روزنامه سه شنبه 14 فروردین 1397
گفتگوی نوروزی با مدیر عامل مؤسسه مطبوعاتی ایران - تاریخستان، تاجیکستان - بیت کوین؛ پول نادیده، مبهم و مرموز - بازیهای نوروزی به سبک امروزی - بهار با کتاب - یک دسر خوشمزه - کشکول
|
روزنامه «ایران سپید»
سه شنبه 14 فروردین 1397
16 رجب 1439
3 آوریل 2018
سال بیست و دوم شماره 5819
صاحب امتیاز:
خبرگزاری جمهوری اسلامی
مدیر مسئول: سهیل معینی
سامانه پیامکی: 3000465040
نشانی پستی: تهران- ص.پ. 158755388
تلفن: 84711371
شماره انتشارات: 5-88548892
وبسایت: www.iransepid.ir
پست الکترونیک: iransepid@icpi.ir
آغاز بهار طبیعت و سال نوی خورشیدی را به خوانندگان عزیز تبریک میگوییم.
.........عناوین این شماره.......
گفتگوی نوروزی با مدیر عامل مؤسسه مطبوعاتی ایران 2
بیت کوین؛ پول نادیده، مبهم و مرموز 23
بازیهای نوروزی به سبک امروزی 30
* گفتگوی نوروزی با مدیر عامل مؤسسه مطبوعاتی ایران: درست مطابق انتظارمان، صحبتهایش همان اندازه شیوا و جذاب بود که قلمش. محمدتقی روغنیها، نامی است آشنا در عرصه رسانه. از نسل جدید قلم به دستهای رسانه که بپرسی، قریب به اتفاقشان یا در دانشکده خبر پای تدریسش نشسته اند، یا از تألیفاتش در حوزه رسانه بهره برده اند. حالا او چهار سالی میشود که سکان مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران را به دست گرفته و الحق با توجه به اشرافی که بر اقتضای کار رسانه ای در عصر سیطره اینترنت و شبکه های اجتماعی دارد، به خوبی توانسته این مؤسسه بیست و سه ساله را کشتیبانی کند.
در یکی از روزهای شلوغ آخر سال، به رسم دید و بازدید نوروز، یک ساعتی را میهمان دفتر مدیر عامل مؤسسه ایران بودیم و با هم چایی نوشیدیم و گپی زدیم از جنس گپهای صمیمی و به دور از غوغاهای خبری و رسانه ای. آن چه در ادامه میخوانید، حاصل گفتگوی خبرنگار ایران سپید است با محمدتقی روغنیها، معلم نام آشنای مطبوعات و رسانه و مدیر عامل مؤسسه مطبوعاتی ایران.
سؤال: شاید برای مخاطبان ایران سپید دانستن این نکته جالب باشد که مدیری با جایگاه اجرایی و علمی شما در چگونه خانواده ای پرورش یافته و سالهای کودکی را در کدام طبقه اجتماعی و در چه محیطی طی کرده است؟ ج: من در روز دوشنبه چهار مهر ۱۳۳۹ در خیابان زیبا، کوچه آبنما به دنیا آمدم که در آن روزگار یکی از کوچه های محله آبمنگل به حساب میآمد. پدر و مادرم هم اهل تهران و اهل محله بازارچه نایب السلطنه، از محله های قدیمی و سنتی تهران بودند و همین وابستگیها به بافت سنتی تهران بود که باعث شد حتی تا سالهای ابتدایی پس از ازدواج در همان محلات روزگار بگذرانم. خانواده ما شامل سه پسر و یک دختر بود و من فرزند آخر این خانواده نسبتاً پر جمعیت بودم. س- کمی از سالهای تحصیل برایمان بگویید؟ ج- بر خلاف معمول که فرزندان آخر پر شر و شور هستند، من کودکیِ فوق العاده آرامی را گذراندم. دبستان را در مدرسه اسلامی قدس در منطقه منیریه گذراندم و به عنوان رشته تحصیلی دوره متوسطه، برق را برگزیدم و تحصیل را در هنرستان صنعتی تهران ادامه دادم. در طول دوران تحصیل بسیار دانشآموز آرام و درسخوانی بودم, اما از آنجا که نسبت به همکلاسیها قدِ بلندتری داشتم مجبور بودم در آخرین ردیفهای کلاس بنشینم؛ یعنی جایی که معمولاً دانشآموزانی که قصد شیطنت داشتند انتخاب میکردند. به طوری که یک سال خاطرم هست بعد از اعلام نتایج مشخص شد من شاگرد اول شده ام. معلم بعد از مشاهده نتایج از من پرسید: تو که دانشآموز درسخوانی هستی, چرا بین شرهای کلاس مینشینی؟! س- در دانشگاه هم رشته برق را انتخاب کرده اید. برایمان بگویید چطور شد سر از مطبوعات در آوردید؟ ج- این هم جزو اتفاقات عجیب زندگی من است. سال ۵۶ کنکور دادم و در رشته برق فشار قوی، در دانشگاه گیلان پذیرفته شدم که البته بعد از انقلاب فرهنگی در سال ۵۹ درخواست انتقال دادم و با انتقال من از دانشگاه رشت به خواجه نصیر موافقت شد و بالاخره در سال ۶۶ مدرک کارشناسی مهندسی برق را از دانشگاه خواجه نصیر دریافت کردم. با تعطیلی دانشگاه ها به خاطر انقلاب فرهنگی, هر کدام از دانشجویانی که مثل من عضو انجمن اسلامی دانشگاه بودند برای گذران زندگی در جایی مشغول به کار شدند و به من هم از سوی دفتر تحکیم وحدت پیشنهاد شد با توجه به علاقه ای که به حوزه روزنامه نگاری داشتم و سابقه ام در تدوین بولتنهای انجمن، در خبرگزاری پارس که امروز با نام «جمهوری اسلامی» شناخته میشود، مشغول به کار شوم. دوره آموزشی کوتاهی را هم آنجا گذراندم و از آنجا که با مختصات گیلان آشنا بودم، در ۲۰ سالگی به عنوان رئیس دفتر خبرگزاری پارس در گیلان مشغول به کار شدم و چندی بعد هم به تهران آمدم و کارم را در همان حوزه مطبوعات، پی گرفتم. س- کسی که در ۲۰ سالگی خود را به گونه ای اثبات میکند که به چنین جایگاهی در فضای رسانه دست مییابد، بدون شک عقبه مطالعاتی خوبی داشته است. فضای فکری شما در نوجوانی چه بود و بیشتر چه نوع کتابهایی مطالعه میکردید؟ ج- بر خلاف نوجوانان امروزی که زیاد علاقه ای به کتاب نشان نمیدهند، من به شدت دلبسته کتاب بودم. دلبستگیم آنقدر بود که خاطرم هست هفته ای پنج تومان از پدرم به اصطلاح پول تو جیبی میگرفتم و همیشه چهار تومانش را کتاب میخریدم و فقط یک تومان را خرج چیزهای دیگر میکردم. تا ۱۸ سالگی همه کتابهای شریعتی و مطهری را خواندم. رمانهای پر طرفدار آن روزها را با علاقه پیگیری میکردم. مثلاً من هنوز تمام کتابهای «عزیز نسین» را از آن روزگار در کتابخانه ام نگه داشته ام. بیشتر رمانهای تأثیرگذار ادبیات کلاسیک را در دوره نوجوانی خوانده ام. البته بچه های هم نسل ما خیلیهایشان همینطور بودند. من هنوز هم با وجود سیطره شبکه های اجتماعی بسیار دلبسته کتابم و چندین هزار جلد کتاب در کتابخانه شخصیم دارم و همیشه سعی میکنم از فرصتهایی که پیش میآید برای مطالعه استفاده کنم. س- کتاب بالینی شما کدام است و با کدام کتابها بیشتر مأنوس هستید؟ ج- نهج البلاغه و قرآن را همیشه روی میز کارم دارم و به این دو کتاب عظیم الشأن مراجعه میکنم. علاوه بر اینها، کتابهایی مثل امثال و حکم دهخدا یا تهران قدیم جعفر شهری را همیشه دم دست میگذارم و بسیار از آنها بهره میگیرم. س- شما در حقیقت آخرین نسل فعالان مطبوعات هستید که کار در این حوزه را بدون اینترنت و امکانات امروزی تجربه کرده اید. کمی در این خصوص برایمان توضیح دهید. ج- آن سالها کار خیلی دشوار بود. خبرها باید به وسیله ابزاری به نام «تلکس» به تهران مخابره میشدند. شما شاید فقط نامی از این ابزار شنیده باشید. تلکس در حقیقت نوار زرد رنگی بود که بر روی این نوار حروف با استفاده از سوراخهایی کد گذاری میشدند. درست مثل آن چه در خط بریل اتفاق می افتد. خبر را با ماشین تحریر تایپ میکردیم و به وسیله تلکس روی نوار کد گذاری میکردیم. با گوشی تلفنِ متصل به تلکس، شماره تلکس تهران را میگرفتیم و به محض وصل شدن ارتباط، نوار را داخل دستگاه میگذاشتیم تا خبر برای مقصد ارسال شود. در مقصد هم دستگاه مشابهی بود که همزمان خبر را روی صفحه به صورت تایپ شده نمایش میداد و نواری هم مشابه آن چه ما در اختیار داشتیم، چاپ میکرد. خاطرم هست وقتی قرار بود عکس یا فیلمی از جبهه های جنگ به تهران برسد، عکاس تصاویر را در اختیار یک موتور سوار میگذاشت تا به قرارگاه برساند، از قرارگاه تصاویر را با خودرو به مراکز استان ارسال میکردند و اگر هواپیماهای سی-۱۳۰ به مقصد تهران پرواز داشتند، تصاویر را به دست خلبان میسپردند و در فرودگاه تهران هم موتور سواری آنها را از خلبان تحویل میگرفت و به خبرگزاری یا صدا و سیما میرساند. این گونه بود که گاهی ارسال یک عکس از جبهه ها به تهران بیش از ۲۴ ساعت زمان میبرد. برای ارسال عکس به خبرگزاریهای خارجی هم دستگاه های خاصی وجود داشت که از طریق تلفن عکس را مخابره میکرد و برای فرستادن هر عکس بیش از یک ساعت زمان لازم بود. س- با توجه به سرعت بالای انتشار خبر در بستر شبکه های اجتماعی و از بین رفتن رسالت خبر رسانی روزنامه ها، اساساً کارکرد روزنامه در عصر حاضر از نظر شما چه میتواند باشد؟ ج- من معتقدم روزنامه از بین نخواهد رفت, اما در حال حاضر دیگر روزنامه و چیزی تحت عنوان خبر، سنخیتی با هم ندارند. روزنامه ها برای دوام نیاز دارند به سمت تولید گزارش، مصاحبه و مطالب تحلیلی و تفسیر مسائل روز بروند. س- مطالب ایران سپید را چقدر دنبال میکنید و به نظر شما چه لزومی برای وجود چنین روزنامه ای هست؟ ج- ایران سپید افتخار مؤسسه ایران به حساب میآید؛ چرا که نشریه ای است که در دنیا نظیرش وجود ندارد. یکی از دغدغه هایی که همیشه داشته ام این بوده که بتوانم دستگاه چاپ بریل برای ایران سپید تهیه کنم و امیدوارم با تأمین اعتبارات در سال جدید این مهم صورت بگیرد و ما بتوانیم ایران سپید را با تیراژ دلخواهمان چاپ کنیم و در اختیار نابینایان ایرانی قرار دهیم. س- به عنوان پرسش آخر، چقدر مطالب صفحه توانش روزنامه ایران را که ویژه معلولین در روزهای پنجشنبه منتشر میشود, پیگیری میکنید و مؤسسه نسبت به این صفحه چه رویکردی را دنبال میکند؟ ج- علیرغم این که جایگاه من عموماً سیاسی بوده, اما علاقه و توجه ویژه من همیشه معطوف به مسائل اجتماعی است و معتقدم ریشه پیشرفت جوامع بیشتر در توسعه اجتماعی است تا سیاسی. اگر آدمها توسعه نیافته باشند، توسعه سیاسی اتفاق نخواهد افتاد. رویکرد روزنامه همیشه معطوف به آسیبشناسی اتفاقات اجتماعی بوده است. شاید برخی تصور کنند روزنامه ایران سیاهنمایی میکند, در حالی که واقعاً این گونه نیست و قصد ما روشن کردن آسیبهای اجتماعی است. سیاستگذاری این صفحه قرار است به گونه ای باشد که فرد معلول به عنوان یک ناتوان دیده نشود. یک نفر میتواند نابینا و در عین حال استاد دانشگاه باشد. ارتقاء سطح امید و اعتماد به نفس در معلولین هم از دیگر رویکردهایی است که باید در این صفحه دنبال شود. گوشزد کردن نیازهای معلولین به مسؤولین هم از دیگر وظایفی است که لازم است گردانندگان این صفحه برای خود در نظر بگیرند. آن چه خواندید، خلاصه ای بود از گفتگوی ایران سپید با محمدتقی روغنیها، مدیر عامل مؤسسه مطبوعاتی ایران. بیشک پیاده کردن تمام مصاحبه به علت محدودیتهای بریل امکانپذیر نبود. مشروح این گفتگو را بر روی وبسایت روزنامه قرار داده ایم که چنانچه علاقمند باشید میتوانید از طریق نشانی iransepid.ir گوش کنید. «امید هاشمی»
* داستان مینیمال: رجینالد کوک پیش از ازدواج با سیسیل نورتوود، سه همسرش را به خاک سپرده بود. به سیسیل گفت: «حوادث تأسفبار». سیسیل جواب داد: «چقدر غم انگیز، آنها ثروتمند بودند؟» رجینالد گفت: «و زیبا». آنها ماه عسلشان را در کوه های آلپ گذراندند. بعدها، سیسیل به همسر تازه اش گفت: «میدانی عزیزم، شوهر اول من در یک حادثه تأسفبار در کوهستان کشته شد». جاستین مارلو جواب داد: «چقدر غم انگیز.»
* تاریخستان، تاجیکستان. از آثار چشم نواز و تاریخی مهم که در خیابان اصلی واقع شده اند, مجسمه لایق شیرعلی شاعر ملی تاجیکستان, مجسمه امیر اسماعیل سامانی, مجسمه لنین و موزه رودکیست که مجسمه رودکی هم در موزه رودکی واقع شده است. در کنار این آثار, یادبودها و تصاویر قهرمانان ملی و سیاسی تاجیکستان هم در نقاط مختلف خیابان اصلی با توضیحاتی مختصر نصب شده است؛ قهرمانانی مثل میرزا تورسونزاده رئیس اتفاق تاجیکستان, امام علی رحمان رئیس جمهوری, صدر الدین عینی که به پدر شعر نوین تاجیکستان شهرت دارد. این دو بیت از لایق شیرعلیست که در کتیبه ای پای مجسمه این شاعر نوشته شده است: «تویی بود و نبودم ملت من, تویی سمت سجودم ملت من؛ سرود عمر من پایان پذیرد, تو مهمان سرودم ملت من.» یکی از اتفاقات پیشبینی نشده ای که طی بازدید از خیابان اصلی پنج کنت رخ داد, دعوت رئیس دانشگاه آموزگاری پنج کنت از ما برای حضور در دفترش و گذراندن لحظاتی کوتاه, اما سرشار از صمیمیت بود. جالب آن که او دمِ در دانشگاه ایستاده بود و به محض دیدن گروه ما, با رویی خوش پیش آمد و ما را به دفتر خودش دعوت کرد. – و اما آرامگاه رودکی که در پنج رود, نزدیک پنج کنت واقع شده, چنان که گفتم به سان نگینیست که تاجیکان در بر گرفته اند. عمارت آرامگاه, ساختمانیست چند ضلعی که وسط یک فضای وسیع سرسبز قرار گرفته. محیط آن سبزینگی چنان است که تو گویی در میان دره ای هستی که از ارتفاعات, برف در حال باریدن به آن دره است. اطراف این محیط آرام را سپیدارهای بلند احاطه کرده اند. اضلاع عمارت آرامگاه, شبیه هشتیهای قدیمیست و درهای چوبی بر جبین عمارت نصب شده, یک گنبد فیروزه ای زیبا هم در بالای عمارت به شکلی که کل سقف را احاطه نکرده, خودنمایی میکند. بعد از زیارت آرامگاه قافله سالار شعر پارسی و بازدید از کتابخانه کوچکی که در جوار آرامگاه است, راهی شهر خجند شدیم. در بین راه, به منطقه ای موسوم به «دَر دَر» رسیدیم. موضوعی که توجه من و یاران را به خود جلب کرد و تحسینمان را بر انگیخت, حضور نوجوانانی بود که از روستای «ایستگاه دَر», نزدیک دَر دَر آمده بودند تا تفرجی کرده, به خانه هایشان بازگردند. از هر کدامشان که راجع به رشته های مورد علاقه شان پرسیدم, با اشتیاق از علومی که دوست دارند, گفتند؛ اما نکته تحسین بر انگیز, علاقه عجیبشان به رودکی بود؛ چنان که ابیات به جا مانده از مثنوی کلیله و دمنه و سندبادنامه را با شور و حرارتی وصف ناپذیر خواندند: «تا جهان بود از سر مردم فراز, کس نبود از راز دانش بینیاز؛ مردمان بخرد اندر هر زمان, راز دانش را به هر گونه زبان؛ گرد کردند و گرامی داشتند, تا به سنگ اندر همی بنگاشتند؛ دانش اندر دل چراغ روشن است, وز همه بد بر تن تو جوشن است.» با دیدن آن نوجوانان, این حسرت در دلم ماند که ای کاش نوجوانان این نسل در ایران, مثل نوجوانان تاجیک به امر مطالعه و احترام به بزرگان علم و فرهنگ ایران زمین اهتمام ورزند! – خجند: دومین شهر مهم تاجیکستان بعد از دوشنبه که ایرانیان با شنیدن نام و اشعار کمال خجندی (مدفون در تبریز), نام این شهر را به یاد میآورند. ما بیست و هشتم اسفند ماه وارد این شهر شدیم. از جمله اماکن دیدنی این شهر, مکانیست موسوم به کاخ ارباب. شهرت این کاخ به علت پایان دادن به جنگهای داخلی بعد از استقلال تاجیکستان است که در 1997 تفاهمنامه صلح و سازش میان متخاصمین داخلی در این کاخ امضا شد. عمارت کاخ در میان یک فضای سبز وسیع واقع شده و بلندگوهای آن محوطه باز, با پخش ترانه ها و برنامه های شاد, فضا را آماده استقبال از نوروز میکنند. در کنار ساختمان کاخ ارباب, موزه یا به قول تاجیکان «آثارخانه» کوچکیست که بازدید از آن خالی از لطف نیست. نکته جذاب دیگر, کتیبه هاییست که بر دیوار بیرونی کاخ نصب شده و حاوی اشعار شعرای بزرگ پارسی به دو خط فارسی و سریلیک است. از جمله این بیت رودکی که چشم هر بیننده را خیره میکند: «هر که نآمخت از گذشت روزگار, هیچ نآموزد ز هیچ آموزگار.» یا این بیت از شیخ اجل که انسان را به صلح دعوت میکند: «اگر پیل زوری وگر شیر چنگ, به نزدیک من صلح بهتر ز جنگ.» اما یکی از اماکنی که در کاخ ارباب است و هر هنر دوست ایرانی را مدهوش و مفتون خویش میکند, کارگاه ادرس بافی و اطلس بافیست؛ کارگاهی که بانوان مهربان با دستان آفریننده, با آن نخهای لطیف, تار و پود جان را مینوازند. «مانند نسا» یکی از این بانوان است که پشت دستگاه مخصوص نشسته و میگوید: «از خوردی» با نخ و تار و پود دمخور شده؛ تماشای منظره هماهنگی دستهایش با حرکت دستگاه, هارمونی شگفت انگیزی ایجاد میکند که واژه یارای بیان آن را ندارد. القصه, هرچه کنیم, نمیتوانیم از فضای شعر و ادب دور شویم, خواه این فضا متعلق به شاعران بزرگ باشد, خواه جوشیده طبع شعرای امروز. در بخشی از محوطه سرسبز کاخ ارباب, گروهی از تصویر برداران تلویزیون هفت ستاره که یکی از شبکه های خصوصی تاجیکستان است, مشغول ضبط یک برنامه نوروزی بودند که ما سر رسیدیم. از شهنازه, دختر 15 ساله ای که همراه دوستش فیروزه با دکلمه شعر, مشغول ضبط برنامه تلویزیونی بودند خواهش کردم تا برای من و یارانم شعری بخواند. افسوس که واژه توان ادا کردن حق مطلب لحن و آهنگ شعرخوانی او را ندارد! «بهار آمد رخ عالم دگر شد, به انسان بخت نیکو تاج سر شد؛ ز ناز دختران شوخ تاجیک, گل خودرو زمین را لاله ور شد؛ ز بوی گل چمن گشته معطر, به اهل تاجیکان نوروز سر شد.» فراست, دیگر دوست این دختر تاجیک هم این ابیات را برایمان خواند: «ای بال و پر آزاد, نوروز مبارک باد, ای صبح دل آباد, نوروز مبارک باد؛ افسانه رنگین را, این هستی شیرین را, بر روی شما بگشاد, نوروز مبارک باد.» اما یکی از زیباترین دیدنیهای خجند, پنجشنبه بازارش است که رو بروی مسجد مصلح الدین, یکی از بناهای تاریخی این شهر واقع شده. تعبیر «از شیر مرغ تا جان آدمیزاد» عیناً در پنجشنبه بازار خجند مصداق پیدا میکند. انواع نانهای ویژه نوروز, میوه های مرغوب, فراورده های گوشتی از جمله محصولاتیست که در این بازار عرضه میشوند, اما به نظر من مهمترین بخش بازار, قسمت خشکبارهاست که انسانِ عاشق سنت را به هزار سال قبل میبرد. محصولاتی مثل انجیر خشک, زردآلوی خشک و مخصوصاً خربزه خشک که همه اینها اصطلاحاً به صورت «آفتابی» یعنی در برابر آفتاب خشک شده اند, نه با تیزآب و هر شیوه صنعتی. در خلال بازدید از پنجشنبه بازار, صدای آوازی توجه من و یاران را جلب کرد؛ بعد از لختی معلوم شد دو خواهر نابینا در محیط بازار قدم میزنند و آواز میخوانند. از خانم مقدس, یکی از دو خواهر پرسیدم چرا آوازهایی با مضامین غربت و غریبی در شب نوروز میخوانی؟ خندید و گفت: این اشعار از کمال خجندیست که خیلی طالب دارد. یکی دیگر از دیدنیهای خجند, یادبود کمال خجندی, شاعر قرن هفتم و هشتم است که در محیط سرسبزی بنا شده و تفرجگاه تازه عروس و تازه دامادهاست؛ اتفاقاً در بازدیدی که از این مکان داشتیم, با یکی از زوجهای تازه مزدوج, به قول تاجیکان گپ زنان کردیم. آن چه در این چند صفحه بیان شد, مطالبی پراکنده و نه منسجم درباره تاجیکستان و نوروز این سرزمین از زبان کسی بود که فقط یک هفته میهمان این سامان بود. بخش اعظمی از آن چه باید در خصوص جزئیات این سفر گفته میشد, نیازمند مجالی مفصل و البته با ارائه منابع صوتیست.
* بهار با کتاب: خوشبختانه سفرنامه ها و زندگینامه های ارزشمند, خواندنی و صاحبنام اغلب گویا شده اند. از سفرنامه های مشهور ایرانیان و غیر ایرانیان که به روش سنتی نوشته اند همچون سفرنامه ابن بطوطه و سفرنامه شاردن گرفته تا سفرنامه هایی با روشهای جدیدتر مثل کتاب خوردن, نیایش, مهرورزی که پیشتر خدمت همراهان گرامی معرفی شد. فقط کافیست با موضوع سفرنامه, زندگینامه و کتاب خاطرات به سراغ کتابخانه های ویژه نابینایان بروید تا دشواری انتخاب در میان انبوهی از کتابهای خواندنی را تجربه کنید.
* بیت کوین؛ پول نادیده، مبهم و مرموز: شکلگیری تجارت الکترونیک و کسب و کارهای اینترنتی، شرکتهای متعددی را در پرداختهای آنلاین و اعتباری شکل داد, اما این شرکتها در انتها مجبور به کار با بانکها و ارزهای بین المللی بودند. هر تراکنش مالی نیاز به سیستم مشخص و قابل اطمینان برای نظارت و انتقال دارد و این سیستمها هم با ارز یا پول معتبر کشوری یا جهانی کار میکنند. پول در تعریف ابتدایی آن وسیله، قطعه، شیء یا چیزی است که انسانها برای تبادل خواسته ها، خدمات، کالاها و نیازها از آن استفاده میکنند. در حال حاضر تقریباً تمام پول مورد استفاده در تمامی کشورهای دنیا اصطلاحاً پول بی پشتوانه است که به پولی اطلاق میشود که دارای ارزش ذاتی نبوده و کنترل ارزش آن در اختیار حکومت است. در این نوع سیستم با از بین رفتن حکومت پول ضربشده توسط آن حکومت نیز بی ارزش میشود. حال فرض کنید شخصی با نام ناکاموتو واحد پولی خلق کرد و آن را بیت کوین نامید که ترکیبی از کلمات بیت به معنای واحد اطلاعات کامپیوتری و کوین به معنی سکه بود. البته پول اختراعشده توسط او هیچ شباهتی به سکه یا اسکناس نداشت، هیچ اثری از کاغذ، مس، نقره یا طلا در ساخت این پول عجیب نبود، فقط ۳۱ هزار خط برنامه و یک اعلامیه اینترنتی. ناکاموتو ادعا کرده بود که مردی ۳۶ ساله اهل کشور ژاپن است که بیش از یک سال وقت صرف نرم افزاری به نام بیت کوین کرده و انگیزه خود از این کار را خشم زیاد از وضعیت فاجعه بار اقتصادی برشمرده. او افزود که میخواسته واحد پولی اختراع کند که تحت تأثیر سیاستهای غیر قابل پیشبینی مالی، دزدیهای بانکداران و سیاست نباشد. در کشور ما نیز به صورت خیلی محدود از این واحد ارزی استفاده میشود, اما نبود سیاست مشخص (چه موافق و چه مخالف) در این رابطه، کار با این ارز دیجیتال را با شبهه و ابهام مواجه کرده است. –بیت کوین چیست؟ پاسخ به این سؤال اصلاً ساده نیست. این که بیت کوین پول دیجیتال است، پشتوانه ندارد، ابعاد فراملی دارد، تحت نظارت هیچ دولتی نیست توصیفات تقریباً درستی از بیت کوین هستند, اما به هیچوجه ماهیت این پدیده را روشن نمیکنند. بیت کوین در اصل یک برنامه نرم افزاری است. هدف خالق این برنامه اعتراض به موانعی بوده که دولتها از طریق کنترل پول ملی خود برای تجارت آزاد در اینترنت ایجاد میکنند. نکته جالب این که این برنامه نرم افزاری طوری طراحی شده که بعد از انتشارش دیگر خالق آن, یعنی ناکاموتو هم نمیتواند تأثیری بر روی آن بگذارد و الگوریتم رمز آن به صورت غیر متمرکز عمل میکند. هسته اصلی پدیده بیت کوین مدلی ریاضی است که زنجیره بلاکها (Block Chain) نامیده میشود. این زنجیره در اصل مجموعه ای از کدهای نرم افزاری است که با روش بسیار پیچیده ای رمزنگاری شده اند و به صورت منبع باز (Open Source) در دسترس عموم هستند. این کدها در قالب مجموعه ای از بلاکهای نرم افزاری ایجاد شده اند, اما همه آنها بر اساس فرمولهای ریاضی به هم مرتبط هستند و به همین دلیل زنجیره بلاکها نامیده میشوند. هر کس بتواند یک بلاک را رمزگشایی کند, آن بلاک را آزاد کرده و در ازای آن یک بیت کوین دریافت میکند. به عبارت دیگر, پشتوانه خلق بیت کوین دانشی است که از سوی یک برنامه نویس برای رمز گشایی بلاکها استفاده شده است. این زنجیره بلاکها به نحوی ایجاد شده که بعد از رمز گشایی از تعداد مشخصی بلاک، سطح پیچیدگی فرمول استفادهشده برای رمزنگاری دشوارتر شده و به همین دلیل ایجاد بیت کوین جدید مشکلتر میشود. در نتیجه هر چقدر افراد بیشتری برای رمز گشایی از بلاکها یا به عبارت دیگر خلق بیت کوین جدید تلاش کنند رمز گشایی سختتر میشود. این وضعیت موجب میشود عرضه بیت کوین به صورت غیر متمرکز و خارج از کنترل نهادهای دولتی و قانونی انجام شود که مهمترین تفاوت بیت کوین با ارزهای رسمی و قانونی است. همه پولهای رسمی در دنیا از سوی یک نهاد ناظر که عمدتاً بانک مرکزی کشور است تولید و کنترل میشوند. اما بیت کوین محصول فعالیت هزاران برنامه نویس در گوشه و کنار دنیاست و این فرآیند غیر متمرکز باعث شده بیت کوین تحت نظارت هیچ نهادی نباشد. البته نباید از این وضعیت نتیجه گرفت که بیت کوین تحت کنترل نیست زیرا منطق ریاضی پشت زنجیره بلاکها عملاً نظم مشخصی به بیت کوین میدهد. پس برخلاف تصور رایج اطلاعات مبادله بیت کوین و تراکنشهای آن ثبت شده و قابل ردیابی است. اما این اطلاعات در اختیار دولتها نیست و برای دسترسی به آن روال مشخصی وجود ندارد. این روش حسن دیگری هم دارد و آن هم جلوگیری از جعل پول است. هنوز هیچ دولتی در دنیا بیت کوین را به عنوان پول به رسمیت نشناخته است. البته برخی دولتها نظیر آمریکا و آلمان آن را به عنوان یک کالا (شبیه یک ابزار پرداخت) پذیرفته اند, اما آن را پول نمیدانند. عجیب نیست که دولتها از بیت کوین استقبال نکرده اند. بیت کوین در ذات خود نوعی طغیان علیه قدرت دولتهاست. اما دنیای کسب و کار و شرکتهای فناوری بیت کوین را جدی گرفته اند. بیت کوین به خوبی میتواند تجارت آزاد در فضای آنلاین را تسهیل کند. این فرصتی است که برای شرکتهای فعال در اینترنت بسیار جذاب است. به همین دلیل شرکتهایی نظیر آمازون و پی پل هم اکنون بیت کوین را میپذیرند. فعلاً بیشتر کاربرد بیت کوین در تجارتهای غیر قانونی است. علت این مسأله تا حدود زیادی به این دلیل است که وقتی دولتها آن را به رسمیت نمیشناسند عملاً زمینه برای ردیابی آن وجود ندارد؛ در حالی که از نظر فنی امکان ردیابی و کنترل معاملات با بیت کوین بسیار راحتتر از کنترل معاملات مثلاً با پول نقد است. یکی از مشکلات مهم بیت کوین دشواری استفاده از آن است و کاربر باید مجموعه ای از آگاهیها را داشته و برخی اقدامات فنی را انجام دهد تا بتواند از بیت کوین استفاده کند. البته احتمالاً این مشکل به تدریج و با افزایش استفاده عمومی از آن حل خواهد شد. هم اکنون قیمت یک بیت کوین در ایران حدود 44 میلیون تومان است (این رقم به صورت بالقوه تخمین زده شده) و در اصل واحد پولی رایج میلی بیت کوین است که ارزشی معادل یک هزارم بیت کوین داشته و بیشتر کاربرد دارد. سایتها و صرافیهایی هستند که بیت کوین را به صورت لحظه ای و بلادرنگ خرید و فروش میکنند. عمده ترین کاربرد بیت کوین در ایران برای پرداخت به هکرهایی است که سیستمهای شرکتها را هک میکنند و در ازای دریافت باج به صورت بیت کوین اطلاعات را بر میگردانند، همچنین گفته میشود بخشی از معاملات مواد مخدر و برخی کالاهای غیر قانونی دیگر هم با بیت کوین انجام میشود. البته کسانی هم هستند که بیت کوین را به عنوان یک سرمایه گذاری میخرند. مدتی است که شورای عالی فضای مجازی در حال بررسی برای وضع قوانین و تعیین موضع دولت ایران در قبال این پول دیجیتال است. اما فعلاً وضعیت رسمی بیت کوین در ایران مبهم است و دولت واکنش مشخصی درباره آن نداشته است.
تو این مطلب میخوایم بریم سراغ یه بازی پرتاب دیسک که هم میشه دو نفره با دوستتون بازیش کنید و هم اگه حریف پیدا نکردید، رایانه خودش میتونه در نقش حریف باهاتون بازی کنه. اسم بازی «Audio disc». کافیه شما این بازی رو از آدرسی که در آخر این نوشته براتون میذارم دانلود و اجرا کنید تا بازی شروع بشه. بازی رو که اجرا میکنید، اول حتماً حواستون باشه که صفحه خوان خودتونو به هر شکل که حتماً بلدید، غیر فعال کنید چون خودش با صدا راهنماییتون میکنه و نیازی به صفحه خوان ندارید. با جهتنماهای چپ و راست که حرکت کنید، چند تا گزینه میبینید، مهمترینهاشون اینها هستند: player versus player که مال وقتیه که میخواید دو نفره بازی رو انجام بدید و player versus computer رو هم زمانی انتخاب میکنید که قراره رایانه حریفتون باشه. با چپ و راست گزینه دلخواه رو انتخاب میکنید و enter میزنید. بعد از شما سطح بازی رو میپرسه که خب بهتره تا هنوز در بازی خبره نشدید، گزینه beginner رو انتخاب کنید. وارد بازی که بشید، شروع کننده بازی حتماً اونی خواهد بود که در سمت راست قرار گرفته. شما یه دیسک دارید که با دکمه راست بر میدارید و اگر بخواهید اونو از بالا پرتاب کنید، کلید بالا، از وسط، کلید چپ و از پایین، کلید جهتنمای پایینو فشار میدید. حریف شما اگه رایانه باشه که هیچ، اما اگه دارید با دوستتون بازی میکنید، دوست شما باید بر اساس جهتی که شما پرتاب کردید یکی از کلیدهای s به جای پایین، w به جای بالا و a به جای چپ رو بزنه تا بتونه جلوی دیسکی که شما پرتاب کردیدو بگیره. حالا نوبت دوست شماست که با d دیسکو برداره و با هر کدوم از کلیدهای a s یا w به سمت شما پرتاب کنه و این بار شما باید جلوی دیسکو بگیرید. هر بار که هر کدوم نتونید جلوی دیسکو بگیرید یک امتیاز برای حریف منظور میشه. برنامه رو از آدرس: http://www.javiermairena.net/audiodisc/audiodisc.exe دانلود کنید.
* اگر میخواهید یک عیدی بسیار دوست داشتنی و به یاد ماندنی برای کودکتان یا کودکی که دوستش دارید تهیه کنید, اگر هدایای فرهنگی را برای کودکان میپسندید و در جستجوی هدیه ای هستید که برای کودکان بینا و نابینا قابل استفاده باشد و حتی والدین نابینای کودک هم بتوانند در کنار فرزندشان از آن لذت ببرند و کودکی فراموش شده خود را باز یابند, میتوانید شال و کلاه کنید و به یکی از فروشگاه های محصولات فرهنگی بروید. چند وقتیست یک مجموعه لوح فشرده با عنوان چهل و هشت قصه به بازار آمده؛ مجموعه ای از برخی بهترین نمونه های ادبیات ایران و جهان که به صورت نمایش رادیویی توسط بهترین هنرمندان ساخته و اجرا شده است. البته این مجموعه به تازگی تولید نشده و تنها آثار به یاد ماندنی تقریباً سه دهه پیش را گردآوری کرده است. داستانهایی که لحظات کودکان چندین نسل از هموطنانمان را پر از رنگ و خاطره کرده است. از خروس زری پیرهن پری گرفته تا شاهپرک خانم و حسنی و خانم حنا. از سیندرلا تا پینوکیو و سفرهای سندباد و آلیس در سرزمین عجایب و خلاصه یک عالم قصه و موسیقی و زیبایی.
* شاید از مهمترین رویدادهای فرهنگی یکی دو سال اخیر در حوزه امور مربوط به نابینایان و کمبینایان بتوان به تولید گسترده کتابهای گویا در سراسر کشور اشاره کرد. رویداد خوشایند و کارآمدی که قند توی دل دوست داران کتاب آب میکند. بنا داشتم در این ویژه نامه گزیده ای از بهترین و شاخصترین تولیدات کتاب گویا در سال 1396 را خدمت همراهان گرامی معرفی کنم. از دوستانی که در این حوزه فعالیت دارند خواهش کردم بهترین تولیداتشان را در سال جاری پیشنهاد دهند. باور کنید فهرست چنان عریض و طویل شد که امکان نداشت در این صفحات بگنجد. بنا بر این تنها به اختصار به بعضی رویدادها در زمینه تولید کتاب صوتی بسنده میکنیم با این وعده که بهترین کتابهای تولید شده به امید خدا در سال آینده در ستون چوب الف معرفی خواهند شد.
* رمان هشت جلدی در جستجوی زمان از دست رفته, اثر ماندگار نویسنده فرانسوی مارسل پروست, با ترجمه مهدی سحابی سر انجام به طور کامل گویا شد.
* کتاب از چشم نابینایان, شامل چند کتاب کوچک درباره نابینایان, از مقاله تا رمان کوتاه, به همت مترجم نابینا جناب آقای اسکندر آبادی گردآوری و ترجمه شد و نسخه گویای کتاب به همراه سخنی کوتاه با صدای مترجم در اختیار دوستداران کتاب قرار گرفت. این کتاب شامل آثاری کوتاه از دنی دیدرو, گرت هوفمان, آندره ژید و مصاحبه ای با مترجم است.
* مجموعه کتابهای تجربه و هنر زندگی, گویا شد. این مجموعه ارزشمند شامل بیش از بیست عنوان کتاب جذاب و خواندنی درباره فلسفه زندگی و مهمترین دغدغه های آدمی و همچنین تجربیات ناب و دست اول زندگی به قلم نویسندگان خوش ذوق و صاحب اندیشه در سراسر جهان است که با سرپرستی خشایار دیهیمی انتخاب و ترجمه و توسط نشر گمان به بازار نشر عرضه شده است.
* کتاب ارزشمند باورهای عامیانه مردم ایران که با همت حسن ذو الفقاری و با همکاری علی اکبر شیری گردآوری شده و مرجع و منبعی ارزشمند در مطالعات مردمشناسی و فرهنگ عامه به شمار میرود, به صورت نسخه گویا در اختیار علاقه مندان قرار گرفت.
* فرهنگنامه مشاغل برای نوجوانان گویا شد. این اثر که به همت گروهی از نویسندگان و متخصصان به صورت کتاب مرجع تهیه شده, به بررسی دقیق مشاغل مختلف میپردازد. وظایف کلی هر شغل, مهارتها و دانش لازم برای ورود به شغل, امکان پیشرفت شغلی, مطلوبیتها و محدودیتهای هر شغل, محیط کاری و فضایی که کار در آن انجام میشود و منابعی برای کسب اطلاعات بیشتر, از جمله اطلاعاتی هستند که در مورد هر شغل در کتاب ارائه شده و نوجوانان را برای انتخاب مسیر شغلیشان در آینده راهنمایی میکند.
تیرامیسو یک دسر قدیمی ایتالیایی بسیار پر طرفدار است که اخیراً در ایران هم طرفداران زیادی پیدا کرده است. عموماً این دسر خوشمزه و عالی از ترکیب بیسکوییتهایی به اسم لیدی فینگر، تخم مرغ، پنیر و خامه درست میشود. در این مطلب طرز تهیه تیرامیسو با بیسکوییت لیدی فینگر را میخوانید. مواد لازم برای تهیه دسر تیرامیسو: بیسکوییت لیدیفینگر یک بسته، تخم مرغ پنج عدد، خامه فرم گرفته دو لیوان، پنیر ماسکار پونه یک بسته، شکر یک تا دو قاشق غذا خوری، وانیل نصف قاشق چایخوری، قهوه یک لیوان دم کرده غلیظ، پودر کاکائو به مقدار لازم. بیسکوییت لیدی فینگر را میشود به شکل بسته ای از سوپر مارکتهای بزرگ یا شکلات فروشیها تهیه کنید. خامه را هم میتوانید به صورت آماده از هایپر مارکتها یا لوازم قنادی تهیه کنید یا با خامه صبحانه و پودر خامه تهیه کنید. برای این دسر ما فقط به زرده تخم مرغها نیاز داریم؛ پس سفیده ها را کاملاً از زرده ها جدا میکنیم و در ظرفی میریزیم. ظرفی که در آن زرده ها را گذاشتیم به صورت بن ماری (ظرفی از آب روی حرارت بگذارید و ظرف حاوی زرده ها را روی بخار آن قرار دهید. از بخار کتری هم میتوانید استفاده کنید.) روی حرارت قرار میدهیم تا کمی پخته شود و به صورت خام مصرف نشود. شکر و وانیل را به زرده که روی حرارت غیر مستقیمه اضافه میکنیم و خوب هم میزنیم. آن قدر که به رنگ کرم روشن در بیاید. وقتی که غلظت و رنگش به این حد رسید از روی حرارت بر میداریم. کمی که خنک شد ماسکار پونه را اضافه میکنیم. پنیر ماسکار پونه پنیریست که طعمش مثل خامه صبحانه است و به سفتیه پنیر است. یعنی پنیریست که اصلاً شور نیست. به همین دلیل هم در تیرامیسو استفاده میشود و در واقع غلظت کرم تیرامیسو را پنیر ماسکار پونه تأمین میکند. در اکثر سوپر مارکتها پیدا میشود. البته اگر پنیر ماسکار پونه را پیدا نکردید میتوانید از پنیر خامه ای استفاده کنید. کرم بدست آمده از ترکیب زرده و شکر و ماسکار پونه را با خامه فرم گرفته ای که تهیه کردیم مخلوط میکنیم. بعد از کرم میرسیم به چیدن لیدی فینگرها. برای تیرامیسو بهتر است از ظروف مربع یا مستطیل شکل استفاده شود و موقع سرو هم از همین ظرف مستقیم سرو کنید. میشود در ظرفهای کوچک به صورت تک نفره سرو کرد و هم میشود بصورت قالبی، در قالبهای کیک قرار داد و موقع سرو مثل کیک در ظرفی باز کشید. لیدی فینگرها را باید در قهوه ای که دم کردید خیس کنید. ولی نباید آن قدر باشد که بیسکوییتها قهوه را کاملاً به خودشان جذب کنن. چون در این صورت در تیرامیسو به شکل خمیر در میاید و حس خوبی منتقل نمیکند. فقط در حدی که رویشان نمناک شود باید مرطوبشان کرد. این کار را میشود با برس هم انجام داد. بعد از این که لیدی فینگرها را در ظرف چیدیم, روی آنها قهوه بریزیم. حسن این مدل این است که فقط یک طرفش نمناک میشود و دیگر بیسکوییتها له و خمیری نمیشود. بعد کرمی را که آماده کرده بودیم رویش میریزیم و کاملاً پهنش میکنیم. به طوری که تمام سطح بیسکوییتها را بگیرد. سپس ردیف بعدی بیسکوییت را میچینیم و بعد از مرطوب کردن با قهوه باز کرم را رویش میریزیم و پهن میکنیم. این کار را ادامه میدهیم تا تمام لیدی فینگرها در ظرف قرار داده شوند. سپس لایه آخر را با مواد میپوشانیم, بعد روی ظرف را سلیفون میکشیم و 24 ساعت در یخچال میگذاریم تا کاملاً خودش را بگیرد. میشود زودتر هم سروش کرد، خوشمزه هم هست, ولی ممکن است آن قدر که باید, سفت نشود. هنگام سرو هم روی آن را با پودر کاکائو، پودر قهوه یا شکلات رنده شده میپوشانید یا به عبارتی تزئین میکنید. گفتنی است در این دسر میتوانید به جای لیدی فینگر از بیسکویت پتی بور هم استفاده کنید.
* گلواژه: تمام پیشرفتهای عالمگیر خود را مدیون تفکر منظم و یادداشت برداری دقیق هستم. توماس ادیسون
* به راستی تسلی بزرگی است که کسی بتواند در زمانهای درد و تنهایی و فراق، دست کم یک خاطره کامل درخشنده را به یاد آورد. آندره موروا
* جدی نگیرید: سریالای صدا و سیما هیچ وقت تموم نمیشن؛ فقط از شبکه ای به شبکه دیگه منتقل میشن! – هیچ وقت نفهمیدم چرا به مبلای سلطنتی که پایه و دسته و همه چیش چوبیه میگن مبل استیل، بعد به مبلایی که پایه اش استیله میگن راحتی! - فقط یه کارگردان ایرانی میتونه حس "تنهایی" آرتیست فیلم رو با انداختن دو تا تخم مرغ تو ماهیتابه و سوزوندنش به بیننده القا کنه! - آلارم فقط لگدهای بابام و دمپاییهای مامانم.!
* حرفهای تکان دهنده: من هفتصد بار اشتباه نکردم. من یک بار اشتباه نکردم, من زمانی موفق شدم که هفتصد راهی را که موفقیتآمیز نبود اصلاح کردم. هر گاه راهی را که عمل نمیکرد حذف کردم, راهی را پیدا کردم که کار میکرد. توماس ادیسون - کارهایی را انجام بده که از آنها میترسی. در این صورت، مرگ ترس را حتمی بدان. ابتدا از پرتگاه به پایین بپر تا در بین راه، بال پرواز خود را بسازی. رالف والدو امرسون
لینک مطلب: | http://iransepid.ir/News/13125.html |