printlogo


کد خبر: 3229تاریخ: 1393/1/18 15:59
ارتباط بین خانواده ها در دوره آشنایی
در بیست و پنجمین جلسه گفتگوی گروهی مطرح شد:
ارتباط بین خانواده ها در دوره آشنایی
از این جلسه به طرح برخی سؤالات که در دوره آشنایی می تواند مورد نظر قرار گیرد می پردازیم.

در ابتدا آقای صادقی نژاد می گوید: اولین موضوع کلی که در دوره آشنایی باید بررسی شود ،آشنایی کلی با خانواده طرفین  و فضای ارتباطی عوامل داخل خانواده است و  اینکه متوجه شوند طرف مقابل در چه خانواده ای و چگونه پرورش یافته است. همه واقف هستیم که ما از آموزه های عوامل محیطی، سبک زندگی، رفتار والدین و محیطی که در آن پرورش پیدا کرده ایم، متأثر هستیم در این بخش می خواهیم نحوه ارتباط فرد را با خانواده و نحوه پرورش در فضای خانوادگی او را بررسی کنیم. می توان به بررسی ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر پرداخت و شایسته است با این موضوع آشنا شویم که در خانواده فرد تصمیم گیرنده یا مسئول چه کسی بوده است. تصمیم گیریها به اتفاق انجام میگرفته یا نه. و به اصطلاح سلسله مراتب قدرت، تصمیم گیری و مسئولیت را مورد توجه قرار دهیم چون به احتمال زیاد کسی که در دوره آشنایی با او به سر میبریم متأثر از همان روشهای خانواده اش می باشد یا روشهای اصلاحی بر آن دارد . اگر پیشینه را بدانیم می توانیم رویکرد او را هم به این موضوع متوجه شویم. اینکه او در خانواده ای مردسالار پرورش یافته یا زن سالار؟ چه احساسی نسبت به الگوهای رفتاری والدین خود دارد؟ .. حال به برخی از سؤالاتی که می تواند مطرح شود اشاره می کنیم. جوانان اغلب می پرسند در دوره آشنایی چه بپرسیم و از کجا شروع کنیم و چگونه شروع کنیم که جنبه بازجویی نداشته باشد. اگر بخواهیم ابتدا اطلاعاتی کلی کسب کنیم می توان پرسید: دوست داشتم بیشتر در مورد خانواده تان بدانم؟ که با توضیح طرف مقابل، سرنخهایی برای سؤالات دیگر به دست می آید. چه رفتارهایی بین پدر و مادرتان دیده اید که آنها را دوست داشته اید و مایلید آنها را در زندگی آینده تان ادامه دهید؟ این می تواند ما را راهنمایی کند که الگوی تقلیدی او چگونه است؟ یا اینکه از کدام رفتارهای پدر و مادرتان خوشتان نمی آمد؟ انتظار دارید خانواده من با شما چگونه رفتار کنند؟ در خانواده شما تصمیم گیرنده اصلی کیست؟ این سؤال ما را راهنمایی می کند که بفهمیم ساختار تصمیمگیری و قدرت در خانواده چگونه است. تو بیشتر شبیه پدرت هستی یا مادرت؟ در مراحل رشد کدامیک از اعضای خانواده به شما نزدیکتر بوده اند؟ حالا در خانواده با چه کسی نزدیکتر هستی؟ از کودکی تا حال با کدامیک از اعضای خانواده مشکل بیشتری داشته ای؟ و چرا؟حال در خانواده با چه کسی مشکل بیشتری داری؟ آیا در خانواده شما کسی فوت شده است؟ که می توان متوجه تأثیر آن فقدان شد. پدر و مادر شما تا چه حد به رعایت آداب و رسوم اعتقاد دارند؟ و اگر بخواهیم میزان مهارت والدین طرف مقابل را در حل مسئله و تعارضاتی که در خانواده پیش می آید بفهمیم مثل اینکه موضوع را با دعوا، قهر، گذشتن از کنار موضوع، تنبیه یا پاداش حل می کرده اند، می توان پرسید: پدر و مادرتان چگونه مشکلات زندگی خود را حل میکردند؟

بزرگمهرادامه می دهد : گاه فرد برای جذب طرف مقابل یا این که در مقابل او احساس ضعف نکند پاسخ سؤالات را در سطح ایده آل می دهد نه آنگونه که هست این مانعی است در برابر دریافت پاسخهای واقعی. ما باید سؤالاتمان را بگونه ای طرح کنیم که او نتواند طفره برود یا بگذاریم زمان، صداقت او نشان دهد و با خانواده او بیشتر رفت و آمد داشته باشیم. محسن می افزاید: در سالیان اخیر دوران آشنایی دختران و  پسران نیاز به آسیب شناسی دارد زمانی که فرصتی برای آشنایی دو نفر به وجود می آید قبل از اینکه این فرصت تبدیل به موقعیت شود باید از آن استفاده کرد اما در این سالها بیشتر میبینیم این فرصت را به اغنای عواطف و علایق خود می گذرانند و وقتی از آن عواطف بدون عمق سرشار می شوند دیگر این فرصت تبدیل به موقعیتی مثل نامزدی شده است.  وقتی جدیتر به همدیگر دقت می کنند و همدیگر را زیر نظر می گیرند احساس می کنند زمان را از دست داده اند و می گویند اگر متوجه اختلافاتمان شدیم چون نامزد هستیم خوب نیست اختلافات را زیر ذره بین بگذاریم بهتر است جلو برویم تا ببینیم چه می شود در حالیکه جلوتر این موقعیت باز به موقعیتی جدید تبدیل می شود مانند دوران عقد و باز همین اتفاق می افتد باز هم می بینند فرصتهایی را از دست داده اند اگر از همان فرصت اول که دوران آشنایی بود حداکثر استفاده را می کردند به شناخت خانواده ها و خلق و خوی هم می رسیدند. مانیا بحث را اینگونه ادامه می دهد : اگر بدانیم چرا ازدواج می کنیم وقتی در آن موقعیت قرار می گیریم خیلی احساساتی نمی شویم البته به هر حال تعاملات بین دو نفر هیجاناتی دارد که جذابیتهایی را در روابط ایجاد می کند ممکن است صدای ناهنجار یکی باعث شود فرد مقابل دو رفتار متفاوت نشان دهد او را کنار بگذارد یا به او نزدیک شود کسی که از مسئله ای مهم چشم پوشی کند پیشتر در رویارویی با مشکلات نمی داند چگونه از عهده آنها برآید و دچار مشکلات بیشتری می شود باید یاد بگیریم با مشکلاتمان چگونه روبرو شویم و دیگر اینکه احساساتمان را در لحظه هایی که در فضاهای شناخت هستیم کنترل کنیم و واقعیتر با احساساتمان روبرو شویم. بزرگمهرصحبتهای خود را ادامه می دهد : همه افراد آنقدر مهارت ندارند که احساسات خود را کنترل کنند تغذیه عاطفی و داشتن اعتماد به نفس در خانواده سبب می شود این مهارت به دست آید. احساسات و عشق افراطی تا آنجا که عقل را تحت تأثیر قرار دهد و فرد نتواند تصمیم درستی بگیرد به دلیل فقر عاطفی و اعتماد به نفس است آیا فردی که دارای آسیب یا موانع ارتباطی است صلاحیت ازدواج را دارد منیره می گوید: انعطاف در مقابل رسوم خانواده طرف مقابل هم مهم است مثلا دو خانواده در یک موضوع مشترک دو نوع متفاوت عمل می کنند باید دید آیا این انعطاف برای پذیرش یا پیدا کردن راهی برای گذشتن از کنار این دو گونه نظر و رسم وجود دارد در این سؤال و جوابها ما پاسخها را در ذهن نگه می داریم تا با رفتارهای عملی که از فرد می بینیم یا با پاسخهایی که در حوزه های دیگر می شنویم، تطبیق دهیم. شاید آن وقت مغایرتهایی پیدا کنیم و زمینه ای پیدا کنیم تا ببینیم فرد صداقت دارد یا خیر. صادقی نژاد ادامه می دهد: در بحث مربوط به عقل و عاطفه گفته بودیم که با کمک عقل می توانیم عواطف را کنترل کنیم   متاسفانه   روابط دختر و پسرها در جامعه ما روابطی ناقص و معیوب است، علی رغم اینکه دختران و پسران فهیمی داریم که تحصیلات و تجربه اجتماعی خوبی دارند. مهارت روابط بین فردی و برقراری ارتباط مؤثر از مهارتهای اساسی زندگی است. دستگاه هایی مثل آموزش و پرورش و آموزش عالی و نهادهای آموزشی می توانند نقش مؤثری بر تعدیل و تنظیم آموزش و سلامت ارتباطات مناسب داشته باشند اما می بینیم این کار را انجام نمی دهند و این مهم به خود جامعه واگذار شده است  جامعه ای که خود نیاموخته در ضمن والدین هم بعنوان اولین مربیانی که باید این نقش را ایفا می کرده اند بخصوص والدینی که در سه چهار دهه اخیر فرزندانی را تحویل جامعه داده اند خود به دلیل مجموعه عوامل اجتماعی و فرهنگی فرصت آموزش مستقیم یا غیر مستقیم را نداشته اند لذا بسیاری از جوانان با روش آزمون و خطا این ارتباطات را به پیش می برند یا به خود فرصت می دهند تا تجربه های مکرر داشته باشند با دختران و پسران متعددی دوست شوند و در نهایت یا کسی بهتر از قبلی پیدا کنند و یا افسوس بخورند که مورد قبلی بهتر بود. گفتگوی بین والدین و فرزندان نیز ناقص و معیوب است. در حالیکه ما در میراث فرهنگی و اعتقادی خودمان داریم که بزرگان گفته اند فرزندانتان را برای عصر خود آماده کنید مسئولان جامعه نیز کوشش لازم را برای اینکه جامعه را به آن سمت ببرند نداشته اند در نتیجه این وضعیت دادگاههای خانواده شده است در مورد مشاوره ای دختر خانمی سه سال با پسری دوست بود و پسر برای او بسیار هزینه کرده بود اما دختر دختر همچنان انتخاب قلبیش همان آقایی است که چند سال پیش با او دوست بود و همچنان هست بعبارتی پولهایی که از این پسر می گیرد را خرج آن یکی می کند یا برعکس دختری می گوید دو سال است با آقایی آشنا هستم او از من  خواستگاری هم کرده است اما روزی در خیابان کسی به من گفت من این آقا را می شناسم او زن و دو بچه دارد چرا اینگونه می شود و نقش ناکامیها شکستها و نیاموخته ها و عواملی که متاسفانه هوشمندی و زرنگی تعبیر می شوند در این موضوع چیست؟ زیاده خواهی و هوس سبب شده گویی عده ای به آنچه تقدیر آنها است بسنده نمی کنند آنها فکر می کنند همانطور که اگر در انبار خانه پیاز و سیب زمینی بیشتری داشته باشند بهتر است اگر همزمان با چند نفر باشند خوب است. اما از کجا بفهمیم پاسخهایی که می شنویم درست و راست است پاسخ این است که به مرور زمان تعارضی پیش می آید بین گفتار، اعمال و رفتار و به اصطلاح دم خروس پیدا می شود درست است که ممکن است زمانی دم خروس پیدا شود که دیر شده باشد یا علاقه و دلبستگی پیش آمده باشد و معلوم شود اطلاعات درست رد و بدل نشده است و برگشتن به آن و اصلاح کردنش حتی با معذرت خواهی و ابراز پشیمانی آنها را اذیت خواهد کرد. من معتقدم در دوره آشنایی باید فرصت کافی در نظر گرفته شود و حتما در رابطه ها از عامل زمان استفاده کنیم دختر و پسرها در پیشبرد ارتباط خیلی هول و از طرف دیگر خیلی کند نباشند. اگر ارتباطی باشد که به جهت زمان معتدل باشد و مناسب، سبب می شود در زمانهایی که با هم هستند نه رابطه بازجویانه ای داشته باشند و نه زمان آن قدر به حاشیه بگذرد که ببینیم بعد از 4 هفته که با هم رفت و آمد می کنند هنوز برای دو تا از سؤالاتی که طرح کرده ایم پاسخی نیافته اند. مشاوره قبل از ازدواج هم در دوره آشنایی میتواند خیلی کمک کننده باشد.

بزرگمهر می پرسد : آیا تحقیق شده که در جامعه ما مناسب ترین مدت برای دوره آشنایی چقدر است؟ مانیا پاسخ می دهد : روانشناسان معتقدند دوره پیش از ازدواج به شش ماه زمان نیاز دارد. اگر شش ماه با کسی رفت و آمد داشته باشیم تعارضات رفتاری او پیدا می شوند متأسفانه ما زمانی که حال طرف مقابلمان خوب است با او ارتباط می گیریم اگر زمانی بگوید الان خسته ام یا حوصله ندارم بجز زمانی که کار داشته باشد یا در جلسه باشد و فرصت پاسخ دهی نداشته باشد باید رفتار او را محک بزنیم. در حالتهای روحی و روانی مختلف باید رفتار فرد را محک بزنیم باید در شرایط مختلف با فرد گفتگو کنیم و اتفاقا باید در آن حالت فرد را به تنش بکشیم نه اینکه بخواهیم او را آزار دهیم بلکه باید او را محک بزنیم و ببینیم در آن لحظه چه واکنشی نسبت به رفتار ما دارد . با این کار خیلی چیزها را به دست می آوریم. صادقی نژاد می افزاید: بله چون در زندگی آینده هم گاه طرف بی حوصله خواهد بود باید ببینیم او در بی حوصلگی چگونه رفتار می کند. مانیاادامه می دهد: باید ببینیم می توانیم با این بی حوصلگی کنار بیاییم ممکن است کسی توان داشته باشد و بتواند کنار بیاید ولی هر کس باید ببیند با توجه به ظرفیت روانی خود در آن شرایط از لحاظ روانی تحریک می شود یا نه؟ صادقی نژاد ادامه می دهد: یعنی چقدر مهارت تعامل و مدارا و مواجهه با این تعارض را دارم محسن بحث را ادامه می دهد : در این سالها نقش خانواده ها در به وجود آمدن شناخت مورد غفلت واقع شده است. متاسفانه اغلب ازدواجها به این صورت است که دختر و پسرها با هم آشنا می شوند و همدیگر را انتخاب می کنند و خانواده زمانی در جریان قرار می گیرند که آنها تصمیم خود را گرفته اند نقش خانواده به حداقل رسیده است و در مقابل عمل انجام شده قرار می گیرند. نسل جوان احساس می کند با خانواده فاصله گرفته است. در حالی که این فاصله منطقی است و اگر آنها توصیه ای می کنند برآمده از تجربه عملی خوب آنهاست که جوانها به آن دقت نمی کنند صادقی نژاد می افزاید: دوستی از پسرش می گفت که در سربازی است و با دوست دخترش تلفنی صحبت می کند او می گفت من کاملا در جریان ارتباطات دختر و پسرم هستم من به این پدر و مادر گفتم که خوب است شما در جریان قرار می گیرید. طول دوره آشنایی خیلی به تفاوتهای فرهنگی دو جوان بستگی دارد ما در جامعه ای زندگی می کنیم که اگر 40 سال پیش هر کس در شهر و ولایت خود ازدواج می کرد امروز به دلایل مختلف اجتماعی، مهاجرتها و ارتباطها و رفت و آمدهای زیاد و آسان بودن مسافرتها و ارتباط در محیطهای مجازی و  با گسترش دانشگاهها و رفت و آمد دانشجویان به شهرهای مختلف حوزه ازدواج گسترش یافته است. پس تفاوتهای فرهنگی مهم است و اینکه دو نفر چقدر تمرین گفتگو با جنس مخالف داشته باشند شاید اولین ارتباط فردی این باشد که در خیابان از خانمی بپرسد فلان  خط مترو کدام است در حالت عادی و نرمال با وقتی که معمولا جوانان فعال دارند مثلا دانشجوست یا کار می کند کار می کند و وقت زیادی ندارد تا با کسی که احتمال می دهد شریک زندگیش شود  دوره آشنایی پیش از ازدواج را بگذراند و هفته ای یک بار می تواند او را ببینند من زمان کمتر از شش ماه را مناسب نمی دانم.حتی اگر گفتگوهای افراد سازمان یافته باشد اگر قرار  باشد گسستگی و پراکندگی وجود داشته باشد فرصت شناخت هم کمتر خواهد شد. البته نمیتوان دقیقا گفت این زمان لازم است و بستگی به میزان مهارت آنها در ارتباطاتشان، سطح تحصیلات، تفاوتها و مشابهتهای فرهنگی خویشاوند بودن یا نبودن آنها بستگی دارد. من کمتر از شش ماه را توصیه نمیکنم اما برای بیشتر از آن، نمیتوانم حدی بگذارم.

در ادامه سؤالات می توان پرسید: هنگامی که پدر و مادرتان با شما و سایر بچه ها مشکلی پیدا می کردند آن را چگونه حل می کردند؟ حتی با وصفی که بزرگمهر گفت که ممکن است فرد ایده آلها را بگوید اما می توان فهمید این رفتار چقدر با وضعیت فرهنگی و اجتماعی آنها تطابق دارد. یا آیا برنامه زندگی شما هم شبیه برنامه ای است که خانواده تان داشته اند؟ آیا پدر و مادرتان اوقات خوشی را با هم داشتند؟ پدر و مادرتان چه انتظاراتی از شما دارند؟ ممکن است جواب دهد آنها از نظر مالی به من وابسته هستند. شاید دلشان نمی خواست زود ازدواج کنم چون بخشی از هزینه های زندگی را تأمین می کردم یا می گوید چون پدرم فوت شده تکفل و سرپرستی خانواده ام را بر عهده دارم یا انتظارات پدر و مادرتان از عروس یا دامادشان چیست؟ مثلا می گوید در خانه که صحبت می کردیم مادرم می گفت من دلم می خواهد عروسم اینگونه باشد. یا خاطره انگیز ترین موارد که از بچگی در زندگی داشته ای چه بوده؟ مثلا می گوید خاطره انگیزترین مورد در ذهن من سفر کردن بود پدرم خیلی اهل سفر بود اتفاقا مادرم هم خیلی خوش سفر بود و ما هر فرصتی به دست می آوردیم به جایی می رفتیم یا بگوید بهترین خاطره ام این است که به دیدن بستگان می رفتیم یا در خانه دور هم بودیم.آیا زن و شوهر خوشبختی را در ذهن دارید که مثال بزنید؟ این سؤال می تواند خیلی راهگشا باشد . مثلا می گوید یک زن عمو دارم که .. و بعد میتوان پرسید: به نظر تو چه چیزی باعث خوشبختی آنها شده؟ ممکن است بگوید علی رغم اینکه وضع مالی خوبی ندارند اما خیلی با عزت نفس زندگی می کنند یا همدلی و همراهی و مدارای آنها را مثال بزند یا پشتیبانی و حمایتشان را از هم مثال بزند.

در ادامه آقای صادقی نژاد بخش دوم سؤالات مربوط به آشنایی با روابط درون خانواده را اینگونه مطرح می کند: میتوان پرسید آیا تا حال در محیط کار ، زندگی و.. دعوا و درگیری شدیدی داشته اید؟  چه چیز باعث دعوا شد؟ به هر حال فرد جوابی می دهد که همه اینها قابل تحلیل است و می تواند هم ملاک سؤالات بعد باشد و هم شاخصهایی به دست دهد. اگر کسی از شما انتقاد کرد یا با شما توافق نداشت چه احساسی نسبت به او پیدا می کنید؟ و چگونه با او رفتار می کنید؟ ممکن است این انتقاد در خانواده مشترک هم پیش آید اینهایی که می گوییم در همه جوامع و حتی قصه های ما ریشه دارند. داستانها ما پر از صحبتهای قبل از ازدواج هستند مانند قصه خاله سوسکه و آقا موشه؟ که می گوید اگر دعوامون شود من را با چه می زنی؟ محسن ادامه می دهد: دقت و ظرافت در سؤالات خیلی مهم است  گاه چگونگی طرح سؤال می تواند فرد را به چالش بکشد.  مثلا در روزی که دو نفر با هم به گردش رفته اند او بگوید چه روز خوبی بود بعد از شش ماه یک فیلم خوب دیدم یا ناهار به من چسبید یا سکوت خوبی را تجربه کردم این می تواند به ما بفهماند که در زندگی او خلأیی وجود دارد که این چیزهای پیش پا افتاده برایش تازگی دارد و شیرین است یا وقتی از خانواده اش می گوید که روز را با شادی گذراندیم نشان می دهد این کانون کانون گرمی است که از حداقل فرصتها برای به وجود آمدن یک روز خوب استفاده می کنند. صادقی نژاد می افزاید: یک تکنیک دیگر این است که می توان مستقیم سؤال نکرد مشاوران گاه با نقل یک داستان، خاطره یا یک سوژه واقعی یا غیر واقعی فرد را در موقعیت موضوعی قرار می دهند و بعنوان یکی  از افراد آن داستان از او می پرسند اگر به جای او بودی چه می کردی؟ گاه سؤال ، غیر منتظره پاسخ داده می شود مثل اینکه یکی بگوید چه آفتاب خوبی و دیگری جواب دهد برای ماشین شستن خوب است.  همین جواب هم نکته ای در خود دارد. می توان پرسید آیا در بیان احساسات نسبت به دیگران راحت هستی؟ مثلا می توانی بگویی من با این حرف شما موافق نیستم؟ یا من با این پیشنهاد شما موافق نیستم. یا نمی خواهم این صحبت را ادامه دهیم. یا بیان احساسات مثبت. مثلا بگویی صحبتی که شما امروز داشتید خیلی خوب بود یا امروز کارهایتان را خیلی خوب انجام میدهید. این در برابر آدمهایی است که خجالتی هستند مثلا می گویند دلم می خواست این را به او بگویم اما خجالت کشیدم. یا این سؤال که الان که با من صحبت می کنی چه احساسی داری؟ محسن می افزاید: اگر در سؤال کردن ضمن رعایت اصول اخلاقی رودربایستیهای کاذب را کنار بگذاریم خیلی خوب است من تجربه عملی خودم را می گویم. وقتی برای خواستگاری رفته بودم چند خانم بودند که به گفته همراهان من پوشش بسیار نامناسبی داشتند من وقتی مجالی برای صحبت کردن با طرف مقابلم پیدا کردم از او پرسیدم؛ به شما سلیقه من را گفته بودند که پوشش شما مناسب است یا واقعا این گونه هستید؟ پرسید چرا؟  گفتم چون من از آن نوع پوشش ناراضی هستم و حاضر نیستم حتی یک ساعت با کسی زندگی کنم که بیشتر ایده آلهای من را داشته باشد اما پوشش آن گونه باشد و او گفت؛ اتفاقا نوع پوشش آنها من را هم آزار می دهد.اگر من آنجا آن سؤال را نپرسیده بودم شاید در مراحل بعدی رودربایستی باعث می شد در برابر خیلی عملهای انجام شده قرار گیرم بعدها همسرم به من گفت من تعجب کردم شما در برخورد اول چقدر صریح  این سؤال را پرسیدید. در دوره آشنایی چند فرصت دیگر هم پیش آمد که مرا به یک شناخت نسبی رساند. مانیا بحث را ادامه می دهد: علاوه بر بی تجربگی، ناپختگی و عجول بودن جوانها، در مورد همراهان افراد کم بینا و نابینا باید این را لحاظ کنیم که آنها باید کسانی را اطلاعات انتخاب کنند که چیزهایی را که می خواهیم ببینند و به ما بگویند بعبارتی همراهمان باشند نه اینکه آسیب زننده باشند گاه افراد نادرست اطلاعات را انتقال می دهند صادقی نژاد می افزاید: خیلی وقتها هم همراهان بینا با نابینایان به مسامحه رفتار می کنند. مانیا ادامه می دهد: در خانواده اغلب یکی خاصتر از سایرین با فرد نابینا ارتباط دارد و همدلی بیشتری دارند. فرد با اینکه در خانواده شباهتهای فراوانی با دیگران دارد می تواند تفاوتهایی هم داشته باشد و با توجه به مسائلی که پیش می آید در جایی باید تصمیم بگیرد و راهش را از خانواده جدا کند. نیلوفر می گوید: من در دوره آشنایی با همسرم داشتم به موضوعی پی بردم که تا همین امروز هم صدق می کند آن هم حساس بودن ایشان بود. من با خود فکر کردم می توانم با این شرایط کنار بیایم یا نه. صادقی نژاد می افزاید: از خوانندگان می خواهیم آنها هم نظراتشان را با ما در میان بگذارند تا هم افزایی ادامه یابد. گاه ممکن است پدر و مادر فرد از هم جدا شده باشند در چنین حالتی همه این سؤالات تغییر می کند من موارد مشاوره زیادی داشته ام که در سنین کودکی فرد، والدین از هم جدا شده اند و در آن زمان فرد آن قدر تأثیرپذیری نداشته است. برای اینکه آرزوها، تمایلات و احساسات فرد را نسبت به دیگران بررسی کنیم می توانیم بپرسیم؛ آیا دوست داشتید با هر دوی آنها زندگی می کردید؟ جواب می تواند مثبت یا منفی باشد یا مثلا بگوید مادرم گرچه رفت ولی اگر می بود خوب بود این جوابها ما را به این سو هدایت می کند که چرا می خواهد با پدر باشد ولی با مادر نه و برعکس. آیا با پدر یا مادری که شما را ترک کرده رابطه خوبی دارید؟ از جدایی پدر و مادرتان چه درسی گرفته اید که به شما کمک کند در زندگی دچار چنین مشکلی نشوید؟ پدر و مادرتان رابطه محترمانه ای با هم داشتند یا دارند؟ من موردی را می شناسم که گرچه زن و مرد از هم جدا شده بودند اما رابطه آنها بسیار احترام آمیز بود و هر جا می رفتند به نیکی از هم یاد می کردند و شخصیت فردی آنها با نقشی که در زندگی مشترک داشتند حسابی جدا داشت.. آنها خوبیها را انکار نمی کردند. آیا پدر یا مادرتان مجددا ازدواج کرد؟ این نکته قابل توجه است که در این سؤالات که برای بررسی احساسات فرد نسبت به والدین طرح می شود، باید واکنشهای فرد هم مورد مشاهده دقیق قرار گیرند. من موافق این نیستم که همان قدر که افراد بینا به چشمان خود وابسته هستند نابینایان هم به همان اندازه به چشمانشان وابسته هستند و حال که نمی بینند همانقدر ضرر کرده اند که اگر بینا بودند و امروز نمی دیدند ضرر کرده بودند. نه فرد نابینا به مرور انطباقها، سازگاریها و قابلیتهایی به دست آورده است پس منظور از مشاهده در اینجا لزوما دیدن نیست. اگر با والدین فرد هم ملاقاتی داشتیم به صورت مهمانی رفتن، یا به پیک نیک و پارک رفتن.در آن حالت به نحوه ارتباط فرد با والدینش نگاه می کنیم آیا تندی یا پرخاشگری می بینیم فرض کنید در حضور شما وقتی چای یا شیرینی می آورند به هم احترام می گذارند اما از آشپزخانه صداهایی می آید که گویا با هم با تندی صحبت می کنند و با حالتی برانگیخته و پرخاشگرانه یا با مهربانی. و ببینیم فرد با اتفاقاتی که می افتد چگونه مواجه می شود. مانیا بحث را دنبال می کند : توجه به توانایی فرد برای طرح موضوع ازدواج هم مهم است. آیا او به صرف راضی بودن یا نبودن والدین خود، می تواند ازدواج کند یا نکند؟ صادقی نژاد می افزاید: به این معنا که فرد رفتن به سمت ازدواج را چگونه طرح می کند پذیرش والدین چقدر است یا چقدر از او پشتیبانی می کنند. اگر آنها از فرد حمایت نکنند چه می شود؟ در بحثهای آینده به این خواهیم رسید که میزان وفاداری فرد به خانواده خودش ملاک بزرگی است برای میزان وفاداری او نسبت به همسر آینده اش. ببینیم فرد بیشتر با پدرش ارتباط عاطفی دارد یا با مادرش. مقدار این ارتباط چقدر است آیا آنقدر زیاد هست که ناخواسته شما را نادیده بگیرد. بحث اول بودن یا دوم بودن مطرح نیست بلکه رابطه فرد با مادر ، خواهر  و همسر باید متفاوت باشد . مانیا بحث را پی می گیرد: مانند وقتی که ارتباط پسر با مادرش و دلتنگیهایی که برای او دارد زندگیش را تحت الشعاع قرار می دهد. صادقی نژاد می افزاید: من مورد مشاوره ای دارم که در آن خانم خانواده اولویت چندم همسرش است. و اگر یکی از اعضای خانواده مرد مشکلی داشته باشد خانم باید تماس بگیرد و احوالپرسی کند در حالیکه شاید شرایط خودش ویژه تر باشد و  پدر و مادر خانم اصلا اولویتی ندارند. مثلا مرد در مورد خانواده همسر می گوید خوب بیماری مال آدم است و هر کس بیمار می شود اما در مورد خانواده خودش از خانم انتظار دارد. دیگر از سؤالات این است آیا طرف مقابل ما اهل تعارف است یا توجهی به دیگران ندارد. آیا برای آوردن وسایل سفره یا جمع آوری کردن آن همکاری می کند یا خانواده به او اجازه کمک کردن نمی دهند ؟ شایسته است هنگام ملاقات با والدین طرف مقابل، روابط آنها را زیر نظر بگیریم آیا آنها روابط احترام آمیزی با هم دارند آیا برای اینکه موضوع را عوض کند یا به دست بگیرند، وسط صحبت همدیگر می پرند. اینها مهم است و وضعیت فرد را در آینده نشان می دهد. وقتی پدر پسر حرف همسرش را چند بار قطع می کند تکلیف دختر دیگر در آینده معلوم است. آیا والدین به صورت جدی یا شوخی به تمسخر هم می پردازند؟ آیا عضوی از خانواده هست که بدون عذر موجه در مراسم آشنایی شرکت نکرده باشد. گاهی می توان ارتباط بین فردی را میان او و دوستان مدرسه و دوستان فعلی بررسی کرد. این که احساسات مثبتی از دوران تحصیل دارد یا نه؟ اینکه دوستان فعلیش دارای چه ویژگیهای شخصیتی یا طبقه اجتماعی هستند.  تو اول بگو با کیان زیستی، پس آنگه بگویم که تو کیستی. آیا معلمهای خودت را در مدرسه دوست داشتی؟ کدام معلمها را بیشتر دوست داشتی و چرا؟ این سؤالات برای بررسی رضایت فرد از دوره کودکی و دوره رشد است. او رضایتهایی را بیان می کند که با بررسی دلیل راضی بودن یا نبودن می توانیم ببینیم سایه این موارد در زندگی ما چگونه خواهد بود. آیا از مدرسه رفتن لذت می بردی یا احساس می کردی مجبوری درس بخوانی؟ آیا دوست داری به دوره کودکی برگردی؟ چرا؟ ممکن است بگوید من مرتب کتک می خوردم یا بگوید بله، می خواهم چون هر چه می خواستم می خرید و هیچ کس به من نمی گفت چرا اینقدر خرج می کنی. آیا با همکارانتان مشکل داشته اید؟ بعضی از متخصصان بر این باورند که اگر پاسخهای فرد مثبت و شاد باشد می توان گفت با گذشته خود در صلح است. و از گذشته خود راضی است و احتمالا خواستار زندگی مشترکی است که به محیطی که در آن بزرگ شده است شباهت داشته باشد. اینگونه نقش شریک آینده او معلوم می شود . اگر لحن پاسخها منفی باشد احتمالا ناراحتی و خشمی از گذشته با خود حمل می کند و آرزو می کند دیگر چنین وضعیتی نداشته باشد مشاهده دقیق روابط طرف مقابل با خانواده خود و حتی خانواده او ، می تواند شناخت بهتری از ویژگیهای فردی و شخصیتی و شبکه ارتباطی او به ما بدهد. ممکن است در ملاقات با خانواده شما موضوع کوچکی او را ناراحت کند و او آنقدر موضوع را بزرگنمایی کند و طول دهد که شما را خسته کند . در این صورت متوجه می شوید احتمالا طرف مقابل شما حساس و زودرنج است. اینگونه حواس ما بر این نکته متمرکز می شود که در شروع زندگی و در ادامه آن با فردی زودرنج مواجهیم و می توانیم تصمیم بگیریم از ازدواج با او منصرف شویم یا اینکه زندگی را چگونه ادامه دهیم.

منیره ادامه می دهد : در بحثی که گفته شد می توان پرسید مشکلی که به طلاق پدر و مادر شما انجامید از دید شما قابل برطرف شدن بود و علت جدایی آنها از نظر شما موجه است یا نه؟ از نظر شما آیا می توانستند به زندگی ادامه دهند اگر مشکلی مانند این مورد در زندگی شما پیش آید شما چه می کنید؟ صادقی نژاد بحث را پی می گیرد : این سوال خوبی است که نه تنها فرد را در موقعیتی واقعی قرار می دهیم، بلکه او را در موضع داوری هم قرار می دهیم. بزرگمهر می افزاید : خانواده گاه در ارتباط با فرزند نابینای خود یکسری مسائل و اطلاعات را مطرح نمی کنند یکی از مسائلی که افراد در ازدواج در نظر می گیرند بحث جذابیتهاست. مثلا وقتی پسر از مادر یا خواهرش می پرسد این دختر چه قیافه و ویژگی دارد یا بر اساس روحیات فرد می گویند همانی است که تو می خواهی یا از دید خود او را می پسندندیا نمی پسندند. افراد بینا می گویند اول دختر را می بینیم و اگر پسندیدیم صحبت را با او ادامه می دهیم اما نابینایان در این مورد مانع دارند یا در مورد افراد بینا شرع یک نگاه را حلال دانسته است با توجه به موانع فرهنگی آیا اینگونه نمی شود که فرد نابینا بعد از ازدواج متوجه شود طرف مقابل آنی نیست که مد نظر او بوده است. مانیا پاسخ می دهد: کسی که فرد نابینا را همراهی می کند بمنزله چشم او است مهم است که اطلاعات درستی را به او منتقل کند و آن چیزی از ظاهر که فرد نابینا در نظر دارد را بگوید مثلا وقتی به او اجازه داشتن اطلاعات دقیقی از فیزیک طرف مقابل داده نمی شود مهم است همراه امنیت فکری روانی و احساسی فرد نابینا را ایجاد کند. بزرگمهر ادامه می دهد: در این خصوص هیچ کس کاملا قابل اعتماد نیست. چون می گویند شنیدن کی بود مانند دیدن. مانیا می افزاید: البته ممکن است همراه، اطلاعات نادرستی به ما بدهد و ما از یک فرصت ازدواج صرفنظر کنیم محسن می گوید: آنجایی که شرع به فرد اجازه می دهد یک بار نگاه کند برای آن حدی تعیین کرده است که آن را حد متعارف می گویند. منیره می گوید : دیدن وقتی می تواند اتفاق افتد که پاسخ سوالات اساسی را گرفته باشیم و ادامه ارتباط منوط به این دیدن باشد و شرع برای این موضوع راههایی مانند خواند صیغه را مطرح میکند که مردم به آن صیغه محرمیت می گویند نیلوفر می افزاید: ما باید از قبل، کسی را که همراه ماست تا فرد مقابل را ارزیابی کند متقاعد کرده باشیم و به او بگوییم قرار است با این فرد زندگی کنیم و لباس نیست که عوض کنیم و او را طوری آماده کنیم که فکر کند با دیدگاه ما برای خودش انتخاب می کند محسن ادامه می دهد : چرا اول بدبینانه به پاسخ همراهمان به چیزی که از او خواسته ایم، نگاه کنیم. موقع خواستگاری،  معتمد من یک نفر نبود در یک موضوع خاص از یک دوست کمک گرفتم و در خیلی از موارد از خانواده ام. مثلا فرد نابینا می خواهد قد طرف مقابلش را بداند. خواهر او خیلی راحت می تواند به او بگوید از من کوتاهتر یا بلندتر است یا بپرسد چاق است یا لاغر. یا بپرسد یک شمای کلی از او بدهد.از این لحاظ چیزی که یک فرد بینا با دیدن میتواند متوجه شود ما بیشتر می توانیم به دست آوریم. اگر از اول فکر کنیم معتمد ما مسامحه می کند یا ما خیلی بدبینیم یا فرد معتمد مشکلی دارد. اما اگر با خوشبینی منطقی وارد این جریان شویم ندیدن مانع بزرگی نیست و رسیدن به شناخت در این زمینه خاص آنقدر هم کار غیر ممکنی نیست بزرگمهر ادامه می دهد: برای من پیش آمده که فرد معتمدی که از اعضای خانواده ام بوده و از دید خود چیزی را مناسب دیده و بعدها متوجه شدم اینطور نبوده است. محسن پاسخ می دهد: ما نمی توانیم همه اختیار را به معتمدمان بدهیم که تو از طرف من انتخاب کن. بلکه باید بگوییم بگوییم ایده آل من این است ایشان چقدر با ایده آل من تطابق دارد. مانیا ادامه می دهد: یکی از آقایانی که از دوستان بود به خواستگاری دختری رفته بود که من نسبت به او شناخت کافی داشتم مادر آقا به او گفته بود؛ شکم این دختر بزرگ است گفتم این اولا قابل برطرف شدن است و دوما اینگونه نیست در این مورد شاید سلیقه آن مادر چیز دیگری بوده است یا به هر دلیل دیگر مثل اینکه در آن زمان راضی به ازدواج فرزندش نبوده باشد این حرف زده شده است. معتمد ما باید شناختی نسبی به ما بدهد و چیزی را که ما نمی توانیم متوجه شویم در نظر بگیرد و چشم ما شود. صادقی نژاد بحث را اینگونه ادامه می دهد: این موضوع خاص است و بهتر است از اهل این علم هم پرسیده شود اما در این موضوعات تفاوت فاحشی بین بینا و نابینا نباید بگذاریم زیرا مثلا دو فرد بینا به فروشگاه می روند تا لباس بخرند. دوست فرد می گوید این به درد تو نمی خورد دوستش می داند این کت و شلوار در سلیقه و سبک زندگی او نیست از قیمت آن گرفته تا تیپ و رنگش. می داند ملاکهای انتخاب لباس دوستش حدودا چیست. در خواستگاری در افراد بینا هم دوست، خانواده و .. می گوید این دختر به درد تو نمی خورد یا برعکس می گوید خیلی مناسب توست. و در همان لحظه دیگری می گوید نظر من چیز دیگری است پس این حرفها در مورد افراد بینا هم صدق می کند. مثل اینکه وقتی برق میرود افراد بینا هم از لمس استفاده می کنند و دنبال چیزی می گردند اما مهم است کسی که چشم ماست ملاکهای ما را بداند و اگر به آن چشم خیلی اطمینان نداریم به جهت انطباق با سلیقه خودمان، خوب می توانیم دو نفر را ببریم یا سه نفر را همراه داشته باشیم و بعد از نظرات آنها معدل بگیریم. دیگر اینکه فرد نابینا وقتی به زمان ازدواج می رسد باید برای خود ملاکهایی داشته باشد . من دوست صمیم آقای نامنی بودم اما ایشان چنان آگاه بود که وقتی مثلا به فروشگاهی میرفتیم تا پیراهن بخرد بعد از اینکه مشخص می کرد چه جور لباسی می خواهد در نهایت از بین چند پیراهن که مشخصاتی را که او می خواست را داشت خودش پیراهن مورد نظرش را انتخاب می کرد. می خواهم بگویم باید یادمان باشد یا مکن با فیل بانان دوستی یا بنا کن خانه ای در حد فیل. ازدواج یکی از چهار مرحله اصلی زندگی است. تولد، ازدواج، طلاق و مرگ.کسی که خود را در حدی از بلوغ می بیند که این مرحل زندگی را بگذراند باید ابزار شناختش را هم داشته باشد و از آنچه ما بعنوان چشم و معتمد یاد کردیم به عنوان امکانات  معین استفاده کند نه به عنوان تصمیم گیرنده. حوزه مورد بحث دیگر که در جلسه آینده به آن خواهیم پرداخت، مربوط به موضوعات مالی و هزینه های زندگی است."


لینک مطلب: http://iransepid.ir/News/3229.html
Page Generated in 0/0060 sec