به گزارش ایران سپید چندی پیش تصاویر و فیلمهایی از مهمانپذیری در خیابان ناصرخسرو که متعلق به سازمان بهزیستی است از طریق یکی از افراد معلول به دستمان رسید که نشان از اوضاع و احوال آشفته این محل اقامتی موقت معلولان دارد. درگزارش ذیل بخشی از صحبتهای افراد دارای معلولیت که از این مهمانپذیر استفاده کردند را می خوانید:
آسمان خدا امن تر از سقف اتاق نادر است
«عقربه ها ساعت 10 شب را نشان میدهد خسته و کلافه از مسیری که ساعت ها همراهمان بود بالاخره به پایتخت رسیدیم. هر چه مسیر به انتها میرسید خوشحال تر میشدم چرا که میتوانستم در مکانی مستقر و حالت نشسته در صندلی را با خوابیده تغییر دهم. دیگر نمیتوانستم فضای کوچک ماشین را تحمل کنم، دوست داشتم هرچه زودتر به مهمانسرا برسم سر بر زمین بگذارم و به قولی پاهایم را دراز کنم تا خستگی این سفر و مسیر طولانی از جانم بیرون رود.
از میدان امام خمینی به سمت خیابان ناصرخسرو رفتیم و پرسان پرسان کوچه پرتو را یافتیم. ماشین سرکوچه متوقف شد و نمیتوانست داخل شود. نام کوچه پرتو بود اما در آن ساعت از شب بیشتر به کوچه ظلمات شبیه بود باریک، خلوت، پیچ درپیچ و تاریک. با دیدن این صحنه آب دهانم را قورت دادم و با خود فکر کردم آیا باید پیاده تا انتهای این کوچه برویم؟!
پدر از ماشین پیاده شد تا با تکه کاغذی که در دست دارد از رهگذران جویایی دقیق آدرس مهمانسرای «نادر» شود که ناگهان صدای عربده کشی و فحاشی بلند شد چند نفر با هم گلاویز شدند و با قمه و چاقو به جان هم افتادند. پدرم به سمت ماشین برگشت و گفت: آدرس را درست آمدیم مهمانپذیر داخل کوچه است اما نمیتوانیم با ماشین بریم. شما اینجا صبر کنید تا من به آنجا بروم و سرو گوشی آب دهم. پدرم در سیاهی کوچه محو شد و همچنان صدای دعوا سکوت 10 شب را پاره پاره میکرد. مادرم شیشه های ماشین را بالا داد تا صدای فحش های ناموسی که افراد میان هم رد و بدل میکردند به گوشمان نخورد. با بستن در و شیشه های ماشین صدا کمتر شد و فرصتی یافتم تا نگاهی به دور و اطرافم بیندازم. ناگهان متوجه فردی خمیده در گوشه ای از پیاده رو شدم که پشت بوته ها چمباتمه زده و سرش را میان سینه فرو برده بود، انگار مواد مخدر میکشید و در حال و هوای خودش بود.
هنوز از رفتن پدر نگذشته بود که چند نفردیگر با پیکنیک داخل آن کوچه مخوف شدند که سرو شکل نامناسب داشتند.
چند دقیقه ای که گذشت پدرم از سیاهی کوچه بیرون آمد و داخل ماشین نشست. سکوت کرده بود تا اینکه مادم پرسید: «خوب چه شد، مهمانپذیر نادر را پیدا کردی؟ امشب برای ما جا دارند؟ گفتی از بهزیستی معرفی نامه داریم.» یک مرتبه پدرم گفت: «مهمانپذیر نگو، بگو خرابه! داخل کوچه چند نفر مواد مصرف می کردند با سلام و صلوات رفتم و برگشتم».
مادرم گفت: «خوب حالا چه کار کنیم فردا نوبت دکتر این بچه است نمیتوانیم زودتر به بیمارستان مراجعه کنیم. شب را کجا بخوابیم.» پدرم نفس عمیقی کشید و گفت: «هرجایی بهتر از اینجاست» ماشین را روشن کرد و به سمت میدان آزادی رفتیم. زیراندازی را که همراه داشتیم روی چمن میدان آزادی پهن کردیم. من و پدرم بیرون از ماشین خوابیدیم و مادرم داخل ماشین تا صبح شود و به کاری که به خاطرش از مراغه به تهران سفر کرده بودیم، برسیم.»
اینها گفته های پسری 26 ساله به نام رضاست که با معلولیت جسمی_حرکتی شدیدی که دارد همراه خانواده برای پیگیری کارهای درمانش به تهران آمد بود و به خاطره مهمان نوازی بهزیستی مجبور شدند شبی را مهمان میدان سبز آزادی باشند.
اقامت معلولان در مهمانسرا فقط برای خدمات درمانی
اسکان در مهمانپذیر نادر یکی از خدماتیست که سازمان بهزیستی به معلولان شهرستانی میدهند که برای کارهای درمانی مجبور به سفر به پایتخت هستند و جا و مکانی در این شهر ندارند. معلولان برای بهره مندی از این مکان ابتدا باید به بهزیستی شهر خود مراجعه و درخواست اقامت در این مهمانپذیر را داشته باشند. با سفر به پایتخت در تاریخ مورد نظرشان به بهزیستی تهران مراجعه میکنند و معرفی نامه ای را برای تعداد شبهایی را که میخواهند در تهران اقامت داشته باشند را دریافت میکنند و با مراجعه به خیابان ناصرخسرو و حضور در مهمانپذیر نادر کلید اتاقشان را دریافت میکنند. البته ناگفته نماند این اقامتگاه فقط به افرادی ارائه میشود که برای کارهای درمان مجبور به حضور در تهران هستند. بارها شکایتهایی از سوی معلولان به دستمان رسیده است که نشان از بی کیفیتی و اوضاع نابسامان این مهمانپذیر دارد. برخی از معلولان و خانواده هایشان ترجیح میدهند به جای رفتن زیر سقف این مهمانپذیر زیر سقف آسمان خدا شبها را سپری کنند.
مسئولان با چشمان باز خوابند
محمد رحیم رسولی معلول جسمی_حرکتی یکی دیگر از شاکیان این مهمانپذیر است و میگوید:« وقتی به تهران مراجعه کردم ابتدا به خیابان سید جمال الدین رفتم تا معرفی نامه را برای اسکان دریافت کنم. با خود گفتم آفرین به بهزیستی چه منطقه خوبی را برای اقامتگاه در نظر گرفته است. هنگامی که نامه را از دست مسئول پذیرش گرفتم آدرس دیگری روی آن نوشته شده بود که حوالی میدان امام خمینی (ره) و خیابان ناصرخسرو بود که البته یکی از منطقه های قدیمی تهران است.
با مراجعه به این منطقه و خیابان های تنگ و باریکش تازه دریافتم نباید از بهزیستی توقع خدمات خوب داشت. ما معلولان در هر گروه که باشیم محدودیتهایی را در تردد داریم و این را بهزیستی که خود را متولی معلولان میخواند به خوبی میداند. با تاکسی که نمیتوانستم داخل کوچه شوم و با شرایط سخت حرکتی که داشتم و البته کوله پشتی از وسایل شخصی.بالاخره با موتور خود را به در ورودی مهمانپذیر نادر رساندم. کوچه ای کثیف که مامن آدم های متجاهر و معتادان است که فکر نمیکنم شبها کسی جرات رفت و آمد از این کوچه را داشته باشد.
داخل مهمانسرا که شدم اوضاع بسیار اسفبار بود. مکانی که از لحاظ مناسبسازی زیر صفر است و به هیچ وجه مناسب معلولان جسمی_ حرکتی و ضایعه نخاعی نیست چرا که باید برای رسیدن به اتاق ها پله نوردی کنیم. برای ما معلولان رفت و آمد در سطح صاف هم دشوار است چه رسید جابجایی از این همه پله. نه خبری از رمپ بود نه آسانسور و نه بالابر، فقط پله های باریک و متعدد که نشان از قدمت این ساختمان دارد. به گمانم این مکان برای دوره ناصرالدین شاه قاجار باشد و به نوبه خود آثار باستانی محسوب میشود از کثیفی و بوی تعفن این مکان و اتاق هایش که دیگر نگویم.
با عجله به سمت بهزیستی کل کشور رفتم تا این اوضاع و شکایتم را به گوش مسئولانش برسانم. مرا به آقای امیری نامی معرفی کردند که گویا مسئول این مهمانپذیر است با او که صحبت کردم دریافتم که با بلندترین صداها هم نمی توان مسئولانی را که خود را به خواب زدند بیدار کرد.
در آن دیدار که با عصبانیت و داد و فریادهایم همراه بود، به من گفتند: «شما باید سطح توقع تان را پایین آورید» درجوابشان گفتم بهتر نیست بهزیستی سطح خدماتش را بالا ببرد مگر نه اینکه این سازمان برای خدمت به ما تاسیس شده است. دریافتم صحبت با این افراد بی فایده است به همین جهت برگشتم و خود جایی را برای اسکان یافتم و دیگر پای در آن جهنم نادر نگذاشتم.
آیا در شان معلولان است در جایی اسکان داده شوند که بوی فضولات و تعفن از سر و رویش بالا می رود؟ ما معلولیم اما در درجه اول شهروند این جامعه هستیم. میخواهم از طریق این رسانه به دکتر قبادی دانا بگویم آیا حاضر است شبی را همراه با خانواده در چنین مکانی اقامت داشته باشد.؟»
بضاعت بهزیستی همین است توقع بیشتر نداریم
رضا فلاح جوان کمبینای که برای انجام کارهای درمانی از تبریز چند روزی را مهمان این محل اقامتی بهزیستی شده است در مورد کمیت و کیفیت این مهمانسرا میگوید: «در تهران دوست و آشنایی نداشتم و نمیدانستم چند روزی را که برای انجام کارهای درمانی ام به این شهر شلوغ سفر میکنم را کجا بگذرانم تا اینکه با پیگیری بسیار دریافتم سازمان بهزیستی محل اسکانی را برای معلولان دارد که برای چند روز میتوانم در آن اقامت داشته باشم. برای دریافت نامه ابتدا به خیابان یوسف آباد رفتم و از بهزیستی استان تهران معرفی نامه ای را دریافت کردم. باید تشکر کنم از مسئولان بهزیستی تهران که با برخوردی مناسب پیگیر کارم شدند. هر زمان اسم خیابان ناصرخسرو میآید اولین کلمه ای که در ذهن افراد تداعی میشود، داروهای کمیاب است. برای رسیدن به مهمانپذیر نادر باید از میان سیل افرادی بگذریم که مدام از کنارت رد میشوند و زمزمه میکنند: «دارو، دارو چی میخوای» حضور در این محل اقامتی سخت است چرا که ماشین نمیتواند در خیابان سنگفرش شده ناصرخسرو رفت و آمد کند برای همین مجبوریم مسیری را پیاده تا کوچه و از آنجا تا مهمانپذیر طی کنیم.
در توصیف کوچه و خیابانهایش این گونه بگویم اگر با کسی دست دهید باید بعداش انگشتانتان را بشمارید. مهمانپذیر نادر در انتهای کوچه تنگ و باریکی است که بعد از غروب خورشیدکسی جرأت نمیکند حتی برای خرید نان هم از مهمانسرا خارج شود چرا که کوچه جولانگاه برادران معتاد و مواد فروش میشود.
به خاطر قدمت بالای ساختمان که گویی برای جنگ جهانی اول است بوی نم و رطوبت بسیار آزار دهنده ای در فضا جاریست اما برای منی که در تهران جا و مکانی ندارم بهتر از آن است که در این شبهای سرد پاییز در خیابان بخوابم. مکان این مهمانسرا قدمی و نامناسب است اما خدماتش بد نیست. از حق نباید بگذریم بهزیستی تمام تلاشش را کرده اما انگار بضاعتش بیشتر از این نیست. اگر بخواهیم بد این مکان را بگویم میترسم کل خدمت را قطع کنند. من کمبینا هستم و تردد برایم در چنین ساختمانی با این همه پله مشکلی ایجاد نمیکند اما تنها نابینایان و کمبینایان که از این مکان استفاده نمیکنند، این محل اقامتی برای معلولانی که مشکل حرکتی دارند اصلاً مناسب نیست. آیا مسئولان از وضعیت نابسامان این مهمانپذیر آگاه هستند که کاری در جهت رفع مشکلات و بهبود شرایط نمیکنند؟! چنین مکانهایی سرپناه افرادیست که نه هزینه پرداخت هتل و مهمانسرا دارند و نه دوست و آشنایی که شب را در خانه اش سپری کنند. اگر کاری از دست مسئولان بهزیستی بر میآید خواهش میکنم دریغ نکنند.»
گلایه ها بسیار است و فضای نوشتاری ما اندک به همین جهت برای پیگیری بیشتر با مسئولان بهزیستی ارتباط برقرار کردیم تا جوابی برای ذهن مخاطبانمان داشته باشیم اما بعد از سه هفته پیگیری مداوم نتوانستیم با مسئول مورد نظر گفتگو کنیم. با انتشار این گزارش سازمان بهزیستی میتواند جوابیه خود را برای ایران سپید ارسال کرده تا منتشر کنیم.