به گزارش ایران سپید مبتنی بر همین گزارهها هم یک عده پیدا شدهاند که وظیفهشان را کتابخوان کردن جامعه به قول خودشان سطحی ایرانی میدانند و طرحها مینویسند و بودجهها میگیرند تا با ساخت برنامههای پر طرفدار، به تصور خودشان، وقت فراغت مخاطبانشان را با مطالب و محتوایی مفید پر کنند. «کتابباز»، برنامهای از همین دست است که سعی میکند با دعوت از مهمانان متخصص، مثلاً کمکی به اعتلای آگاهی و دانش مخاطب بکند و او را به مطالعه تشویق کند. البته از حق اگر نگذریم کم نیستند شماره برنامههایی که حضور کارشناسان و مهمانان آگاه و کاربلد باعث ارتقای سطح کیفی کتابباز شده. از آن جمله میشود به برنامههایی که رشید کاکاوند یا مجتبی شکوری در آنها حضور داشتهاند اشاره کرد. احسان عبدیپور را هم البته قطعاً نمیتوان از قلم انداخت. اما ارتباط این حرفها به موضوع ستون حاضر چیست؟ ربطش در یکی از قسمتهای کتابباز است که صحت، مجری و گرداننده اصلی این برنامه، یک موزیسین شناخته شده و مدرس دانشگاه را به عنوان مهمان دعوت کرده بود تا با او در باره دنیای کتاب و موسیقی گپ بزند. اگر کتابباز را دنبال میکنید حتماً به خاطر دارید که پیش از این حضور، کتابباز یک مهمان دیگر هم داشت که در فقره موسیقی افاضات شاذی را مطرح کرده بود. اشاره نگارنده به حضور مهران مدیری در کتابباز است که اگر صحبتهایش در باره موسیقی را در این برنامه نشنیدهاید میتوانید با یک جستجوی ساده آن را پیدا کنید. اهالی موسیقی از صحبتهای مدیری متعجب شدند و بعضیشان حتی برآشفتند اما به هر حال این صحبتها از جانب یک غیر موزیسین مطرح میشد و همین هم باعث میشد کسی زیاد جدی نگیردشان اما این بار صحت، یک موزیسین شناخته شده با کولهباری از اسم و رسم را رخ به رخ دوربینش نشانده بود.
«پیروز ارجمند»، دکترای موزیکولوژی دارد. تعداد آثاری که در تولیدشان نقش داشته و صندلیهای اجرایی که بر آنها جلوس کرده هم آنقدر زیاد است که مرورش از حوصله این متن خارج است. نکته جالب اما اینجا است که یک چیز دیگر هم از حوصله این متن و امکانات این ستون خارج است و آن هم تعداد اطلاعات نادرست و تفسیرها و تعبیرهای غلطی است که از سوی آن جناب دکتر در کتابباز به خورد مخاطب داده میشود. برای اینکه هدف نگارنده از نوشتن این سطور محقق شود، تنها به یکی دو نمونه گلدرشت از این اشتباهات اشارهای میشود و الباقی به ذهن کنجکاو و حقیقتجوی مخاطب علاقمند وا گذاشته میشود.
دکتر ارجمند بحث را از باخ آغاز میکند و در همین ایستگاه نخست، دم خروس ناآگاهی میهمان برنامه بیرون میزند. آنجا که او از نکتورنها و رکوئیمهای باخ اسم میبرد. غافل از این که این دو فرم موسیقی اساساً سالها و حتی قرنها بعد از باخ ابداع شدهاند. شاید فکر کنید اینها اشتباهاتی لفظی بودهاند و سهواً رخ دادهاند اما چطور میتوان چیزی را که به دفعات تکرار میشود اشتباه سهوی به شمار آورد؟ ارجمند در جای دیگری گیتار را از ریشه بربط ایرانی و عودالشبوط معرفی میکند. گزارهای عوامانه که دانشجویان تازهکار موسیقی هم دلایل رد آن را از حفظ شدهاند اما این موزیکولوگ، با حرارت تمام جلوی میلیونها بیننده از این همخانوادگی سخنها به میان میکشد. یا در جای دیگری «فلوت سحرآمیز» موتسارت را ایرانیترین اثر کلاسیک مینامد و این در حالی است که هر آشنا به موزیک کلاسیک خوب میداند که این قطعه از آلمانیترین قطعات تاریخ موسیقی است. الغرض، هدف نگارنده از این نوشته، نه برشمردن و نقد خطاهای مهمان کتابباز، که توجه دادن به این نکته است که صرف حضور یک کارشناس با دو جین مدرک و اسم و رسم در یک برنامه تلویزیونی نمیتواند دلیل بر صحت اطلاعاتی باشد که در آن برنامه ارائه میشود. برنامههای مختلف تلویزیونی نشان دادهاند که هدف غایی و نهاییشان صرفاً میخکوب کردن مخاطب پای تلویزیون است و در بسیاری مواقع اصلاً مسؤولیتی در خصوص محتوای ارائه شده از سوی مهمانان بر عهده خود نمیبینند. در چنین موقعیتهایی به اصطلاح خارجیها «Fact Check» یا حقیقتسنجی اطلاعات میتواند مخاطب را از گمراهی برهاند. خوشبختانه این روزها دسترسی به اینترنت آسان شده و منابع معتبر هم تعدادشان آن قدر زیاد است که مخاطبان برای حقیقت سنجی محتوای دریافتی از برنامههایی از این دست با مانع خاصی مواجه نخواهند بود. پایان سخن اینکه برنامههای ژانر سرگرمی را نمیتوان به عنوان منابع مستند مطالعاتی در هیچ حوزه و رشتهای به شمار آورد و کشف زوایای پنهان عرصههای گوناگون دانش بشر امری است که فقط با مطالعه و کنکاش و به اصطلاح عرقریزی علمی به دست میآید و اتکای صرف به چند برنامه سرگرم کننده تلویزیونی فقط میتواند به توهم دانایی دامن بزند.
امید هاشمی