به گزارش ایران سپید به نقل از برترینها به رغم همه انتقاداتی که بابت حکومت 50 ساله اش از بیرون و درون کشور نثارش می شود تصویری که از فیدل به ما مخابره می شود با تصاویر همه روسای جمهوری مادام العمر آمریکای لاتین و بلکه دنیا متفاوت است. شاید این به اعترافات سال های آخر او باز می گردد وقتی صادقانه گفت: «الگوی کوبایی حتی برای خود ما نیز دیگر عمل نمی کند.» یا «انقلاب ما سرچشمه تجربه های تلخ و شیرین برای میلیون ها کوبایی بوده است.»برای همین است که هنوز تولدش را در کوبا جشن می گیرند و امسال به مناسبت 90 سالگی چریک پیر، ارکستر سمفونیک کوبا قطعه «لیما و اشعار فیدل» را ساخت و کنسرت ویژه جشن 90 سالگی اش، 13 اوت با حضور هنرمندان کوبایی در سالن تئاتر ملی کوبا برگزار شد. حالا پرسش اصلی این است، در کوبایی که از در آشتی با جهان سرمایه داری در آمده و قدم در راه اصلاحات اقتصادی گذاشته و با آمریکا رابطه حسنه برقرار کرده آیا چیزی از میراث چریک پیر باقی مانده است؟خیلی ها معتقد بودند که سفر اوباما به کوبا و برقرار رابطه حسنه میان دو کشور تیر آخر بر میراث فیدل در کوبا بود، آن هم در حالی که از آخرین سفر رییس جمهوری آمریکا به کوبا بیش از 80 سال می گذشت. اوباما در سفر اخیر خود به کوبا از مردم این کشور خواسته بود گذشته را فراموش کنند و فصل جدیدی در روابط خود با کشور همسایه آمریکا بگشایند، سخنی که با انتقاد شدید فیدل روبرو شده بود.
پیرمرد اگرچه دیگر در قدرت نبود اما آخرین دست و پاها را هر چند به قول برخی نمادین برای حفظ میراث 50 ساله اش می زد. کاسترو در نامه ای با اشاره به محاصره حدود 60 ساله کشورش از سوی آمریکا و تحریمی که هنوز ادامه دارد، به این نکته اشاره کرده بود که سخنان اوباما احتمال داشت باعث سکته قلبی بسیاری از شهروندان کوبا شود. او نوشت: «برادر اوباما، ما نیازی به تفقد امپراطوری شما نداریم.»
سال 2010 رادیو آلمان اعلام کرد که رهبر انقلاب کوبا برای نخستین مرتبه اعتراف کرد که نظام سیاسی در کشورش به درستی عمل نمی کند و با این اعتراف قصد دارد زمینه های اصلاحات اقتصادی در کشور به رهبری برادرش رائول کاسترو را فراهم سازد.
دو سال قبل از آن و هنگام کناره گیری کامل فیدل از قدرت به نفع برادرش رائول، همه گفتند که او می خواهد «اصلاحات ضروری را عملی سازد که بی شک به عنوان عقب نشینی از مواضع محافظه کار و ارتدوکس کمونیستی و نیز بوروکراسی درون حزبی است.» قطعا انتخاب برادر برای عملیاتی کردن این اصلاحات یکی از راه های کاسترو برای کاستن از هزینه های هویتی – شخصی این عقب نشینی برای خودش بود.کاسترو بدون اعتراف به این که آنچه در گذشته رخ داده اشتباه بود، می خواست شرایط را به صورت مسالمت آمیز مهیای اصلاحاتی متناسب با ضرورت های کنونی کوبا سازد. یک استاد دانشگاه گوبایی گفته بود سخنان فیدل کاسترو در زمینه بازاندیشی نسبت به الگوی سیاسی از این رو اهمیت دارد که پس از مرگ وی، برخی جناح های محافظه کار حزب کمونیست نگویند که اصلاحات در راستای میراث فکری «فرمانده بزرگ» فیدل کاسترو نبوده است.والکر اسکیرکا روزنامه نگار آمریکایی و متخصص آمریکای لاتین درباره مسیر سیاسی کوبای بدون فیدل به ویژه آینده دموکراسی در کوبا گفته است: «به این دلیل که رژیم کاسترو از هر کاری برای جلوگیری از ظهور یک جبهه متحد قوی کارآمد مخالف با رهبری قدرتمند فروگذار نکرده است، تحولات سیاسی فقط با رهبران فعلی و موجود میسر است نه با کسان دیگر. این وضع جامعه بین المللی را وا می دارد که بستر مناسبی برای پیشبرد روند دموکراسی در کوبا ایجاد کند. برای اعتمادسازی به زمان نیاز است و رسیدن به دموکراسی سریع در کوبا آرزویی محال.» به گفته این روزنامه نگار، دموکراتیزه شدن کوبا، در روندی از بالا به پایین امکان پذیر است اما زمان نیاز دارد و روندی آهسته است که باید اولویت های انقلاب کوبا یعنی بهداشت و آموزش و پرورش در آن لحاظ شود.فیدل به رغم تعصب نسبت به عملکرد سیاسی گذشته خود و ورود محتاطانه به حوزه نقد و اعتراف در این وادی، ابایی از بر کشیدن تیغ نقد در حوزه های دیگر ندارد. در گفتگو با روزنامه مکزیکی «لاخورنادا» اعتراف کرد که دولت کمونیستی کوبا در گذشته نسبت به همجنس گرایان برخوردی تبعیض آمیز داشته است. کاسترو گفت که در دهه های 1960 و 1970 حکومت او نسبت به همجنس گرایان در کشورش «بی عدالتی بزرگی» اعمال کرده است.کاسترو در این مصاحبه توجیه کرد که او در آن دوره به بحران موشکی کوبا و مسائل سیاسی و خنثی کردن توطئه های خارجی مشغول بوده و قادر نبوده به این مسئله به درستی رسیدگی کند. او مسئولیت این بی توجهی را به شخص خود نسبت داد و حزب کمونیست کوبا را از هر گونه مسئولیتی بری دانست و گفت: «اگر قرار باشد کسی مسئولیت آن را برعهده گیرد، آن فرد خود من هستم.»
فیدل کاسترو می گفت: «پیروزی در بیست جنگ آسان تر از موفقیت در ساختن کشور است. جنگ امروز ما علیه مردم نیست بلکه علیه علل و عوامل واقعی است. ما علیه گذشته می جنگیم. ما با ردپای گذشته در امروزمان می جنگیم. این بزرگترین چالشی ست که انقلاب با آن روبرو بوده است.»
ایدئولوژی انقلابی کاسترو فرآورده ای متشکل از عناصر متفاوت بود که لزوما تطابقی با یکدیگر هم نداشتند. در گام نخست و تحت تاثیر ایدئولوژی ناسیونالیسم و سوسیالیسم، بخش بزرگی از زمین های کشاورزی مصادره و ملی اعلام شد. صاحبان این مزارع یا شرکت ها و سرمایه داران آمریکایی بودند یا زمین داران کوبایی که در اثر سیاست جدید ثروت خود را از دست رفته می دیدند. این سیاست دو اثر مستقیم به دنبال داشت: ممنوعیت واردات شکر کوبا به آمریکا و مهاجرت مخالفان رژیم انقلابی از کشور که مقصد اکثریت قریب به اتفاق آنها هم ایالات متحده بود.
اما آیا مردم کوبا پس از انقلاب از رفاه بیشتری برخوردار بوده اند؟ این سوالی است که حتی منتقدان کاسترو به آن جواب مثبت می دهند. گفته می شود که 65 درصد از کل جمعیت این کشور صاحب مسکن شده اند. شاخص های مرگ و میر به شدت کاهش یافته و امید به زندگی در بدو تولد به 76 سال رسیده است.
با این حال کوبا کشوری پیشرفته و توسعه یافته نیست. چه گوارا در پایان سال 1959، در رأس بانک ملی کوبا و موسسه اصلاحات ارضی ملی قرار گرفت و قاطعانه پیش بینی هایی کرد که هرگز تحقق نیافت. او در سال 1961 در کنفرانسی در اروگوئه گفت که «نرخ رشد اقتصادی 10 درصدی» را برای کوبا پیش بینی می کند و «بی هیچ واهمه و نگرانی اطمینان دارد که تا دهه 1980 درآمد سرانه کوبا بیش از ایالات متحده آمریکا خواهد شد.»
واقعیت اما چیز دیگری بود. از دهه 1960 اقتصاد کوبا با کاهش شدید در تولید شکر، ناکامی در صنعتی شدن و جیره بندی غذایی مواجه شد. پس از گذشته سه دهه از مرگ چه گوارا یعنی در سال 1997 میلادی، کوبایی ها هنوز به سیاست جیره بندی غذایی محتاج بودند. شکر هنوز اصلی ترین محصول این کشور است و ... البته آمار دقیقی از وضعیت اقتصادی این کشور در دست نیست.
بحران های اقتصادی کوبا اگرچه محرک اصلاحات برادران کاسترو در سال های اخیر شده است و بسیاری معتقدند کوبا در حوزه اقتصاد همان مسیر را خواهد رفت و ممکن است تا مدتی دیگر چیزی از اقتصاد سوسیالیستی کوبا باقی نماند اما از سویی دیگر بسیاری معتقدند که کوبای فیدل تجربه های منحصر به فردی در حوزه آموزش، بهداشت، مسکن و همبستگی با خلق های جهان را از سر گذرانده که قابل اغماض نیست.
کوبا به رغم کمبود منابع طبیعی، سیستم بهداشتی – درمانی خود را گسترش داده است. بسیاری از جوانان از چهار گوشه جهان برای تحصیل در کوبا از دولت این کشور بورسیه دریافت می کنند. همبستگی با خلق ها محور دیگری از سیاست های فیدل کاسترو است که از جمله با اعزام معلمان، پزشکان و تکنیسین ها به ویتنام، آنگولا، هائیتی، ونزوئلا و بولیوی تحقق یافت؛ آن هم حتی در زمانی که آمریکا به سوی کوبا نیرو اعزام می کرد یا برای جلوگیری از رسیدن «کشتی های صلح» به کوبا (ابتکاری که شخصیت هایی همچون اولاف پالمه در آن مشارکت داشتند)، بنادر نیکاراگوئه را مین گذاری می کرد.
اصلاحات رائول به نظر می رسد برگرفته از مدل چینی است که به سادگی دولت سوسیالیست را به اقتصادی بازاری تبدیل می کند اما همچنان پرسش اساسی باقی می ماند: آیا این اصلاحات بدون بازسازی، رشد بی عدالتی، بی توجهی به ساکنان فقیر – هر فرد انقلابی در جستجوی ترفیع و حمایت است – آسیب پذیری حاشیه نشینان و ایجاد شغل توسط طبقه جدید کارفرمایان و نخبگان مالی که به شدت در تلاش اند تا شهر و کشورشان آن طور که آنان تصور می کنند رشد کند، امکان پذیر است؟
یک راه حل ممکن در دستان دفتر «تاریخ هاوانا» است. شاخه ای از دولت کوبا که سود حاصله از ورود توریست ها را برای بازسازی بناهای تخریب شده هزینه می کند؛ این دفتر یکی از بهترین اقدامات دولت برای توزیع عادلانه سرمایه گذاری های خارجی در میان شهروندان است. یک سازمان قدرتمند که طرح هایی برای توسعه هاوانا در دست اجرا دارد. کوبا در حال حذف حدود 500 میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی است که تنها یک درصد از تولید ناخالص داخلی اش را تشکیل می دهد.
با توجه به تاریخچه سیاسی وی اقتصاد توسعه نیافته کوبا، پیش بینی دقیق اینکه سرمایه گذاران چه میزان سرمایه به کوبا می برند، کار دشواری است. برخی از ساکنان هاوانا باور دیگری دارند و می گویند امروزه در این شهر قدیمی شهروندان از این تغییرات بهره نمی برنند.
گروهی از افرادی که در آپارتمان های کوچک در حوالی میدان انقلاب زندگی می کنند، در هراس هستند که تحت تحولات جدید و با افزایش فشارها، آنان از خانه های شان بیرون رانده شوند. در عمارت هایی که اکنون شهروندان عادی کوبایی آن را اشغال کرده اند بیش از 40 خانواده زندگی می کنند. آنها اجاره بهایی پرداخت نمی کنند اما این خانه ها به شدت کثیف اند و فضای داخلی آنها خلاف نمای اصلی ساختمان، بسیار از مد افتاده است. حدود 200 هزار نفر از جمعیت 2.2 میلیون نفری هاوانا در شرایط اینچنینی زندگی می کنند.
گسترش صنعت توریسم تنها استراتژی در حال اجرای دولت کوبا نیست. هاوانا به دنبال مسیرهای دیگر برای جذب سرمایه گذاران است. سال 2011 میلادی، رائول کاسترو برای نخستین بار از زمان انقلاب، به کوبایی ها اجازه داد کسب و کاری خصوصی برای خود راه اندازی کنند و آنان اجازه یافتند خانه های خود را بفروشند؛ البته تنها به کوبایی های دیگر.
اکنون این امید وجود دارد که شهروندان به توسعه و پیشرفت ترغیب شوند و برای سود بیشتر هنگام فروش به فکر بازسازی املاک خود بیفتند؛ در چنین شرایطی سرمایه گذاری فردی نیز به وجود می آید که بر کل اقتصاد تاثیر خواهد گذاشت. دولت همچنین درهای اقتصاد خود را به سوی سرمایه گذاران خارجی گشود و اخیرا برنامه ریزی کرده است که برای توسعه صنعت توریسم هفت سرمایه گذاری مشترک با شرکت های خارجی منعقد شود تا زمین های گلف، هتل های لوکس و ویلاهای زیبای ساحلی برای جذب گردشگران خارجی ساخته شود اما همین دولت برای کنترل پروژه ها و حفظ منافع اش، حدود 51 درصد از سهام هر یک از آنان را در اختیار دارد.
با این حال، کوبا همچنان بکر است و افرادی که بیشترین آسیب را از این تغییرات متحمل می شوند، همچنان به انقلابی که در دهه 50 میلادی آغاز شد، ایمان دارند. با وجود تمامی محرومیت ها، نیکلاسیس سانچز می گوید هنوز در ایمانش به آنچه سال ها پیش آغاز شد، خللی وارد نشده است. او ادامه می دهد: «به شما اطمینان می دهم هنوز ابعاد بسیاری از انقلاب کوبا آشکار نشده است.»
در کوبایی که امروز درگیر آزمون و خطای اقتصاد سرمایه داری است شاید از شدت فشارهای سیاسی دهه 50 و 60 خبری نباشد اما تحول اساسی هم در حوزه آزادی های مدنی رخ نداده است. افرادی مانند پدرو کورزو و آرماندو لاگو استاد بازنشسته علوم اقتصادی؛ فهرست های از قربانیان و کشته شدگان در دوران پس از پیروزی انقلاب کوبا تهیه کرده اند. در فهرست کورو نزدیک به 200 نام و در فهرست لاگو که هشت سال تمام درباره نخستین اعدام شدگان در کوبا تحقیق کرد، 179 نام وجود دارد.
لاگو مدعی است که فهرست او شامل تمامی افرادی است که در جریان اعدام های سال اول پس از انقلاب کوبا کشته شده اند اما این ارقام حداقلی و به تعبیری کفِ کشته شدگان است و منابع دیگر ارقام بسیار متفاوتی عرضه داشته اند.
برخی محققان ارقام کشته شدگان در دوره ژانویه تا پایان ژوئن 1959 را تا 400 نفر بالا برده اند. در تلگراف های محرمانه ای که از سفارت آمریکا در هاوانا به وزارت خارجه در واشنگتن ارسال شده، از بیش از 500 اعدام هم خبر داده شد. «رائول ریورو» در دوران فیدل به بیست سال حبس محکوم شد و همین توجه جمعی از نو اندیشان و آزادی خواهان در سراسر جهان را بر انگیخت و نگاه ها را به وضعیت کوبا جلب کرد و واسلاو هاول، همراه با اِلنا بائر و جمعی از ناراضیان آزادی خواه در بلوک شرق، کمپینی را برای ابراز همبستگی با ناراضیان کوبایی به راه انداختند.
وضعیت از آن زمان تاکنون تغییر چندان محسوسی نکرده است. اگرچه از زمان به قدرت رسیدن رائول شمار زیادی از زندانیان سیاسی آزاد و به خارج از کشور تبعید شده اند اما هنوز از انجام اصلاحات سیاسی در این کشور خبری نیست. حوزه سیاست شاید بکرترین میراث فیدل است که دستخوش کمترین تغییر و تحول شده است. انتظار می رفت که فیدل کاسترو با درک مشکلات چند وجهی و متراکم و الزامات اقتصادی و حکمرانی جدید، تعدیلات و اصلاحات دامنه دارتری در ساختارهای اقتصادی و سیاسی کوبا ایجاد کند اما او ترجیح داد ابتکار عمل را به برادرش رائول کاسترو بسپارد. از آن زمان اصلاحات تدریجی در راستای کم کردن دخالت دولت در بخش اقتصادی صورت گرفته اما هنوز از اصلاحات سیاسی خبری نیست.
به رغم تعدیل ساختارهای مبتنی بر اقتصاد دولتی از دوران رائول اما ساختارهای سیاسی و اجتماعی غیرشفاف، غیر دموکراتیک رشد یافته و همچنان به حیات خود ادامه می دهد. به رغم تصور رهبران کوبا که مشکل اصلی را در شرایط نامساعد اقتصادی می بینند و به دنبال راه حلی برای رفع آن هستند، مخالفان از لزوم اعمال اصلاحات در همه شئون و ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سخن می گویند.
این اختلاف نظر در میان مخالفان و موافقان به این مورد منحصر نیست. به اعتقاد هواداران رژیم انقلابی، در طول دوران بعد از انقلاب، پیشرفت های زیادی در کوبا حاصل شده و دستاوردهای زیادی به همراه آورده اما مخالفان کارنامه دولت کاسترو را در همه زمینه ها غیرقابل قبول و ضعیف می دانند. به باور مخالفان، میراث مستقیم نیم قرن حکومت کاسترو، بر جای ماندن ساختارهای ناکارآمد و فاسدی است که سبب اتلاف منابع کشور (اعم از منابع انسانی و اقتصادی) در طول سال های اخیر بوده است.
با وجود همه اینها فیدل برای بسیاری یک دیکتاتور دوست داشتنی است. بخشی از آن به نوستالژی های چند نسل باز می گردد. هر چه هست او تنها بازمانده روزگار آرمان های آزادی بخش است و یادآور چه گوارای محبوب. فیدل کاسترو در نطق مشهورش در دادگاه رژیم باتیستا در دفاع از اعمال انقلابی خود گفته بود: «تاریخ مرا تبرئه خواهد کرد.» حالا باید نشست تا نسل های آینده قضاوت نهایی خود را درباره دوران زمامداری او به انجام برسانند. در این قضاوت، احتمالا اعترافات دیکتاتور جایگاه مهمی خواهد داشت؛ مهم ترین میراث چریک پیر.