به گزارش ایران سپید مایکل خاطراتش را از آن روز عجیب اینطور بازگو میکند: «ساختمان تکانی خورد و به ناگاه فرو ریخت. تجربهی بسیار عجیبی بود..» به سمتی که سابقاً برج شمالی در آنجا قرار داشت میرود و میگوید: یادم میآید که اینجا پیشتر ساختمانی قرار داشت. اما حالا چه؟ این اولین بازدید مایکل از محل برجها بعد از شانزده سال است.
تجربه بازدید از یادبود برجها به کمک تکنولوژی تازه ای به نام AIRA، برای مایکل آسانتر شده است. این فناوری به او و همنوعانش کمک میکند بتوانند میزان فاجعه را دقیقتر دریابند. هینگسون معتقد است AIRA قواعد بازی را به کلی برای نابینایان عوض کرده است.
عینکی که هینگسون به چشم زده به یک دوربین مجهز شده و به اپلیکیشنی بر روی آیفونش متصل شده که تصاویر را دریافت و برای یک کارمند مجرب که آن سوی خط در نظر گرفته شده، ارسال میکند. آن کارمند هم تصاویر مخابره شده از دوربین عینک را کامل و دقیق برای نابینا توضیح میدهد. هینگسون که حالا برای کمپانی تولید کننده عینک کار میکند، از تأثیر شگرفی که این ابداع بر زندگی روزمره اش گذاشته شگفتزده است. او میگوید: «بعد از شانزده سال، این اولین باری است که میتوانم عمق فاجعه را به درستی درک کنم.»
در یازده سپتامبر ۲۰۰۱، هینگسون توانسته بود در نهایت آرامش و تمرکز و به کمک «روزل»، سگ راهنمایش، در زمان حادثه از یک سقوط دلخراش جان سالم به در ببرد و محل حادثه را ترک کند. او در باره لحظه حادثه میگوید: «وقتی دیدم سگ راهنمایم هیچ حرکت منفی از خود نشان نمیدهد، خیالم راحت شد و فهمیدم که بدون هیچ نگرانی میتوانم برج را ترک کنم. مشکلی اصلی اما بیرون از برج رخ نشان داد؛ دو برج که فرو ریخته اند و منِ نابینا که باید از میان ویرانه ها راهی برای فرار از محل حادثه پیدا کنم. به کمک روزل، از پس این کار هم با موفقیت بر آمدم.»
همان روز، از روزل به عنوان یک سگ راهنمای با وفا تقدیر شد و هینگسون هم ماجرایش را برای رسانه ها حکایت کرد. هینگسون معتقد است انسان در حالت عادی از توانمندیهایی که دارد آگاه نیست. این توانمندیها وقتی آشکار میشوند که او در موقعیت سخت و پیچیده ای گرفتار بیاید. هینگسون همچنین از جمله هزار نفر به جا مانده از حادثه فروریزی برجهای مرکز تجارت جهانی است که این فرصت را به دست آورده تا قصه خودش را برای پروژه تاریخ شفاهی موزه یازده سپتامبر، حکایت کند.