ایران از نظر نـژادی به هیچ وجه یکدست و یکپارچه نیـست. موقعـیت ویژه جغـرافیایی کشورمان و قرارگرفتن آن در تـقاطع کشورهای عرب، ترکیه و آسیای مرکزی و تغـیـیر پـیوسته حدود و ثـغـور آن در سالیان دراز امپراطوری ایران باعـث شده است اقوام و نـژادهای متـنوع و مخـتـلفی در چهار چوب ایران امروزی زندگی کنند. بدلیل همین تـنوع جمعـیـتی و قرنها اختلاط نـژادی و مهاجرتهاست که اصولا تـفکیک حد و مرز جغـرافـیایی نـژادهای ساکن در ایران امروز امری اگر نه محال، بسیار مشکل است.
پارسی ها ( فارس ها )
بـیش از 65% از جمعـیت ایران از نـژاد فارس (پارس) هستـند. فارس ها از اعـقاب نـژاد ایلامی یا آریایی هستـند که در هزاره دوم پـیش از میلاد در فلات میانی ساکن شدند و نام پارس ( پرشیا ) را برای ایران برگزیدند.
قـشقـایی ها
بـیشتر ایل قـشـقایی در استان فارس ساکن هستـند. بسیاری از آنها هنوز بصورت سیار در فصول مخـتـلف سال از یـیلاق به قـشلا ق کوچ می کنند. قـشقایی ها همچـون بسیاری دیگر از اقلیتهای نـژادی، ترک تبار هستـند. اینان قومی دلیرند که شکست دادن و تسلیم کردنشان کاریست بسیار مشکل.
کردها
کردها در ناحیه گسترده ای در خاور میانه پراکنده اند، از شرق ترکیه ( که 10 میلیون کرد در آن ساکنند ) گرفـته تا شمال شرقی عـراق و از قسمتهایی در مرز سوریه تا مناطق غرب و شمال غـرب کشور ایران. هر چند کردها با سابقه ترین و قـدیمیـترین نـژاد این گسترده جغـرافیایی هستـند و دست کم از هزاره دوم میلاد ساکن این مناطق بوده اند، هیچگاه کشور و ملت واحدی نداشته اند.
لرها
لرها از نـژاد آریایی آمیخـته با قوم کاشی یا کاسیت هستـند. در طول تاریخ گروه هایی از اعـراب و ترک ها نیز با لرها اختلاط نـژادی پـیدا کردند ولی در مجموع اصالت نـژادی آنها دست نخودره باقی مانده است. لرها که دو درصد جمعـیت کشورمان را تشکیل می دهند، عمدتا در استانهای لرستان و کرمانشاه ساکنند.
اعـراب
حدودا 4 درصد (دو و نیم میلیون نفر) جمعـیت ایران عـرب تبار هستـند که بـیشتر آنها در استان خوزستان و جزایر خلیج فارس سکنا گزیده اند. به مردم عـرب ساکن نوار ساحلی جنوب، که می توان بسیاری از ویـژگیهای فارس ها را در آنها دید، بندری می گویـند. لباس بلند سنتی مردان عـرب ثوب یا دشداشه و دستاری که بر سر می گذارند " گتره " نام دارد. اکثر عـربهای ایران هنوز به زبان عـربی تکلم می کنند.
ترکمن ها
ترکمن ها که از نـژاد اقـوام ترک هستـند، دو درصد جمعـیت ایران را تـشکیل می دهند. این قوم اصولا در منطقه ترکمن صحرا ( جلگه واقع در شرق استان مازندران و شمال استان خراسان و در همسایگی جمهوری ترکمنستان ) زندگی می کنند.
آذری ها
ترک های آذری بزرگترین اقلیت نـژادی ایران و تشکیل دهنده 25 درصد کل جمعـیت ایرانند. هر چند عـمده ترکها در استانهای آذربایجان شرقی، غربی و اردبـیـل زندگی می کنند. شمار انـبوهی از آنان در سایر استانهای کشور ساکنند.
بخـتـیاری ها
مناطق دورافتاده استان چهار محال و بخـتـیاری و خوزستان سکونتگاه اکثر مردم بخـتـیاری است. ولی امروزه تعـداد بسیار زیادی از آنان در روستاها و شهرهای ساکن شده اند.
بلوچی ها
بلوچ ها، که نامشان در لغـت به معـنای آواره است، از معـدود نـژادهای ایرانی اند که عـمدتا
شیوه زندگی نیمه بادیه نشیـنی خود را حفظ کرده اند. شاید الگوی آب و هوایی بسیار خشک مناطق مسکونی آنها باعـث تداوم این شیوه زندگی شده باشد. بـیابانهای وسیع و بسیار کم جمعـیت که منـتها الیه جنوب شرقی ایران و نواحی دور افتاده غرب پاکستان را در بر می گیرد، سکونـتگاه طبـیـعـی بلوچهاست. بلوچها سوارکاران ماهر و چابکی هستـند و مسابقات شتردوانی آنها بسیار مشهور است.
ارامنه و یهودیان
ارامنه و یهودیان در نقاط مخـتـلف شهری ایران زندگی می کنند. شمار زیادی از ارامنه در تهران و اصفهان ساکنند و به داشتن مهارتهای فنی و شم تجاری شهره اند. یهودیان ایران قدمتی 2500 ساله دارند. ولی بعـد از 1357 تعـداد اندکی از آنان در ایران ماندگار شدند که عـمدتا در چهار شهر تهران، همدان، اصفهان و شیراز باقی مانده اند.
اقوام ایرانی، فرصتهایی که نادیده گرفته می شوند
بنا به شاخص های زبان و گویش در ایران حدود 20 تا 60 زبان و بیش از 70000 گویش وجود دارد، که این دو شاخصه از نشانه های تنوع فرهنگی در این سرزمین است.این مطلب نشان میدهد،که به ازای هر دو زیستگاه، یک کیفیت فرهنگی وجود دارد.
تنوع فرهنگی در ایران با کشورهای جوان جهان بسیار متفاوت است.تنوع فرهنگی در اغلب کشورهای جوان ، بیشتر مربوط به مهاجرینی است که بین 200 تا 400 سال گذشته، از سرزمین های مختلف جهان به آن سرزمین مهاجرت کردهاند. در صورتی که در ایران،تنوع فرهنگی به خاطر مهاجرت های جدید نبوده است و اقوامی همچون کرد و آذری،که قوم ماد و از اقوام آریایی هستند، بیش از 3500 سال پیش به ایران مهاجرت کردهاند. این نمونه کوچکی از سابقه حضور تنوع فرهنگی در ایران است.
در ایران سابقه تولید تنوع فرهنگی نیز وجود دارد و این تنوع فرهنگی، تاریخی طولانی را پشت سر گذاشته و سرنوشتی مشترک را برای همه ساکنین این سرزمین پدید آورده است .
ماهیت تنوع فرهنگی در کشورهای کهنی همچون ایران با کشورهای جوان، بسیار متفاوت است. در این سرزمین ایرانی بودن یک واقعیت عینی است.
برای اولین بار پدیده ملت و هویت ملی رسمی در بین سرزمینهای جوان، در اروپا و بعد از انقلاب کبیر فرانسه شکل گرفت .وحدت ملی، یک امر توافق شده و اعتباری به شمار میآمد و واقعیت خارجی نداشت. در مقابل، پدیده تنوع قومی یک امر ذاتی و یک واقعیت خارجی بود.
این دو پدیده، یعنی ایجاد وحدت ملی و تنوع فرهنگی ، همواره در تضاد با یکدیگرند و هر یک مخل در دیگری بودند. این کشمکش از یک طرف باعث سرکوب تنوع فرهنگی و از سوی دیگرموجب ایجاد جریانات جدایی طلبانه اقوام مختلف می گردید .تشکیل بسیاری از کشورهای اروپایی مانند چکسلواکی و جدایی اقوام تشکیل دهندهٔ این کشورها همچون چک و اسلواکی، شاهدی بر این موضوع است.
در تاریخ ایران، الگوی اروپایی ملت، در زمان رضا شاه وارد این سرزمین شد. از آن دوران هویت ملی رسمی، به عنوان امری اعتباری تلقی شده و بنا به این الگو، تنوع فرهنگی باید تضعیف میگشت.
در زمان رضا شاه به شدت تقویت هویت ملی رسمی ، تضعیف اقوام و یکسان سازی فرهنگی در کشور صورت گرفت.
متاسفانه واگرایی اقوام به دنبال تقویت وحدت ملی رسمی، امری است که در عصر حاضر نیز دیده میشود.
بر این اساس، 2 گروه فکری شکل میگیرند:گروه اول،گروه حاکمیت هستند که بر وحدت ملی و رسمی تکیه داشته ، هویت ملی را یک اعتبار دانسته و به جریانات قومی تمایلی نشان نمی دهند.گروه دوم فرهنگ ها و جریانهای قومی هستندکه با انگیزه های مختلف، تمایل زیادی به جدایی طلبی و واگرایی دارند و وحدت ملی را به رسمیت نمی شناسند.
الگوی مناسبی که با شرایط ایران همخوانی دارد، این است که بدانیم وحدت ملی در این سرزمین یک امر اعتباری نیست ، بلکه امری واقعی و حاصل تجربه تاریخی طولانی است و به سادگی مخدوش نمیشود.
وحدت ملی ، مقوم تنوع فرهنگی است و تنوع فرهنگی تقویت کنندهٔ وحدت ملی. همه تنوع فرهنگی موجود در ایران مانند ارکستری هستند، که نوازندگان مختلفی از اقوام و فرهنگ های مختلف با سازهای گوناگون هریک ماهرانه، در حال نواختن آهنگی واحد هستند و این همان وحدت ملی است. برای نواختن چنین آهنگی ،نیازبه حضور تمامی این نوازندگان متنوع میباشد.
بنا به این الگو و با توجه به صحبت های جناب آقای میر حسین موسوی ،تنوع فرهنگی برای ایران یک مزیت است.
این تنوع فرهنگی، نشان از تنوع ویژگیهایی داردکه گروه های مختلف فرهنگی و اجتماعی، در طول تاریخ کسب کردهاند تا بتوانند نقش شایسته تری ،در مقیاس ملی و محلی ایفا کنند.
این مزیت ،همان فرصت اشاره شده است؛کلید دستیابی به این فرصت و ثروت ملی، باور این معنا از وحدت ملی و تنوع قومی و فرهنگی در ایران است.
دلیل واگرایی بین اقوام ایرانی، سوء مدیریت در مورد تنوع فرهنگی موجود در ایران میباشد، که در 80 سال اخیر رخ داده است. عدم توجه به واقعیت و ذات تنوع فرهنگی باعث شده ، رقابت فرهنگی بین ساکنین این سرزمین به خصومت و کدورت تبدیل شود.
در حال حاضر برای از بین رفتن این سوء مدیریت، نیاز به اصلاح مدیریت است.
در ابتدا می بایست موضوع تنوع فرهنگی را به رسمیت شناخت و نسبت به آن شناخت پیدا کرد. نبود شناخت درست و عدم آشنایی با تنوع فرهنگی، باعث سوءتفاهم نسبت به آن شده است.
مهمترین عامل ایجاد کدورت بین اقوام مختلف ،عدم شناخت از یکدیگر است. فرهنگ های مختلف می بایست با یکدیگر آشنا شوند و مزیت های خود را به اشتراک بگذارند.
برای نمونه منشاء اصلی جنگ های جهانی، عدم شناخت اقوام اروپایی از فرهنگ جوامع یکدیگر بوده است .
از دهه 50 میلادی به بعد، همزمان با آغاز شکوفایی صنعت گردشگری، گام هایی برای مرتفع کردن این بحران، برداشته شد.ماموریت اصلی صنعت گردشگری ،رفع سوء تفاهم و ایجاد شناخت از تنوع های فرهنگی است که متاسفانه در ایران به اشتباه،تنها با دید اقتصادی به این صنعت می نگرند.
اکوتوریسم و طبیعت ایران - طبیعت گردی
اکوتوریسم یا بومگردی، گونهای از گردشگری است که در آن گردشگران برای دیدار از مناطق طبیعی نامسکونی و دستنخورده جهان سفر میکنند و به تماشای گیاهان و پرندگان و ماهیها و دیگر جانوران میپردازند. به اینگونه از گردشگران که به دیدار از زیستبوم و طبیعت میپردازند، نام اکوتوریست یا بومْگرد داده شده است. بسیاری از کشورها بخش هنگفتی از درآمد خود را از بومگردان خارجی تأمین میکنند. گروههای بزرگ دیگری نیز هستند که سرگرمیشان سفر به جاهای دور و جستوجو و به کمین نشستن برای دیدن گونهای پرندهٔ کمیاب و گرفتن عکس از آن است. به آنها پرنده نگر میگویند. وبسیاری دیگر به اعماق دریاها رفته و به غواصی میپردازند. اصلیترین فعالیت توریسم بر پایه طبیعت میباشد که بنا به تعریف سفری است مسئولانه به مناطقی طبیعی که حافظ محیط زیست بوده و باعث بهبود کیفیت زندگی مردم محلی گردد. اکوتوریسم حداقل آسیب را به طبیعت و فرهنگ منطقه وارد میکند.
به اذعان بسیاری از گردشگران و متخصصان، ایران سرزمین تقابلها و تضادها است .کشوری که می توان۲۷متر زیر سطح دریا بود و تا ۵۶۷۱متر بالاتر از سطح دریا،بر فراز بلندترین قله اورآسیای غربی این سرزمین را زیر نظر گرفت .. کشوری که می توان میزان بارندگی سالانه ای در حدود ۲۰۰۰میلیمتر را در نواحی خزر و میزانی از همانرا به میزانی معادل صفر را در کویر مرکزی مشاهده نمود ..می توان جنگلهای غنی و سرشار خزر را با دشتهای بزرگ کویری را به یکجا داشت میتوان به یک فصل اختلاف دمای معادل منهای ۳۵ درجه را تا بیش از مثبت ۴۵ درجه را به یکجا و یک زمان تجربه نمود ..کشوری که خود در چهارراه مهاجرتی در آسیا و بین شرق و غرب و شمال و جنوب واقع گردیده ...کشوری که کرانه کامل خلیج همیشه فارس را به طول بیش از ۱۶۰۰کیلومتر و شمال را به طولی بیش ۸۰۰ کیلوتر در اختیار دارد ..کشوری که ۱۰ پارک ملی ،۵اثر طبیعی ملی،۲۶ پناهگاه زنده حیات وحش ،۴۷ منطقه حفاظت شده ، بیش از ۷۰۰۰ گونه گیاهی با اقلیت ۲۰درصد بومی آن ،بیش از ۵۰۰ گونه از پرندگان با اقلیتی کمی بیش از ۲۰ درصد ،در حدود۳۲۵ گونه آبزی را در جنوب و ۹۳درصد ذخیره ماهیان خاویاری جهان را در شمال ،بیش از ۱۴۸ گونه جانوری شاخه پستانداران را با اقلیتی بومی و ۱۵ درصدی و ظرفیتهای بی نهایت و جاذبه های طبیعی و هر انچه در مفهوم اکوتوریسم می گنجد را به یکجا دارد .
سرد شدن آب درنواحی استوایی شرق اقیانوس آرام، عاملی مهم در خشکسالی و کاهش منابع آبی ایران است
بر اساس یافتههای پژوهشگران مرکز پژوهشهای علوم جوی- اقیانوسی دانشگاه شیراز، سرد شدن سطح آب در نواحی استوایی شرقی اقیانوس آرام، عامل مهم در ایجاد خشکسالی و کاهش منابع آبی ایران است.
آبهای این پهنه اقیانوسی از تابستان سال گذشته شروع به سرد شدن کردند؛ به طوری که در پاییز و زمستان سال گذشته یکی از سردترین وقایع مشاهده شده در چند دهه گذشته بود.: اگرچه بعضی از مدلها پیش بینی کردهاند که سردی سطح آب در مهر ماه امسال تا حدودی کاسته شود؛ اما این گونه نشد و هم اکنون نیز سرد بودن آب در این گستره آبی ادامه دارد.
تحقیقات انجام شده در مرکز پژوهشهای علوم جوی- اقیانوسی بیانگر آن است که در 70 درصد مواقع بارندگی ماه فوریه یعنی بهمن تا اوایل اسفند، در هنگام «لانینیا» نرمال و بالای نرمال بوده ، پیش بینی تاثیر تغییرات آب و هوایی اقیانوس آرام بر بارش ایران برای مناطق شمال غربی و دامنههای جنوبی البرز از اعتماد بالاتری برخوردار است.
در هنگام وقوع پدیده لانینیا که همان سرد شدن آب در این قسمت از اقیانوس است، بارش پاییزه در استانهای آذربایجان غربی، شرقی، کردستان، زنجان، اراک و تهران حدود 40 درصد کاهش مییابد و در استانهای جنوبی کشور میزان کاهش بارندگی از نظم کمتری برخوردار بوده به طوری که ممکن است با نزدیک 90 تا 100 درصد کاهش بارش روبرو شویم.
همچنین گرم شدن آبهای این قسمت از اقیانوسآرام (النینیو) حدود 50 تا 60 درصد افزایش بارش در مناطق شمال غرب ایران را شامل میشود. در همین حال ممکن است که بارندگی شهرهای جنوبی کشور در اثر این پدیده تا 300 درصد هم افزایش یابد. بدین ترتیب پیش بینی دقیق مقدار بارش از چند ماه قبل یکی از چالشهای بزرگ پیش روی محققان کشور است.
نکته مهمی که قابل ذکر است آن که پدیده خشکسالی یا سیل یا سرمازدگی و یا حرکت مواد معلق از عربستان به ایران همگی ناشی از کنش و برهم کنشهای جو، اقیانوس و خشکیهاست.: مطالعه خشکسالی جدا از مطالعه سیل و یا سرمازدگی نیست و باید تمامی این حوادث جوی و اقلیمی در قالب یک مجموعه بهم پیوسته مورد تحقیق و مطالعه قرار گیرد.
سازمانهای جهاد کشاورزی و آب منطقهیی استان فارس تا آنجایی که شفاهی به ما اطلاع دادند، قرار است بخشی از اعتبارات خشکسالی خود را در اختیار این مرکز قرار دهند. با وجودی که استان شدیداً از پدیده خشکسالی و کمبود منابع آب در رنج است و روزانه تعداد زیادی از کشاورزان، دامپروران و دیگر اقشار مردم و حتی مسوولین از این مرکز جویای وضعیت آتی بارش میشوند، تخصیص این اعتبارات اندک هم در معاونت برنامه ریزی استانداری متوقف شده است. وی گفت: مدیریت و برنامهریزی بدون پیشبینی معنای چندانی ندارد. وقتی مشخص نیست که میزان بارش و شرایط آب و هوایی آینده چگونه است، بر چه اساسی برنامهریزی کشاورزی، دامپروری، محیط زیست و ... صورت میگیرد؟
پایش اقیانوسها و اتمسفر زمین احتیاج به نیروی کار و زمان لازم دارد و کار یک نفر نیست.
مشکلات فرهنگی را باید با امور فرهنگی حل کرد .
بدین منظور کشورهای اروپایی، فرزندان خود را از سنین پایین به گردشگری ترغیب می کنند، تا با آشنایی با فرهنگ ها و اقوام مختلف یک روحیه آشتی را برای آن ها به وجود بیاورند، تا آنجا که امروزه شاهد تحقق اتحادیه اروپا هستیم و به این ترتیب حتی مرزهای سیاسی را نیز در میان خود کم رنگ نمودهاند.
ایران می بایستی با تکیه بر اقوام و تنوع فرهنگی خود،که سابقه تاریخی طولانی را به همراه دارد،هویت ایرانی خود را حفظ کرده و از این مزیت نسبی بهترین بهره را ببرد
ایران... سرزمین فرهنگ هزار رنگ...
فاتحان قلعه های فخر تاریخیم،
شاهدان شهرهای شوکت هرقرن.ما
یادگار عصمت غمگین اعصاریم.ما
راویان قصه های شاد شیرینیم.
قصه های آسمان پاک.
نورجاری ،آب.
سرد تاری، خاک.
قصه های خوشترین پیغام .
از زلال جویبار روشن ایام.
قصه های بیشه انبوه ،پشتش کوه ،پیش نهر.
قصه های دست گرم دوست در شبهای سرد شهر.ما
کاروان ساغر و چنگیم.
لولیان چنگما افسانه گوی زندگیمان، زندگیمان شعر و افسانه.
ساقیان مست مستانه...
(مهدی اخوان ثالث)
ایران سرزمینی پهناور است که به سبب همین وسعت زمین و تنوع آب و هوایی،و از طرفی تاریخ پر فراز و فرود چند هزار ساله صاحب صور گونه گونی از فرهنگ شده است.نوعی از فرهنگ که گاه عاملی بر پیشرفت وگاه مانعی برای آن گشته است.فرهنگی که طی سالین در این سرزمین شکل گرفته زاییده شرایط و تحت تاثیر موقعیت هایی بوده که ایران زمین در آنها قرار داشته است.موقعیت هایی که گاه از پیشرفت ها ، اختراعات و فتوحات ناشی میشده و گاه ازشکست ها،مقهور شدن ها و اشغال شدن ها.در این میان فرهنگ همچنان به تکمیل کردن خود می پرداخته و مردم این سرزمین بدون اینکه بدانند یا بخواهند یا اراده ای کنند، صاحب نوعی از فرهنگ شدند که همچنان و تا حال باقی مانده است و باز همچنان در حال تغییرو تکمیل.
در نوشته قصد بر این است که گوشه ای از فرهنگ مردم ایران یا به عبارت دیگر فولکلور ایران را برای آشنایی بیشتر با فرهنگ این مرز وبوم بیاوریم.فلکلر (folk-lore )
به معنی دانش عوام است و نخستین بار آمبرواز مورتون در سال1885 آثار باستان و ادبیات توده را اینگونه نامید.در ابتدا محققین فلکلور را منحصر و محدود به ادبیات توده مانند:قصه ها ،افسانه ها،آواز ها،ترانه ها مثل ها، معما ها متلک ها و غیره را جستجو میکردند.اما کم کم تمام سنت ها ،اعتقادات،اوهام،پیشگویی راجع به وقت،نجوم، تاریخ و آنچه دانش توده نامیده می شد و تما می آنچه به زندگی مردم و اعتقادات آنها مربوط می شد به حوضه فولکلور وارد شد.
به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم:
مراسم بخت گشایی دختران دم بخت:
در بعضی از شهر های ایران مرسوم است که در شب چهار شنبه سوری دختری که دم بخت است قفلی را به زنجیری و به گردن خود می آویزد و بعد وقت غروب می رود سر چهارراه کلید قفل را زیر پای راست خود میگذارد و یک عدد آینه کوچک هم زیر پای چپ خود قرار می دهد؛سپس منتظر می نشیند . هر مردی که از آنجا رد بشود صدامی کند:" آی آقا، بیا این قفل را باز کن !" آن شخص کلید را از زیر پای راست دختر بر میدارد و قفل را باز میکند ،پس از آنکه قفل باز شد ،دختر آینه را از زیر پای چپ خود بیرون آورده به صورت خود نگاه میکند و خنده کنان به منزلش می رود، چیزی نمی گذرد که بخت دختر باز میشود.
جشن سیرسور
روز چهاردهم دی ماه ،جشن مخصوصی بود ،که به منظور دفع آفات شیطانی و امراز گوناگون بر گذار میشد.
و آن را "سیرسور" میگفتند،در این روز سیر و سبزی را باگوشت پخته میخوردند و شراب می نوشیدند.و صورتی از خمیر،یا گل سرخ می ساختند و در فردای جشن سیر سور ، یعنی پانزدهم دیماه بالای در گاه منزل مینهادند.
جشن کوسه بر نشستن
در زمان ساسانیان ، آذر اول بهار بوده است، ودر نخستین روز آذر مردی بنام (کوسه) بر خری می نشست و کلاغی به دست می گرفت و بادبزنی بر دست دیگر و خود را باد میزد و زمستان را وداع مینمود؛ و از مردم چیزی دریافت میکرد.این رسم در شیراز رواج داشت.
منبع: راسخون