آنچه در «مدرسه حسینی» آموختیم؟
«مدرسه حسینى» مدرسهای است تربیتى در بزرگترین حماسه انسانى؛ حماسهاى فراتاریخى و فراجغرافیایى براى دمیدن روح حقیقت انسانى در همگان و راه نمودن مردمان به سوى تعالى.
|
به گزارش ایران سپید مدرسه حسینى مدرسه آراستن سپاهیان عقل است و رویارویى با سپاهیان جهل؛ و حسین(ع) سالار سپاهیان عقل است: نور در برابر ظلمت، بصیرت در برابر حماقت، معرفت در برابر جهالت، عزّت در برابر ذلّت، محبت در برابر عداوت، فضیلت در برابر رذیلت، خدمت در برابر خیانت، حرّیت در برابر رقّیت، هدایت در برابر ضلالت و سعادت در برابر شقاوت. مدرسه حسینى عرصهاى است براى انتخاب خود در صورت سپاهیان عقل و مبارزه با سپاهیان جهل. راهى که امام حسین(ع) در تعریف زندگى نشان داد، راهِ حرّیت و عزّت است و پرچمى که برافراشت، فرا راهِ همه آزادیخواهان و عزّتجویان تا قیامِ قیامت است.
امامى کافتاب خافقین (خاور و باختر) است
امام، از ماه تا ماهى، حسین است
بسى خون کردهاند اهل ملامت
ولى این خون نخُسبد تا قیامت
هر آن خونى که بر روى زمانه ست
برفت از چشم و این خون جاودانه است
(خسرونامه، عطار نیشابوری، ص 25 )
حسین(ع) با برافراشتن پرچم حماسه کربلا و عاشورا، مدرسهاى را بنیان گذاشت که مردمان در آن به نیکوترین و والاترین تربیت (تربیت نبوى و تربیت علوى) دست یابند، چنان که خود هنگام حرکت از مدینه به سوى مکّه در آغاز نهضت خویش در وصیتنامهاش نوشت:
«من میخواهم به خوبیها سفارش و از زشتیها جلوگیرى کنم و به سیره جدّم محمد(ص) و سیره پدرم على بن ابیطالب(ع) رفتار کنم.» (الفتوح، ابن أعثم کوفی، ج 5، ص 33 )
از مهمترین وجوه مدرسه حسینی، عدالتخواهی و ظلمستیزی است. انسان به فطرت خود دوستدار عدالت و بیزار از ستم است و مدرسه حسینى، مدرسه رشد فطرت در جهت حقیقت آدمى است. امامحسین(ع) خود مظهر عدالتخواهى و ظلمستیزى است و نهضت او، نهضتی در جهت برپایى قسط و رفع ستم و ستمگرى بوده، چنان که فرموده است:
«امام بر حق کسى است که به کتاب خدا عمل کند و راه قسط و عدالت را پیشه خود سازد و از حق پیروى نماید و وجود خویش را وقف ذات الهى کند.» (تاریخ الطبری، ج5، ص 353)
فطرت بیدار آدمى عدالتخواه و ظلمستیز است و انسانِ زنده نمیتواند نسبت به بیعدالتى و ستمگرى سکوت کند و دم برنیاورد. از این رو است که فریاد عدالتخواهى و ظلمستیزى امام حسین(ع) پیوسته شنیده میشود: «آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل دورى نمیشود؟» (همان، ص 404) امام حسین(ع) با این بیان همگان را به عدالتخواهى و ظلمستیزى برمیانگیزد، زیرا هر فطرت بیدارى این سخن را سخن خویش مییابد و نمیتواند بدان لبّیک نگوید. عدالت میزانى است که بنیان همه چیز بدان است و برپایى مردمان و سلامت ایشان و اساس دین و آیین به آن است، چنان که این حقیقت به صراحت در کلمات پیشوایان حق و عدل وارد شده است. امیرمؤمنان على(ع) فرموده است: «عدل اساسى است که بنیان عالم بدان است.» (مطالب السؤول، ابوسالم نصیبی، ص 61)
عدالت مردمان را اصلاح مینماید.» (شرح غررالحکم، خوانساری، ج 1، ص 133)
«عدالت حیات احکام [دین] است.» (همان، ص 104)
بنابراین در هر زمان باید به امام حسین(ع) تأسّى و براى زدودن ستم و برپا کردن عدالت تلاش و مبارزه کرد.
خاست آن سر جلوه خیرالامم
چون سحاب قبله باران در قدم
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعلهها اندوختیم
(کلیات اشعار فارسی اقبال لاهوری، ص 75)
عدالتخواهى و ظلمستیزى از برجستهترین وجوه مدرسه حسینى است، چنان که امام حسین(ع) از ابتداى نهضت خویش تا گاهِ شهادت آن را مطرح و بدان دعوت میکرد. آن حضرت هنگام حرکت از مدینه به سوى مکّه وصیّتنامهاى نوشت و آن را به برادرش محمدبن حنیفه سپرد که در این وصیّت درباره عدالتخواهى و ظلمستیزى مدرسه خویش فرموده است:
«همانا من به منظور تباهگرى و خودخواهى و فساد و ستمگرى قیام نکردهام؛ و تنها براى اصلاح امّت جدّم محمد(ص) قیام کردهام.» (الفتوح، ابن أعثم کوفی، ج 5،
ص 33)
حسین(ع) در مسیر قیام شکوهمند خود، پیوسته این شأن را یادآور شده است تا رنگ عدالتخواهانه و ظلمستیزانه قیام او بر چهره تاریخ بماند و هرگز فراموش نشود. در سخنرانى خود در منزل «بِیْضَه» در سرزمین عراق فرمود: «مردم! همانا رسول خدا(ص) فرموده است: «هرکس حاکم ستمگرى را مشاهده کند که حرامهاى خدا را حلال میسازد، عهد و پیمان الهى را زیر پا میگذارد، با سنّت و قانون پیامبر مخالفت میورزد، با بندگان خدا با دشمنى و از سرِ گناه رفتار مینماید، ولى در برابر چنین حاکمى با زبان و عمل نشورد و قیام نکند، بر خداوند است که او را با همان ستمگران در یک جایگاه عذاب کند.» مردم! آگاه باشید که اینان (امویان) پیروى از شیطان را بر خود واجب کرده و اطاعت خدا را ترک کردهاند و فساد را ترویج نموده و حدود الهى را تعطیل کردهاند، و اموال عمومى را به خود اختصاص دادهاند، و حرام خدا را حلال نموده و حلال او را حرام ساختهاند، و من شایستهترین کسى هستم که این وضع را تغییر دهم.» (تاریخ الطبری، ج 5، ص 403)
«مدرسه حسینى» مدرسه مبارزه با بیعدالتى در همه وجوه آن است، چنان که «دو شیعه مکتب آشناى بزرگ، حبیب بن مُظاهر اسدى و سلیمان بن صُرَد خُزاعى، در نامهاى که به اتفاق دوستان خود به حضرت امام حسین(ع) نوشتند، از جمله نوشتند که بیا تا در رکاب تو با سرمایهدارانى که اموال جامعه در نزد آنان تراکم یافته است مبارزه کنیم.» (قیام جاودانه، حکیمی، محمد رضا، ص 217)
ابومِخْنَف روایت کرده است که پس از رسیدن خبر خروج حسینبن على(ع) به کوفه، شیعیان در منزل سلیمان بن صُرَد اجتماع کردند و خداوند را به خاطر مرگ معاویه شکر کردند و تعهّد نمودند که حسین(ع) را در قیامش یارى کنند. سلیمان بن صُرَد پیشنهاد کرد که نامهاى به آن حضرت بنویسند و در آن نامه چنین نوشتند: «به حسینبن على از سلیمان بن صُرَد و مُسَیَّب بن نَجَبَه و رِفاعة بنشدّاد و حبیب بن مُظاهر و دیگر پیروان مؤمن و مسلمان او از اهل کوفه. درود بر تو، ما در پیشگاه تو، خدایى را ستایش میکنیم که جز او خدایى نیست. امّا بعد، ستایش خدایى را سزا است که دشمن بیدادگرِ کینهتوز تو را فرو کوفت؛ دشمنى که بر این امّت جهید و سر رشته امور این مردم را از دستشان ربود و بر اموال عمومى چنگ انداخت و آن را به زور فرو گرفت و بیرضایت مردمان بر اموال آنان فرمان راند و آنگاه نیکانشان را کشت و بدانشان را زنده نگه داشت و بیتالمال را بازیچه دست ستمگران و سرمایهداران نمود. نابود شوند نابود، چنانکه قوم ثمود نابود شدند.» (أنساب الاشراف، بلاذری، ج 3، ص 369)
حسین(ع) بر ضدّ همه این بیعدالتیها و ظلمها به پا خاست و آموخت که پیوسته باید بر این امور فریاد کرد و با خودکامگیهاى سیاسى و اقتصادى مقابله کرد.
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانهها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
(کلیات اشعار فارسی اقبال لاهوری، ص 75)
دکتر مصطفی دلشاد تهرانی
عضو هیأت علمى دانشگاه قرآن و حدیث پردیس تهران
لینک مطلب: | http://iransepid.ir/News/14275.html |