به گزارش ایران سپید به نقل از جام جم آن دسته سریالهایی که تا امروز درباره معلولیت ساخته شده ، تا حد زیادی از این کلیشهها فاصله دارد و بیشتر آنها آثاری در خور توجه است، مگر در مواردی که معلولیت، قصه اصلی و محوری یک سریال نبوده است.
پرهیز از اغراق
تولید فیلمها و سریال درباره معلولان مانند راه رفتن روی لبه تیغ است و حفظ تعادل تنها با پرهیز از اغراق میسر خواهد بود. این نکتهای است که سهیل معینی، رئیس هیات مدیره انجمن باور بر آن تاکید دارد. به اعتقاد وی، حس همراهی و همدردی با معلولان نباید باعث شود که سریالهای تلویزیونی از واقعیتها فاصله بگیرند و از معلول، تصویری قهرمانانه و غیرواقعی به نمایش بگذارند.
معینی در این باره میگوید: معلولان به لحاظ توانایی روحی، شبیه همه آدمهای دیگر هستند و باید آنها را همان گونه که هستند، در سریالها به نمایش گذاشت. گاهی به دلیل احترام جامعه به جانبازان، تصویری اغراق شده از آنها در سریالها به نمایش درمیآید در حالی که همه برتری و ویژگی آنها در این است که مثل ما زمینی هستند. این همان چیزی است که باعث میشود جانبازان یا حتی دیگر معلولان به عنوان الگو، باورپذیر و در دسترس باشند.
عضو هیات مدیره انجمن باور، ارائه تصویر غیرواقعی از معلولان را راه درستی برای ترویج الگوهای درست نمیداند و آنها را با شعور و منطق مخاطب امروزی متناسب نمیداند.
نکته دیگری که معینی به آن اشاره میکند، ارائه تصویری ترحمبرانگیز از معلولان است و خاستگاه این تصویر را فیلمهای سطحی قبل از انقلاب میداند که ممکن است بعد از تغییر شکل به آثار امروزی راه پیدا کند. وی در این باره میگوید: ترحم برای افراد معلول، نه متناسب با واقعیتهای علمی است و نه ارزشهای دینی و معنوی و عرفی ما. بنابراین نمیتوان از این شیوه برای ترساندن مخاطب استفاده کرد و به کمک آن شعار داد.
معینی معتقد است، پرداختن به معلولان در سریالهای نمایشی بهتر است به صورت مستقیم و محوری نباشد و آنها به عنوان بخشی از جامعه در کنار آدمهای دیگر تصویر شوند. به اعتقاد وی، نمایش واقعیتها بهترین راهکار برای فرار از کلیشههاست و تولیدکنندگان سریالهای تلویزیونی باید توانایی و ضعف معلولان را در کنار هم نمایش بدهند و برای این کار، مسیر واقعیت را در بستر داستان تغییر ندهند.
نگاه یک معلول به معلولیت
در سریالهای هزاران چشم و وضعیت سفید، ایفای نقش معلول بر عهده ناصر شهریاری احمدی بوده که براستی معلول است. او در این آثار، نقشهایی را به عهده داشته که به خودش بسیار نزدیک بودهاند، اما شهریاری ترجیح میدهد تصویر خودش را از معلولیت داشته باشد.
وی در این باره میگوید: من تا به حال با نگاه عیاری و نعمتالله بازی کردم، اما دلم میخواست با نگاه خودم معلولیت را نشان بدهم.
ناصر شهریاری که همیشه به فیلمسازی علاقهمند بوده، بعد از بازی در این دو سریال درصدد برمیآید که فیلم خودش را بسازد. او سال 90 اولین فیلم کوتاهش را با عنوان «24 ساعت مرخصی» ساخت که درباره جوان معلولی است که به مدت 24 ساعت، سلامت خود را باز مییابد.
این کارگردان جوان که امیدوار است بتواند فیلمهای دیگری هم بسازد، درباره فیلمسازی برای معلولان میگوید: در سینما و تلویزیون ایران و جهان، تاکنون درباره انواع معلولیت فیلمهای بسیاری ساخته شده، اما فیلم من اثری است که توسط یک معلول درباره معلولیت ساخته شده است.
واقعیت عریان در «هزاران چشم»
سریال هزاران چشم داستان یک نابینا به نام راوندی را روایت میکند که در یک مجله خانوادگی اجتماعی به عنوان دبیر تحریریه مشغول کار است. راوندی یک نابیناست و با بازی درخشان مهدی هاشمی کاملا باورپذیر از آب درآمده، اما تصویری که این سریال از معلولیت به نمایش میگذارد، به نابینایی خلاصه نمیشود. کیانوش عیاری در «هزاران چشم»، دشواری زندگی معلولان را چنان عریان و بیپرده به نمایش میگذارد که تماشای آن تا حدی آزاردهنده است، اما نکته اینجاست که کارگردان درصدد جلب ترحم مخاطب نیست و شعار هم نمیدهد.
او واقعیت زندگی معمولان را عریان و بیواسطه به نمایش میگذارد؛ مانند وقتی که در یکی از قسمتهای سریال با عنوان فاصله، زندگی معلولی به نام حمید را نمایش میدهد که نمیتواند از توالت استفاده کند یا حتی توان پرکردن یک لیوان را ندارد و در نهایت برای رفع تشنگی به حمام میرود یا نشان میدهد حمید هنگام فوت کردن، آب دهانش را به روی کیک میپاشد.نگاه واقعگرایانه عیاری در این سریال فراتر از هر شعاری، واقعیت تکاندهندهای از زندگی افراد معلول را به نمایش میگذارد. این سریال سال 82 در 13 قسمت ساخته شد و از شبکه سه به نمایش درآمد.
فقط یکی از ما
تصویری که سریال وضعیت سفید از معلولیت به نمایش گذاشته، در قالب هیچ کلیشهای نمیگنجد. حمید نعمتالله نه از شخصیت معلول سریالش یک قهرمان میسازد، نه درصدد ایجاد ترحم است، نه شعار میدهد و نه به دردسرهای زندگی با یک معلول میپردازد. ناصر به عنوان یک معلول، فرقی با دیگر شخصیتهای این سریال ندارد و در کنار آنها زندگی میکند. او به اندازه بقیه شخصیتهای قصه خوب و واقعی است؛ گاهی مهربان میشود، گاهش شیطنت میکند و گاهی از کوره در میرود و به اندازه بقیه شخصیتها توجه مخاطب را به خودش جلب میکند.
ناصر، شخصیت اصلی سریال وضعیت سفید نیست، اما حضورش با وجود تعدد شخصیتها و ماجراها به حاشیه نرفته است. او در این سریال براستی یکی از ماست؛ یکی که فقط در اندازه تواناییهایش کمی با بقیه فرق دارد.
فیلمنامه سریال وضعیت سفید به قلم هادی مقدمدوست و حمید نعمتالله نوشته شده و داستان خانوادهای را روایت میکند که هنگام موشکباران تهران در زمستان 66 به باغ مادرشان در روستایی اطراف تهران پناه میبرند. اسکان آنها در این باغ در سالهای سخت جنگ و همجواری با آدمهای روستا آرام آرام اعضای این خانواده را به هم نزدیک میکند.
این سریال از سال 78 تا 90 تولید شد و آذر سال 90 از شبکه سه به نمایش درآمد.
مشق معلولیت
در میان سریالهایی که به معلولیت توجه کرده، مشق عشق بیشتر از هر سریال دیگری قصهگویی پیشه کرده و ماجرای معلولیت و تبعات آن را به طور مستقیم محور و اساس قصه قرار داده است. مسائل و مشکلات جسمی و البته روحی ناشی از معلولیت، دشواریهایی که اطرافیان یک معلول با آن درگیر میشوند و مساله همسران افراد معلول، مهمترین دغدغه این سریال بوده است. در سریال مشق عشق ، معلولیت محور اصلی نیست بلکه بهانهای است برای پرداختن به عشق. با این همه معلولیت در حاشیه نمیماند و به ابعاد آن توجه میشود. فیلمنامه سریال مشق عشق به قلم فلورا سام نوشته شده و داستان زوج عاشقی را روایت میکند که معلولیت، رابطه آنها را دچار مشکل میکند. امید والیبالیست حرفهای است و وقتی حس پاهایش را از دست میدهد و خانهنشین میشود، به لحاظ روحی و روانی سخت به هم میریزد، اما سریال بیشتر از او بر عشق این دو تاکید دارد و البته تلاش همسر امید برای بازگرداندنش به زندگی طبیعی.
در این سریال کورش تهامی نقش امید را بر عهده داشت و کوشید احساسات، دردها و دشواریهای روحی یک معلول را نمایش بدهد. مشق عشق به کارگردانی بهرام بهرامیان ساخته و سال 1384 از شبکه دو پخش شد.
نور امید از کورسوی فاصله
از میان انواع معلولیت، نابینایی بیشتر از هر چیز مورد توجه سازندگان آثار نمایشی بوده و اولین سریال جدی تلویزیون درباره معلولیت هم به نابینایی برمیگردد. اوایل دهه 70، سریالی به نام فاصله از تلویزیون پخش شد که فیلمنامهاش را علیاکبر محلوجیان درباره نابینایی یک جوان و ناامیدیهای او نوشته بود.
فاصله از آن دست آثاری است که با همه تلاشهایش برای واقعگرایی تا حدی به دام شعارزدگی افتاد و باورپذیری را فدای قهرمانسازی کرد. با این همه در زمان خود اثر قابل توجهی بود و توانست اندکی از مشکلات و دشواریهای افرادی را نمایش دهد که بر اثر اتفاق یا بیماری بینایی خود را از دست میدهند.
سریال فاصله، داستان پسر جوانی را روایت میکند که در کودکی پدرش را از دست داده و در آستانه فارغالتحصیلی از دبیرستان براثر سانحه، بیناییاش را از دست میدهد. مادر و پسر هر دو ناامید و مایوس خود را در خانه محبوس میکنند، اما دختری که به طور مادرزاد نابینا و دانشجوی سال اول رشته روانشناسی است، وارد زندگی این خانواده میشود و با خودش امید و شادمانی به ارمغان میآورد. این سریال به کارگردانی مجتبی یاسینی، سال ۱۳۷۳ ـ ۱۳۷۲ تولید و از شبکه دو پخش شد.