فنآوری این روزها به این افراد کمک می کند یا نه به این بستگی دارد که فرد در کجا قرار گرفته باشد. اگر کاملا نابینا و کاملا ناشنوا باشد فنآوری می خواهد برای او چه کاری انجام دهد به غیر از استفاده از نت تیکر که وقتی آموزشها را با روشها و راهبردهایی که وجود دارد  گذراند و به سطحی رسید که سواد خواندن و نوشتن و سواد ارتباطی داشت حالا برای خواندن متنها می تواند از بریل و نت تیکر استفاده کند. یا مثلا کاشت حلزون یک نوع فنآوری است که ممکن است انجام کاشت در کودکی به او کمک کرده باشد تا بتواند چیزهایی را بشنود. از نظر آموزشی فنآوریهای امروزه کمی کار معلم را راحت تر کرده است چون ابزارهای تولید محتوا و نمادهایی که برای ارتباط با کودک ساخته می شود را تولید می کند. اگرچه هنوز هم خیلی از این موارد دست ساز است پس بعد از آموزشهای اولیه اگر فرد به سواد به معنای خواندن و نوشتن رسیده باشد می تواند از فنآوریهای ارتباطی برای گسترش ارتباط خودش و رساندن پیام خودش استفاده کند.

 

 


لینک مطلب: http://iransepid.ir/News/21248.html
Page Generated in 0/0045 sec