سعید ضروری کسی است که هم خودش بارها کارهای هیجانانگیز انجام داده و هم در گروه ماجراجویان راه را برای سایر افراد دارای معلولیت باز کرده تا این تجربه شگفت انگیز را داشته باشند. کارهایی که شاید تصورش هم برای من و شما عجیب باشد. سعید 31 ساله که با بیماری ژنتیکی دیستروفی عضلانی (تحلیل رفتن عضلات) دست و پنجه نرم میکند، فهرست بلند بالایی از کارهایی که انجام داده دارد؛ سقوط آزاد از هواپیما، سوئینگ، غواصی، غارنوردی، پرواز با پاراگلایدر، پاراموتور و جایروپلن، رفتینگ و کایاک سواری و طبیعت گردی. ماجراجویی حسی است که سعید را به سوی این کارها کشانده است. خودش میگوید: «این حس را همیشه داشتم اما فضایش ایجاد نمیشد تا اینکه از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم میتوانم با هواپیمای فوقسبک پرواز کنم. این کارها سالها پیش شناخته شده نبود و تبلیغاتی هم وجود نداشت و فقط در فیلمها میدیدم و افراد غیرمعلول کمی با این هیجانات در ایران آشنا بودند چه برسد به افرادی که معلولیت دارند. با کمک دوستم این پرواز را انجام دادم. کمکم آدمهایی را پیدا کردم که میتوانستند کمکم کنند تا این تفریحات پرهیجان را انجام دهم. بعد از این پرواز و رسیدن به استقلال مالی تلاش کردم تفریحات هیجان انگیز دیگر را هم تجربه کنم و خودم را به چالش میکشیدم و لذت میبردم.»
سقوط آزاد از هواپیما به قول خودش خفنترین کاری است که انجام داده است: «فکر کنید از ارتفاع 4 کیلومتری از هواپیما پایین بپرید و با سرعت 220 کیلومتر در ساعت مثل گلوله سقوط کنید. بعد از یک دقیقه سقوط تازه چتر باز میشود و یک مرتبه همه جا ساکت میشود! دوبار این کار را انجام دادم و بازهم انجام میدهم. 2 سال پیش در ایران و اسفند 96 در دوبی همراه قهرمان سقوط آزاد دنیا و با کمک عماد مظلومیان و شهرام تمیمی این سقوط را مجدد تجربه کردم. سختترین کاری هم که انجام دادم، غارنوردی بود. 300 متر در یکی از غارهای منجیل حرکت کردیم و واقعاً سخت بود. گاهی مسیر آنقدر باریک میشد که بدنم به دیوارهها کشیده میشد و گاهی باید در آب با دمای
5-4درجه سانتیگراد حرکت میکردیم. فشار زیادی به من و دوستانم وارد شد اما هیچ وقت پشیمان نشدیم چون حس خوب انجام کاری مثبت داشتیم.» سوئینگ یا آونگ بزرگ را هم چند سال پیش انجام داد. در شمیرانات و در افتتاحیه این ورزش متفاوت حضور داشت و در این تفریح با
3، 2 نفر از دوستانش از مسیر دره سختی عبور کرد؛ آن هم بین دو دیواره کوه. بعد با طنابی که بالای دیواره آمده بود او و دوستانش را 80 متر بالا کشیدند. آن روز یکی از اعضای تیم او را بغل کرد و باهم پریدند پایین و از یک طرف دیواره کوه به طرف دیگر تاب خوردند و حدود 100 متر بین دو دیواره کوه با سرعت حرکت پاندولی انجام دادند. سعید با راهاندازی گروه ماجراجویان دارای معلولیت کمک میکند این هیجانها را افراد دیگر هم تجربه کنند و او و گروهش حالا میتوانند از خاطره پرواز با پاراگلایدر، پرواز با جایرو کوپتر، سوئینگ، پرواز با کایت، پرواز با پاراموتور، غواصی در دریا، سوار شدن به موتورهای باگی و اسب سواری حرف بزنند. البته این کارها با کمک مربی و سنجیدن همه جوانب انجام میشود. اینکه مثلا چکار کنند تا وقتی که پاراگلایدر سوار شدهاند آسیب نبینند. آموزشهایی میبینند و بعد میروند سراغ این کارها. هرچند برای انجام هر برنامه چالشهایی هم دارند. همان چالش همیشگی مناسب نبودن فضا برای معلولان: «فضاهای مناسب انگشت شمار است. باید جایی را برای اقامت مشخص کنیم که مناسب باشد. همین طور باید فکر نیروی کمکی و ماشین و حمل و نقل مناسب معلولان باشیم. بحث مسئولیت و بیمه هم هست. این کارها سه برابر افراد معمولی برای من و دوستانم چالش دارد.»بین کارهایی که در این گروه انجام دادهاند پرواز با پاراموتور از همه سنگینتر بوده که 18، 17 نفر از معلولان در آن شرکت داشتهاند و آن طور که سعید میگوید برایشان تجربه فوقالعادهای بوده: «میگفتند این روز بهترین روز زندگیشان بوده. بعضیها برای قایقرانی یا رفتینگ این حس را داشتند. معلولان در زندگیشان همیشه با موانعی روبهرو هستند و وقتی چنین فرصتی پیش میآید حس و حالشان عوض میشود و میتوانند از آن سکون دربیایند. آنها با ترسهای بیشتری مواجه میشوند و با تمام وجود آن را تجربه میکنند.» البته به دلیل هزینههای نسبتاً بالای بعضی تفریحات، شاید معلولان زیادی نتوانستهاند در این برنامهها حضور داشته باشند اما همچنان با توجه به شرایط فصلی و... برگزار میشود. مسألهای که وجود دارد این است که همه معلولان نمیتوانند در تمام برنامهها شرکت کنند.
تفریحی که قرار است سراغش بروند نباید مشکلی برایشان ایجاد کند. مثلاً کسانی که ریههایشان مشکل دارد نمیتوانند سراغ غواصی بروند. سعید این مسائل را بررسی میکند و بعد میروند تا هیجان تازهای را تجربه کنند.شاید فکر کنید سعید هیچ وقت نترسیده اما مانند بقیه همیشه ترس در او وجود داشته است: «مثلاً اولینبار که میخواستم بپرم ترس از ارتفاع داشتم یا میترسیدم آسیب ببینم. وقتی هم اطلاعات کافی از کاری که میخواهم انجام بدهم نداشته باشم میترسم اما این ترسها هیچ وقت مانع من نبوده و فقط باعث شده ایمنتر و با رعایت همه جوانب این کارها را انجام بدهم.»
ترس شیرین
حسین حاجیها یکی از کسانی است که همراه سعید هیجانهای زیادی را تجربه کرده است. او 36 ساله است و با فلج اطفال دچار معلولیت حرکتی شده اما اگر فهرست کارهای هیجانانگیزی را که انجام داده ببینید باور نمیکنید معلولیتی برایش وجود داشته باشد؛ رفتینگ، سوئینگ، کایتسواری، غواصی و پرواز با پاراگلایدر!
خودش میگوید: «من هیجان را دوست دارم. وقتی شما میخواهید دنبال چیزی که دوست دارید بروید نباید ترس داشته باشید. وقتی بچه بودم و تاب بازی و الاکلنگ سواری بچههای دیگر را میدیدم میگفتم چرا همه هرکاری را میتوانند انجام دهند اما من نمیتوانم؟ وقتی هم بزرگ شدم دیدم به دلیل نامناسب بودن شهر برای معلولان باز هم محدودیت وجود دارد تا رسیدم به این کارهای هیجانانگیز. یکی از دوستانم درباره پاراگلایدر حرف زد و گفت میآیی؟ اصلاً نپرسیدم شرایطش چیست. گفتم برویم!» پاراگلایدر را سوار شده و باچترش رفته بالا. آنقدر رفته تا 700،800 متر از زمین دور شده و همان زمان که هیاهوی شهر جایش را به سکوت میدهد و باد به صورتت میخورد و کم کم باور میکنی پرواز کردهای، با خودش گفته: «چقدر دنیا کوچک است! خیلی از کارها را میتوانی انجام دهی و قضیه آنقدرها هم وحشتناک نیست.» «ترس شیرین» توصیف حسین از آن لحظههاست؛ وقتی سدها شکسته میشود و آن بالا انرژی میگیری و لذت زندگی را دو چندان حس میکنی. برای همین او باز هم تلاش میکند سراغ آنچه دوست دارد برود. از خانواده گرفته تا دوستان، حسین را از این کارها منع میکردند و میگفتند میافتی اما او هیجان را دوست داشت و دارد. به قول خودش زندگی معلولان در ایران با همه موانع شهری و خانههایی که برای معلولان نامناسب هستند هر روز هیجان دارد اما هیجان منفی! او دوست داشت هیجان مثبت و حس عجیبش را تجربه کند: «آدرنالین حس زندگی به آدم میدهد. اولین بار سال 92 پاراگلایدر سوار شدم و بعدش یادم است که تا 4،5 روز از هیجان حالم خوب بود.»
محمد عزتور یکی دیگر از معلولانی است که هم سراغ غواصی رفته و هم تجربه رفتینگ دارد. او معلول جسمی- حرکتی است و قبلاً از این تفریحات فقط عکس شان را دیده بوده: «اینکه بتوانم در رود خروشان قایقرانی کنم قابل تصور نبود اما شد.» هیجان، قویترین حسی است که او تجربه کرده؛ بدون ترس.
خودش میگوید: «ترس نداشت و هیجان غالب بود. آن هم در فضایی که بیشتر لذت میبردیم و چند دقیقه یا ساعت از همه مشکلات دور و فارغ بودیم. هیجان باعث شد تا چند روز بعد از آن هم سطح انرژیام بالاتر از حالت عادی باشد و بیشتر از زندگی لذت ببرم. احساس قدرت میکردم. اینکه هیچ محدودیتی ندارم و میتوانم چیزی را که دوست دارم تجربه کنم.» او غواصی را هم دو بار در دریاچهای در سیمین دشت فیروزکوه امتحان کرده است: «آب خیلی لذتبخش است. صدای سکوت و حبابهای آب و آرامشی که در غواصی تجربه کردم برای همیشه در ذهنم ماند.»
از رفتینگ هم که شلوغتر و پر سروصداتر است، فضای شادی که با دوستانش روی آب داشته در ذهنش مانده. اینکه فضا اجازه هیچ چیز جز شادی را به آنها نمیداده. حالا با این فکر که تفاوتی بین خودشان و دیگران نیست و آنچه دوست دارند شدنی است دلش میخواهد بانجی جامپینگ را هم تجربه کند. چرا که نه؟!