به گزارش ایران سپید در این وبینار، مجید سرایی روزنامهنگار، سهیل معینی مدیرمسئول روزنامه ی ایران سپید و مدیر شبکه ی تشکلهای نابینایان و کمبینایان کشور «چاوش» و سید مهدی صادقینژاد استاد پیشکسوت دانشگاه علوم بهزیستی، ابعاد گوناگون شخصیتی دکتر خزائلی و خدمات این چهره ی برجسته ی تاریخ معاصر را بررسی کردند.
در ابتدای این وبینار، روحالله ساعی، دبیر وبینار و مدیرعامل مؤسسه ی فرهنگی-هنری نابینایان بصیر، با اشاره به تولد دکتر خزائلی در مهرماه و نزدیکی این مناسبت با روز جهانی ایمنی عصای سفید، پرداختن به زندگی و شناخت شخصیت و خدمات این معلم بزرگ را دارای اهمیت عنوان کرد و بر این موضوع تأکید کرد که نسلهای مختلف نابینایان و عموم جامعه باید این شخصیت مهم را بشناسند.
دکتر خزائلی در زمان و مکان درست تاریخی ظهور کرد
در ادامه ی این وبینار و بعد از صحبتهای روحالله ساعی، مجید سرایی روزنامهنگار به مقطع تاریخی رشد و تبلور نبوغ دکتر خزائلی پرداخت و وقایع مهم تاریخی آن مقطع را برشمرد. او بر این موضوع تأکید کرد که دکتر خزائلی در دورانی پا به عرصه ی گیتی نهاد که ایران از فضایی سنتی وارد دورانی نو مبتنی بر مدرنیزاسیون میشد: «مقطعی که دکتر خزائلی در آن زیست و رشد کرد، به لحاظ تاریخی مقطع مهمی در ایران معاصر محسوب میشود؛ چرا که جامعه ی ایران از فضایی سنتی وارد فضایی مدرن میشود. در این مقطع، اتفاقات مهم فرهنگی-اجتماعی رخ میدهد که عملاً به عنوان تحول مهم تاریخ معاصر محسوب میشود. بعضی از این اتفاقات مربوط به قبل از تولد دکتر خزائلیست؛ مثل ظهور سینما توگراف در ایران. گرچه عموم این وقایع تأثیر مستقیم حتی غیرمستقیم در زندگی و فعالیتهای دکتر خزائلی نداشت، اما نشاندهنده ی اهمیت تاریخی دوران حیات دکتر خزائلیست.»
مجید سرایی اتفاقات مهم تاریخی دوران زندگی دکتر خزائلی را به دو دسته تقسیم کرد: «وقایع مهم تاریخی روزگار حیات دکتر خزائلی را میتوان در دو دسته ی اتفاقات مهمی که مربوط به جامعه ی ایران است و اتفاقات مرتبط با تاریخچه ی آموزش به نابینایان در ایران تقسیم کرد.»
سرایی تبریز را یکی از خاستگاههای این اتفاقات مهم عنوان کرد: «اتفاقاً شهر تبریز یکی از شهرهای پیشرو و به نوعی خاستگاه برخی از وقایع مهم تاریخی محسوب میشود. تأسیس مدرسه ی رشدیه به وسیله ی میرزا حسن رشدیه در تبریز که سرآغاز آموزش نوین عنوان میشود؛ شروع آموزش به نابینایان از سوی کریستوفل مسیحی، نمونههایی از این رخدادهای تاریخیست که در تبریز رخ داد. توسعه ی آموزش به نابینایان از تبریز به اصفهان و قوام یافتن مسیر آموزش نابینایان در تهران با تأسیس آموزشگاههای بزرگ نابینایی (شهید محبی و دکتر خزائلی)، از اهم این وقایع هستند.»
مجید سرایی به این نکته هم اشاره کرد که دکتر خزائلی در مقطع تاریخی درستی ظهور کرد: «این موضوع کاملاً درست است که دکتر خزائلی دارای هوشی استثنایی بود؛ چندان که حروف بینایی را به کمک دوستان و یک معلم ارمنی، به شیوهای جالب آموخت. او به همراه رفقایش به آرامستان بیرون شهر میرفت و با دست کشیدن روی سنگ قبرها، حروف بینایی را تحت تعالیمی که از معلم ارمنی خود فرا گرفته بود، میآموخت. دکتر خزائلی چنان باهوش بود که بعد از مدت کوتاهی که در مکتب درس خواند، از پدرش خواست تا او را به مدرسه بفرستد؛ چون معلم مکتب قرآن را غلط میخواند. گرچه این معلم برجسته و استاد بیبدیل ادبیات استعدادی استثنایی داشت و هرچه دربارهاش گفته و نوشته شود باز سخن بسیار است، اما نباید این نکته را فراموش کرد که دکتر خزائلی در زمان و مکان تاریخی درستی ظهور کرد و نبوغش را متبلور ساخت و منشأ اثر خدمات زیادی شد.»
میراث اجتماعی ماندگار دکتر خزائلی
در ادامه ی این وبینار، سهیل معینی، مدیرعامل شبکه ی تشکلهای نابینایان و کمبینایان و مدیرمسئول روزنامه ی ایران سپید درباره ی میراث اجتماعی به جا مانده از دکتر خزائلی صحبت کرد. وی به این موضوع اشاره کرد که صرفاً نباید مسیر سخن درباره ی دکتر خزائلی را به سمت هوش و حافظه ی استثنایی او معطوف کرد: «درباره ی نبوغ، هوش و حافظه ی دکتر خزائلی بسیار گفتهایم و جا دارد که همچنان بگوییم. اما آنچه از نظر اجتماعی قابل اعتناست، این است که نباید تمام ابعاد شخصیتی او را در این چند وجه خلاصه کرد. صحبت من به این نکته برمیگردد که یک فرد نابغه چگونه اثرگذاری دارد. دکتر خزائلی مدتی در مکتب درس خواند و بعد از آن به مدرنترین مدرسه ی اراک رفت و تحصیل را با مشقات فراوان در آن مدرسه ادامه داد. اما نکته ی ممتاز در آن مقطع از زندگی او این بود که نظام آموزشی وقت مجبور شد به او منشی بدهد. این برای نخستین بار است که در کشور به فرد نابینا برای اخذ مدرک علمی منشی میدهند. بحث منشی از همان مقطع آغاز میشود؛ سنتی که همچنان تا امروز ادامه دارد. فراموش نکنید که ما درباره ی آغاز یک قرن صحبت میکنیم؛ روزگاری که یک فرد نابینا چنان مجاهدت به خرج میدهد تا سیستم آموزشی مجبور میشود به او منشی بدهد.»
معینی تأکید دارد که تلاشهای دکتر خزائلی راه را برای نسلهای بعد باز کرد: «در سال هزار و سیصد و بیست و یک، دکتر خزائلی به خاطر توانمندیهایی که داشت، در وزارت فرهنگ و هنر به عنوان کارمند استخدام میشود. باز فراموش نکنید که از سالهای اول جنگ جهانی دوم صحبت میکنیم. از مقطعی میگوییم که آمار مردم بیسواد خیلی بالا بود. تصور کنید وقتی در آغاز انقلاب اسلامی شصت و پنج درصد مردم بیسواد بودند، این آمار در سال هزاروسیصدوبیستویک چه میزان بود. همینکه یک فرد نابینا در آن مقطع توانست جذب وزارت فرهنگ و هنر شود، راه تحولات زیادی را باز کرد.»
سهیل معینی تأسیس انجمن هدایت و حمایت از نابینایان به وسیله ی دکتر خزائلی را هم اقدامی استثناییعنوان کرد: «در کنار تألیفات بسیار و اهتمام به امر تدریست، دکتر خزائلی اقدام به تأسیس انجمن هدایت و حمایت از نابینایان میکند. حرکتی غیردولتی به منظور آموزش و خدماترسانی به قشر پرمشکلی مثل نابینایان. این میراث کمی نیست. امروزه با اینهمه تشکل نابینایی و اینهمه افراد تحصیلکرده، ما کار شاقی نکردهایم. شاید در حوزههای دیگر اثرگذار باشیم؛ ولی صحبت از دهه ی سی و دهه ی چهل است که کشور وضعیت ویژه ی اجتماعی داشت. بسیاری از نابینایان در آن مقطع، بیتعارف یا نوازنده ی دورهگرد بودند یا تکدیگری میکردند. در چنین شرایطی دکتر خزائلی اقدام به تأسیس این انجمن میکند تا در پرتو آن، وضعیت نابینایان را سر و سامان دهد؛ به آنها آموزش دهد و عملاً هویتی اجتماعی به این شهروندان ببخشد. سالها بعد، از دل این انجمن سازمان ملی رفاه نابینایان شکل گرفت که در دهه ی پنجاه، منشأ اثر خدمات زیادی به نابینایان شد.»
تأسیس آموزشگاه شبانهروزی برای بزرگسالان، یکی دیگر از میراثهایی بود که سهیل معینی به آن اشاره کرد: «تأسیس آموزشگاه شبانه روزی بزرگ سالان یکی دیگر از میراث های اجتماعی دکتر خزائلی بود که در آموزش و پرورش انجام شد و بعد ها ثمره اش، تأسیس آموزشگاه نابینایان دکتر خزائلی بود. بنا بر این، چنین تصور نشود که دکتر خزائلی آموزشگاه شبانه روزی بزرگ سالان را صرفاً برای نابینایان تأسیس کرد. چنانکه گفتم، ثمره ی این اقدام مهم بعد ها منجر به تأسیس آموزشگاه نابینایان دکتر خزائلی شد که چند کارکرد داشت: آموزش فنی حرفه ای به منظور استقلال و خودکفایی نابینایان؛ راه اندازی دوره های آموزشی استاندارد برای نابینایان؛ چاپ کتاب و مواد آموزشی برای نابینایان که میراث دیگری را به دنبال خود می آورد و آن، انتشار نخستین مجله در حوزه ی نابینایان با عنوان روشندل در سال ۱۳۴۸ است که یک اقدام مهم فرهنگی به شمار می رود.»
معینی ورود دکتر خزائلی به مجلس در کسوت نمایندگی را یک کامیابی فرهنگی و سیاسی صرفندانست: «دکتر خزائلی به عنوان نماینده در بیست و دومین مجلس شورای ملی حضور یافت؛ این حضور یک کامیابی فرهنگی یا سیاسی صرف نیست. توجه داشته باشید در روزگاری این اتفاق افتاد که شرایط اجتماعی برای نابینایان مساعد نبود و این حضور نه تنها یک افتخار افتخار محسوب شد، بلکه یک الگوسازی ماندگار اجتماعی هم به حساب آمد.»
وصیت یک معلم پیش کسوت
سومین سخنران وبینار آشنایی با دکتر خزائلی، سید مهدی صادقی نژاد، استاد اسبق دانشگاه علوم بهزیستی بود. صادقی نژاد ضمن سپاس از مؤسسه ی نابینایان بصیر تبریز، درباره ی شخصیت دکتر خزائلی و خدمات او چند نکته را مطرح کرد. او در بخشی از صحبت هایش به مجله ی روشندل اشاره کرد و اظهار داشت که این مجله محل مناسبی برای گرد هم آمدن افراد و شخصیت های مختلف بود و دکتر خزائلی با بذله گویی های خود همیشه فضای جلسات این مجله را تلطیف می کرد.
صادقی نژاد به اهمیت کلاس های آموزشی دکتر خزائلی اشاره کرد و اظهار داشت: «من یکی از شاگردان کلاس های کنکور دکتر خزائلی بودم. علت اهمیت این کلاس ها و توجه خود دکتر خزائلی به برگزاری کلاس های خصوصی این بود که او معتقد بود انسان محور توسعه است. کدام انسان محور توسعه است؟ انسان آموزش دیده. پس به توسعه ی آموزش علاقه ی زیادی داشت. در بحث آموزش مهارت های فنی و حرفه ای و موضوع کاریابی، دکتر خزائلی مثل مؤسسات کاریابی امروز عمل نمی کرد. او افراد دلسوز و فرهیخته ی آموزش دیده را دور خود جمع می کرد تا با بهره گیری از توانایی های آن ها، مهارت های حرفه ای را به نابینایان آموزش دهد. مثلاً از آقای حسن مدرسی که در اتریش دوره ی تخصصی دیده بود دعوت میکند تا به نابینایان برای نخستین بار اپراتوری تلفن را آموزش دهد تا شخصیتی مثل پرویز جیحون وارد عرصه شود. من بعد از پنجاه سال کار در میان نابینایان و کمبینایان که مثل همکلاسی با هم پیش رفتیم، به این نتیجه رسیدم که کاری که دکتر خزائلی و دوستانش در آن زمان انجام می دادند، مبتنی بر باز پروری های حسی-حرکتی بود؛ مبتنی بر باز پروری های ادراکی-حرکتی بود و مبتنی بر باز پروری های اجتماعی بود.»
صادقی نژاد به یاران صمیمی دکتر خزائلی هم اشاره کرد: «دکتر خزائلی با شخصیتی داشت، طیف های زیادی را گرد خود جمع کرده بود. از افراد بینا بگیرید تا نابینایان، کمبینایان و افراد دیر نابینا. کسانی مثل دکتر ضرابی، دکتر حسین رضایی، دکتر عبد العزیز واحدی، خانم پری زنگنه، خانم فرشته افتخاری، آقای حسن مدرسی، آقای حسین شاهزیدی، آقای دادگر، آقای نوئل حداد، خانم اکرم افشار، خانم گیتی اسدی، خانم ها فریده و سیما آبرون که معلمان مقطع راهنمایی من بودند و همچنین آقای وارطانیان و بسیاری دیگر.»
مهدی صادقی نژاد بعد از خواندن یکی از غزل های دکتر خزائلی، از فرصت استفاده کرد و خطاب به تشکل های نابینایی وصیت و آرزو های خود را بیان کرد: «اگر تشکل های امروز این خدمات را انجام ندهد، بهتر است کارش را تعطیل کند. دوران اعطای برنج و روغن و مانتو و شلوار گذشته است. تشکل ها به این بیندیشند که در عمل چه کار هایی باید بکنند. من پنج عنوان از این فعالیت ها را نام می برم: توجه به امر مهم جهتیابی از دوران خردسالی، آموزش خط بریل، تربیت و تقویت حواس، استفاده از باقی مانده ی بینایی، آموزش مهارت های روزمره زندگی، و آموزش مهارت های اساسی زندگی. اینها مقدماتیترین و مهمترین مواردی هستند که تشکل ها باید به انجامشان همت گمارند. اگر چنین نمی کنند، کارشان را تعطیل کنند. باید موارد دیگر مثل ابراز وجود اثر بخش برای نابینایان و کمبینایان در جامعه مبتنی بر تأمین و تأیید خواسته های مورد نیاز این عزیزان. اینها، وصیت های من به مدیران تشکل های نابیناییست.»