به گزارش ایران سپید به نقل از فرهیختگان شامگاه دوم اردیبهشت 93 ماموران اداره آگاهی تهران، هنگام گشتزنی در شرق تهران با دو پسر جوان روبهرو شدند که چیزی شبیه جنازه را به صندوق عقب یک خودرو منتقل میکردند. پسران نوجوان به محض روبهرو شدن با ماموران، بسته مشکوک را رها کردند و با خودرو گریختند. ماموران وقتی به بررسی بسته مشکوک پرداختند با جنازه یک پسر جوان روبهرو شدند که کارت شناسایی همراهش نشان میداد سهیل 21 ساله نام دارد.
پلیس با استعلام شماره پلاک خودروی دو پسر فراری، صاحب آن را که یک مرد میانسال بود بازداشت کرد. این مرد گفت دیروز ماشینش را به پسر 17 سالهاش مهرداد امانت داده بود. به این ترتیب مهرداد 17 ساله بازداشت شد و به قتل کینهجویانه اعتراف کرد.
در حالی که اولیای دم برای مهرداد حکم قصاص خواسته بودند ماده 91 قانون مجازات اسلامی جدید که امتیازی نسبت به قانون پیشین برای محکومان زیر 18 سال قائل شده است، تصویب و لازمالاجرا شد. به این ترتیب این پسر به کمیسیون پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان اعلام کردند در کمال عقل او شبهه وجود دارد و وی هنگام ارتکاب جرم زیر 18 سال داشته و نادرستی عملی را که مرتکب شده نمیدانسته است. به این ترتیب مهرداد در راستای اعمال ماده 91 در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که به ریاست باقر قربانزاده و با حضور دو مستشار تشکیل شد، پدر و مادر قربانی در جایگاه ویژه ایستادند و برای قاتل پسرشان حکم قصاص خواستند.
وقتی مهرداد در جایگاه ویژه ایستاد گفت: «اتهام قتل را قبول دارم اما قصد کشتن سهیل را نداشتم. من در آن زمان 17 ساله بودم و راه نادرستی را برای انتقام گرفتن از سهیل انتخاب کردم. فقط میخواستم او را بترسانم تا دست از سرم بردارد اما او کشته شد.»
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «سال 90 وقتی 14 ساله بودم به یک جشن تولد رفتم و آنجا مشروب خوردم. حال طبیعی نداشتم که سهیل مرا آزار داد. بعد از آن ماجرا، سهیل دست از سرم برنمیداشت و مدام از من باج میگرفت. به همین خاطر به فکر انتقامگیری از او افتادم. من حتی دوبار دست به خودکشی زدم اما زنده ماندم. ساعت حدود 10 شب بود که سهیل با من تماس گرفت و از من خواست که برای او حشیش بخرم. من هم مجبور بودم هرچه او میخواهد برایش تهیه کنم. حشیش را تهیه کردم و برایش به پارکی در خیابان پیروزی بردم. سهیل پس از مصرف حشیش بیحال شد. همان موقع شالی را که همراه داشتم دور گردن او پیچیدم تا روی زمین افتاد. من که فرصت را مناسب میدیدم تسمهای را که روی زمین افتاده بود دور گردنش پیچیدم. وقتی فهمیدم دیگر نفس نمیکشد ترسیدم و جنازه را پشت شمشادها کشاندم و به خانه رفتم.»
او درباره حمل جنازه گفت: «من ماشین پدرم را برداشتم و با دوست صمیمیام که در جریان کارهای سهیل بود تماس گرفتم. من و دوستم به پارک برگشتیم و جنازه را در یک کیسه خواب گذاشتیم تا آن را با ماشین پدرم به خارج از شهر منتقل کنیم، اما همان موقع پلیس سر رسید و من و دوستم از ترس فرار کردیم.»
او افزود: «رفتن من به آن تولد شوم زندگیام را عوض کرد. من در بچگی دست به این کار زدم و حالا میگویم پشیمانم. من فقط به فکر رها شدن از خواستههای سهیل بودم و فکر نمیکردم به چنین روزی گرفتار شوم.»
در پایان جلسه، هیات قضایی وارد شور شد و طبق ماده 91 قانون مجازات اسلامی، مهرداد را از قصاص معاف و او را به پرداخت دیه و پنج سال نگهداری در کانون اصلاح و تربیت محکوم کرد.