به گزارش ایران سپید به نقل از سرنخ، در هفتههای گذشته زنده ماندن یک متهم به مرگ بعد از اجرای حکم اعدامش سر و صدای زیادی در روزنامهها و رسانهها به راه انداخت و افراد زیادی در اینباره نظرات مختلفی ارائه کردهاند. برخی از حقوقدانان با استدلال حقوقی خود اجرای دوباره حکم را برای فردی که به یکبار اعدام محکوم شده است نادرست میدانند و در عین حال گروهی دیگر خواستار اجرای دوباره حکم اعدام هستند. اما با وجود جنجالی که این خبر شگفتانگیز به پا کرده است. این حادثه، حادثهای بی نظیر نیست که در تاریخ مشابه آن وجود نداشته باشد.
در کشورهای مختلفی این حادثه رخ اده است و برای محکومان به مرگ تصمیمهای متفاوتی گرفته شده است، برخی حکمشان از اعدام به حبس ابد تغییر کرده و برخی دوباره و حتی سه باره اعدام شدهاند. این گزارش به زندگی مشهورترین افرادی میپردازد که بعد از اجرای حکم اعدام زنده ماندهاند. و تصمیماتی که برای آنها گرفته شده است را بررسی میکند.
وقتی طناب 3 بار باز شد
جوزف ساموئل هم یکی دیگر از کسانی است که سه بار از اعدام جان سالم به در برده است.
ساموئل انگلیسی که در سال 1795 به سرقت متهم شد، در سال 1801 به تبعید به استرالیا محکوم شد. ساموئل اما از تبعید فرار کرد و بعداً به همراه یک باند تبهکار، از خانه زنی ثروتمند سرقت کرد. در جریان این سرقت، یکی افسر پلیس به نام جوزف لوکر از خانه زن محافظت میکرد، کشته شد.
باند سرقت به سرعت شناسایی و دستگیر شدند و در هنگام برگزاری جلسات محاکمه، زن صاحبخانه ساموئل را به عنوان یکی از سارقان شناسایی کرد، با چنین مدرک محکمی ساموئل هم مجبور شد به سرقت از خانه زن اعتراف کند اما مشارکت در قتل افسر پلیس را رد کرد.
بقیه اعضای باند سرقت از جمله رئیس باند به دلیل نبود مدارک کافی علیهشان تبرئه شدند اما ساموئل به این خاطر که از سوی صاحبخانه شناسایی شده و خودش هم اعتراف کرده بود، مجرم شناخته شده و به اعدام با طنابدار محکوم شد.
در تاریخ 26 سپتامبر سال 1803 میلادی، ساموئل به همراه یک محکوم به مرگ دیگر، به محل اجرای حکم در پاراماتا، یکی از حومههای سیدنی استرالیا برده شد تا در مقابل صدها نفر به دار آویخته شود. مأمور اعدام طنابدار را به دور گردن هر دو محکوم انداخت و حکم اجرا شد. مجرم همراه ساموئل پس از اندکی تقلا، جان خود را از دست داد اما طناب دور گردن ساموئل از هم باز شد و او به زمین افتاد.
مأمور اعدام به دستور مقامات قضایی حاضر در صحنه به سرعت طناب را برداشت و بار دیگر، این بار محکمتر و با دقت بیشتر دور گردن ساموئل محکم کرد. ساموئل بار دیگر به پای چوبهدار رفت و مأمور هم ارابه زیرپایش را هل داد اما طناب دور گردنش بازهم باز شد و او دوباره به زمین افتاد. این بار مأمور اعدام باوجود اعتراض حاضران در صحنه اجرای حکم، طناب را بار دیگر دور گردن ساموئل پیچید اما باز هم همان اتفاق رخ داد.
مقامات حاضر در صحنه که نمیدانستند باید چه کار بکنند به سراغ فرماندار منطقه رفتند فرماندار به محل اعدام آمد و پس از انجام بررسی لازم درباره طناب مشخص شد که طناب اصلاً پاره نشده است و هر سه بار به علت نامعلومی او به زمین افتاده است.
حکم آخر: فرماندار با بیان اینکه این اراده خدا بوده که مانع از مرگ ساموئل شده است، از اجرای دوباره حکم جلوگیری کرد، حکم ساموئل پس از این ماجرا به حبس ابد تغییر یافت.
زندگی روز تخت تشریح
ویلیام دوئل نوجوان 16 ساله انگلیسی بود که به اتهام تجاوز جنسی و قتل دختری به نام «سارا گریفن» در منطقه آکتون لندن مجرم شناخته شده و به اعدام محکوم شد. اگرچه حرف و حدیثهای زیادی درباره محاکمه این نوجوان وجود داشت اما به هر حال براساس حکم دادگاه در تاریخ 29 نوامبر 1840 میلادی، دوئل در تایبرن به همراه 4 تبهکار مخوف دیگر به دار آویخته شد.
جسد ویلیام بعد از اجرای حکم به مدت 20 دقیقه در هوا معلق بود و سپس جسد را پایین آورده و آن را به یک مرکز جراحی منتقل کردند تا به یک دانشکده آموزشی جراحی اهدا شود. بعد از انتقال جسد به دانشکده آموزشی، بدن دوئل روی یک تخت گذاشته شده و دانشجویان برای کالبد شکافی جسد آماده شدند ولی اتفاق افتاد که همه را به وحشت انداخت. یکی از پرستاران متوجه شد که جسد دارد تکان میخورد، تنفس جسدش گرم و گرمتر شد، او پس از گذشت دو ساعت دیگر میتوانست راحت بایستد.
همان شب دوئل را که شوکه شده بود و نمیدانست چه اتفاقی برایش رخ داده است، به زندان نیوگیت منتقل کردند. دوئل که در زمان اجرای حکم از تب و لرز و هذیان رنج میبرد، ادعا که اصلاً صحنه اجرای حکم و به دار آویخته شدنش را به خاطر نمیآورد و هیچ تصویری از ان لحظات در ذهن ندارد. در آن زمان این تئوری مطرح شد که وضعیت و خیم جسمانی دوئل باعث نجات او از مرگ شده است.
حکم آخر: پرونده دوئل در آن زمان سر و صدای زیادی به پا کردف افراد زیادی خواستار عدم اجرای حکم دوباره او بودند و سرانجام مقامات قضایی بعد از بررسیهای گسترده تصمیم گرفتند به جای اعدام او را به جایی تبعید کنند.
مردی که نشد اعدام بشه!
«جان هنری جورجلی» که بیشتر باعنوان «جانبابا کومالی» یا «مردی که آنها نتوانستند اعدامش کنند» شناخته میشود، مردی انگلیسی بود که سهبار از اعدام جان سالم به در برد. لیکه در نیروی دریایی سلطنتی انگلیس خدمت میکرد، در سال 1885 به اتهام دزدی دستگیر شد اما در جریان بررسی پروندهاش به قتل وحشیانه «اما کیسی» زن صاحبکارش در خانه آنها در تاریخ 15 نوامبر 1884 هم متهم شد. لی بعد از بررسی مدارک و شواهدی که علیه او وجود داشت.
سرانجام در قتل این زن مجرم شناخته شده و محکوم به اعدام شد. در 23 فوریه 1885، مسئولان اجرای حکم، سه بار او را در زندان اعدام کردند اما لی هر سه بار جان سالم از مرگ به در برد.
ظاهراً دلیل عدم موفقیت در اجرای اعدامها هم این بود که هر بار دریچه داربست زیر پای متهم باز نمیشد؛ البته با وجود اینکه مسئول بستن داربست، چندبار دریچه را امتحان کرده بود. نظریههای بسیاری در آن زمان درباره ناکامی در سه بار اجرای حکم اعدامها مطرح شد اما براساس مدارک وزارت کشور انگلیس، علت اصلی این اتفاق مکانیسم نادرست چوبهدار بود که منجر به بروز این اختلال شده بود. البته اتفاقی که برای لی رخ داد، باعث شد از ن پس چوبهدار مطمئنتری را در انگلیس بسازند تا دوباره چنین اتفاقی تکرار نشود.
حکم آخر: پس از وقوع این اتفاق عجیب و غریب وزیر امور داخله وقت انگلیس، دستور داد حکم لی را از اعدام به حبس ابد تغییر دهند. البته لی به این حکم هم راضی نبود. او دادخواست تجدیدنظر درباره حکمش ادامه داد تا اینکه سرانجام در سال 1907 آزاد شد. لی پس از نجات از مرگ و آزادی بیکار ننششت و سعی کرد با برگزاری سخنرانیهای مختلف ماجرای زندگی خود را به گوش مردم و خصوصاً ناامیدها برساند. او حتی تبدیل به سوژه یک فیلم صامت هم شد. لی با شروع جنگ دوم جهانی ناپدید شد و به همین دلیل گفته میشود که او در دوران جنگ دوم جهانی از دنیا رفته است اما با این حال مدارک دیگری نشان میدهد که او در سال 1945 در ایالات متحده آمریکا درگذشته است.
نوزادکشی که نمرد
«آنگرین» یک پیشخدمت انگلیسی بود که در سال 1650 به قتل یک نوزاد متهم شد. گرین به عنوان پیشخدمت وارد خانه توماس رئاد شده بود اما بعد از مدتی فریب نوه ارباب خود را خورد و باردار شد. او به توصیه مردم جوان نوزاد خود را کشت در حالی که مدعی بود نوزاد مرده به دنیا آمده است. به هر حال گرین به جرم نوزادکشی محکوم به مرگ شد و در تاریخ 14 دسامبر 1650 میلادی در آکسفورد اعدام شد. به خواسته خود گرین چند نفر از دوستانش به محل اعدام آمده بودند تا پس از انجام اعدام چند ضربه به بدن او بزنند تا مطمئن شوند او مرده است چرا که او با توجه به داستانی که شنیده بود میترسید که زنده زنده در گور دفن شود. بعد از اجرای حکم جسد گرین را از دار جدا کرده و خبر مرگ او را به پزشک زندان رساندند. وقتی گواهی فوت گرین صادر شد جسدش را برای کالبدشکافی به یک دانشگاه پزشکی فرستاند یک روز بعد از اجرای حکم، لحظاتی پیش از آغاز کالبدشکافی جسد چند دانشجو متوجه شدند که گرین دارد به سختی نفس میکشد. گرین به سرعت تحت درمان قرار گرفت و جان تقریباً از دست رفته خود را باز یافت.
حکم آخر: این اتفاق در آن زمان سروصدای زیادی به پا کرد و عدهای میگفتند که این خواست خدا بوده که به کمک یک فردی بیگناه آمده است و بنابراین وی آزاد شد.
نخستین آمریکایی بازگشته از پای دار
«ویلی فرانسیس» اولین اعدامی نجات یافته از مرگ در ایالات متحده است و به همین دلیل هم در جهان شناخته شده است. او یک نوجوان سیاهپوست بود که در سال 1945 میلادی به جرم قتل «اندرو توماس» صاحب یک داروخانه در «کاجون» ایالت لوییز یانا محکوم به اعدام با صندلی الکتریکی شد. گفته میشود که مقتول زمانی صاحبکار ویلی 16 ساله بوده است. پرونده قتل توماس به مدت 9 ماه معلق باقی مانده بود تا زمانی که فرانسیس به اتهام شرکت در جرم دیگری در تگزاس دستگیر شد و به قتل توماس اعتراف کردچون فرانسیس کیف پول توماس را با خود حمل میکرده است.
البته او در ابتدا ادعا میکرد که چند نفر دیگر مسئول قتل توماس بودهاند اما بیاعتنایی بازجویان به ادعاهای او در نهایت به این جنایت اعتراف کرد.
او در اعترافنامه خود گفت: «این یک رازی بین من و او بود» معنای دقیقه جمله فرانسیس هنوز نامشخص است اما گیلبرت کینگ در کتابی تحت عنوان «اعدام ویلیفرانسیس» میگوید که صاحب داروخانه، فرانسیس را مورد آزار و اذیت جنسی قرار میداده است و برای همین او را به قتل رسانده بود.
فرانسیس در نهایت به رغم دو اعترافنامهای که نوشته بود. در دادگاه منکر همه اعترافات قبلی خود و خود را بیگناه دانست وکلای مدافع او هم در طول محاکمهای هیچ مخالفتی با رأی دادگاه نکردند. هیچ شاهدی را به دادگاه احضار نکردند و هیچ دفاعی هم از او نکردند. دو روز پس از آغاز محکامه فرانسیس به اتهام قتل مجرم شناخته شده و محکوم به مرگ شد.
اما در روز اعدام یعنی در تاریخ 3 می سال 1946 صندلی الکتریکی نتوانست جان فرانسیس را بگیرد. شاهدان میگویند در حالی که ظاهراً اعدام الکتریکی فرانسیس داشت صورت میگرفت، فرانسیس از زیر کلاه چرمی که روی سرش گذاشته بودند، فریاد میزد: «درش بیارید، درش بیارید. بگذارین من برم»
در ابتدا اعلام شد که زندانبانها صندلی متحرک الکتریکی که فرانیسیس روی آن نشسته بود را به درستی نصب نکرده بودند و برای همین شوکی به او وارد نشده است اما بعدها مقامات قضایی ایلاتی اعلام کردند که پس از نشستن فرانسیس روی صندلی الکتریکی واقعاً به او شوک وارد شده اما این شوک الکتریکی او را از پای درنیاورده است.
حکم آخر: فرانسیس پس از یکسال دوباره به اعدام با صندلی الکتریکی محکوم شد و این بار صندلی کار خودش را به درستی انجام داد