به گزارش ایران سپید دکتر محمد کمالی، استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران« به نظر میرسد قدمت حضور افراد دارای معلولیت در جامعه بشری به اندازه حضور انسان روی زمین باشد. سوابق تاریخی حاکی از برخوردهای نامناسب و دور از شأن انسانی با این قشر است. داستان با محو و نابودسازی آنان در دوران باستان آغاز و در ادامه با ظهور ادیان به جداسازی و نگهداری در نوانخانهها و آسایشگاهها دنبال میشود. تنها در اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیستم است که شاهد بهبودهایی در رسیدگی و ارائه خدمات پزشکی و توانبخشی قابل توجهی به آنان بخصوص در جریان جنگ جهانی اول و دوم و بعد از آن هستیم. از دهه 1980 میلادی این جریان حمایتی، رشد قابل ملاحظهای مییابد و با موضعی حقوقی آنچنان پیگیری میشود که به تصویب کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت منجر میشود که به آنان در جوامع موضعی برتر از آنچه در گذشته داشتهاند میدهد. داستان این برخوردها بسیار دردناک و تأثربرانگیز است چه با نگاهی دون انسانی، برخوردهایی نامناسب شکل گرفته است که همگی حاکی از وجود نگرشی منفی به معلولیت در طول تاریخ دارد. نگرشی که متأسفانه با وجود همه پیشرفتهای مادی و معنوی در جوامع، هنوز بیش و کم وجود دارد و برخورد با افراد دارای معلولیت را شکل میبخشد. دو الگوی اصلی، به نگاه و برخورد جوامع با افراد دارای معلولیت شکل داده است. الگوی فردی (پزشکی) که معلولیت را نقص و کاستی درون فرد و در نتیجه یک تراژدی شخصی میبیند و الگوی اجتماعی که معلولیت را ناشی از نهادها و سازمانهای اجتماعی میداند که امکان زندگی مستقل در جامعه را از فرد گرفته و با ایجاد موانع باعث گوشهگیری و انزوای وی شده و او را از حضور در جریان عادی و طبیعی جامعه محروم ساخته است. آنچه در طول سالها رخ داده است کم رنگ شدن الگوی فردی و تقویت الگوی اجتماعی بوده است. با این حال عوامل مختلفی در جوامع از نظر کالبدی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بر این روند مؤثر بوده و به برتری یکی از دو الگو منجر شده است. در جوامع توسعه یافته حرکت به سوی الگوی اجتماعی از رشد بیشتری برخوردار بوده است و برعکس در کشورهای کمتر توسعه یافته الگوی فردی (پزشکی) هنوز اقتدار دارد.
در این میان رسانهها اصلیترین عامل شکل دهنده به نحوه برخورد جوامع با پدیدههای مختلف و بخصوص ناتوانی و معلولیت هستند. هر وسیلهای که پیامی را منتقل کند، رسانه است. رسانهها مهمترین و مؤثرترین ابزار انتقال اطلاعات و آگاهیها در تحقق فرآیند ارتباطات هستند. به عبارتی هر وسیله که مطلب یا خبری را به اطلاع مردم برساند، رسانه است. در دنیای امروز رسانه به عنوان یک گروه مرجع عمل میکند و بنابراین به جایگزینی برای گروههای مرجع در نهادهای سنتی- همچون پدران، مادران، بزرگان و...- تبدیل شدهاند. رسانهها اگر بخوبی برنامهریزی شوند، میتوانند به نحو فوقالعادهای در ارتقای سلامت جامعه تأثیر داشته باشند.از جمله کارکردهای رسانه، شکلدهی به مفهوم معلولیت است. امروزه، تصاویر بسیاری از افراد دارای معلولیت در رسانهها مشاهده میشود. تحلیل دقیقتر موضوع روشن میکند که مجموعه این تصاویر در فرهنگ عمومی جامعه، به طور معمول، کلیشهای منفی درباره افراد دارای ناتوانی ترسیم میکند و اغلب با گرایش نامطلوب مخاطبان همراه است. به نظر میرسد در تمامی این تصاویر، تأکید بر مدل پزشکی تعریف ناتوانی آنچنان قوی است که جز ترحم، احساسات منفی و تأسف بر این تراژدی شخصی، چیز دیگری حاصل نمیشود. شاید بهترین شیوه ارائه چنین تصاویری، تمرکز بر مدل اجتماعی در تعریف ناتوانی باشد.
نمایش معلولیت در رسانه با کلیشهها و اشکال زیر رخ میدهد: اشخاصی رقتانگیز و قابل ترحم، موضوعی برای خشونت، اشخاصی شیطانی و شرور، اشخاصی مرموز، نادر و عجیب، انسانهایی شگفتآور، باورنکردنی و فوقستاره، موضوعی برای ریشخند، تمسخر و استهزا، کسانی که با خود دشمنی دارند، بار و تحمیل به جامعه، اشخاصی از نظر جنسی غیرعادی، اشخاصی که قادر به مشارکت کامل در زندگی اجتماعی نیستند و درنهایت اشخاصی «عادی»...
در سالهای اخیر یه عنوان یک نمونه، به طور روزافزون نمایش ارزشها و امتیازهای افراد «غیرـ معلول» نسبت به افراد دارای معلولیت افزایش مییابد. معلولیت به عنوان یک «مسأله» در مقابل ارزشهای جامعه نمایش داده میشود و پیامی که افراد دریافت میکنند، این است که باید در بیم و هراس از داشتن یا ابتلا به ناتوانی و معلولیت به سر برند. تمام معیارهای زیبایی در بدنی ورزشکار و تنومند جلوه میکند و از کلیشههای منفی برای نشان دادن افراد دارای معلولیت استفاده میشود. همه جا تأکید بر نمایش ناتوانی و معلولیت در عضوی از فرد است و توانمندیهای باقیمانده او به حساب نمیآید. تحقیقات نشان داده است رابطه معناداری بین تحریفهای رسانهای در مورد افراد دارای ناتوانی و فرآیند تبعیض نسبت به آنان وجود دارد. از این رو به نظر میرسد لازم است راهکاری تازه برای تغییر مسیر انتخاب شده یا تحمیلشده کنونی و تبیین نقش رسانه در بیان ناتوانی و معلولیت جستوجو شود.
با فرارسیدن ماه مبارک رمضان بار دیگر برنامههای مناسبتی از جمله برنامه خوب ماه عسل آغاز میشود. فرصت ایجاد شده در این ماه برخی تهیهکنندگان رسانه را به صرافت میاندازد که میتوان برای جلب توجه مخاطب از موضوعات حساسی همچون ناتوانی و معلولیت بهره گرفت و با بیان دردها وآلام این افراد از زمینه مناسبی برای جذب مخاطب بیشتر استفاده نمود. غافل از آنکه بیشترین ضربه به مخاطب اصلی یعنی افراد دارای معلولیت و خانوادههای آنان وارد شده است. این رویکرد که متأسفانه سنت حاکم در برنامههای ویژه ماه رمضان شده است، معلولیت و تجربه زندگی همراه با معلولیت را به اندوه و سوگواری تبدیل کرده و با مفاهیمی خاص گره زده است که از جمله میتوان به نگاه خیریهای و صدقه سری، شکرگزاری پس از تماشای افراد دارای معلولیت، ترحم، بدبختی، ناتوانی، معصومیت و بی گناهی، فرشتههای زمینی، قهرمانسازی از فرد دارای معلولیت یا همراهان غیرمعلول آنها، عجیب و شگفتآور نشان دادن زندگی همراه با معلولیت و فعالیتهای عادی و روزمره افراد معلول اشاره کرد. در اغلب این برنامههای ویژه، افراد دارای معلولیت با سؤالاتی مواجه میشوند که گاهی برخورنده و توهین آمیزند؛ حتی نوع نگاه مجریان برنامهها به افراد دارای معلولیت و تجربههای آنها گاه از بالا به پایین، نسنجیده و ناپخته است.
این در حالی است که بر اساس کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت و خواست آنها باید سازندگان و تهیه کنندگان برنامههای صدا و سیما، ضمن پرداختن مداوم به معلولیت و حقوق افراد دارای معلولیت در همه ماههای سال و نه فقط ماهی خاص، از استفاده ابزاری از افراد دارای معلولیت پرهیز کنند. طرح موضوع معلولیت در برنامههای ماه رمضان صدا و سیما به شکلی که رایج شده و جا افتاده است، تأثیری بر ارتقای آگاهی و تغییر نگرش جامعه نسبت به معلولیت نداشته و باید متوقف و بازنگری شود. لازم است معلولیت و زندگی همراه با معلولیت با نگاهی علمی، حقوقی، اجتماعی و تخصصی، جایی ثابت در برنامههای خبری، تحلیلی، گزارشی و نمایشی صدا و سیما داشته باشد. در این برنامهها راهکارهای علمی و تجربه شده برای برخورد با پدیده معلولیت و عادی سازی آن به عنوان یک تجربه انسانی که همه در برههای از عمر خویش آن را تجربه خواهند نمود، باید تأکید شود. موانع برای عادی سازی و فراگیر ساختن جامعه برای افراد دارای معلولیت بازگفته شود و امید به جامعه تزریق گردد که با وجود داشتن معلولیت میتوان با سلامتی به حیات ادامه داد و از کیفیت زندگی قابل قبولی برخوردار بود. سیامند رحمان، قهرمان بلامنازع وزنه برداری معلولان جهان بخوبی اثبات میکند معلولیت نباید به جداسازی افراد از جامعه و برانگیختن حس ترحم آحاد اجتماع برای کمک به وی منجر شود. او قهرمانی است که علیرغم داشتن معلولیت به عنصری جهانی تبدیل شده است که الگوی بسیاری از افراد دارای معلولیت و غیرمعلول در جهان قرار گرفته است.
در حال حاضر بیش از یک میلیارد نفر در سراسر جهان با معلولیت زندگی میکنند و با در نظر گرفتن خانواده آنها نزدیک به دو تا سه میلیارد نفر در سراسر جهان که تقریباً یکسوم جمعیت جهان محسوب میشوند، با معلولیت درگیر هستند و مهم است به خاطر بسپاریم زندگی هر کسی در هر لحظهای ممکن است با ناتوانی و معلولیت همراه شود. ضروری است که رفتار و نگرش خود را نسبت به افراد دارای معلولیت تغییر دهیم و اطمینان حاصل کنیم تمامی حقوق اساسی و آزادیها از جمله حق مشارکت و سهیم شدن کامل آنها در جامعه خود رعایت شده است.»