کد خبر: 33338
زندگی دستفروش ۹۴ساله نابینا در زیرزمین ۲۵متری
پیرمرد نابینای ۹۴ ساله در یک زیرزمین ۲۵ متری در حاشیه شهر مشهد همراه همسر معلول خود زندگی می‌کند. قامت خمیده، دست‌های لرزان و موهای سپیدش، سیاهی روزگارش را فریاد می‌زند.

به گزارش ایران سپید به نقل از خبرگزاری تسنیم، معضل دستفروشی که دلیل آن تبعیض اقتصادی و نابرابری اشتغال است، نه تنها امروز بلکه سال‌هاست گریبانگیر کودکان و زنانی است که به خاطر جور زمانه، نان‌آور خانواده‌هایی چندنفره هستند.

متاسفانه گرانی‌های سرسام‌آور و مشکلات معیشتی و اقتصادی سبب شده که علاوه بر کودکان و زنان عده زیادی از سالخوردگان هم به خاطر تامین مایحتاج زندگی خود با وجود ویروس کرونا و ایام قرنطینه در خیابان‌ها و بازارهای شهر، فلکه پارک، ایستگاه‌های مترو ... به دستفروشی مشغول هستند.

دستفروشی سالخوردگان معضل اجتماعی دردناکی است که غفلت مسئولان و بی‌توجهی به سرمایه‌گذاری در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی...در رشد و گسترش آن دخیل است. متاسفانه عده‌ای از مسئولان شهری هم که پدیده دستفروشی را عامل برهم زدن نظم و زیبایی شهر و مخل آسایش می‌دانند، بجای ارائه راهکارهایی مناسب و ساماندهی دستفروشانی که از سر نیاز به این کار روی آورده‌اند، با آنها بصورت  مجرمانه برخورد می‌کنند.

حسین علی اکبری؛ پیرمرد نابینای 94 ساله در یک زیرزمین 25 متری در حاشیه شهر مشهد همراه همسر معلول خود زندگی می‌کند. قامت خمیده، دست‌های لرزان و موهای سپیدش، سیاهی روزگارش را فریاد می‌زند.

بساط دستبند و لیف و کلاه و... ، کهولت سن، چشمهای نابینا و خس خس سینه‌اش توجه هر عابری را به خود جلب می‌کند. با دیدن این دستفروش اولین سوالی که ناخودآگاه ذهنت را درگیر می‌کند این است که چرا یک پیرمرد نابینا در سن 94 سالگی باید دغدغه یک لقمه نان را داشته باشد؟ قیمت لیف و کلاه‌ها را که می‌پرسی می‌گوید: همسرم این لیف و کلاه‌ها را می‌بافد؛ چند تا بخری ارزان‌تر می‌فروشم...

از او که سوال می‌کنی چرا در ایام کرونا  با این کهولت سن در خانه نمانده و با این حال و احوال نزار کار می‌کند، ادامه می‌دهد: سال‌های دور و درازی است که نه من کسی را دیده‌ام و نه کسی من را می‌بیند؛ دنیا از ما روی برگردانده است، همسر معلولم بیماری قلبی دارد، یک فرزند پسر دارم که کارگری می‌کند و مخارج  زن و بچه‌هایش را به سختی تامین می‌کند و همیشه شرمنده زن و بچه‌هایش است. درآمد من از دستفروشی قبل از کرونا 15 تا 20 هزار تومان در روز بود اما الان در ایام کرونا که همه در خانه‌شان هستند شش روز است مشتری ندارم اما از سر ناچاری روزی چند ساعت هر جا بتوانم البته بیشتر کنار پایانه هاشمی‌نژاد یا کوچه باغ عنبر بساط می‌کنم که نزدیک اتوبوس باشم  و راحت رفت و آمد کنم.

لبخندی تلخ می‌زند و می‌گوید: هزینه‌های دارو و درمان خودم و همسرم، اجاره خانه....نوه‌هایم عاشق پرتقال و شیرینی  هستند، خیلی دوست داشتم سر سفره عید پرتقال و شیرینی بگذارم که نشد...

حسین علی اکبری با شوخی و خنده از همکارانش می‌گوید که چقدر هوایش را برای پهن و جمع کردن بساط دارند و اینکه کسی از وسایل و بساطش دزدی نکند. می‌گوید: آقای محبی 65 ساله بازنشسته تامین اجتماعی است و سمت باغ نادری بساط عناب و کشمش و گردو...پهن می‌کند، دختر و پسر دم بخت و دانشجو دارد، عالیه خانم که  70سال دارد و  هم محله‌ای هستیم، نزدیک حرم زیره و سبزی خشک...می‌فروشد، علی آقای 69 ساله که از ما زرنگ‌تر است کنار داروخانه‌ها، باطری و عینک و انگشتر  می‌فروشد....ما پیرمرد و پیرزن‌ها بی‌صدا مثل سایه می‌آییم و رد می‌شویم و کمتر کسی متوجه ما می‌شود؛ برعکس جوان‌ترها که صدای بلندی دارند...

تمام زندگی ما دستفروش‌ها در یک بقچه و پیاده‌روها خلاصه می‌شود، ما دستفروش‌ها اگر از کرونا نمیریم از گرسنگی می‌میریم پس مجبوریم در هر شرایطی کار کنیم...
این دستفروش نابینا در پاسخ به این سوال که آیا  تحت حمایت نهادهای مربوطه هست ادامه می‌دهد: چند سالی است که تحت پوشش کمیته امداد هستم که ماهیانه 100 هزار تومان به حساب من واریز می‌کند و هیچ حمایت و کمک دیگری از سوی نهادهای مربوط به معلولین دریافت نمی‌کنم.

وی که از وعده وعیدهای پوشالی خسته است می‌گوید: برای پیگیری و کمتر شدن مشکلاتم به یکی از ادارات مراجعه کردم که مسئول مربوطه بجای پیگیری و بهتر شدن  شرایط من، با لحنی نامناسب گفت "برو دعا کن پدر جان چشمانت کور است و این دنیای کثیف را نمی‌بینی، دل شما پاک هست و جایتان در بهشت است..."

برای بهتر شدن اوضاع و احوال حسین علی اکبری و امثال او ، بهتر است برای  افزایش آگاهی مسئولان و مردم  نسبت به زندگی و شخصیت نابینایان فرهنگ‌سازی شود تا همه به این آگاهی برسند که وقتی یک نابینا را می‌بینند فکر نکنند که صرفا با یک فرد محتاج و ناتوان مواجه شده‌اند. رسیدگی به مشکلات نابینایان کار دشوار و سختی نیست کافی است مسئولان و رسانه‌ها و کسانی که خود را حامی و مدافع حقوق نابینایان می‌دانند، به جای اینکه منتظر روز جهانی عصای سفید باشند تا بصورت نمادین و نمایشی، قسمت کوچکی از زمان و برنامه‌های خود را به نابینایان و مشکلات آنها اختصاص دهند، به احترام نابینایان چنددقیقه چشمهایشان را ببندند و در تاریکی و ظلمت غوطه‌ور شوند، شاید متوجه شوند افراد نابینا به چه حمایت‌ها و اموری در جامعه نیازمندند تا بتوانند  آن را برای افراد نابینا فراهم کنند.

افراد نابینا با درهای بسته زیادی در جامعه ما روبرو هستند به‌طوری که هر دری را باز می‌کنند با در بسته دیگری مواجه می‌شوند که دلیل آن بی‌توجهی جامعه و مسئولان به این افراد است. شاید نیم نگاهی از طرف مسئولان به شرایط زندگی نابینایان واقعا شرایط زندگی را برای آنان بهتر کند.

Page Generated in 0/0054 sec