هشتگ روزمرگی یک معلول، هشتگی برای بیان مشکلات یک معلول حرکتی
روایت زندگی معلولان از زبان خودشان یکی از موثرترین راههای آگاهی بخشی به جامعه است. ملیحه نظیری سارخانلو معلول حرکتی است که بر روی ویلچر می نشیند. او کارشناس ارشد روانشناسی و اهل اردبیل است. سارخانلو توئیتر را برای بیان حرفهای خود انتخاب کرده است.
|
به گزارش ایران سپید می گوید: من در 9 ماهگی مشکل حرکتی پیدا کردم و می دانم افرادی که در بزرگسالی دچار معلولیت می شوند چندین برابر ما رنج می برند برای همین در توئیتر نوشته ام چیزهایی که به آن اشاره می کنم حرفهای کسی است که از ابتدا با معلولیت زندگی کرده علاوه بر این ، اولویت اول خانواده من این بود که کمبودی حس نکنم پس چیزهایی که می نویسم نوشته های معلولی است که بهترین شرایط را دارد تازه همین نوشته ها هم برخی را ناراحت می کند. یکی از خاطره هایی که قبلا نوشتم مربوط به روزی بود که هنگام رفتن به خانه خواهرم اتفاق افتاد و دو چرخ جلوی ویلچر من در جوی آبی افتاد که توسط شهرداری به تازگی ساخته شده بود. من آن روز دو ساعت زیر آفتاب ماندم چون کوچه خلوت بود و کسی از آن نمی گذشت و تازه وقتی هم کسی آمد مشکل ستون فقرات داشت و نتوانست به کمکم بیاید و رفت و کمک آورد. این حرفها برای آدمهای سالم درک نمی شود. این معلول حرکتی معتقد است معلولان آنقدر نابه جا از کلمه ترحم استفاده کرده اند که مردم از ترس ناراحتی معلولان به آنان کمک نمی کنند.سارخانلو می افزاید: به نظر من ترحم و دلسوزی با کمک کردن از زمین تا آسمان متفاوت است. وقتی من به کمک نیاز دارم نمی توانم آن را انکار کنم. من نمی توانم از پله بالا بروم و نیاز به کمک دارم چرا نیازم را انکار کنم. شهر هم که پر از پله است. کسی باید به من کمک کند تا از پله بالا بروم. اغلب فکر می کنند که اگر برای کمک جلو بیایند من را ناراحت می کنند. در حالیکه من خیلی هم خوشحال می شوم . گاه پیش می آید که از درخواست کمک خجالت می کشم.اما اگر خود افراد داوطلب این کار شوند چرا باید ناراحت شوم. من معتقدم ما معلولان باید این مسائل را با مردم طرح کنیم تا آنها متوجه شرایط ما شوند. و بفهمند اگر به کمک ما بیایند استقبال می کنیم. این ما را اذیت نمی کند اما حرفهایی که برخی می زنند و می گویند خدا را شکر که من سالم هستم ما را اذیت می کند. این وقتها فکر می کنم وضعیت من چقدر بد است که دیگران را به فکر خدا می اندازد. در توئیتی نوشته بودم که در یک مراسم عزاداری، خانمی پیش آمد،به پاهای من می کوبید و از خدا برایم شفا می خواست آنقدر حرکتش عجیب بود که خودم ترسیده بودم می گفت دارم برایت دعا می کنم به او گفتم: اینجوری دعا می کنید نظر همه را به سمت من جلب کرده اید اگر راست می گویید جوری دعا کنید که من و دیگران متوجه نشویم. شما بیشتر از من نیاز به دعا دارید این رفتارها است که ما را اذیت می کند. من واقعا به کمک دیگران نیاز دارم تا اینجا هم به کمک دیگران پیشرفت کرده ام. ما بالاخره در انجام بسیاری از کارها محدودیت داریم.
سارخانلو از معلولان دیگر هم می خواهد مانند او با هشتک روزمرگی یک معلول مشکلات خود را با جامعه در میان بگذارند. من مشکلاتم را در توئیتر می نویسم تا دیگران با آن آشنا شوند به دیگران هم همین توصیه را دارم شما هم با هشتک روزمرگی یک معلول مشکلات را بگویید به دیگران در قبال کلمات ترحم آمیزشان بگویید که هر کس جوری خلق می شود همه ما استثنای هستیم. اگر دقت کنیم برخی مانند من و برخی مثلا ضریب هوشی بالایی دارند آنها هم مشکلاتی دارند یکی از دوستان می گفت من ده سال است به مسافرت نرفته ام او ضایعه نخاعی است و مشکلش نبود سرویس بهداشتی مناسب در سفر است. من اما به او و دیگرانی چون او می گویم تا چه زمانی می خواهید خود را در خانه محبوس کنید شما هم یک راهی برای مشکلتان پیدا کنید و از خانه بیرون بیایید. ما باید با مشکلاتمان کنار بیاییم جامعه حالا حالاها نمی خواهد شرایط ما را درک کند این ماییم که باید با مشکلاتمان سازگار شویم. می خواهم سوار اتوبوس شوم ویلچر بالا نمی رود مجبور می شوم از راننده بخواهم ویلچر را صندوق عقب بگذارد و خودم موکتی روی پله بیندازم و از آن بالا بروم. وضعیت قطار هم همینطور است و ویلچر در سالن تنگ قطار حرکت نمی کند در برخی از کشورها در سالن ویلچر مناسب کوچکتری می گذارند که بتوان از آن استفاده کرد که اینجا نداریم. هواپیما هم وضعیت بهتری ندارد.معلولان دیگر می گویند اگر روی زمین حرکت کنیم لباسمان کثیف می شود و دیگران به ما نگاه می کنند و تحقیر می شویم. من می گویم باید این حرفها را کنار گذاشت. خب من اینجوری می توانم به سفر بروم و برایم حرکات مردم مهم نیست با همین وضعیت به ترکیه، کربلا ؛ مشهد باکو و سوریه رفته ام.
او می گوید ما باید خود مشکلاتمان را بگوییم تا دیده شود شاید آن وقت تصمیمی برای حل مشکلات گرفته شود. اما اگر حتی حل نشود من خوشحال می شوم دیگران به من کمک کنند تا در فروشگاه خریدهایم را انجام دهم اکثر فروشگاهها پله دارند گاه با فروشنده قرار می گذارم و لباس را می گیرم و به خانه می برم تا بپوشم اما وقتی لباس برایم مناسب نیست و آن را برای پس دادن می برم فروشنده قبول نمی کند و لباس روی دستم می ماند. این مشکلات دیگر برای من عادی شده است.
لینک مطلب: | http://iransepid.ir/News/20920.html |