سحر رجبی، ورزشکار حرفهای در رشته شنا و دارای لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی با بیان اینکه من نابینایی را محدودیت میدانم نه معلولیت، افزود: نابینایی درعین اینکه از همه انواع معلولیتها سختتر است، اما نابینایان خیلی راحتتر از دیگر افراد دارای معلولیت میتوانند مانند افراد عادی زندگی کنند؛ بنابراین درست است که نداشتن حس بینایی خیلی سخت است، اما افراد نابینا خیلی راحتتر از مابقی افراد دارای معلولیت میتوانند در کنار مردم معمولی به رشد برسند، به فعالیت خود در جامعه ادامه دهند و با دیگران ارتباط برقرار کنند.
رجبی با بیان اینکه سطح آگاهی عمومی جامعه نسبت به گذشته خیلی بیشتر شده است، گفت: درحال حاضر اکثریت مردم میدانند که خط زرد و برجسته داخل پیادهرو «خط عصارو» و مخصوص افراد نابینا است. درنظر گرفتن همین خطوط زرد در پیادهرو خیلی در ناخودآگاه مردم تاثیر گذاشته و موجب فرهنگسازی شده است. اگر حرکتهای مشابه در سطح شهر برای افراد دارای معلولیت انجام شود خیلی میتواند به افزایش سطح آگاهی عمومی مردم کمک کند.
وی افزود: من از همنوعان خودم میشنوم که میگویند مثلا ۲۰ سال پیش در جامعه اصلا ما را به رسمیت نمیشناختند ولی الان اینگونه نیست و همنوعان من در عرصههای مختلف وارد شدهاند و توانستند تواناییهای خود را نشان دهند.
این دانشآموخته زبان انگلیسی خاطرنشان کرد: من به صورت حرفهای ورزش میکنم و شناگر هستم و خیلی راحت در استخر کنار مردم عادی شنا میکنم. خوشبختانه پذیرش مردم به حدی رسیده که توانایی ما را در کنار معلولیتمان درک میکنند؛ مثلا زمانی که من در محیطی میگویم ورزشکار هستم و مقام قهرمانی کشوری دارم، این موضوع کاملا برای مردم قابل درک و پذیرش است؛ بنابراین افراد نابینا در کنار محدودیتی که درجه آن خیلی زیاد است اما بازهم میتوانند مانند مردم عادی و درکنار آنها زندگی کنند.
وی در خصوص چالشهایی که هنگام حضور در فضای عمومی با آن مواجه است، گفت: زمانیکه به دلیل تعمیرات و دلایل دیگر در سطح شهر حفاری میکنند یا گودال و...ایجاد میشود، متاسفانه مناسبسازی اطراف پروژهها انجام نمیشود و مانعی برای آن گذاشته نمیشود. این وضعیت برای فرد نابینا خیلی خطرناک است و بارها پیش آمده که برای دوستان ما اتفاقی پیشآمده و آسیب دیدهاند، حتی اگر فرد عصا نیز داشته باشد نهایتا کل محیطی که میتواند حس کند، همان مسیر جلوی خودش است درحالی که احتمال دارد گودال کنارپایش باشد و لغزش کند و به داخل آن بیفتد.
رجبی افزود: یکی دیگر از مسائلی که به تازگی خودم تجربه کردهام، الکترونیکی کردن باجههای شارژ من کارت است. قبلا افرادی داخل دکهها مسئول اینکار بودند اما الان این افراد نیستند و این فرآیند به صورت الکترونیکی انجام میشود. مشخصا اگر بینایی نداشته باشی نمیتوانی با این دستگاه کار کنی، امیدوارم حداقل این دستگاهها و خدمات اینچنینی گویا و صوتی شوند تا ما نیز بتوانیم استفاده کنیم و در مسیر رفتوآمد روزانهمان به مشکل نخوریم.
وی با اشاره به اینکه در زمینه شغلی و کاری هنوز ما را قبول ندارند، گفت: زمانیکه ما تقاضا کار میدهیم ما را قبول نمیکنند درحالیکه ممکن است بسیار توانمند باشیم؛ مثلا من خودم به آموزشگاهی مراجعه کردم و برای پذیرفته شدن در شغل معلمی امتحان دادم و البته قبول نیز شدم و از من خیلی تعریف کردند و از نتیجه امتحان من خیلی خوششان آمد ولیکن در نهایت به من گفتند ما کار شما را قبول داریم ولی احتمال دارد خانوادهای که فرزندش را اینجا ثبتنام میکند، رضایت نداشته باشد که معلم نابینا برای فرزندش بگذاریم.
جواد فکری، دانشجوی مقطع کارشناس ارشد روانشناسی و معلم است. او به علت تحصیل در یکی از بهترین دانشگاههای ایران درحال حاضر بهتنهایی و مستقلا در تهران زندگی میکند و به شغل معلمی در یکی از مدارس مشغول است. از آنجایی که او تنها زندگی میکند تمامی وظایف خانهداری و بیرون از خانه را نیز بهعهده دارد.
وی با بیان اینکه خرید کردن یکی از معضلات ما است، گفت: هنگام خرید مخصوصا مواد غذایی کسی نیست که به ما کمک کند. تجاربی که ما هنگام خرید کردن داریم به نگرش، معرفت و اخلاق فروشنده بستگی دارد که جنس خوبی را به ما بدهد یا نه. برخی موارد پیشآمده که پولی را کمتر به ما بدهند یا مبلغ بیشتری را کارت بکشند و... اما به طور معمول رفتار غالبا خوب است و در برخی موارد شاهد چنین رفتارهایی هستیم.
فکری با بیان اینکه نحوه برخورد مردم با افراد دارای معلولیت نسبت به سالهای گذشته خیلی بهتر شده است، گفت: الان دیگر کسی متلک نمیاندازد؛ قبلا این اتفاق زیاد میافتاد اما الان سطح آگاهی عمومی بیشتر شده است.
وی افزود: در گذشته برایم پیشآمده که مثلا موقع راهنمایی کردن آدم را گیج و سردرگم میکنند و این موضوع برایشان سرگرمی است مثلا از آنها برای پیدا کردن مسیر کمک میخواهی و به عمد اشتباه راهنمایی میکنند. یکبار من در شب میخواستم از مانعی عبور کنم و یکی میگفت از این سمت برو و دیگری میگفت از جهت مخالف برو و وقتی من گیج میشدم آنها میخندیدند و من در آن لحظه عمیقا از ضعف خودم بدم میآمد. هنوز هربار که یاد این اتفاق میافتم عمیقا متاثر میشوم.
این دانشجوی ارشد روانشناسی با بیان اینکه در مسیر مدرسه که برای تدریس میروم خیابان عریضی وجود دارد که من همواره آنجا دچار مشکل میشوم، گفت: گاهی حدود ۲۰ دقیقه تا نیمساعت در تقاطع آن خیابان صبر میکنم تا کسی پیدا شود و کمک کند که از خیابان عبور کنم. متاسفانه افراد بسیاری بیتفاوت از کنارم عبور میکنند. در شهرهای بزرگ اگر از ۱۰ نفر کمک بخواهیم ۸ نفر بیتفاوت از کنارت میگذرند و دونفر پیدا میشوند که خیلی همدلانه کمک کنند.
وی افزود: ای کاش زمانی که میبینیم یک فرد نابینا در ساختمان یا خیابانی سردرگم است، زمان بگذاریم و به او کمک کنیم. خیلی از ساختمانهای بزرگ مانند مراکز اداری، تجاری و... برای افراد بینا فلش و راهنما دارد ولی برای افراد نابینا پیدا کردن مکانها سخت است. ایکاش بهمنظور کمک به افراد نابینا فردی را برای راهنمایی در این مکانها بگذارند.
فکری درخصوص مشکلات تحصیلات دانشگاهی افراد نابینا گفت: یکسری کتابها احتیاج به صوتی شدن دارند. در برخی از دانشگاهها یک نفر را مشخص میکنند تا به فرد نابینا کمک کند؛ مثلا کتاب و جزوات ثبت کنند، مطالب را بهصورت صوتی ضبط کنند و... .متاسفانه دانشگاه به دلیل هزینه مالی که دارد با اکراه واجبار اینکار را میکند و اتفاقات مثبت مثل ضبط صوتی کتاب مقطعی است. یک ترم اینکار را انجام میدهند و ترم دیگر انجام نمیدهند، البته هستند افرادی که داوطلبانه و بدون چشمداشت اینکار را انجام میدهند.
وی افزود: توانمندسازی معلولین، توجه کردن آموزش و پرورش و نهادهای مربوطه به حوزه افراد آسیبدیده، کمک بزرگی به استقلال این افراد خواهد کرد. هرچه یک نفر احساس توانایی بیشتری داشته باشد به تبع آن احساس ارزشمندی بیشتری نیز خواهد داشت و نسبت به خود احساس بهتری نیز دارد. بایستی آموزشهای لازم درجهت تقویت مهارتهای ارتباطی به افراد دارای معلولیت و مردم داده شود تا مردم نیز بتوانند با برخوردهای صحیح احساس مثبتی را به افراد دارای معلولیت انتقال دهند.