کد خبر: 7535
قصه دردناک زندگی یک زن قربانی
زن 27 ساله ای که به اتهام فروش نوزادش و با اعلام شکایت پدر نوزاد توسط ماموران انتظامی دستگیر شده است.

به گزارش ایران سپید به نقل از ایران همواره زندگی آشفته ای داشته ام و هیچ گاه رنگ خوشبختی و آرامش را ندیده ام. زندگی با نامادری، اعتیاد پدر، طلاق و فروش نوزاد تازه متولد شده ام تنها بخشی از بدبختی ها و مشکلاتی است که همیشه با آن درگیر بوده ام و دیگران نیز از این تیره روزی های من به نفع خودشان سوءاستفاده کردند و ...

زن 27 ساله ای که به اتهام فروش نوزادش و با اعلام شکایت پدر نوزاد توسط ماموران انتظامی دستگیر شده است درحالی که به گذشته تلخ و زجرآور خود تاسف می خورد به تشریح چگونگی ماجرای فروش نوزاد پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری شهید هاشمی نژاد مشهد گفت: کودک خردسالی بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند پدرم اعتیاد داشت و همین موضوع منجر به کشمکش های زیادی در زندگی آن ها شده بود به طوری که مدام با یکدیگر مشاجره می کردند و مشاجرات آن ها دقایقی بعد به کتک کاری و قهر می کشید که در نهایت هم آن ها نتوانستند به این زندگی ادامه بدهند و به ناچار از یکدیگر جدا شدند این گونه بود که مادرم زندگی جدیدی تشکیل داد و پدرم نیز با زن دیگری ازدواج کرد در این میان من نزد پدرم ماندم و با خواهران ناتنی ام به زندگی ادامه دادم تا این که در سن 18سالگی با پسر جوانی به نام حبیب در خیابان آشنا شدم و با او ارتباط برقرار کردم. حبیب جوانی کارگر و زحمت کش بود اما از نظر مالی در سطح پایین جامعه قرار داشت. مدتی بعد ما با یکدیگر ازدواج کردیم و من از این که از شرایط آشفته زندگی با نامادری رها شده بودم خیلی خوشحال بودم اما طولی نکشید که دخالت های پدر و یکی از خواهران ناتنی ام در زندگی ام شروع شد چرا که پدرم اعتقاد داشت من باید از اموال و پول های همسرم به او کمک کنم. 

روزها به همین ترتیب می گذشت و من صاحب 2 فرزند شده بودم که روزی همسرم با یک خودرو تصادف کرد و به کما رفت. در همین روزها با اصرار پدرم و دخالت های خواهر ناتنی ام مهریه ام را به اجرا گذاشتم و بدین ترتیب پول دیه ای را که به حبیب تعلق می گرفت تصاحب کردم. پدرم آن پول را از من گرفت و طبقه بالای خانه اش را ساخت. وقتی 6 ماه بعد حبیب از کما بیرون آمد و متوجه ماجرا شد اختلافات ما با یکدیگر اوج گرفت و بر سر همین موضوع درحالی کارمان به جدایی کشید که من روزهای آخر سومین بارداری ام را می گذراندم. چند روز بعد از جاری شدن صیغه طلاق در بیمارستان بستری شدم و پسری به دنیا آوردم در همین زمان پدر و خواهر ناتنی ام تصمیم گرفتند فرزندم را به فردی که فرزندی نداشت بفروشند. با گذشت یک ماه از این ماجرا فرد خریدار با شماره حبیب تماس گرفته و عنوان می کند مبلغ را به حساب پدر همسرت واریز کردم این گونه بود که حبیب در جریان فروش نوزاد قرار گرفت و از من و خانواده ام شکایت کرد. شایان ذکر است به دستور سرگرد ملکی (رئیس کلانتری هاشمی نژاد) پرونده متهمان مورد بررسی قرار گرفت.

Page Generated in 0/0048 sec