printlogo


کد خبر: 6845تاریخ: 1394/5/6 10:45
اعترافات قاتل در قتل زنی مقابل چشمان دخترش
اعترافات قاتل در قتل زنی مقابل چشمان دخترش
«بیکاری و بی‌پولی به من فشار آورده بود. این بود که نقشه سرقت کشیدم اما قاتل شدم.»

این گفته‌های مرد جنایتکاری است که متهم به قتل زنی در مقابل چشمان دختربچه‌اش است. این جنایت عصر 21تیرماه رخ داد. آن روز به بازپرس احمدبیگی، کشیک جنایی تهران خبر رسید که زن 39ساله‌ای در خانه‌اش با ضربات چاقو مجروح شده و پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داده است.

لحظاتی بعد وی و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل حادثه که ساختمانی 2‌طبقه در تهرانسر بود، شدند. قاتل از محل حادثه گریخته بود و تنها شاهد حادثه دختر مقتول بود. دختربچه 8ساله به مأموران گفت: من و مادرم در خانه بودیم که زنگ در را زدند. پشت در شوهرعمه‌ام به نام سیاوش بود. وقتی عمو سیاوش قصد داشت وارد خانه شود، چون تنها بودیم مادرم اجازه نداد.

اما عموسیاوش ناگهان با چاقو چند ضربه به مادرم زد و من که وحشت کرده بودم، شروع به داد و فریاد کردم. عموسیاوش انگشترهای مادرم را از دستش خارج کرد و پا به فرار گذاشت. به‌دنبال اظهارات شاهد جنایت دستور بازداشت سیاوش صادر شد. کارآگاهان راهی محل زندگی سیاوش که جوانی 31ساله است شدند اما او فرار کرده بود. اقدامات اطلاعاتی و پلیسی کارآگاهان ادامه یافت تا اینکه مخفیگاه مرد جوان شناسایی شد و وی 31تیر‌ماه در کرج به دام پلیس افتاد و دربازجویی‌ها به قتل اقرار کرد.

  • بی پولی عذابم می‌داد

مرد جنایتکار خونسردانه جنایت را گردن گرفته اما ادعا می‌کند که اصلا قصد آدمکشی نداشته است. گفت‌وگوی خبرنگار همشهری با او را بخوانید.

  • اگر قصد قتل نداشتی پس چرا با خودت چاقو برده بودی؟

می خواستم با چاقو مقتول را بترسانم اما ناخواسته قاتل شدم.

  • مقتول تو را می‌شناخت. فکر نمی‌کردی اگر از او سرقت کنی خیلی زود لو می‌روی؟

بی پولی عذابم می‌داد. آنقدر که دیگر فکرم کار نمی‌کرد. می‌خواستم هر طور شده طلا و جواهرات او را سرقت کنم و به هیچ‌چیز دیگری فکر نمی‌کردم. حتی دستگیری و اینکه او مرا می‌شناسد و بالاخره لو می‌روم.

  • از روز جنایت بگو؟

پیش از این هم به خانه مقتول رفت‌وآمد داشتم و می‌دانستم طلا و جواهرات زیادی دارد. برای همین وسوسه شدم که به خانه‌اش بروم و با تهدید چاقو طلاهایش را سرقت کنم. با خود گفتم تهدیدش می‌کنم که ماجرای سرقت را نزد کسی لو ندهد. آن روز از خانه مان در اندیشه شهریار به سمت تهرانسر حرکت کردم.

وقتی مقابل خانه آنها رسیدم پسربچه 6ساله‌اش مقابل در مشغول بازی با دوستانش بود برای همین در ورودی ساختمان باز بود. مقتول در طبقه زیر همکف زندگی می‌کرد. همان لحظه صدایش را شنیدم که به دخترش گفت در ورودی را ببندد اما انگار دخترش صدایش را نشنید. بعد از آن مقتول خودش به سمت در ورودی آپارتمان آمد تا در را قفل کند. همان لحظه پایم را لای در گذاشتم تا مانع بسته‌شدن آن شوم.

همین باعث شد مقتول داد و فریاد راه بیندازد که ترسیدم و به‌شدت هول شدم و با چاقویی که همراهم بود ضربه‌ای به او زدم که دستان خودم هم مجروح شد. اما زن جوان فریاد می‌زد و مقاومت می‌کرد. حتی دخترش هم که شاهد صحنه جنایت بود شروع کرد به جیغ کشیدن. با وجود این چند ضربه دیگر به زن جوان زدم؛ طوری‌که دسته چاقو شکست و همان لحظه صاحبخانه و پسرش از طبقه بالا به پایین آمدند. من هم پس از سرقت طلاهای همراه مقتول، صاحبخانه و پسرش را هل دادم و فرار کردم.

  • همسرت هم از این نقشه خبر داشت؟

نه او خبر نداشت. چند سال پیش با وجود داشتن 2 فرزند همسر اولم ترکم کرد. برای همین بچه هایم را پیش مادرم بردم تا اینکه با زن جوان دیگری که خواهر شوهر قربانی بود آشنا شدم و او را به عقد موقت درآوردم و از او هم صاحب فرزندی شدم.

  • شیشه مصرف می‌کنی؟

نه. بیشتر از شیشه تریاک مصرف می‌کنم.

  • به خاطر پول مواد نقشه سرقت کشیدی؟

نه کلا بیکاری و بی‌پولی باعث شد که تصمیم به سرقت بگیرم.

  • قبلا چکاره بودی؟

در کار جوشکاری و نصب تجهیزات ماهواره اما از حدود 4 ماه پیش بیکار شدم. پولی نداشتم و با خود گفتم طلا و جواهرات عروس خانواده همسرم را سرقت می‌کنم بدون اینکه به عواقب آن فکر کرده باشم.


لینک مطلب: http://iransepid.ir/News/6845.html
Page Generated in 0/0046 sec