ای کاش تحت تاثیر نام و شهرت یکدیگر قرار نگیریم تا نهایتا مجبور باشیم ترانهای بیهویت و ضعیف را حمایت کنیم. لازم بود ترانه مورد نظر همان ترانه تیم ملی فوتبال، مورد بررسی و کارشناسی دقیق قرار بگیرد که هم حاشیهای ایجاد نشود و هم افراد بیصلاحیت در فدراسیون فوتبال اجازه اظهارنظر در مورد موسیقی را نداشته باشند.
بهروز صفاریان، روزبه بمانی و احسان خواجه امیری کسانی هستند که قبلا کارهایشان مورد توجه ما و جامعه موسیقی قرار گرفته شاید بتوان گفت سلیقه خیلی را برمیتابد ولی این کار که برای جام جهانی فوتبال فراهم آمده و بهعنوان ترانه تیم ملی کشورمان ارائه شده است، آهنگی نیست که بهعنوان نشانه، آرم یا سرود تیم ملی فوتبال بتوان در جام جهانی عرضه کرد.
فراموش نکنیم در جام جهانی با دنیای فوتبال مواجه هستیم. کشورهای صاحب فوتبال جهان اتفاقا صاحب هنر و فرهنگ ارزشمندی هستند. موسیقی بالندهای هم دارند. با این آهنگ ضعیف، فاقد پویایی و تحرک لازم چگونه میتوان با خوانندگان و آهنگسازان اروپایی، آفریقایی و بهویژه آمریکایی رقابت کرد؟ اهالی فدراسیون فوتبال که از عهده مشکلات فوتبال این مرز و بوم برنمیآیند چگونه به خود اجازه میدهند موسیقی سفارش بدهند و برای تایید آن جشن هم بگیرند و هنر و فرهنگ والای کشورمان را بازیچه دست خود و دوستانشان قرار دهند و با آبروی ملت ایران بازی کنند؟ جالب است که شخصی بهعنوان رئیس کمیته فرهنگی فدراسیون فوتبال گفته است فقط فدراسیون فوتبال صلاحیت اظهارنظر درمورد موسیقی جام جهانی را دارد و مدعی شده است که سفارش یک کار فاخر و هنری را دادهاند.
از ترانهسرای خوب کشورمان روزبه بمانی ارائه چنین ترانهای بعید مینمود. او ترانههای بسیاری سروده است؛ اکثر آنها تاثیرگذار، دلنشین و بدیع است و من بسیاری از آنها را دوست دارم حال چرا به چنین کاری تن داده است نمیدانم! با اطمینان میگویم روزبه بمانی با اندکی دستکاری در این ترانه میتواند آن را به کلامی قابل قبول تبدیل کند، ولی آیا شأن و منزلت مردم که دوست دارند سربلندی تیم ملیشان را در جام جهانی شاهد باشند تا این حد پایین آمده است؟
باید اذعان کنم که احسان خواجهامیری قبلا ملودیهای زیبا و دلنشینی زمزمه کرده که پس از تنظیم و ارکستراسیون دیگران نهایتا به کار قابل قبولی تبدیل شده است ولی ملودی این ترانه، ابتدایی و ضعیف است و تفکربرانگیز نیست.
با اینکه در بعضی جملهها از فواصل زیبایی استفاده شده اما متاسفانه ریتم درونی آن باید از دوضربی ترکیبی به دوضربی ساده انتقال مییافت که هم تقلیدی نباشد و هم از نظر تقطیع و تلفیق مضمون و ملودی که اشتباهات فاحشی دارد، اصلاح شود که طبعا تاثیرگذاری بیشتری میداشت.
ناگفته نماند که ترکیب هجایی روزبه بمانی که در آن از سه ریتم مختلف استفاده شده برای کسی که ملودی آن را زمزمه میکند دست و پاگیر است و ترجیحا باید در اختیار آهنگسازی قرار بگیرد که قادر باشد از آن یک کمپوزیسیون ارکسترال شنیدنی، فراگیر و مانا خلق کند که در نهایت موجب تقویت روحیه بازیکنان تیم و خلق افتخار تیم ملی فوتبال برای ملت بزرگ ایران در جام جهانی فوتبال باشد.
بهروز صفاریان آهنگساز خوب کشورمان که کارهای زیبا و ماندگاری از او شنیدهایم با خوانندگان بسیاری کار کرده است که با تنظیم ارکستراسیون قابل قبولی اجرا شده است. در این ترانه هم از طراحی خوب برای تنظیم و ارکستراسیون نمیتوان چشمپوشی کرد، حال چگونه است که در اجرای این کار سازهای آگوستیک اندکی به کار رفته و سازهای الکترونیک را در اولویت قرار داده است، نمیدانم.
شاید تنظیمکننده و ترانهسرای این کار توجیهی داشته باشند که باید شنید. به هر روی این کار شایسته تیم ملی فوتبال ایران نیست که عازم بزرگترین رویداد ورزشی بعد از المپیک در جهانند. در گستره فوتبال جهان که نهایتا به جام جهانی منتهی میشود، جای هیچگونه اهمال، خودشیفتگی، بدسلیقگی و سوءاستفاده نیست، چراکه همه کشورهای جهان با پشتوانه تکنیکی و تاکتیکی فوتبال سرزمینشان و هنر و فرهنگ ارزشمندشان به دیدار یکدیگر میآیند، چرا ملت ما چنین نکنند؟
باید هنر و فرهنگ غنی و کهن سرزمینمان در کنار تیم ملی فوتبال شانه به شانه، نه سایه به سایه، حرکت کند تا موجب سربلندی ایران شود. بهتر است فدراسیون فوتبال که هیچگونه صلاحیت اظهارنظر در مورد هنر و موسیقی ندارد، کار را به دست کاردان بسپارد و خود تماشاگر و تحسینکننده باشد.