روزنامه یکشنبه 19 فروردین 1397
حمایت از افراد پشت نوبتی - وضعیت سرویس دهنده های اینترنت کشور عادی شده - آغاز فعالیت کلینیکهای سلامت خانواده - وادی شعر (نیما یوشیج) - گپ وگفتی با اولین نابینای برقکار ایران - آغاز اردوی تیم ملی فوتبال نابینایان - توطئه نافرجام برای تصاحب ثروت همسر سابق
|
روزنامه «ایران سپید»
یکشنبه 19 فروردین 1397
21 رجب 1439
8 آوریل 2018
سال بیست و دوم شماره 5823
صاحب امتیاز:
خبرگزاری جمهوری اسلامی
مدیر مسئول: سهیل معینی
سامانه پیامکی: 3000465040
نشانی پستی: تهران- ص.پ. 158755388
تلفن: 84711371
شماره انتشارات: 5-88548892
وبسایت: www.iransepid.ir
پست الکترونیک: iransepid@icpi.ir
.........عناوین این شماره.......
وضعیت سرویس دهنده های اینترنت کشور عادی شده 3
آغاز فعالیت کلینیکهای سلامت خانواده 5
گپ وگفتی با اولین نابینای برقکار ایران 9
آغاز اردوی تیم ملی فوتبال نابینایان 14
توطئه نافرجام برای تصاحب ثروت همسر سابق 16
* حمایت از افراد پشت نوبتی: رئیس سازمان بهزیستی کشور از پرداخت یارانه به افراد پشت نوبتی خبر داد و گفت: درآمد حاصله از حذف یارانه نقدی ۳ دهک بالای جامعه به افراد پشت نوبتی پرداخت خواهد شد. انوشیروان محسنی بندپی گفت: از ابتدای سال گذشته مستمری مددجویان به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کرد و حدود ۹۵ هزار تومان به مستمری مددجویان افزوده شد, به طوری که خانواده تک نفره ۵۳ هزار تومان دریافت میکردند که با مصوبه دولت این رقم به ۱۴۹ هزار تومان افزایش پیدا کرد. وی اضافه کرد: از ابتدای سال ۹۷ نیز ۱۰ درصد به مستمری فعلی مددجویان دستگاه های حمایتی افزوده خواهد شد. بندپی گفت: طبق برنامه ششم توسعه قرار است یارانه ۳ دهک بالای جامعه حذف و در اختیار افراد پشت نوبت بهزیستی قرار بگیرد که این کار در راستای برقراری عدالت، کاهش فقر و برابر سازی است.
* وضعیت سرویس دهنده های اینترنت کشور عادی شده:
12 ساعت پس از حمله سایبری به سرویس دهنده های عمده و بزرگ اینترنت کشور، مرکز مدیریت امداد و هماهنگی عملیات رخدادهای رایانه ای کشور (ماهر) گفت: شرایط به حالت عادی بازگشته است. مهدی موسوی، کارشناس مرکز مدیریت امداد و هماهنگی عملیات رخدادهای رایانه ای کشور افزود: ساعتهای 20 و 21 جمعه شب این مرکز در جریان مشکل پیش آمده برای وب سایتها و سرویس دهنده های عمده کشور قرار گرفت.
مرکز ماهر با همکاری مراکز داده افرانت، شاتل و صبانت بررسی خود را آغاز کرد و در این بررسیها مشخص شد که مهاجم یا مهاجمان به صورت وسیع کشورمان را مورد حمله قرار داده اند. وی خاطرنشان ساخت: به دنبال مشخص شدن این موضوع، تلاشها برای کنترل حملات با همکاری سرویس دهنده های عمده و بزرگ کشور آغاز شد و با اقدامهای به موقعی که انجام شد، از بامداد 18 فروردین مراکز داده ای که مورد حمله قرار گرفته بودند، به وضعیت عادی خود برگشته و آماده سرویس دهی شدند.
هدف حمله ها تجهیزات شرکت سیسکو (Cisco) بود که آسیب دیده و از این طریق کشورمان نیز آسیب دیده است.
* بورس نیویورک سقوط کرد: شاخص بورس نیویورک آمریکا بر اثر نگرانی از سیاستهای جدید دونالد ترامپ علیه چین، با سقوط بیش از 500 واحدی هفته کاری خود را به پایان برد.
* آمریکا با خروج از برجام بی اعتبار میشود: حسن بهشتیپور، پژوهشگر ارشد و تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: خروج آمریکا از برجام هزینه زیادی را متوجه آمریکا خواهد کرد که بخشی از این هزینه مربوط به اعتبار آمریکا است. این موضوع نشان میدهد که آمریکا به هیچ سندی پایبند نیست و کشورها نمیتوانند در مورد موضوعات مختلف با آمریکا به توافق برسند و هر توافقی با آمریکا ممکن است با تغییر رئیس جمهوری این کشور به راحتی کنار گذاشته شود.
* آغاز فعالیت کلینیکهای سلامت خانواده: مشاور وزیر بهداشت در امور زنان از آماده شدن زیرساختهای کلینیکهای سلامت خانواده "جنسی" و تأیید آن از طرف مراجع ذیصلاح خبر داد. دکتر ساره محمدی افزود: این برنامه به صورت آزمایشی در دانشگاه های علوم پزشکی, از جمله تهران اجرا میشود. راه اندازی این کلینیکها یکی از موارد ضروری در بحث سلامت جنسی است. این مسائل در جامعه ما به دلیل شرایط خاص فرهنگی، همیشه تابو بوده است. به همین دلیل تلاش شده که با رعایت اخلاق و اصول مذهبی، مشکلات آن حل شود. بسیاری از خانواده ها در این زمینه مشکل دارند و بر همین اساس به نوجوانان اطلاعات درستی نمیرسد. بسیاری از افراد نیز ممکن است بعد از سالها زندگی مشترک مشکلاتی در این زمینه داشته باشند. یکی از برنامه های وزارت بهداشت، آموزشهای اجباری پیش از ازدواج به مدت شش ساعت است تا مشاوره های مورد نیاز زوجها در زمینه مشکلات زناشویی و... در پنج سال اول ازدواج که دوره آسیب پذیری است، ارائه شود. مشاوره برای یادگیری مهارتهای ارتباطی و حل مسأله نیز جزو خدمات این کلینیکها است. علاوه بر آن, از کارشناسان حقوقی نیز برای حل مسائل این حوزه کمک گرفته میشود.
* علائم افسردگی خفیف: تشخیص افسردگی خفیف کار چندان ساده ای نیست؛ چرا که بسیاری از علائم آن شبیه به واکنشهای احساسی عادی و معمول است. تغییرات قابل توجه در خلق و خو و رفتار میتواند نشان دهنده افسردگی خفیف باشد. تندخویی، افکار منفی، احساس غیر معمول خستگی، احساس نا امیدی، غمگین بودن، عدم تمرکز، بی انگیزه بودن، تمایل به تنها بودن و داشتن بدن دردهای بیدلیل، افزایش یا کاهش اشتها و احتمال مصرف مواد مخدر از جمله علائم افسردگی خفیف است. اغلب افسردگی خفیف با اعمال تغییرات کوچکی در سبک زندگی قابل درمان است. این راهکارها شامل تغییر در الگوی رژیم غذایی یا بهبود توازن بین کار و زندگی روزمره است.
* نیما یوشیج: علی اسفندیاری، مردی که بعدها به «نیما یوشیج» معروف شد، در بیست و یکم آبان ماه سال 1276, مصادف با 11 نوامبر 1897 در یکی از مناطق کوه البرز, در منطقه ای بهنام یوش، از توابع نور مازندران دیده به جهان گشود. او توانست معیارهای هزار ساله شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی مینمود، با شعرها و رأیهای محکم و مستدلش تحول بخشد. در همان دهکده که متولد شد، خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفت. او را پدر شعر نو میدانند؛ چرا که بنیانگذار شعر نو است. اشعار او در فضای وقت ایران، انقلابی به پا کرد و ساختار سنتی شعر فارسی را تغییر داد. نیما خود نام "نو" را بر سبک شعرهایش نهاد. از آثار نیما میتوان به قصه رنگ پریده، منظومه نیما، افسانه، شعر من، افسانه و رباعیات و غیره اشاره کرد. 13 دی ماه 1338 نیما یوشیج، آغاز کننده راهی نو در شعر فارسی، برای همیشه خاموش شد. او را در تهران دفن کردند؛ تا این که در سال 1372 طبق وصیتش، پیکرش را به یوش برده و در حیاط خانه محل تولدش به خاک سپردند. گزیده ای از اشعار نیما:
* در شب سرد زمستانی: کوره خورشید هم، چون کوره گرم چراغ من نمیسوزد. و به مانند چراغ من، نه می افروزد چراغی هیچ، نه فرو بسته به یخ ماهی که از بالا می افروزد. من چراغم را در آمد رفتن همسایه ام افروختم, در یک شب تاریک، و شب سرد زمستان بود، باد میپیچید با کاج، در میان کومه ها خاموش، گم شد او از من جدا زین جاده باریک، و هنوز قصه بر یاد است. وین سخن آویزه لب: که می افروزد؟ که میسوزد؟ چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟ در شب سرد زمستانی، کوره خورشید هم، چون کوره گرم چراغ من نمیسوزد.
* خانه ام ابری است,
یکسره روی زمین ابری ست با آن. از فراز گردنه خرد و خراب و مست باد میپیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نیزن که ترا آوای نی برده است دور از ره کجایی!
* گپ و گفتی با اولین نابینای برقکار ایران/ دستانی که کمبود چشم را جبران میکنند: یکی از بستگان که سالها در زمینه برق کشی ساختمان کار کرده, همیشه میگفت: «چشم بسته هم میتوانم این کار را انجام دهم» البته تعبیر از «چشم بسته» میزان حرفه ای بودن او در کارش بود. اما این بار فردی واقعاً با چشمان بسته کار برق را انجام میدهد. عبد الامیر سبکرو 10 ساله بود که تقدیر زندگیش را بر هم زد و زندگی جدیدی را پیش پایش نهاد. با این که در کودکی نور چشمانش را از دست داد, اما امید همچنان همراهش بود و توانست بر شرایط زندگیش تسلط یابد. در همان دوران بود که جذب کار شد و به عنوان بافنده نابینا در سازمان رفاه آن زمان استخدام شد. آقای سبکرو در زندگیش دست به اتفاقات نادر بسیاری زده است، شاید باورش برای ما که در سن جوانی با کلی تست، آزمون استخدامی و رو زدن به دوست و آشنا در بازار کار جذب میشویم سخت باشد که در سال 1353 کودک 10 ساله نابینایی وارد عرصه کار و درآمد زایی شده باشد. اما کار کردن از کودکی تنها اتفاق جالب توجه زندگی این شهروند نابینا نیست؛ بلکه از سال 1364 اتفاق عجیبتری در زندگی او رقم میخورد که در زیر میخوانید. او در مورد زندگی و کارش میگوید: «همه چیز در زندگی من جلوتر از دیگران رخ داد؛ از کار گرفته تا ازدواج. 16 ساله بودم که ازدواج کردم، سه فرزند هم ثمره این زندگی مشترک با همسرم است. از سال 53 که مشغول کار شدم, تا کنون 43 سال است که در بهزیستی اهواز مشغول کارم. در ابتدای استخدامم بافنده بودم, اما چند سال بعد تغییر پست دادم و اکنون اپراتور این سازمان هستم.» از او پرسیدم با وجود نابینایی, آن هم در سنین پایین چطور به سمت برق و تعمیر لوازم برقی رفتید؟ «من و همسرم هر دو نابینا هستیم و اگر در منزل لامپ یا پریز برق خراب میشد, باید مدتها صبر میکردیم تا فردی ماهر و اهل فن به خانه ما بیاید و این تعمیرات را برایمان انجام دهد. روزی با خود فکر کردم چرا من این کار را انجام ندهم؟ چرا باید متکی به دیگران باشم؟ سال 64 بود که کم کم به سمت برق، سیمکشی و تعمیر لوازم رفتم. هیچ فردی قبول نمیکرد به یک نابینا آموزش دهد؛ به همین جهت بدون استاد و با آزمون و خطا، کار را فرا گرفتم. در ابتدای کار وسایل را خراب میکردم, اما نه آن طور که دیگر نشود تعمیرشان کرد. آن قدر تکرار کردم تا بطور تجربی کار را آموختم.» در تعمیرات چطور سیمهای فاز و نول را تشخیص میدهید؟ «برای آن که خطری جانم را تهدید نکند, ابتدا برق کنتور را قطع کرده و سپس به عیب یابی و تعمیر کلید و پریز میپردازم. درست است که کار با برق نیاز به دید چشم و تشخیص سیمها دارد, اما من نیاز به تشخیص رنگ سیم ندارم. بهعنوان مثال، برای فاز میتوانیم از همه رنگها استفاده کنیم, اما برای نول فقط از آبی استفاده میشود و کابل ارت نیز زرد رنگ است. من با دستانم و البته تکیه بر تجربه بالای عملی که دارم این رنگها را تشخیص داده و تعمیرات را انجام میدهم.» چه وسایلی را میتوانید تعمیر کنید؟ «لباسشویی دوقلو، جاروبرقی، تلفن، ضبط صوت، رادیو، اتو، یخچال و کولر را میتوانم تعمیر کنم؛ البته در مورد وسیله ای مانند یخچال اگر مشکل از گاز آن باشد را نمیتوانم درست کنم, چرا که گاز گیری یخچال نیازمند وسایل خاصی است که من ندارم. ناگفته نماند, هنوز آشنایی برای تعمیر ال سی دی و ال ای دی ندارم و نمیتوانم آنها را تعمیر کنم.» واکنش افراد، هنگامی که شما وسیله برقی را تعمیر میکنید چگونه است؟ «پذیرش آن که فرد نابینایی بتواند وسیله ای, آن هم برقی را تعمیر کند، سخت و دشوار است. نه تنها مردم, بلکه مسئولان هم نمیتوانند بپذیرند. دوست دارم یک خاطره جالب از نگاه مسئولان به خودم برای خوانندگان روزنامه تان تعریف کنم. چند سال پیش, از سازمان بهزیستی نامه ای برای شرکت در آزمون فنی و حرفه ای دریافت کردم و تصمیم گرفتم گواهی قانونی برای کاری که انجام میدهم را داشته باشم. با این که نامه این سازمان را در دست داشتم, اجازه شرکت در آزمون فنی و حرفه ای را به من نابینا نمیدادند. میگفتند: برق شوخی بردار نیست و ممکن است آسیب جبران ناپذیری ببینید. با کلی خواهش و تقاضا به مسئولان حوزه امتحان و گفتن این که حتی برای یک بار هم که شده به من اعتماد کنید، بالاخره پذیرفتند با نظارت چند کارشناس در این آزمون شرکت کنم. روز آزمون دو تابلو در اختیارم گذاشتند تا تعمیر کنم, هنگامی که کارم تمام شد و کار را تحویلشان دادم, باور نمیکردند و میگفتند: با این که با چشمان خودمان دیدیم تو این تابلو را تعمیر کردی, باز هم نمیتوانیم باور کنیم. آن روز موفق شدم گواهی فنی و حرفه ای کار با برق را دریافت کنم.» آیا مردم لوازم برقیشان را برای تعمیر به شما میسپارند؟ «افرادی که مهارتم را با چشم دیده اند، بله. یا وسایلشان را بهمنزلم میآورند تا تعمیر کنم یا خود به خانه آنها میروم. اما بیشتر افراد بهخاطر نابیناییم به مهارتی که دارم اعتماد ندارند و میترسند، برق جانم را تهدید کند.» پایان (جعفری)
* آغاز اردوی تیم ملی فوتبال نابینایان: مرحله پنجم اردوی آمادگی تیم ملی فوتبال پنج نفره برای شرکت در رقابتهای جام جهانی از ۲۰ تا ۲۷ فروردین، در مجموعه ورزشی شهید هرندی تهران برگزار میشود. جواد فلفلی، سرمربی تیم ملی فوتبال نابینایان گفت: مرحله چهارم اردوی آمادگی تیم ملی با حضور ۱۵ نفر از پنجم تا یازدهم فروردین در تهران برگزار شد. در این اردو، مرور کارهای تکنیکی و تاکتیکی و آمادگی جسمانی بازیکنان را مد نظر داشتیم و تا اعزام به مسابقات جام جهانی، چهار اردوی دیگر را در نظر گرفته ایم که مرحله پنجم آن، از فردا بیستم فروردین آغاز میشود. وی از مشخص شدن ترکیب تیم ملی در مرحله پنجم اردو خبر داد و اظهار داشت: ۱۳ ورزشکار به تیم ملی دعوت شده اند. در این اردو کارهای تکنیکی و تاکتیکی و حرکات ایستگاهی و بدنسازی را پیگیری خواهیم کرد. فلفلی درباره اعزام تیم ملی به تورنمنت بین المللی بلژیک گفت: این تورنمنت ۲۸ اردیبهشت برگزار میشود و جزو مسابقات تدارکاتی برای حضور در رقابتهای جام جهانی محسوب میشود. جام جهانی فوتبال نابینایان، از ۱۸ تا ۲۷ خرداد در مادرید اسپانیا برگزار خواهد شد.
* فرار رونالدو از زندان: تابستان سال قبل بود که رونالدو به علت فرار مالیاتی دادگاهی شد. اگرچه ستاره پرتغالی مدعی شد دادگاه تنها در حال استفاده از نام اوست، اما به نظر میرسد حالا به توافق با دادگاه راضی شده باشد. دادستان اسپانیا در آن مقطع، 4 فرار مالیاتی به ارزش 14.7 میلیون یورو را اتهام رونالدو دانست. در حال حاضر یک سناریو این است که رونالدوی 33 ساله برای خرید زندان خود، مبلغی حدود 10 میلیون یورو پرداخت کند. در این شرایط، او 3 جرم خود را پذیرفته است. سناریوی دیگر، محکوم شدن ستاره پرتغالی به پرداخت 30 میلیون یورو به اداره مالیات است. اما اگر توافق حاصل نشود، 8 سال زندان و 100 میلیون یورو جریمه در انتظار رونالدو خواهد بود.
* توطئه نافرجام برای تصاحب ثروت همسر سابق: مرد جوان برای تصاحب ثروت همسر سابقش، چند خلافکار را اجیر کرد و با اجاره آمبولانسی خصوصی او را به بیمارستان روانی برد. این مرد قصد داشت تا در فرصتی مناسب اثر انگشت و امضای دختر ثروتمند را بگیرد تا با مدارک قانونی اموال او را به نام خود کند. اما پیش از انجام نقشه اش، با گزارش بموقع خانواده اش به پلیس و واکنش سریع تیم تحقیق, نجات یافت. دختر جوان که تنها مدتی به عقد مرد طماع درآمده و از او جدا شده بود, هرگز تصور نمیکرد با چنین سرنوشت هولناکی رو برو شود. شرایط پیش آمده برایش قابل باور نبود. دستهایش به تخت بسته شده بود و مرد جوانی که روپوش سفیدی به تن داشت، دستگاه شوک را آماده کرده بود تا بتواند به این طریق او را آرام کند. «فرناز» فریاد میزد که بیمار نیست و از کارکنان مرکز روانی میخواست او را رها کنند. اما کسی از حاضران به حرفهای او توجه نمیکرد. حق هم داشتند, چون کمتر بیماری در این مرکز آمده بود که مشکل روحی را پذیرفته و با درمانش کنار بیاید. مرد جوان دستگاه را بالا برد تا شوک را وارد کند که صدایی او را متوقف کرد. دو مأمور پلیس و مرد دیگری که لباس رسمی به تن داشت به همراه خانواده «فرناز» در مقابل او ایستاده بودند. - گزارش یک آدم ربایی: چندی قبل زن میانسالی با پلیس تماس گرفت و از ربوده شدن دخترش خبر داد. او گفت: ساعت حدود 11 شب بود که زنگ خانه مان به صدا درآمد. مرد جوانی که پشت در بود, خواست دخترم «فرناز» را ببیند. دخترم هم پائین رفت, اما پس از چند دقیقه دیگر از فرناز خبری نشد. گوشی آیفون را برداشتم تا از فرناز بپرسم چرا به داخل خانه نمیآید که با صحنه عجیبی رو برو شدم. مرد جوان به همراه دو نفر دیگر، دخترم را با زور سوار آمبولانس کرده و قبل از این که خودم را به خیابان برسانم، دخترم را بردند. با شکایت زن میانسال تحقیقات پلیس برای یافتن دختر جوان آغاز شد. با توجه به این که او میگفت مردانی با روپوش سفید دخترش را سوار بر آمبولانس کرده اند، کارآگاهان فرضیه یک آدم ربایی را مطرح کردند. - سرنخی در بیمارستان روانی: با بررسی دوربینهای مداربسته اطراف خانه فرناز، کارآگاهان پلیس موفق شدند شماره پلاک خودروی آمبولانس را بدست آورند. با بدست آمدن شماره پلاک، مشخص شد که آمبولانس متعلق به شرکتی خصوصی است و فرناز به یکی از بیمارستانهای روانی پایتخت منتقل شده است. بدین ترتیب تیم تحقیق راهی بیمارستان شد و در تحقیقات مشخص شد که فرناز به عنوان بیمار روانی در بیمارستان بستری شده است. این در حالی بود که پرونده پزشکی نیز برای دختر جوان به عنوان یک بیمار روانی تشکیل شده بود. - رازی که سربزنگاه فاش شد: این در حالی بود که مادر فرناز اظهار داشت دخترش هرگز مشکل روانی نداشته و از طرفی مدتی قبل به عقد همان مرد جوان درآمده, اما به علت اختلافاتی از او جدا شده و در خانه پدریش زندگی میکند. در جریان تحقیقات روشن شد که گفته های مادر فرناز با پرونده پزشکی دخترش مغایرت داشته و همین مسأله باعث شد تا پس از هماهنگیهای قضایی, پزشک متخصص اعصاب و روان برای معاینه فرناز به همراه تیم تحقیق راهی بیمارستان شود تا وضعیت روانی او بررسی شود. زمانی که کارکنان پزشکی بیمارستان قصد داشتند به خاطر بهبودی فرناز به او شوک الکتریکی وارد کنند, تیم تحقیق همراه پزشک متخصص اعصاب و روان وارد بیمارستان شده و با انجام آزمایشهای متعدد تأیید شد که دختر جوان بیماری روانی ندارد و پرونده پزشکی که برای فرناز در نظر گرفته شده، جعلی است. فرناز پس از ترخیص از بیمارستان در جریان تحقیقات گفت: دانشجوی پزشکی هستم و وضع مالی خوبی دارم. پدرم تاجر است و دو خانه و دو مغازه اش را به نام من کرده است. البته دو تا از خانه ها قطعی به نام من شده اند و دو مغازه قرار بود پس از ازدواجم, به عنوان هدیه ازدواج به من داده شوند. مدتی قبل با پسر یکی از دوستان پدرم به نام آرش عقد کردم. آرش به ظاهر پسر خوبی بود, اما زمانی که عقد او شدم رفتارش تغییر کرد. او از این رو به آن رو شد، او دیگر آدمی نبود که روز اول خودش را معرفی کرده بود. آرش بیکار بود و مدام از من پول میگرفت. خیلی واضح به من گفت که به خاطر پول با من ازدواج کرده و هیچ علاقه ای در کار نیست. اختلاف و درگیری بین ما هر روز بیشتر میشد تا این که بعد از 5 ماه تصمیم به جدایی گرفتم. آرش با طلاقمان مخالف بود و به همین دلیل مجبور شدم مهریه ام را به اجرا بگذارم و آرش که پولی برای پرداخت نداشت و از ترس این که موضوع بیکاریش فاش شود, نمیتوانست از پدرش هم پول بگیرد، طلاقم داد. بعد از جدایی، آرش دست از سرم بر نمیداشت و مدام تهدیدم میکرد. من تصور نمیکردم که او تهدیدهایش را عملی کند, تا این که آن روز او چهار نفر را اجیر کرد تا با یک آمبولانس خصوصی مرا بربایند و برای بستری شدن به بیمارستان روانی ببرند. با شکایت دختر جوان، تحقیقات برای دستگیری آرش ادامه دارد.
لینک مطلب: | http://iransepid.ir/News/13137.html |