رویارویی فلسفه اخلاق با فضای مجازی/ وداع با فیسبوک
تأملی در باب آینده بزرگترین شبکه اجتماعی تاریخ بشر
|
به گزارش ایران سپید علیرضا شیرازینژاد: سال گذشته درآمد چهل میلیارد دلاری شرکت رسانهای فیسبوک با فروش سالانه نفت خام ایران برابری کرد. «مارک زاکربرگ» 34 ساله چهارده سال است که مدیریت یکی از بزرگترین هلدینگهای رسانهای جهان را برعهده دارد. فیسبوک با داشتن قریب به 30 هزار کارمند و 74 شرکت تابعه، از جمله شبکه اجتماعی اینستاگرام، پیامرسان واتساَپ، شرکت دانش بنیان فناوری واقعیت افزوده اُکیولس-وی-آر، حتی شرکت تولید پهپادهای ارتفاع بالای آسِنتا و تشخیص چهره فیس-دات-کام، مجموعهای بینظیر را در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات پدید آورده است که تا آگوست 2018 (مرداد 97) دو میلیارد و 230 میلیون کاربر فعال ماهانه در سراسر کره زمین عضو آن هستند و به 140 زبان مختلف با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
این درحالی است که فیسبوک، در چین بهعنوان پرجمعیتترین کشور جهان (با یک میلیارد و 386 میلیون نفر شهروند) همانند ایران، بنگلادش و کرهشمالی، به علت فعالیتهای ناسازگاری که داشته است، قابل دسترسی نیست؛ اگرچه در عصر فناوری اطلاعات، زاکربرگ را عملاً «رئیس جمهوری ملت آنلاین جهان» خطاب میکنند. او برخلاف دیگر ثروتمندان جهان عادت به پوشیدن کت و شلوار ندارد و حضورش با تیشرت و هودی در برخی جلسات رسمی یا در برابر سران کشورها و سیاستمداران انتقاد برانگیز بوده است. الکس پرستون، روزنامهنگار بریتانیایی، در گزارش تحلیلی که روزنامه گاردین درباره نوع پوشش زاکربرگ به چاپ رساند، میگوید: «او و استیو جابز هر دو به مثابه آنچه هستند که اسلاوی ژیژک «کمونیستهای لیبرال» خطاب میکند؛ ضد فرهنگهایی دِمُده که شرکتهای بزرگی را تصاحب کردهاند. آنها با پوشیدن لباسهایی غیررسمی تلاش میکنند که مرزهای سنّتی میان کار و اوقات فراغت را از بین ببرند.»
براساس آمار شرکت اَلِکسا، فیسبوک در کمتر از یک دهه به یکی از سه وبسایت برتر و محبوب جهان تبدیل شد و همواره این رتبه خود را حفظ کرده است. زاکربرگ «کارآمدی بهتر» در زندگی، «درک» عمیقتر و «مدارا و آزادمنشی» بیشتر را سه ویژگی اصلی طراحی فیسبوک عنوان میکند و شاید آشنایی وی با مسائل روانشناختی سبب شده تا نوع طراحی این شبکه اجتماعی در «توزیع امر محسوس» از طریق فناوری آن هم بهطور «رایگان» به خوبی عمل کند و «کنشهای زیباشناختی» کاربرانش را به خوبی درک و برانگیزد. گواه این مدعا هم تعریف کنشهای پرمسمایی نظیر «لایک» (به معنای دوست داشتن، علاقه داشتن، ترجیح دادن) است و تعریف دکمههای مخصوصی که کاربر با فشردن آنها میتواند بنا به سطح رضایتمندی خود نسبت به یک نوشته، عکس، ویدئو، یا هر محتوای رسانهای دیگری واکنش نشان دهد.
فیسبوک چطور از شما بازجویی میکند؟
فیسبوک خیلی متمدّنانه دوست دارد شما علایق و اطلاعات شخصی مختلفی را از خود به او بگویید تا ارتباط دهی و بهرهمندی بهتری را برای شما فراهم آورد. امّا برخلاف میلیاردها کاربر فیسبوک، خود مدیرعامل و بنیانگذار آن علاقه چندانی در اشتراکگذاری اطلاعات شخصی و لحظهای خود ندارد. او رابطه مستحکمی با رسانهها نداشته و به ندرت حاضر به گفتوگوی با آنان شده است.
کثی مَکنایت، نویسنده و خط شناس امریکایی، در مقالهای که نشریه «بیزینِس اینسایدر» آن را به چاپ رساند، به تحلیل نوع امضای مارک زاکربرگ پرداخته و مینویسد: «حریمخصوصی» بهترین نام مرتبط با این امضاء است. امضای او نشان میدهد که او بشدت از حریم شخصیاش محافظت میکند.»مسأله «امنیت اطلاعات» و «محیط اجتماعی» فیسبوک مورد انتقاد بسیاری از تحلیلگران است. برای نمونه روبین ری مارکزوک (نویسنده هلندی و مورخ روانشناسی) با انتشار مقالهای در نشریه «فلسفه امروز» ضمن اشاره به درسگفتار معروف میشل فوکو (فیلسوف معاصر فرانسوی) تحت عنوان «از دگر فضاها» براین باور است که فضای فیسبوک تداعیکننده یک فضای «هِتِروتوپیایی» است. هتروتوپیا به معنای «دیگرشهر» است؛ به زعم فوکو، چیستیاش فاقد مکان است و همانند آینه! جهانی در درون جهان دیگر که نه به «آرمانشهر» ختم میشود و نه به «ویرانشهر».
ری مارکزوک با «توهمزا» خواندن فضای فیسبوک عنوان میکند: «این شبکه اجتماعی نمایشگاهی از تناقضها است. همزمان که فرد را در معرض عموم قرار میدهد، منزوی میکند؛ در عین رهاسازی کاربرانش از محدودیتهای مکانی، آنان را در یک صفحه نمایش محصور میکند. فیسبوک باعث میشود تا میزان حسّ تسلط شما در مدیریت و نظارت روابط تان افزایش پیدا کند اما در عوض حریم خصوصی شما را تضعیف میکند. هرچند وسوسه قرارگیری در محیطی «کاملاً آزاد»، «در دسترس» و «دموکراتیک» را برای کاربرانش به منصه ظهور میگذارد، ولی عملاً جامعهای «بسته» تشکیل داده است که کاملاً زیرنظر «مدیران نامحسوس» فعالیت میکند.»
اما آیا منویات فیسبوک از در اختیار قرارگرفتن اطلاعات کاربران خود، براساس «فضیلت» است؟ و همچنان بر اصول ابتدایی طراحی خود وفادار است؟
آیا «مارک زاکربرگ» رئیس جمهوری ملت آنلاین جهان می شود؟
در اوایل سال 2018 انتشار اسنادی توسط یکی از کارمندان شرکت کمبریج-آنالیتیکا در روزنامه انگلیسی گاردین، پرده از فروش اطلاعات بیش از هشتاد میلیون کاربر فیسبوک به این شرکت برای تأثیرگذاری در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 امریکا، برداشت. مدارک به حدی مستند بودند که سهامداران عمده شرکت فیسبوک سهام خود را به فروش گذاشتند و در عرض چند روز با خروج بیش از یکصد میلیارد دلار سرمایه از این شرکت، تالار بورس نَسداک نیویورک سقوط ارزش نماد معاملاتی شرکت فیسبوک را روی تابلوی خود نشان میداد. بالاخره مدیرعامل فیسبوک مجبور شد بهمدت دو روز با کت و شلوار در دادگاه حاضر شود و به سؤالات قضات پرونده پاسخ دهد. برای یکی از قاضیها در روز اوّل شنیدن پاسخ این سؤال مهم بود: «آقای زاکربرگ، آیا شما فیسبوک را ایجاد کردهاید که وارد «سیاست» شوید؟» که زاکربرگ در مقام پاسخگویی قویاً آن را رَد میکرد.
آیا ترک فیسبوک یک وظیفه اخلاقی است؟
چندی پیش مَثیو لیاو، رئیس مرکز اخلاق زیستی دانشگاه نیویورک، با انتشار مقالهای در صفحه اندیشه روزنامه نیویورکتایمز، ضمن اشاره به نقش محیط فیسبوک در «اخلال انتخابات»، «تبلیغات جانبدار سیاسی» و «ترویج خشونت» پای فلسفه اخلاق را به میان کشیده و معتقد است که اکنون کاربرانِ معمولِ فیسبوک باید از خود بپرسند آیا آنان هم سهمی در اینگونه از نارساییها و رسواییهای اخلاقی داشتهاند؟ آیا «وظیفه اخلاقی» حکم میکند تا از این شبکه اجتماعی خارج شویم؟
او با بر شمردن دو نوع «وظیفه اخلاقی» (نسبت به «خود» و نسبت به «دیگری»)، در تشریح دلایل ترک فیسبوک مینویسد: «از دیدگاه اخلاقی مرتبط با یک «شخص»، دلایل زیادی ایجابکننده ترک فیسبوک هستند. بهعنوان مثال، فیسبوک میتواند «وقت تلف کن» و «اعتیادآور» برای «پایانی بینتیجه» باشد. علاوه بر این، همانطور که پژوهشگران نشان دادهاند، فیسبوک میتواند «افسردگی و اضطراب» افراد را تشدید کند. بر همین اساس، کسی که با سیر در محتویات فیسبوک، خود را به شکلی احمقانه و بیاراده میپندارد، یا به طرز نامطلوبی همواره در حال مقایسه خویش با دوستان فیسبوکیاش است، شاید به حکم وظیفه لازم باشد تا به مراقبت از خویش بپردازد و با فیسبوک وداع کند.»
این استاد دانشگاه میافزاید: «همین طور اگر بخواهیم از منظر تعهدات یک فرد به «دیگران» سخن به میان آوریم، هنگامی که نقش مؤثر فیسبوک در تضعیف ارزشهای مردمسالارانه روشن میشود، ترکش بهعنوان یک وظیفه عیان خواهد شد. برای نمونه، از این شبکه اجتماعی برای اشاعه پیامهای ضد سامی و برترینژادی سفیدپوستان در خارج از ایالات متحده امریکا استفاده شده است. همچنین سازمان ملل متحد آن را به سبب انتشار محتویات نفرتپراکنانه بر ضد مسلمانان روهینگیایی که منجر به پاکسازی قومی در میانمار شد، مورد انتقاد قرار داد.»
اما شاید عدهای بر این باور باشند که اتخاذ مشی «خنثی» و «بیطرفانه» آنان در فیسبوک و دنبال کردن مسائلی که صرفاً به محبت، صلح و عشق ختم میشوند، لزوماً ارتباطی با انحرافات اخلاقی فیسبوک پیدا نمیکند یا مسئولیتی در قبالش ندارند. لیاو با رد این موضوع به بیان سه دلیل میپردازد:
نخست اینکه، اگر شخصی در نشر اخبار دروغین نقشی مستقیم نداشته باشد یا سماجتی برای بگومگوهای فیسبوکی داشته باشد، همین حضورش در فیسبوک به سادگی دیگران را برای ماندن در آن ترغیب میکند؛ در نتیجه شاید برخی از این دوستان نسبت به انجام چنین فعالیتهای مخربی مبادرت ورزند. این نوع از تأثیرگذاری بر دیگران به «تأثیر مثبت شبکهای» معروف است؛ یعنی هرچه افراد بیشتری مشارکت داشته باشند، به منزله افزایش اعتبار یک نتیجه یا ارزش یک محصول است.
دوم، بودن در فیسبوک به معنای در اختیار گذاشتن خود بهعنوان یک سوژه اطلاعاتی برای تحلیلهای آماری و آزمایشات تجربی آن خواهد بود.
سوم، استفاده از فیسبوک صرفاً یک عمل فردی نیست و همانند نپرداختن مالیات یک امر جمعی به شمار میرود. اگرچه ممکن است استفاده از فیسبوک ارزشهای مردمسالاری را مستقیماً تضعیف نکند، امّا ماندن در آن میتواند اقدامی غلط تلقی شود؛ چراکه ممکن است سبب کوتاهی ما برای مشارکت در اقدامی جمعی برای جلوگیری از زوال دموکراسی باشد.
به زعم این استاد دانشگاه نیویورک «ما نباید مسئولیت خود برای حفظ ارزشهای مردمسالارانه را تماماً در فیسبوک خلاصه کنیم. اما بهعنوان یک فرد اخلاقی، میبایست در قبال کردارمان مسئولیتپذیر باشیم و نسبت به آنچه در شبکههای اجتماعی میگوییم، یا واکنش نشان میدهیم و به اشتراک میگذاریم، ژرفاندیشی بهکارگیریم. یک ترجیعبند معمول در میان کاربران توئیتر این است که میگویند: «بازنشر توئیتها به معنای تأیید آنها نیست.» به شیوهای مشابه یک نفر ممکن است فکر کند که «به اشتراک گذاشتن» یا «واکنش نشان دادن» نیز به معنای «تأیید یا حمایت» نیست. این تصوری اشتباه است؛ چراکه با اشتراکگذاری یا واکنش به یک پست، حتی اگر شخص صراحتاً به انتقاد از آن بپردازد، پیام آن پست تقویت میشود و لزوم توجه بیشتر به آن را ایجاب میکند.»
قدرت فناورانه چطور وارد بازی دیپلماسی میشود؟
ماهیت فیسبوک همانند اینترنت دارای ویژگیهایی است که نمیتواند خود را از امور سیاسی مجزا کند و با تکیه بر «قدرت فناورانه» خود به طریقی عملگرایانه وارد بازی دیپلماسی شده است. در «دیپلماسی» هدف مدیریت تغییر از طریق اعمال رفتارهای غیرقابل پیشبینی و خشونتآمیز نیست، بلکه اتخاذ رویکردی مسالمتآمیز برای اغنای منافع طرفین در معادلات سیاسی است. از این رو، فیسبوک میکوشد با ایجاد ارتباطاتی نهادینه شده، از اختلاف دیدگاه مخاطبان خویش با سیاستهای مورد نظرش بکاهد و تحولی درونزا از سطوح پایین جوامع به بالا شکل دهد. این تحول درونزا اکنون خود را وارد بازی تغییرات ساختاری از بالا به پایین کرده است و بیش از همه گریبانگیر راهبرد امنیتی امریکا و برخی کنشگران اصلی سیاست جهانی شده است. با همه این تفاسیر، ضمن در نظرگرفتن ماهیت چندگانه فیسبوک شاید خالی از لطف نباشد تا چند موضوع را مد نظر قرار دهیم؛
نخست اینکه، امکانات تکنولوژیکی زمانه ما سبب شده تا جهان در راستای شفافسازی و پنهانزدایی حرکت کند و توجه بیش از پیش مسأله آموزش و ارتقای «سواد دیجیتالی» ضروری یابد.
دوم، در برخورد با مسائل امنیتی و اخلاقی شبکههای اجتماعی میبایست «بخشی از روند حل بحران» باشیم. اعمال روشهای محدودسازی و کنارهگیری بلندمدّت از یک جمع قابل توجه، به معنای انزوای دوچندان است؛ چراکه حق نشر مطالب واقعی و بیطرفانه در شبکههای اجتماعی را از دست میدهیم و هویت ملی دیجیتالمان را دستمایه تبلیغات مسموم خواهیم کرد.
سوم آنکه، خروج از شبکهای مانند فیسبوک و ورود به یک شبکه اطلاعاتی مجهولالهویه دیگر، تضمینی در حفظ اطلاعات شخصی و حریم خصوصی ما به ارمغان نمیآورد. چنانکه در کارزار جنگ نرم با فیلترینگ این شبکه در ایران، نه تنها از هجمههای تبلیغی اینگونه از شبکهها کاسته نشد، بلکه نفوذ رسانههای بیگانه و کاربران غیرواقعی که مروج خشونتپراکنی و اخلال در سیستمهای اقتصادی و امنیتی بودند نیز بیشتر شد و اطلاعات کاربران ایرانی به دست شرکتهای غیرمسئولتر و شناختهنشدهتری نظیر تلگرام افتاد. چونانکه طبق اظهارات برخی از اعضای شورای عالی فضای مجازی، نقش تلگرام در خروج ارز کشور، دروغپراکنی، ترویج فساد و آموزش و تهیه امکانات برای انجام فعالیتهای تروریستی در داخل خاک ایران (نظیر آنچه در حوادث تروریستی تهران با همکاری داعش اتفاق افتاد) برکسی پوشیده نیست.
چگونه وب را نجات دهیم؟
اخیراً «تیم برنرز لی» دانشمند بریتانیایی و مخترع وب جهانگستر (World Wide Web) که اکنون در رشته علوم رایانه مشغول به تدریس در دانشگاه ام.آی.تی است، با نگارش مقالهای تحت عنوان «چگونه وب را نجات دهیم» در روزنامه نیویورک تایمز معتقد است که ما باید برای حق برخورداری از یک فضای وب سالم و جلوگیری از واپاشیهای اجتماعی به سبب استفاده از فناوری اینترنت، مبارزه کنیم. او با اشاره به اینکه در سال 2019 بیش از نیمی از جمعیت جهان دسترسی به اینترنت و محتوای آن خواهند داشت، از ادامه روندهای مخل امنیت اطلاعات و بیاخلاقیهای موجود در فضای وب نگران است و فضای وبی که طبق خواست اکثریت ما باشد (Web We Want) را میجوید؛ بر همین اساس از نهادهای دولتی، شرکتها و شهروندان خواسته است تا در سال 2019 میلادی منشور اخلاقی را تحت عنوان (A Contract For the Web) امضاء کنند و یک صدا برای شکلدهی بهتر و نجات آینده آن اقدام کنند.
به یاد داشته باشیم که اسباب فناوری مدرنیته بر اساس «فضیلت» نیست و این عبارت که «ما میتوانیم هر کاری را بکنیم، چون قدرتش را داریم» بر دیوار تصورات آنان که چرخه قدرت فناوری را در دست دارند نصب شده است! بنابراین در بُعد راهبردی، با حمایت از شرکتهای دانشبنیان، ایدههای خلاق و تقویت همگرایی علمی میتوان امیدوار بود که بسترهای نوینتر و جذابتری که منطبق بر معیارهای دهکده جهانی باشند، طراحی کنیم و با دستیابی به فناوریهای لازم، قدرت چانهزنی دستگاه دیپلماسی دیجیتال را تقویت کنیم.
لینک مطلب: | http://iransepid.ir/News/15964.html |