تختی زیر تیغ نابینایان
ظهر جمعه ۱۲ بهمن ماه، جمعی از نابینایان در سینما بهمن فیلم سینمایی «تختی» آخرین ساخته بهرام توکلی را تماشا کردند. قرار بود بعد از نمایش فیلم، عوامل فیلم به پرسشهای نابینایان پیرامون فیلم پاسخ دهند، اما به علت پاره ای ناهماهنگیها، این اتفاق نیفتاد. اما بعد از نزدیک به یک ماه این اتفاق در آستانه نوروز ۱۳۹۸ افتاد و ظهر یکی از روزهای اسفند، چند تن از نابینایان با حضور بهرام توکلی، فیلم سینمایی تختی را نقد و بررسی کردند.
|
به گزارش ایران سپید سی و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم فجر برای نابینایان یک تفاوت عمده با سالهای قبلِ این فستیوال بین المللی داشت و آن، عبارت از توجه دفتر جشنواره به شهروندان نابینا و حضور این شهروندان در مهمترین رویداد هنری کشور با اکران ویژه برای این شهروندان بود. ظهر جمعه ۱۲ بهمن ماه، جمعی از نابینایان در سینما بهمن فیلم سینمایی «تختی» آخرین ساخته بهرام توکلی را تماشا کردند. قرار بود بعد از نمایش فیلم، عوامل فیلم به پرسشهای نابینایان پیرامون فیلم پاسخ دهند، اما به علت پاره ای ناهماهنگیها، این اتفاق نیفتاد. با این حال بهرام توکلی این قول را داد تا بعد از پایان جشنواره و فروکش کردن هیاهوها، در یک جلسه ای صمیمی با حضور تعدادی از نابینایان حاضر شود تا درباره جدیدترین ساخته اش در جریان صحبتهای این شهروندان قرار بگیرد. این اتفاق در آستانه نوروز ۱۳۹۸ افتاد و ظهر یکی از روزهای اسفند، چند تن از نابینایان با حضور بهرام توکلی، فیلم سینمایی تختی را نقد و بررسی کردند. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل این جلسه است.
در آغاز صحبت لازم میدانم نکاتی در خصوص ویژگیهای مثبت فیلم اخیرتان بیان کنم. اولین نکته جالب، استفاده از صحنه های واقعیست که آدم را یاد سینمای کلاسیک و مخصوصاً صنعت منتاژ شوروی می اندازد که جای آن در سینمای ما خالیست؛ چون بخش اعظم سینمای ما را سینمای تجاری بلعیده. ثانیاً فلاشبک سورئال در ابتدای فیلم که تختی با سر کشیدن محتویات لیوان به دوران کودکیش میپرد، بسیار جالب است. اما ضعفهایی در بحث کارگردانی و ساختار روایی فیلم وجود دارد. عدم استفاده از ساند افکت در صحنه های کشتی و اکتفا به صدای صحنه، به تصویر کشیدن تفکر رایج درباره تختی که عبارت از مظلومیت خالص این قهرمان در ذهن عامه مردم است، نمایش رازآلود مرگ تختی، عدول از روایت داستانی و ورود به بیان شعاری مخصوصاً در صحنه های نزدیک به پایان که مشاجره لفظی دو کشتیگیر درباره تختی و رفتار ریاکارنه او صورت میگیرد، از جمله نقاط ضعف فیلم شماست.
خیلی وقتها افکتهای صوتی دستکاری میشوند تا مجموع صدا و تصویر ایجاد احساس کند.در صحنه کشتی به علت اسلو موشن بودن بعضی از صحنه ها، افکتها از حالت طبیعی خارج شد تا پلانهایی با فریم بالا احساس بهتری به بیننده انتقال دهد. درست این بود این تغییر بصری برای شما توضیح داده میشد.درباره رازآلود بودن فوت آقای تختی در فیلم با نظرتان موافق نیستم.در فیلمِ ما بر خلاف دوستانی که تمایل دارند فوت ایشان را راز آلود جلوه دهند کاملا واضح به دلیل فوت ایشان پرداخته شده که حاصل تحقیق جدی میدانی و کتابخانه ای و سیر منطقی زندگی ایشان است.مسئله ما اصلا شیوه زندگی ایشان بود نه شکل فوتشان این را هم خیلی واضح در فیلم گفته ایم.اگر کسی خواست بحث منطقی در حوزه مطالعاتی مربوط به زندگی ایشان داشته باشد می شود بحث جدی کرد که چرا مابه این نتیجه رسیده ایم اما بحث های ژورنالیستی و بی سند و مدرک و اینستاگرامی قطعا ارزش وقت گذاشتن و پاسخگویی ندارد.
نه درباره آقای تختی، کلاً هر روایت تاریخی از زاویه دید هر گروهی که نقل می شود چیزهایی به آنها اضافه یا از آن کم می شود.هر کدام از زاویه خودشان موضوع را بررسی کرده اند. بنا بر این وجود روایتهای مختلف چیز عجیبی نیست آن هم درباره موضوعی که طیف های مختلف جامعه به آن علاقه دارند.
ولی اگر چفت و بست نداشته باشد، هیچ تفاوتی با دیگر روایات نخواهد داشت. به هر حال فیلمساز میخواهد با روایت خود خط فاصلی میان روایات دیگر ایجاد کند و بگوید این روایت من است. آیا این را قبول دارید؟
طبیعی است آنچه شما در فیلم دیدید، روایت من و آقای ملکان از زندگی مرحوم تختی است.این دیگر نیاز به توضیح ندارد.من اگر فیلمی درباره جنگ بسازم طبعا روایت من از جنگ است،اگر فیلمی درباره تاریخ معاصر بسازم خب روایت من از تاریخ معاصر است دیگر،اینکه بدیهی است. اما این روایت جزء به جزء متکی بر اسناد و نقل قول های معتبر و تحقیقات است،قطعا کس دیگری به همین مجموعه منابع می توانست نگاه دیگری داشته باشد،مهم پررنگ کردن چیزهایی و کم رنگ کردن چیزهای دیگر است،این است که زاویه دید را منعکس می کند،در کار ما هم طبعا این اتفاق افتاده.چیزهایی پررنگ شده و چیزهایی کمرنگ شده.
هدف ما از ابتدا کار روی مفهموم قهرمان بود آن هم قهرمانی خاص که از حیطه یک فضای ورزشی و فیزیکی وارد فضای عمومی و معرفتی جامعه شده و سیر این مطلب که جامعه با او چه کرد.
هدف کلی ما نمایش رفتاریست که در این مملکت با یک قهرمان خاص به نام غلامرضا تختی میشود. قطعا هدف از ساخت فیلم داستانی درباره آقای تختی دادن اطلاعات صرف نیست.اگر کسی بخواهد درباره جزئیات زندگی آقای تختی مطالعه کند، راهش فیلم داستانی دیدن نیست. تا حدی فیلم مستند این کار را میکند که باز هم راه مناسبی برای افزودن دانش نیست. اگر کسی قصد مطالعه و دانش اندوزی داشته باشد، باید به کتابخانه برود و محضر اساتید تاریخ را درک کند. فیلم داستانی بر اساس یک هدف عاطفی و فکری کلی نوشته و ساخته میشود. هدف کلی ما در سال ۹۷، به تصویر کشیدن رفتار جامعه در مقاطع مختلف با قهرمانهایش است و درباره سرنوشتی که از درون، خود قهرمان طی می کند و نمایش فراز و فرودی که در درون خودش حس می کند. روایت ما حول این محور از زندگی آقای تختی میچرخد. حتماً درصد زیادی از موارد تاریخی وجود دارد که میشد به آن اشاره کرد که در مدت زمان فیلم نمیگنجید؛ حتماً زندگی آقای تختی زوایای دیگری دارد که اگر کس دیگری به آنها میپرداخت، زوایای مد نظر ما را کمرنگ میکرد؛ حتماً میشد بر زندگی ورزشی یا خانوادگی ایشان تمرکز کرد یا چیزهایی را که ما میدانیم و به احترام آقای تختی نگفتیم، مطرح کرد؛ چون ایشان دوست نداشت برخی موارد گفته شود؛ دوست نداشت درباره مسائل خانوادگی درمقطع خاصی صحبت شود.دوستی گفته بود این فیلم چیزی به اطلاعات من از تختی اضافه نکرد،خیلی حرف قابل تامل و در ضمن بامزه ای است،شاید شما به عنوان یک ژورنالیست که شغلت این است تمام منابع را درباره زندگی آقای تختی در طول عمر پنجاه ساله ات خوانده باشی خب انتظار داری فیلم درباره ایشان چه اطلاعاتی به شما اضافه کند؟از خودش زندگی جدیدی برای آقای تختی اختراع کند بلکه به اطلاعات شما اضافه شود؟ آیا خیلی از جوان های دهه هفتادی از تختی بیش از نام ورزشگاه یا خیابان و میدان می دانند؟
شما از تختی شخصیتی اسطوره ای، یعنی آنچه در بین مردم رایج است نشان میدهید؛ حتی در فرازهایی این شخصیت را مظلوم و منفعل به تصویر میکشید. اساساً چه تفاوتی میان روایت فیلم شما با دیگر روایات است؟
در زمانی که هنوز یک فیلم داستانی هم درباره زندگی آقای تختی ساخته نشده ابتدا باید گام اول را برداشت.بعد میشود روایت های متفاوت را از دل فیلم های متعدد بیرون کشید.فیلم آقای حاتمی که می توانست فیلمی خاص و ارزشمند شود متاسفانه ساخته نشد. فیلم آقای افخمی هم درباره خودشان است نه درباره آقای تختی،اصولا شنا کردن در منطقه ی امن حفاظت شده است از ترس رفتن آبرودر مواجهه با طوفانِ ساختنِ فیلم ِواقعی درباره ی آقای تختی...فیلم ما اولین قدم برای ساخت فیلمی داستانی درباره ی زندگی آقای تختی است پس اولویتش تفاوت با روایت های دیگر نیست.اساسا شکل دادن روایتی است که تا به حال نسخه سینمایی نداشته، این گام اول است. ممکن است شخص دیگری درباره آقای تختی فیلم بسازد و تعبیر دیگری از شخصیت ایشان ارائه دهد که خیلی هم خوب است،اصلا قرار است همین باشد،باید درباره آقای تختی فیلم های زیادی ساخته شود و برداشت های مختلف ارائه شود تا جامعه با میزان پذیرش و عدم پذیرشش تکلیف آن فیلم و آن برداشت را مشخص کند.قرار نیست هر فیلمی که راجع به هر شخصیت مطرحی ساخته میشود، ساختارشکنی کند یا ذهنها را به هم بریزد یا برداشتی که تا به حال طرح نشده را مطرح کند و برای نرفتن سمت روایت غالب،با موضوع، تخیلی و من درآوردی برخورد کند،انتقال رگه هایی از زیست آقای تختی به اندازه کافی کار باارزشی هست که زیر سایه عدم نوآوری در روایت یا تلقی قرار نگیرد.
اماشما میگویید انفعال، باید ببینید این آدم در چه شرایطی بود؛ نه این آدم، تمام آدمهایی که در این مملکت از حدی بالاتر میروند، در چنان شرایط سختی قرار میگیرند که نمیدانند چه رفتاری پیشه کنند. من این را انفعال نمیگویم.این سرنوشت محتوم قهرمان اینجایی است. شما اگر رفتار قهرمانهای ما را بررسی کنید، میبینید که در چنین شرایطی یا تغییر جهت میدهند و عکس شخصیت سابقشان رفتار می کنند یا از مسیر خارج میشوند یا له میشوند.
حرف شما درست است، ولی نکاتی که پاسخ دادید غیر از این است که مثلاً عده ای به تختی بد و بیراه میگفتند و او هیچ جوابی نمیداد.
برای اینکه واقعاً جواب نمیداد. حتی در گوش آقای تختی زدند و پاسخ نداد. حالا ممکن است شما این رفتار را به انفعال تعبیر کنید و دیگری به جوانمردی و بزرگمنشی و قطعا من با گروه دوم موافقم.طبیعی است آدم های عصبانی و از کنترل در آمده ی جامعه فعلی سکوت تختی را به انفعال تعبیر کنند،ما سر جای پارک ماشین روی هم چاقو میکشیم،تختی در مقابل سیلی ای که به گوشش می زدند صبر پیشه می کرد تا از روی عصبانیت تصمیم نگیرد،درک رفتار تختی درزمانه ما اصولا کار ساده ای نیست،اصلا نیت آقای ملکان و من برای نمایش زیست آقای تختی نمایش همین تفاوت ها بود،در زمانه ای که آدمها حتی بی دلیل از دریدن همدیگر لذت می برند و آرام می شوند،در زمانه ای که مثل آب خوردن به هم تهمت می زنند،در زمانه ای که وقیح بودن ارزش می شود تماشای زیست کسی مثل آقای تختی لازم است.
شما در روایت زندگی تختی، به شکل زیرپوستی نمک سیاسی را وارد زندگی ایشان کردید. بنا بر آنچه ما مطالعه کرده و شنیده ایم، وابستگیهای ملی تختی و وابستگی او به طالقانی و مصدق، به آن شدت که فیلم شما نشان میدهد، نبود و اساساً او قدرت تحلیل سیاسی عمیق نداشت؛ یعنی سیاستورز نبود.
شما مواردی را مطرح میکنید، اما فکتی ارائه نمیدهید.
آقای تختی دوست دار جبهه ملی و آقای دکتر مصدق بود،آقای تختی دوست دار آقای طالقانی و ارادتمند ایشان بود.اینها دیگر فکت های تاریخی دارد که آقای تختی کجا حاضر بوده و کجا نبوده و چه گفته و چه نگفته،حالا شما دوست ندارید آقای دکتر مصدق را محترمانه روی پرده ببینید یا دوست ندارید ارادت آقای تختی به آقای طالقانی را ببینید مشکل از شماست نه از تاریخ،روزنامه نگاری نوشته بود اینها تختی را زانو زده مقابل آقای طالقانی نشانده اند تا روایت خودشان را از زندگی تختی روایت کنند تا فلان شود...اینکه ما یک فریم عکس معروف وموجود از آقای تختی را کنار آقای طالقانی عینا بازسازی کردیم و آقای روزنامه نکار این عکس ها را ندیده ،این سندها را ندیده اینها مشکل من است یا مشکل کسانی که افتخار می کنند به ندیدن و نخواندن و نخوانده همه چیز دان شدن؟کسی در تلویزیون نقد فیلم می کند هنوز نمی داند آقای تختی متولد چه سالی است و وقتی نه سالش بوده می شود چه سالی و باغ چالی کجاست و نسبت باغ چالی با خانی آباد آن سالها چیست و اصولا نسبت خانی آباد 1318 با خانی آباد دهه های بعد چیست.. ،طرف می گوید خانی آباد این شکلی نیست من خودم بچه خانی آبادم،مرد مومن این خانی آباد 1318 است،باید درباره اش تحقیق کنی نه اینکه بیست سال پیش از خیابان خانی آباد فعلی رد شدی این را می گذاری به پای شناختت از خانی آباد؟اگر این قدر کم حوصله هستیم مگر مجبورمان کرده اند به حرف زدن و نظر دادن؟
کلا ما با آدمهایی طرفیم که حس می کنند درباره هر چیزی در جهان بدون تحقیق می توانند حرف بزنند و دیگران هم باید حرف های اینها را روی چشم بگذارند؟اینها درباره اقتصاد نظر می دهند بدون تحقیق،درباره سیاست نظر می دهند بدون سواد، درباره هر فیلمی نظر می دهند بدون تحقیق درباره موضوع فیلم،اصولا نوعی احساس علامه گی دارند که شما با اینها کار ی نمی توانی بکنی،مثل اعتماد به نفس است برایشان،مثل یکی از اعضای بدنشان است این احساس برایشان،از اینها این احساس علامه گی،این احساس دانا بودن را بگیری یک روز هم دوام نمی آورند و به عارضه های جدی جسمی و روحی دچار میشوند،صبح که از خواب بیدار میشوند تا شب که بخوابند در حال نظر دادن درباره زمین و زمان هستند و از این همه دانایی خودشان هم سر کیفند. چرا باید مزاحم کیفشان شد؟
اما واقعیت این است که علاقه آقای تختی به آقای دکترمصدق و جبهه ملی از نوع فردِ سیاست ورز قطعا نبوده اما از سر ناآگاهی هم قطعا نبوده،ایشان نوعی حس همدلانه به مردم داشته که این صدق و صفا و حس همدلانه راهنمایی اش می کرده به سمت درست،او را صاحب معرفتی کرده بوده برای جهت گیری های درست سیاسی،ایشان مسئول شاخه ورزش جبهه ملی هم بوده...اتفاقا تنها رنگ کوچکی از این ارادت نشان داده شده. در یک جمعبندی، تختی اهل نظریه پردازی سیاسی به معنای تئوریسین نبود.اصولا ساده تر از این حرفا بوده، او تا مقطعی به یک شکل بود و در مقاطع بعد، تغییر کرد؛ مثل هر آدم دیگری. مگر رابطه شاه و دکتر مصدق از اول یکجور بود؟ در مقاطع مختلف این رابطه تغییر کرد. مرحوم تختی هم همین طور. اساساً اگر قرار شود جزئیات زندگی تختی به تصویر کشیده شود، باید یک سریال ساخته شود. آنچه ما نشان دادیم، یک شناخت کلی درباره زندگی مرحوم تختی بود. اینها جزء به جزء سند دارد.یک نمونه را برایتان نقل میکنم. ما برای روشن شدن لغو حکم سرمربیگری تیم ملی کشتی که برای آقای تختی صادر شده بود، نزد آقای خادم، رئیس سه دوره فدراسیون کشتی در قبل از انقلاب رفتیم. این را هم اضافه کنم که آقای خادم هیچ ارتباطی با خانواده امیر رضا و رسول خادم ندارد. از ایشان خواستیم تا ماجرا را بعد از گذشت نیم قرن تعریف کند. ایشان تعریف کرد که من خیلی علاقه مند بودم تختی سرمربی تیم ملی کشتی شود؛ حتی ۱۲۰۰ تومن را به عنوان حقوق برایش تعیین کردیم که آن زمان حقوق بالایی بود. حکمش را آماده کردیم و روز و ساعت قرارمان را هم مشخص کردیم برای ابلاغ حکم به مرحوم تختی. صبح روز مقرر با من تماس گرفتند و گفتند حکم سرمربیگری تختی را لغو کن؛ چون چند روز قبل با دانشجویان طرفدار مصدق رفته احمدآباد و عکس آقای مصدق را مقابل دانشجوهایی که شعار میدادند گرفته و دانشجویان همراه با شعاری که میدادند، دنبال او راه افتاده اند. خلاصه آقای تختی سر قرار آمد و من عین ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم به این دلیل حکمت لغو شد. او هم خندید و عیناً این جمله را گفت که: «پس خوب شد زودتر منو سرمربی نکردید» بعد سرش را پایین انداخت و رفت.آقای تختی زندگی اش را سر علاقه اش به مردم و نه گفتن به هر منشا قدرتی گذاشت آن وقت شما می گویید در نشان دادن ارادتش به دکتر مصدق اغراق ده؟مشکل اینجاست که دیگر کسی حوصله تحقیق ندارد
خب کمی از فضای نقد فاصله بگیریم و از شما بخواهیم درباره انتخاب بازیگر نقش تختی بگویید. ابتدا صحبت بازی امیر جدیدی بود، اما چه شد کس دیگری به جای او انتخاب شد؟
این سؤال را یک بار پاسخ داده بودم، اما از آنجا که همه بدبینند، کسی باورش نشد. ما آقای جدیدی را انتخاب کردیم اولا چون به لحاظ بازیگری و کاریزما برای این نقش بهترین انتخاب بود وهنوز هم می گویم بهترین انتخاب است، فکر میکردیم میشود با گریم و قطعه سازی او را شبیه مرحوم تختی کرد. در ادامه به مسائلی برخوردیم. از طرفی، دیدیم متریالی که برای ساختن آن قطعات وجود دارد، نمیتواند کیفیت مورد انتظار ما را برآورده کند. به همین علت سفارش دادیم متریال باکیفیتی بفرستند که اخیراً در فیلم «چرچیل» از آن استفاده شده بود. این متریال خیلی دیر به دست ما رسید؛ یعنی در دل فیلمبرداری این متریال را دریافت کردیم. وقتی قطعه ها را ساختیم، متوجه شدیم باید تعداد این قطعه ها زیاد باشد و با صورت امیر هم مخصوصاً در صحنه های کشتی دچار مشکل جدی می شویم. ناچار به این نتیجه رسیدیم کسی را انتخاب کنیم که بیس چهره اش بیشتر از امیر شبیه مرحوم تختی باشد.
آیا صرف شباهت به مرحوم تختی برایتان مهم بود یا معیارهای دیگری مثل نوع بازی یا بازیگر خاص را هم در نظر داشتید؟
در مورد آقای تختی نمیشد از چهره ای استفاده کنیم که شبیه ایشان نیست؛ چون مردم تصویر ایشان را در ذهن دارند. بنا بر این باید تعادلی برقرار میشد. کسی که به جای آقای جدیدی آمد، تا حدودی تجربه حضور مقابل دوربین را داشت و از آن مهمتر، نگاهش خیلی شبیه نگاه مرحوم تختی بود. یعنی نگاه ساده و مهربانی داشت. علاوه بر سادگی و نگاه مشابه به مرحوم تختی، کشتیگیر بودن یا آشنایی بازیگر با کشتی و ویژگی های فیزیکی هم مهم بود.در واقع کسی که انتخاب می کردیم باید ویژگیهای زیادی را همزمان می داشت و این انتخاب را خیلی سخت می کرد.
بنا بر آنچه ما شنیدیم، صدایی از مرحوم تختی وجود ندارد و ظاهراً ایشان علاقه چندانی به ضبط صدایشان نداشتند. آیا شما در منابعی که استفاده کردید، به نسخه ای از صدای ایشان برخوردید؟
صدایی از مرحوم تختی پیدا نکردیم،هرچه آرشیو صدا و سیما و آرشیوهای شخصی را زیر و رو کردیم، صدایی از ایشان پیدا نکردیم اما طی گفتگوهایی که با اطرافیان مرحوم تختی داشتیم، متوجه شدیم صدای بمی داشته.
درباره موسیقی فیلم بگویید. موسیقی ای که شما از آن استفاده کردید، برخلاف تصور رایج درباره فیلمهای مربوط به پهلوان و پهلوانی که موسیقی آن باید سنتی باشد، فضایی کاملاً مدرن دارد. آیا تعمداً به سراغ فضای امروز رفتید؟
ما حتی در مسائل بصری هم از فضای مدرنتری استفاده کردیم؛ چون مخاطب امروز این فیلم را میبیند و طبعاً باید فضا طوری باشد که این مخاطب بتواند با آن ارتباط حسی بهتری برقرار کند. علاوه بر این، در موسیقی فیلم به این المان هم توجه کردیم که حتماً رگه های ذهنی تختی را بتواند بیان کند. البته در صحنه هایی از فضای درونی و ذهنی خارج میشود، اما محور اصلی همان فضای ذهنی و درونی تختی مد نظر ما بود
امیدواریم فیلم شما یکی از پر فروشترین فیلمهای اکران نوروزی شود. به عنوان نکته پایانی اگر مطلبی باقی مانده، بفرمایید.
من معمولاً در چنین میزانسنهایی که منتقد رو به روی کارگردان می نشیند و نقد میکند حاضر نمیشوم؛ چون معتقدم منِ کارگردان کارم را انجام داده ام و منتقد هم کار خودش را انجام میدهد. این دو از نظر حرفه ای ارتباطی باهم ندارد.اصلا حوزه منتقدان و فیلمسازان با هم متفاوت است و به نظرم بی دلیل این دو را مقابل هم قرار می دهند.اصلا نقد به منِ فیلمساز ربطی ندارد که بخواهم به آن جوابی بدهم ،من به احترام شما اینجا هستم چون ایجاد نوعی گفتگوی هنری میان سینماگران با نابینایان ویا افرادی با توانایی های ویژه را جزء وظایف خودم می دانم.
بعد از نمایش ویژه فیلم تختی برای نابینایان در جشنواره فجر، من به مسئولان برگزاری جشنواره اعتراض کردم که شما برای اولین بار این کار را انجام دادید،دم شما گرم اما هیچ نوع امکانی برای بهره مندی بهتر این شهروندان فراهم نکردید. من دقیق نمیدانم استاندارد فیلم دیدن نابینایان در سطح جهان چیست. اگر استفاده از تکنیک توضیح صدادار یا هر معیار دیگریست، باید در ایران هم از آن استانداردها استفاده شود و وظیفه ما فیلمسازهاست که از چنین اراده ای که سرچشمه اش باید سازمان سینمایی باشد، حمایت کنیم.شهروند نابینا باید ورود جدی کند به حوزه سینما و حوزه های دیگرهنر و از توانایی های ذهنی شان استفاده شود و ما سینماگران هم هر کاری در این زمینه می توانیم باید انجام دهیم .در آخر بایدبگویم آقای ملکان ومن سعی کردیم شیوه زیست مرحوم تختی را که در زمانه ی ما نگاه به آن بسیار واجب است به تصویر بکشیم،قطعا این اولین گام، خالی از اشکال و کمبود نیست که امیدوارم در گامهای بعدی توسط فیلمسازان دیگر این کمبودها برطرف شود و گفتمان زیستی مرحوم تختی جدی تر و موثر تر مطرح شود.
لینک مطلب: | http://iransepid.ir/News/16716.html |