کد خبر: 765
خنده های که فقط یک روز دوام داشت
وقتی اسم از کودکان کار می آید، چهره خسته و ناله کنان با صدای کودکانه از شما میخواهد یک فال از وی بخرید؛ این چیزی است که ذهن شما ازاین کودکان ثبت کرده است. برای کمک به آنها چه کرده اید شاید یک گل، فال یا آدامس از او بخرید تازه آن هم با شک و تردید، که نکند با این کار آسیب بیشتری به جامعه برسد.

روزی را با این کودکان آغاز و سپری کردیم و چهره دیگری از آنان را دیدیم. بر روی صورتانشان به جای التماس این بار شادی جریان داشت.

 کودکانی در سنین مختلف که از "خانه کار کودک شوش" به دعوت یک خیرخواه برای گردش و بازدید از برج میلاد (بلند ترین برج ایران) دعوت شده بودند.

با آنها همراه شدیم تا دنیا را از نگاه آنها ببینیم، اما دنیا از دید آنها زیبا نبود، دنیایی که به جای شیطنت کودکانه، بازی و کسب تجربه فقط کار،  آن هم در شرایط سخت، با پیچ و تاب خوردن میان ماشینها است.

باید تمام دوربین های عالم روشن میشد تا این جشن را نظاره گر باشند.

 این کودکان که کودکان کار تلقی میشوند بدون هیچ حامی، هر روز صبح خودشان را موظف میدانند مخارج سنگین زندگی خود را تامین کنند.

صبح به جای رفتن به مدرسه و کسب علم، باید کسب درآمد را تجربه کنند، آن هم با استشمام دود اتومبیلهایی که سرنشینانش، آنها را با حس ترحم از دور به تماشا مینشینند.

در فصلی که دنیا رنگهایش را به رخ می کشد برج میلاد میزبان کودکانی است که کلمه "کار" پسوند اسمشان است.

فرد خیرخواه که اصرار در سّری ماندن نامش داشت، برای ساختن یک روز شاد برای این کودکان، آنها را دعوت و همراهشان از برج میلاد دیدن کرد.

با این خیّر به گفتگو نشستیم و از هدفش در خصوص این گردش یکروزه پرسیدیم.

وی گفت: خوشحال هستم که امروز توفیق حضور میان این کودکان را خداوند نصیب این بنده حقیر کرده است.

افراد خیرخواه در کشورهای مسلمان بسیاراند اما مشغله های کاری سر راهشان، به آنها اجازه نمی دهد به فرد دیگری فکر کنند.

 گاهی یک تلنگر کوچک میتواند ما را از بند مشکلاتشان رها سازد و اینجاست که نقش رسانه ملی و آگاه سازی به هنگام، این بیداری را پدید می آورد.

رسانه ها هستند که افرادی همچون من که غرق در کار روزمره هستیم را بیدار کرده تا ما نیز دنیای اطرافمان را بهتر ببینیم.

بزرگترین دانشگاهی که در یک کشور وجود دارد صدا و سیما و رسانه های آن است.

قلم یک خبرنگار است که دنیا را با همه کمی کاستی ها نشان می دهد نه برای مسئولین بلکه برای همه افراد جامعه.

امیدوارم همه ما کمک کنیم که این کودکان به آینده ای که در ذهنشان ساخته اند دست پیدا کنند.

این خیّر در خصوص بودجه برای کمک به مؤسسات خیریه گفت: برای کمک رساندن نیاز نیست که حتما سرمایه دار باشید با اندک هزینه، یک برنامه مدون و جامع هم  میتوان قدم در راه رضای خدا برداشت.

در این گردش یک روزه، نوبت به سفارش غذا رسید.

کودکان منو را برداشتند اما حتی تلفظ اسامی این غذاها برایشان سخت بود. سعید پسربچه شلوغ و بامزه جمع، برای سفارش غذا گرانترین را انتخاب کرد، میخواست مزه یک ناهار گران قیمت در برج میلاد را بچشد.

نکته ای که برایم جالب توجه بود اتفاق نظر در انتخاب نوع غذایشان است، اکثریت پیتزا را با طعم های مختلفش انتخاب کردند.

با خبرشدیم در هفته ای که گذشت، این کودکان مهمان رستوران های مختلف شهرمان بودند.

حمیدرضا بتو، معاون توسعه رفاه اجتماعی و خدمات مشارکتهای شهرداری تهران امروز به همراه این کودکان از این برج بازدید کرد.

وی در جمع خبرنگاران از بازخورد مناسب این هفته گفت: برنامه ای با نام هفته رستوران گردی را اجرایی کردیم. در این برنامه رستورانها درازای خدمات شهرداری، از کودکان کار پذیرایی کردند.

وی ادامه داد: این طرح مورد استقبال خوب صنوف و رستوران ها شمال شهر  قرارگرفت همچنین اخبار آن نیز از رسانه به صمع و نظر مردم رسید که به حمدالله بازخورد خوبی در میان مردم داشت.

این مقام مسئول افزود: بعد از پخش این خبر، خیرین بسیاری تمایل داشتند کودکانی که تحت پوشش شهرداری قراردارند، از خدمات دیگری هم استفاده کنند، یکی از مکانهای مورد نظر ما برج میلاد بود.

بتو با اشاره به  ضرورت آموزش کارآفرینی به این کودکان اظهار امیدواری کرد:  که دیگر شاهد حضور این کودکان بر سر چهارراه ها و خدشه دار شدن غرورشان نباشیم.

وی تصریح کرد: یکی از اقداماتی که در دستور کار سازمان رفاه و مشارکت های اجتماعی است، طرح ساماندهی این کودکان است اما شهرداری به صورت مستقیم وارد این طرح نشود چرا که حس نیکوکاری در میان مردم  کمرنگ خواهد شد.

معاون توسعه رفاه اجتماعی و مشارکتهای شهرداری تهران افزود: شهرداری کمک خیرین را به صورت هدفمند در اختیار این کودکان قرار میدهد و برای آنها زمینه های تحصیلی و آموزشی را فراهم می آورد.

با کودکان از طبقه های مختلف برج دیدن کردیم و عکس یادگاری انداختیم تا این گردش را ثبت کرده و همیشه یادمان باشد که این کودکان نیز می خندند.

آرزوهای این افراد به اندازه کف دستانشان است کوچک و گاهی دست نیافتنی. نرگس دختری 12 ساله، میخواهد وقتی بزرگ شد پولدار شود تا بتواند برای دخترهای همسنش عروسک بخرد تا آنها مثل نرگس لالایی را از پشت ویترین  برای عروسکها نگویند.

بعد از بازدید از برج میلاد همه برای صرف ناهار به رستوران آمدند تا مزه غذاهایی که عکسشان را روی بیلبوردهای خیابان دیده بودند را بچشند.

این گردش یکروزه با اهداء هدایایی از سوی این خیـّر به کودکان پایان یافت.  آرزو دارم در دنیا هیچ کودک کاری وجود نداشته باشد تا با برگزاری جشن های یکروزه تنها  ساعاتی دل این کودکان معصوم شاد شود. آمین ... )محدثه جعفری)

 

Page Generated in 0/0040 sec