درباره مواردی مانند آنچه که در بالا اشاره شد دو نوع رویکرد صفر و یکی می توان اتخاذ کرد. یکی اینکه این آمار کاملا درست است و هیچ نقصی ندارد و دیگری اینکه اینگونه آمارها تماما سیاه نمایی و سیاسی است. اما به نظر می رسد بهتر است به جای نگاه صفر و یکی به این مسائل، نگاه منطقی تری به آنها داشته باشیم و از جوانب گوناگون، به آسیب شناسی آنها بپردازیم. در این باره، سه جنبه ای که در درجه اول می توان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، یکی نحوه مواجهه با آمارها اعلامی این چنینی توسط موسسات خارجی، دیگری نبود موسسات آماری معتبر در ایران و سومی ضعف رسانه ها در پوشش اتفاقات خوبی که در کشور رخ می دهد در سطح جهانی است.
در مورد نحوه مواجه با آمار منتشره از سوی موسسه گالوپ بهتر است یادداشت یکی از متخصصان حوزه مربوطه در اینجا آورده شود: «سید محسن طباطبایی مزدآبادی» نایب رییس مرکز روان شناسی و مشاوره شهر که پیشتر موضوع خشم شهری را مطرح کرده بود معتقد است این گزارش منطبق بر واقعیت ها نیست، هر چند باید به عنوان یک زنگ خطر و هشدار در نظر گرفته شود.
وی در یادداشتی در این مورد می نویسد: «صحت این نتیجه گیری و آمار منتشر شده از طرف موسسه گالوپ شاید در نگاه اول کمی غیرمنطقی به نظر برسد. زیرا سوالاتی که در این پژوهش استفاده شده اس؛ اولا: پایایی و روایی آنها به عنوان ویژگی های بنیادی مقیاس های پژوهشی مورد تایید قرار نگرفته است. ثانیا استفاده از سوالات مشترک برای 142 کشور با آداب و سنن مختلف به معنای نادیده گرفتن فرهنگ ها است.
ثالثا با توجه به پیچیدگی های شاخص های فردی، بین فردی، شخصیتی و اجتماعی خیلی بعدی به نظر می رسد که بتوان با 5 سوال شاخصه مشترک یک جامعه انسانی را بسنجیم. رابعا چه تضمینی وجود دارد که نمونه انتخاب شده توسط این موسسه مُعرف و نماینده واقعی جامعه ایران بوده باشد. بنابراین با در نظر گرفتن این 4 نکته، علمی و درست بودن این خبر مورد تردید قرار می گیرد و نتایج این پژوهش قابل اعتماد نمی باشد.
اگر فرض را بر این بگذاریم موسسه گالوپ تمام این اصول را رعایت کرده است و هیچ عاملی غیر از واقعیت را در نتیجه گیری خود دخالت نداده است و آنچه بیان کرده است عین حقیقت است باز هم شاید استفاده از برچسب «عصبانی ترین» برای مردم ایران که به مهربانی، ایثار و خونگرمی شهره هستند تا حدودی بی انصافی باشد. اما نمی توان به راحتی از کنار این نتیجه گیری گذشت.
نگاهی به اتفاقاتی که طی سال 2017 در ایران رخ داده است (سالی که موسسه گالوپ طی آن پژوهش را انجام داده است) شاید در ربط دادن این آمار به ما خیلی بی ربط نباشد. با توجه به اتفاقات یک سال قبل شاید ما عصبانی ترین کشور دنیا نباشیم اما یکی از پراسترس ترین کشورها و مستعد پرخاشگری بودیم. حال اگر بخواهیم واژه مناسب تری را انتخاب کنیم ما شکننده ترین و در آستانه عصبانی ترین کشور جهان بودیم.
در سال 2017 جو حاکم بر خاورمیانه برای مردم ایران بسیار نگران کننده تر از قبل شد و نگرانی های مختلفی مانند «سایه جنگ» را برای مردم قابل تصور کرد. رییس جمهور شدن ترامپ موجی از نگرانی را به راه انداخت. خبرهای متناقض در مورد تحریم ها، مشکلات اقتصادی مردم و بیکاری فارغ التحصیلان مزید بر علت شد. آتش گرفتن قطار تبریز- مشهد باعث دردی عمیق و سوگی بزرگ برای ایران شد.
مرگ یکی از سرمایه ها و زحمت کشان انقلاب آیت الله «علی اکبر هاشمی رفسنجانی» شوک عاطفی و سیاسی به جامعه وارد کرد. هنوز مردم درگیر سوگ مرحوم هاشمی بودند که پلاسکو نه تنها بر سر پلاسکو که به مثابه یک غم ملی بر سر مردم ایران آوار شد و تمام ایران را عزادار کرد. ریزش معدن یورت باز هم ایران را سیاه پوش کرد و... براساس معیارهای روان شناسی اگر انسان مورد هجمه بحران های زیادی قرار بگیرد که کنترل کردن آنها در اراده او نباشد ممکن است دچار نوعی استیصال و ناامیدی شود و نسبت به اتفاقات روزمره دچار شکنندگی بیشتری شود و برای رهایی از این وضعیت دست به دامان عصبانیت و پرخاشگری شود.
تمام این موارد در کنار فقر مهارت های مقابله ای مردم (مهارت کنترل خشم، مهارت حل مسئله و...) موسسه گالوپ را مجاز کرده است که دست به نتیجه گیری بزند و ایران را به عنوان عصبانی ترین کشور جهان معرفی کند. موضوعی که حتی به فرض اشتباه بودن، باید بیشتر به آن توجه شود و به نظر می رسد درست ترین برخورد با این آمار این باشد که به جای انکار و رد کردن آن، خود را در هر جایگاهی که هستیم در مقابل این برچسب که به مردم ایران خورده است سهیم بدانیم و علت یابی کرده و سپس چاره جویی کنیم و در راستای شادمانی عمومی مردم تلاش همگانی به عمل آید.»
جنبه دومی که باید به آن پرداخت، نبود موسسات آماری معتبر در کشور است. با توجه به آنچه که در بالا نیز آورده شد، در بررسی موضوعاتی همچون میزان خشم در جامعه- که برای بهبود زندگی مردم کشور ضروریست- مواردی مانند آداب، سنن، فرهنگ، پیچیدگی های فردی، بین فردی، شخصیتی و اجتماعی باید مورد توجه قرار بگیرد.
حال اینکه این موارد اگر توسط افرادی خارج از جامعه ما انجام بگیرد، به احتمال بسیار زیاد این موارد مغفول می مانند.
به هر حال آمارهای داخلی مانند میزان نزاع های خیابانی نشان می دهند که آستانه تحمل در جامعه ما وضعیت مناسبی که شایسته فرهنگ ما باشد، را ندارد و این مهم می طلبد که موسساتی معتبر با افراد متخصص در حوزه های مربوطه برای بررسی موارد این چنینی تاسیس شود تا به آسیب شناسی و بهبود مسائل اجتماعی در کشور بپردازند.
جنبه سومی که به آن پرداخته می شود شاید در نگاه اول خیلی مهم به نظر نرسد ولی واقعیتی در آن نهفته است که از نادیده گرفتن آن متضرر خواهیم شد. و آن چیزی نیست جز قدرت رسانه. شوربختانه در ایران، به آن میزانی که به جنبه های گوناگون قدرت بها داده شده و می شود، به قدرت رسانه داده نشده است. درواقع می توان گفت هنوز در ایران باور به اینکه قدرت رسانه تا چه میزان می تواند در راستای منافع ملی کشور باشد، وجود ندارد.
بدون شک هنگامی که آمار اعلامی توسط موسسه گالوپ- که ما را به عنوان عصبانی ترین مردم دنیا معرفی می کند- توسط رسانه های مختلف در کشورهای مختلف جهان منتشر می شود نگاه منفی به مردم ایران در بین مردم جهان طبیعی ترین نتیجه آن است.
همانطور که در بالاتر نیز آورده شد، آمار اعلام شده نمی تواند چندان منطبق بر واقعیات باشد. اما به هر حال وقتی یک موسسه معتبر چنین آماری را اعلام می کند، مردم جهان مثل ما از خودشان نمی پرسند که «مگر می شود...؟!» زمانی مردم سایر کشورهای جهان در آمار مربوطه شک می کنند که رسانه های ما قدرت آن را داشته باشند که تصویر دیگری از مردم ایران- درست در نقطه مقابل آنچه که گفته شده- به آنها نشان داده شود.
مثلا در همین زمانی که این آمار در رسانه های مختلف منتشر می شد اتفاقی در ایران افتاد که اگر نخواهیم بگوییم بی نظیر بود، بی انصافیست نگوییم کم نظیر بود: ایرانیان در فاصله تنها چند روز، در حالی که اوضاع اقتصادی اغلب مردم ایران وضعیت چندان مساعدی ندارد، بیش از 17 میلیارد تومان برای آزادی زندانیان پرداخت کردند و بیش از هزار زندانی در سراسر کشور آزاد شدند و همچنین درخواست سرپرستی افراد بی بضاعت از میزان مورد نیاز در طرح موسوم به محسنین نیز فراتر رفت. اتفاقی که باعث سجده شکر «پرویز فتاح» رییس کمیته امداد امام خمینی در برنامه زنده ماه عسل نیز شد.
فارغ از واقعی یا سیاسی بودن آمارهای مختلف سازمان های خارجی و بین المللی، اینکه فقط بگوییم آمارهایی مانند آنچه که آمار اخیر گالوپ اعلام کرده است فقط با هدف سیاه نمایی و تخریب چهره ایران و ایرانیان نزد مردم جهان است، صدایمان به جایی نمی رسد.
اینگونه موضع گرفتن نه تنها ذهن مردم خارج از ایران را روشن نمی کند (چون اصلا به گوششان نمی رسد)، حتی در داخل هم خیلی ها قبول نمی کنند و به درستی تام و تمام آمارها صحه می گذارند! اما اگر رسانه ها در ایران قدرتمندتر بودند و اتفاق بزرگی که مردم ایران در برنامه امسال ماه عسل رقم زدند را هم می توانستیم به مردم جهان نشان دهیم، در آن صورت بود که آنها نیز به گزاره «ایرانیان عصبانی ترین مردم دنیا» شک می کردند. لااقل پیش خودشان می گویند: چه عصبانی های بخشنده و مهربانی!